چکیده

کارل مارکس نظریه پرداز و سازنده سوسیالیست، شخصیتی بزرگ در تاریخ اندیشه فلسفی و اقتصادی و یک معلم بزرگ اجتماعی بود. مارکس مطالعات فلسفی خود را در فضای فکری ای آغاز کرد که تفکرات هگلی بر آن حاکم بود. تفکرات هگلی در بسیاری از جنبه ها، ایده هایی را دنبال می کند که واکنش های محافظه کارانه و ایده های اگوست کنت در عصر روشنگری در آن یافت می شود. هدف کلی مارکس، ارزیابی فلسفه سیاسی هگل بود تا قادر به نقد نهادهای سیاسی موجود و به طور کلی تر بحث درباره ی رابطه سیاست و اقتصاد شود. او با فلسفه هگل به طور دیالکتیکی برخورد کرد و مبهم گویی هگل درباره روان و خوش بینی او به دولت را به مثابه ی یک نهاد انکار کرد یا کنار گذاشت. این پژوهش بر آن است اندیشه های فلسفی مارکس، فلسفه سیاسی هگل ارزیابی کند و همچنین تأثیر گذاری آنها در شکل گیری مکتب فرانکفورت را مورد بررسی قرار دهد.

تبلیغات