آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۶

چکیده

عشق از مفاهیم بدیهی و غایی تجربه انسانی است که جان می دهد و جان می گیرد. انسان ها برای عشق می کشند و می میرند. نظریه های روانشناسی مستقیم و غیرمستقیم این تجربه انسانی را توصیف و تبیین کرده اند، اما این مفهوم هیچ گاه به شکل مستقیم تعریف نشده است. در این مقاله مفهوم عشق از سه منظر در تجربه انسانی تعریف شده است: نخست، عشق بنیادی ترین نیاز روانی است که کامیابی از آن اسیدهای آمینه ساختمان روانی را می سازد. در فرایند کامیابی و ناکامی عشق، دو هیجان بنیادی همبسته مهر و قهر از آن متولد می شود. در منظر دوم عشق یک هیجان همبسته با خشم است که احساس گناه و همدلی سنتز این دو هیجان بنیادی آمیخته است.سوم، عشق یک خصیصه انسانی است که حرکت و تکامل در پیوستار از خودشیفتگی به شفقت را منعکس می کند. انسان ها به شکلی پایدار و با رفتارهایی عادت وار، از تمرکزگرایی خود برای مهر دیدن آغاز می کنند و در فرایند ناکامی بهینه و آسیب زا در این گذار، به سوی تمرکززدایی از خود و پرورش ظرفیت مهرورزی تا پایان عمر ادامه می دهند.

تبلیغات