آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۳

چکیده

مطالعه عشق و مفهوم آن، نه به عنوان یک مفهوم فلسفی، ادبی یا اجتماعی، بلکه به عنوان یک مفهوم چند بعدی، ابعاد مختلف زندگی بشر، از ماجرای رازناک آفرینش تا زندگی در دنیای ماشین زده امروز را دربرگرفته است و اندیشه دانشوران اقوام مختلف، از افلاطون و ابن سینا گرفته تا سیمون دِ بوار و استرنبرگ را درنوردیده است. همین است که ما عشق را، مقوله ای برانگیزنده می شناسیم که در لایه های مختلف زندگی بشر شورآفرینی کرده و در بالاترین سطح تجربه ذهنی بشر رخ نموده و جلوه گری کرده است. از جمله آثاری که مفهوم عشق در آن ها جلوه ویژه ای یافته است می توان به ضیافت افلاطون و داستان پادشاه و کنیزک مولانا اشاره کرد. هر یک از این دو اثر به گونه ای به دگردیسی مفهوم عشق و انواع آن پرداخته اند. این جستار، با تکیه بر ارتباط حکمت و فلسفه، به بررسی حقیقت عشق، انواع عشق و کارکردها و ضرورت های آن در این دو اثر پرداخته و به نتایجی دست یافته است که مهمترین آن عبارتند از: - عشق در اندیشه افلاطون و مولانا، دارای یک سیر تکاملی است. - اساس نگرش افلاطون و مولانا به مقوله عشق فلسفی است. آنان بر پایه همین نگاه، چیستی و ماهیّت عشق را مورد بررسی قرار داده و آنگاه به دسته بندی عشق بر اساس کیفیّت آن دست یافته اند. - در نگرشی حکمی به عشق، بین نوع متعالی و فرودست آن رابطه ای معنادار وجود دارد.

تبلیغات