آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۶

چکیده

در تفکر جان لاک، ذهن در عملکردی فعال صورت های محسوس و متوالی کسب شده از حواس بیرونی و درونی را با هم تألیف می کند و دربرابر اعیان خارجی، اعیانی علمی (ذهنی) می سازد و بدین ترتیب به مفاهیم ماهوی از اعیان دست می یابد. در ادامه، فاهمة برخی از تصورات مشترک مربوط به چند عین مشابه را گزینش می کند و آن ها را ذاتیات اعیان مذکور و بنابراین «نوع» آن ها معرفی می کند. بنابه این عقیده، مؤلفه های انواع را ما انتخاب می کنیم و بنابراین، انواع محصول انتخاب و قرارداد ذهن هستند. درمقابل، به عقیدة کانت، ذهن صرفاً انتزاع کنندة صورت های غایی و محض اعیان یا همان انواع و اجناس آن هاست. بنابه این رویکرد، قوة حکم تأملی در فعالیتی کاملاً نامتعین و به دور از مفاهیم و اصول پیشینی فاهمه، انواعِ اعیان را مورد تأمل قرار می دهد و با انتزاع انواع و اجناس، اعیان و قانون های فراوان تجربه را وحدت می بخشد. این موضع که صورت های کلی مذکور را کاملاً ذهنی و غیرمعرفتی معرفی می کند و آن ها را به فرولایة فراحسی طبیعت یا همان طبیعت فی نفسه نسبت می دهد، موضعی رئالیستی است و بنابراین درمقابل قراردادگرایی لاک قرار دارد، هرچند نه قراردادگرایی لاک از نوع افراطی است و نه رئالیسم کانت. این نوشتار درصدد است موضع مخالف این دو فیلسوف درباب سهم ذهن در حصول انواع را تشریح کند.

تبلیغات