آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۹

چکیده

جدایی یونگ، شاگرد و پسر خوانده علمی فروید، از استادش، از حوادث تأمل‏برانگیز در تاریخ علم است. گستردگی مطالعات هریک از این دو دانشمند سبب شده است که معرفت‏شناسان یا متألهان در این زمینه تأمل کنند. از این روی تبیینهای مختلفی از این حادثه ارائه شده است. در این نوشتار، سه تبیین عمده مورد بررسی قرار گرفته است: الف) دیدگاه فرویدی: فروید از منظر عقده ادیپ به مسئله می‏نگرد و یونگ را پسری می‏داند که قصد پدرکشی علمی دارد؛ ب) دیدگاه یونگی: حصر توجه فروید به نظریات خویش در روانکاوی، عدم تحمل آرای دیگران، تعمیمهای ناروا و در یک کلام حصرگرایی روش‏شناختی فروید سبب اصلی قطع این ارتباط است؛ ج) دیدگاه ژراردی: فروید و یونگ الگو و عاملی هستند که در یک آرزوی تقلیدی بر سر روانکاوی، به عنوان موضوع آرزو به دام افتادند. عامل در این نظریه می‏کوشد الگو را از صحنه رقابت حذف کند. هریک از این سه تبیین از دیدگاه خاصی به این مسئله چند تباری می‏پردازد. پس، صرف‏نظر از انتقادات احتمالی وارد بر هر نظریه، در مقام جست‏وجوی چرایی این جدایی، پذیرش هریک از این تبیینها به معنای رد سایر آرا نیست.

تبلیغات