آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۲

چکیده

خلیج فارس از رنسانس به این سو، از آبراهی با موقعیت ارتباطی و جایگاهی منطقه ای به موقعیتی استراتژیک، اقتصادی، سیاسی، ژئوپلیتیک و ژئوانرژی در مناسبات و تعامل های بین المللی بدل شد. به نظر می رسد منطقة خلیج فارس، این نقش منحصر به فرد و بی بدیل را تا نیمة نخست قرن بیست و یکم دارد. از ابتدای قرن بیستم تا پایان دهة هفتاد که مصادف با تولد کشور های کوچک حوزة جنوبی خلیج فارس است، به کمک انگلستان، تلاش هایی برای همگرایی میان این کشورها صورت گرفت، اما هیچ یک از این همکاری ها به همگرایی کاملی منجر نشد و اختلاف ها و چالش های بعدی را نیز به وجود آورد. حضور آمریکا و بازگشت انگلیس و فرانسه به منطقه، رقابت تسلیحاتی، دیدگاه های امنیتی متفاوت و بعضاً متضاد، نبود اعتماد جمعی، وجود اختلاف های ارضی و مرزی، نبود دیدگاه ها و هنجار های مشترک و وجود اختلاف های قومی و فرهنگی در منطقه، زمینه ساز واگرایی و از سازه های مهم ناهمانندی و ناهمگرایی منطقة خلیج فارس است. قرن بیست و یکم را با توجه به مزایا و تجارب حاصل از این همگرایی ها، باید قرن همگرایی مجدد منطقه ای دولت ها در جهان نامید. منطقة خلیج فارس نیز مجموعه ای از امتیازها و مؤلفه های همسازة همگرایی منطقه ای را دارد که در صورت توافق در مورد آن ها می توان به همکاری و مشارکت جمعی و سپس به همگرایی منطقه ای دست یافت. عواملی نظیر قلمرو جغرافیایی مشترک و موقعیت همسایگی، دین و ارزش های فرهنگی مشترک، منابع نفت و گاز مشترک و سیاست گذاری هماهنگ در خصوص آن، مزایا و مصائب ژئوپلیتیک همسان و ضرورت برنامه ریزی دربارة آن و موضوع های مشترکی نظیر مسائل زیست محیطی، گردشگری و مواد مخدر، بر این همگرایی مؤثرند. به نظر می رسد توجه و تمرکز بر موضوع ها و مسائل مشترک واقعی و عینی محیط اجتماعی، اقتصادی، امنیتی و سیاسی این کشورها می تواند زمینة تفاهم، توافق، همکاری مشترک و در نهایت همگرایی منطقه ای را ایجاد کند.

تبلیغات