آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۲

چکیده

هدف از این پژوهش یافتن مبادی و مفروضات متافیزیکی پیدا وپنهان در اندیشه سیاسی ماکیاولی است؛ مبادی که ریشه در سیاست اندیشی او و موقعیتویژه اش در تاریخ اندیشه سیاسی غرب دارد. علی رغم آنچه بسیاری از محققان تاریخاندیشه، اندیشه سیاسی ماکیاولی را قلمرو واقع گری ناب می دانند و خود او را باعناوینی همچون بنیان گذار رئالیسم سیاسی، تا آستانه پوزیتیویست سیاسی (سرآغازدوران جدید) فرا برده اند، این نوشتار بر آن است که تأملات تجربی ماکیاولی پیرامونسیاست، متأثر از مقولاتی عمدتاً الاهیّاتی است که از اعصار گذشته بر جای مانده ورشته های آن در اندیشه او نیز (همچون دیگر اومانیست های رنسانس) دیده می شود. دراین مقاله سعی شده است که ذیل سه محور، یعنی: اصل بنیادین، ربط میان فورتون وویرتو، و منجی گرایی، ریشه های الاهیّاتی اندیشه سیاسی ماکیاولی آشکار شود وخوانشی الاهیّاتی از آن ارائه گردد.

تبلیغات