آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۷

چکیده

پژوهش حاضر با هدفِ یافتن ژرف ساخت های تمرکززدایانه به سراغ افسانه های عامیانه ی ایرانی رفته است تا با کنکاش در آن ها این ظرفیت های نهفته را آشکارسازد. بنابر یافته های پیاژه، تمرکززدایی- تمرکزگرایی اصلی ترین ژرف ساخت ذهنی کودک است که بنابر پیشنهاد خسرونژاد در قالب شگردهایی ویژه در ادبیات کودک نمودمی یابد. ضرورت این پژوهش، در ادامه ی نظریه ی معصومیت و تجربه، تسهیل روند استقلال بخشیدن به ماهیت ادبیات کودک است. در این پژوهش ۳۰ افسانه از مجموعه افسانه های انجوی شیرازی برگزیده و با روش تحلیل محتوای کیفی و تلفیقی از قیاس و استقرا، بر پایه ی نظریه ی معصومیت وتجربه، کاویده شدند. یافته های این پژوهش نشان داد که از میان شگردهای تمرکززدایانه ی معصومیت و تجربه، شگردهای «اغراق» و «پایان خوش» و «سپیدنویسی» در همه ی این افسانه ها وجودداشتند درحالی که شگرد «نمای دور و نزدیک» در هیچ یک از افسانه ها یافت نشد. جلوه های تازه ی تمرکززدایی در افسانه های انجوی شیرازی در قالب 1۳ شگرد به دست آمدند که عبارت اند از: یک صحنه با دو نما، صحنه های هم زمان، نمای باز و نمای بسته، زنجیره ی رخ دادها (خوش اقبالی و بداقبالی)، رگبار وارونگی، جابه جایی قهرمان، چند مجلسی، غافل گیری، مناظره، برچسب (متضاد یا هم سان)، قصه درقصه، قصه های زنجیره ای و دگردیسی. آن چه در همه ی این شگردها سبب تمرکززدایی می شد، نوعی حرکت و غفلت زدایی یا انتظارشکنی بود.

تبلیغات