آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۷

چکیده

زمینه و هدف: هدف از این مطالعه مقایسه سه شیوه ارایه بازخورد در کودکان جهت فراگیری یک تکلیف حرکتی دست است که مستلزم هماهنگی فضایی و زمانی بود. مواد و روش ها: سی کودک با دامنه ی سنی 8 تا10 ساله به صورت تصادفی در سه گروه بازخوردی متفاوت (100درصدی – حذفی– خودکنترل) جایگزین شدند. این پژوهش در طی سه روز به انجام رسید. در روزهای اول و دوم، در هر روز آزمودنی ها به تعداد 100 کوشش به تمرین تکلیف مورد نظر پرداختند و در طی روزهای دوم و سوم آزمون های یادداری و در روز سوم آزمون بازاکتساب به عمل آمد. یافته ها: جهت پردازش داده ها در مراحل اکتساب و یادداری از آزمون ANOVAبا اندازه گیری های مکرر استفاده شد، که نشان داد در روز اول تمامی آزمودنی ها بر دقتشان به شکل معنی داری افزوده اند اما در روز دوم این افزایش دقت قابل مشاهده نیست. در آزمون های یادداری نیز مشخص شد که تفاوت معنی داری بین آزمون های یادداری وجود ندارد بدین معنی که 100 کوششی تمرینی که در روز دوم صورت گرفته است سبب ارتقا یادگیری آزمودنی ها نشده است. گروه بازخوردی 100 درصدی در آزمون های یادداری عملکرد بهتری از گروه های دیگر داشت به شکل که تفاوت عملکردی این گروه نسبت به گروه حذفی معنی دار بود. جهت پردازش داده ها در مرحله بازاکتساب از آزمون ANOVA یک سویه استفاده شد که نشان داد گروه بازخوردی 100 درصدی عملکرد بهتری نسبت به گروه های دیگر داشته به شکلی که این عملکرد در مقایسه با گروه حذفی معنی دار بود. نتیجه گیری: نتایج حاصل از این مطالعه نشان می دهد که ارایه بازخورد بیشتر می تواند سبب ارتقا یادگیری کودکان شود (مغایر با فرضیه هدایت) و نباید انتظار داشت کودکان به سرعت در کسب مهارت های حرکتی پیشرفت نمایند.

تبلیغات