چکیده

تفکر اساس همه تمدن ها است و اساس تمدن جدید معرفت شناسی و هستی شناسی است؛ که امروزه به یکی از ویژگی های اصلی علم سیاست تبدیل شده است. براین اساس، برای درک مقایسه دو نظام سیاسی مردم سالاری دینی با لیبرال دموکراسی نیازمند نگاهی معرفت شناسانه مبتنی بر روش شناسی های جدید هستیم. فرض اساسی نوشتار حاضر بر این اصل استوار است که تحولات نظامهای سیاسی در ارتباط کامل با تحولات پارادایمیک معرفت شناسانه و هستی شناسانه است. لذا سوال اصلی بیان می دارد که طراحی الگوی معرفت شناسانه و هستی شناسانه مردم سالاری دینی چگونه تأثیری بر مقایسه آن با لیبرال دموکراسی داشته است؟ بی شک امروزه نمی توان بدون نگاه معرفت شناسانه، به مقایسه و درک صحیحی از نظامهای سیاسی دست یافت. لذا با توجه به بدیل بودن نظریه مردم سالاری دینی و رویارویی آن با لیبرال دموکراسی، فرضیه حاضر که به رئالیسم انتقادی نزدیک می باشد طراحی الگوی هستی شناسی و معرفت شناسی این دو ساختار سیاسی و مقایسه آن دو را منوط به نگاه روش شناسی رئالیسم انتقادی می داند.

تبلیغات