آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۱

چکیده

یکی از مباحث نظری شایان توجه در واژه پژوهی، التفات و اعتنا به مقوله «اشتراک لفظی» است. جستاری در میراث زبانی مسلمانان نشان می دهد بسیاری از لغت شناسان، به این مسأله توجه داشته و مباحث نظری آن را پیش برده اند. با این وجود گاه در مقام عمل، اشتراک لفظی نادیده انگاشته شده و برخی لغویان در تحلیلِ چندمعناییِ دو واژه بدون تبار مشترک، به سمت برقراری ارتباط میان تمامی معانی آن کلمات رفته اند و یا، آن واژگان را در شمار «اضداد» جای داده اند؛ رویکردی که لغزش های بسیاری در پی داشته، و به تکلف های فراوانی انجامیده است. نمونه ای از این دست، ریشه پرکاربرد «قسط» است که به دو صورت باب افعال «أقسط» و مصدر «القسط»، و نیز صورت اسمی «القاسط»، با دو معنای متفاوت در قرآن بازتاب یافته است. گاه واژه «قِسطاس» نیز از همین ریشه انگاشته می شود و مجموعِ بسامد هر سه در قرآن کریم، 29 مرتبه است. بسیاری از لغت شناسان با این پندار که واژگان فوق از بناء واحدی ساخت یافته اند، نوعی از ارتباط میانشان جسته اند. این نوشتار می کوشد با بهره گیری از روش «ریشه شناسی» و «معناشناسی دَرزمانی» در علم زبان شناسی تاریخی، ابتدا وام واژگی «قسطاس» و «القسط» که مبتنی بر یک الگوی تعریب شناخته شده است را نمایان سازد؛ آنگاه با مطالعه تطبیقی واژه «القاسط» و نظایر آن در دیگر زبان های سامی، معنای دقیق تری برای این واژه فرا روی نهد. در پایان، به این نتیجه دست یافتیم که واژگان فوق، سه تبار مختلف دارند و تلاقی این سه، نوعی اشتراک لفظی است.

تبلیغات