آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۲

چکیده

ضرورت انتقال تجربة مدیریتی به هنگام تغییر مدیران، موضوعی بی نیاز از استدلال است. با وجود این، انتقال تجربه مدیریتی در مؤسسات آموزشی و پژوهشی با مشکلات و موانعی مواجه است که شناخت آنها می تواند به سیاست گذاری و برنامه ریزی این حوزه کمک کند. این موانع به استناد تجربه زیسته مدیریت در سطوح مختلف نظام دانشگاهی در دوره ای نزدیک به دو دهه و در شرایط گوناگون عمل، شناسایی شده اند. منظور از شرایط گوناگون، سه وضعیت متفاوت برای پذیرش و واگذاری مدیریت است: رقابت آشکار (فرآیند تعارض)؛ رفاقت آشکار (فرآیند همکاری) و بی طرفی (فرآیند جدایی). پذیرش و واگذاری مسئولیت های مدیریتی در شرایط رقابت، احساس پیروزی و شکست را پدید می آورد و این پدیده مانع انتقال تجربه مدیریتی است؛ در شرایط رفاقت، احساس خودی بودن غلبه دارد که با انتقال و استفاده از تجارب مدیریتی همراه می شود؛ و در شرایط بی طرفی، نوعی احتیاط و محافظه کاری ظهور می کند که انتقال و استفاده از تجربه را به امور دیگری مربوط می سازد. تحلیل واقعیت ها نشان می دهد موانع انتقال تجربه در شرایط رقابت، حسادت از سوی مدیر قبلی و بی اعتمادی از سوی مدیر جدید؛ در شرایط رفاقت، تعارف از سوی مدیر قبلی و بی نیازی از سوی مدیر جدید؛ و در شرایط بی طرفی، ناهم زبانی از سوی طرفین است. با وجود این، انتقال تجربه مدیریتی با متغیرهای دیگری نیز پیوند دارد که برای تبیین دقیق تر، از دو متغیر وضعیت و موقعیت مدیر استفاده می شود. هم چنین، دو پدیده دیگر که در همه شرایط مذکور نقش ایفا می کنند عبارتند از: «سازمان نایافتگی تجارب»، که ریشه در سنت حفظ شفاهی تجارب (پرهیز از ثبت کتبی) دارد و «حفظ ابهام»، که خود نشانه ای از توانایی و صلاحیت محسوب می شود و به فرد نوعی اعتماد به نفس را القاء می کند[1].

تبلیغات