آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۸

چکیده

هرچند ایران باستان جایگاه امپراتوری های بزرگی بود که باعث بخش عظیمی از تحولات جهان در آن زمان شد،به علت برجای نماندن اثر سترگ تاریخی از آن دوران، برخی مورخان به این نتیجه رسیده اند که ایرانیان باستان فاقد هرگونه آگاهی و آثار تاریخی هستند. در این مقاله سعی شده است برپایة شواهد، مدارک و اسناد تاریخی شامل کتیبه ها، روایت های مورخان یونانی- رومی، و همچنین آثار بر جای ماندة نوشتاری از ایرانیان باستان و بررسی آن ها با دستگاه دینی و فلسفی ایشان، نشان داده شود که در ایران باستان نوعی از تاریخ نگاری وجود داشته است که منابع تاریخی ملل دیگر صحت آن را تأیید می کنند.این تاریخ نگاری دارای ویژگی های خاصی بود که در قالب جهان بینی و تاریخ نگری دینی، معنا و مفهوم پیدا می کرد و رویداد های تاریخی و نقش انسان در تاریخ به دستاویز این نگرش تفسیر و تعبیر می شد. این تاریخ نگاری که در چهارچوب الهیات زردشتی تعریف می شد، با آنچه مورخان یونان باستان از تاریخ و تاریخ نگاری درک می کردند، یکسان نبود. این شیوه تاریخ نگری، روایتی از انسان و جایگاهش در جهان و زمان ارائه می داد که با تعاریف جدید از ماهیت و جایگاه انسان، به مثابة موجودی مطلقاً تاریخی، در تضاد است؛ از این رو نوع تاریخ نگاری آن نیز با شاخصه های تاریخ نویسی جدید و یک اثر تاریخی که عنوان «علمی» بر خود دارد، متفاوت است.

تبلیغات