آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۴

چکیده

شهرنشینی از مشخصه های بارز قرن بیستم محسوب می گردد که همواره تحت تاثیر نگرش های فلسفی و با ارائه طرح و برنامه های خاص در مقاطع زمانی مختلف به دنبال ایجاد رفاه و آسایش برای شهروندان و کاهش معضلات فراروی جوامع است. جنبش مدرنیسم متعاقب انقلاب صنعتی و بر پایه خرد و قدرت تکنولوژی شکل گرفت و شهر نیز به عنوان نماد تمدن مدرن تحولات بزرگی را از آن پذیرفت در همین راستا برنامه ریزی شهری با تکیه بر قدرت تکنولوژی به سمت شهرسازی ماشینی روی آورد اما شهر حاصله از تمدن مدرن در بستر حدود یک قرن دچار مشکلاتی گردید. متعاقب آن دهه های آخر قرن بیستم از طرفی شاهد نگرش فلسفی پست مدرنیسم و از طرف دیگر ظهور پارادایم توسعه پایدار هستیم که علوم مختلف و برنامه های آنها را تحت تاثیر خود قرار داده اند. شهرسازی و برنامه ریزی شهری نیز در انتقاد بر عملکرد مدرنیسم و در چارچوب پارادایم توسعه پایدار به ارائه الگوی توسعه پایدار شهری پرداخته و در طرح و برنامه های خود تحولاتی را داشته است. این تحقیق که با روش توصیفی – تحلیلی و تکیه بر اسناد مکتوب انجام گرفت نشان می دهد که تغییر پارادایم مدرنیسم به پست مدرنیسم در شهرسازی سبب تغییر نگرش در دیدگاه های اقتصادی و اجتماعی در تهیه طرح ها شده است به گونه ای که شاهد جایگزینی طرح هایی مثل طرح های ساختاری – راهبردی و همچنین طرح های استراتژی توسعه شهری و سایر طرح ها به جای طرح های جامع مدرنیستی هستیم که اصل را بر منطقه بندی و تفکیک کاربری اراضی می گذاشت و برنامه ریزی فیزیکی و کالبدی بر ساختار طرح ها سنگینی می کرد و مردم و ویژگی های اجتماعی و اقتصادی و نیاز و خواسته آنها کمتر مورد توجه قرار می گرفت اما در چارچوب پارادایم پست مدرنیسم مطالعات و برنامه ریزی ها جنبه چندبعدی به خود گرفته و تاکید بیشتر بر مشارکت های مردمی است. در همین راستا الگوهای جدید برنامه ریزی شهری با تکیه بر مدیریت بین رشته ای به دنبال تحلیل و تلفیق شرایط اجتماعی – اقتصادی در کالبد شهرها در آینده دارد.

تبلیغات