آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۹

چکیده

خوانش های مختلفی از ویتگنشتاین متأخر وجود دارد. یکی از خوانش هایی که محل نظر و مناقشه شارحان واقع شده، تفسیر برنارد ویلیامز از فلسفه متأخر است. از منظر ویلیامز، ویتگنشتاین در گذار از تراکتاتوس به پژوهش های فلسفی از «مرزهای زبان من یعنی مرزهای جهان من» و به عبارتی از سولیپسیسم استعلایی، به ایده آلیسم استعلایی و به عبارتی «مرزهای زبان ما یعنی مرزهای جهان ما » گذر می کند. هدف اصلی وی تبیین این مطلب است که در حرکت از «من» به «ما» دغدغه های ایده آلیسم استعلایی رها نمی شود. باید توجه داشت که ویلیامز، ویتگنشتاین را در معنای خاصی ایده آلیست استعلایی می داند. در این نوشتار می کوشم تا در وهله نخست، تبیینی دقیق از تفسیر ویلیامز ارائه دهم. برای این منظور، از برخی شارحان بزرگ ویتگنشتاین که این تفسیر را مورد توجه قرار داده اند، ایلهام دیلمن، درک بولتن و نورمن ملکم، کمک می گیرم. در قدم بعدی و در کنار تبیین این تفسیر به نقد وبررسی آن خواهم پرداخت

تبلیغات