آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۵

چکیده

برخلاف آمارهای رسمی، ایران پیش از اصلاحات ارضی در وضعیت اشتغالِ کامل قرار نداشت. شیوه مرسوم بهره برداری از زمین و رشد جمعیت در نتیجه بهبود امکانات بهداشتی و غذایی، سبب کافی نبودن منابع تولیدی برای  جمعیت روستایی و رشد بیکاری پنهان در روستاها شده بود. به همین علت اضافه جمعیت روستایی به ویژه با پایان فصل کشاورزی به شهرها سرازیر می شدند. همچنین، کاهش برنامه های عمرانی دولت در دهه های 1320 و 1330 موجب کاهش ظرفیت اشتغال شهری و شکل گیری بیکاریِ آشکار شهری شد. در سال1330 بازار کار از جذب بیشتر نیروی کار مهاجر روستایی و بخشی از نیروی کار شهری عاجز شد. با این حال، دولت عمدتاً با فروکاستن و یکی دانستن بیکاران شهری با مهاجران روستایی و با ادعای وجود کار در روستاها ، بیکاری را به عنوان مسئله ای اجتماعی با ریشه های اقتصادی نمی پذیرفت. از این رو، این پژوهش با تکیه بر رویکرد مورخان اجتماعی و تأکیدشان بر تنش میان واقعیت مادی و بعد ایدئولوژیکِ بیکاری، به بررسی نحوه تبدیل بیکاری پنهان به بیکاری آشکار و نقش اصلاحات ارضی در پذیرش بیکاری به عنوان مسئله ای اجتماعی می پردازد. نتیجه بیانگر آن است با توجه به محدودیت زمین های بازتوزیعی در اصلاحات ارضی، بازگشت مهاجران و خواست زمین از سوی آن ها می توانست روند بازتوزیع زمین به شیوه مدنظر دولت را مختل کند.

متن

تبلیغات