آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۲

چکیده

پرسش از هستی و کشف معنا و هدف زندگی، به یکی از پر دغدغه­ترین مسائل عصرِ حاضر تبدیل شده است. داستایفسکی، به عنوان یک مؤمن، در جست­وجوی معنای واقعیِ زندگی است. او، دو اصلِ ایمان به خدا و اخلاق را معنابخشِ زندگی و جهان می­داند. از نظر او، همة آدمیان تعالی­طلب­اند؛ معتقد است که بدون تردید، پست­ترین انسان­ها نیز در جست­وجوی خدا هستند و با تمام وجود می­دانند که هرگونه اشتباه در این راه، به بی­راهه می­انجامد. بدون وجود خدا، هستی­ بشریّت پوچ و بی­معنا است؛ زیرا انسان همواره دو مسیر را در جلوی روی خود می­بیند که باید یکی را انتخاب کند، اما می­داند که به تنهایی نیز قادر به یافتن راه هدایت و سعادت نیست. لذا نیاز به هدایت الهی را در وجود خود احساس می­کند. بنابراین فقط خداست که می­تواند او را نجات دهد. اما اخلاق نیز به عنوان امری معنابخش به زندگی، مورد توصیه و سفارش داستایفسکی است. با عمل کردن به وجدان اخلاقی­، انسان از عمل خود احساس رضایت می­کند و این احساسِ آرامش را به زندگی و جهان و آدمیانی که در این عالم زندگی می­کنند، انتقال می­دهد؛ و لذا زندگی را بامعنا می­بیند.

تبلیغات