آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۷

چکیده

نظام بین الملل در طی سال های اخیر شاهد خیزش فزاینده چین است که ضمن گذار از سیاست های تجدیدنظرطلبانه و نظم ریز گذشته، توسعه اقتصادی و ثبات سیاسی را در اولویت استراتژیک خود نشانیده است. اساس فلسفی سیاست های رفتاری چین در طی سال های اخیر، مفهوم جهان هماهنگ اما غیرمتشابه بوده است که نه تنها بر ثبات پویا و فعال تأکید نموده است، بلکه با تغییر رویکردهای اِعمالی و اِعلانی در سطوح مختلف ملی، منطقه ای و بین المللی، در تلاش برای دستیابی به اهداف استراتژیک است. پرسش از منطق استراتژیک و مکانیسم های مدیریت سیاسی چین برای نیل به موقعیت جاری بین المللی، به عنوان اهتمام اصلی این پژوهش است. مشارکت راهبردی در نهادهای چندجانبه، گسترش دیپلماسی اقتصادی، تعقیب سیاست درهای باز و وابستگی متقابل پیچیده و همکاری با قدرت های بزرگ جهانی و منطقه ای، به عنوان فرضیه اصلی نگاشته می باشد. این پژوهش با استفاده از مطالعه اسنادی و کتابخانه ای، به تجمیع اطلاعات تحقیقی پرداخت و با استفاده از روش شناسی مدیریت استراتژیک و کاربست تئوری سازه انگاری، به تبیین روند دستیابی چین به جایگاه قدرت بزرگ می پردازد.

تبلیغات