آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۶

چکیده

بی گمان شاهنامه در آثار ممتازِ ادبیات فارسی، از غنی ترین دست مایه ها برای فیلم نامة اقتباسیست. هر فیلم نامة خوب نیاز به ساختاری استوار دارد که با شناختِ الگوهای برتر حاصل می شود. از استادان نام آورِ فیلم نامة سه پرده ای، سید فیلد نماینده الگوی ساختاریِ داستان محور و کریستوفر وگلر، نمایندة الگوی ساختاریِ سفر قهرمان یا شخصیّت محور است. شاه پور شهبازی نیز به عنوان تنها ایرانی، الگویی منسجم و نوین برای فیلم نامه پیشنهاد داده است. نگارندگان در این مقاله برآنند تا با تطبیق و ارزش یابیِ ساختار داستان رستم و شغاد با این الگوها، آشکار سازند که شاهنامه فردوسی نه تنها شایستة تطبیق با الگوهای برجسته است، بلکه از چنان ظرفیّتِ دراماتیک و سینمایی برخوردار است که خود الگویی برتر می نماید، زیرا معیار نهاییِ توفیق و عالی بودن داستان، لزوماً انطباق با الگوهای پذیرفته نیست و همانا متکی به دوام حضور و تأثیر بر مخاطب است. با این همه، از دلایل اصلیِ ناکامیِ فیلم های اقتباسی ایران، شناخت نادرستِ متن ادبی و بکار نبستنِ هنرمندانة الگوهای کارآمدِ فیلم نامه است.

تبلیغات