آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۶

چکیده

یکی از موضوعات مهم در تاریخ اجتماعی ایران عصر ناصری، که تابه حال چندان مورد توجه قرار نگرفته است، نقش و جایگاه طب عامیانه در نظام درمانی می باشد. نظام طب و درمان در این دوره به نوعی آمیخته با تقدیرگرایی و در شرایط فقدان و کمبود هر نوع خدمات طبی دولتی و نیز کم توجهی خود مردم نسبت به امور بهداشتی بود. در چنین شرایطی، باورهای عامیانه در ارائه نوع خدمت درمانگران مختلف در شاکله سه گروه عمده حکیمان و دلاکان، گروه های مرتبط با اوراد و ادعیه خوانان و نیز زنان و پیرزنان، تأثیرگذار بود. منابع اطلاعاتی این درمانگران، اغلب برگرفته از دانش پیشینیان در قالب طب سنتی و طب عامیانه ی مرسوم بود که مورد اخیر در ارائه راه های شناخت بیماری و شیوه های درمانی، نقشی مهم بر عهده داشت. طب دوره ناصری به جهتی دیگر نیز مطمح نظر می باشد و آن ورود طب نوین فرنگی با راه کارهای جدید درمانی بود که این موضوع مخالفت هایی را به دنبال داشت. تدریس طب جدید در دارالفنون نقطه عطفی در تاریخ طب ایران بود، اما این امر از سطح گرایش مردم نسبت به طب عامیانه نکاست؛ بلکه در پایان این دوره، پزشکی نوین هم ردیف با طب عامیانه در کنار هم به کار گرفته می شدند. این مقاله به روش توصیفی- تحلیلی، به بررسی علل تأثیرگذار در گرایش مردم به طب عامیانه و تداوم آن در دوره ناصری علیرغم ورود طب نوین فرنگی خواهد پرداخت.

تبلیغات