آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۳

چکیده

متن

فریاد الحیاه:1. قرآن و زندگی
پیامبران الهی، هر کدام در زمان خویش، دین خدا را به مردمان رساندند . می‌توان گفت، هر یک از دین‌های آسمانی از دین پیش کامل‌تر بود، تا ا ینکه آخرین دین آسمانی، یعنی اسلام، به‌وسیله آخرین و بزرگ‌ترین پیامبر خدا، حضرت محمّد(ص)، به انسان‌ها ابلاغ گشت...
چون دین اسلام، آخرین پیام «وحی»، یعنی پیام الهی و آسمانی است، کامل‌ترین دین است و همه‌راهنمایی‌هایی را که برای خوشبختی انسان‌ها ـ در این جهان و آن جهان ـ لازم است،در‌بردارد.
پیامبر اکرم(ص) با کمک یاران وفادارش و در پیشاپیش همه، حضرت علی(ع)، دین اسلام را ـ با وجود موانع بسیار و سختی‌های فراوان ـ تبلیغ کرد و اطّلاعاتی را که می‌بایست درباره آخرین دین الهی به مردمان برساند، به آنان رسانید...
یکی از این اطّلاعات بسیار مهم، که پیامبر اکرم آن را باره و با عبارت‌های گوناگون یادآوری کرد، این بود که مسلمانان باید از کتاب خدا پیروی کنند و دستورهای آن را به‌کار بندند و این کتاب را خوب بشناسند، درست و خالص درک کنند و گرامی بدارند و هر جا که نیازی به توضیح دارد، این توضیح را از هر کس و هر جا نگیرند، تا فهم قرآنی، خالص بماند و همین «فهم خالص قرآنی» ، در میان مسلمانان رواج یابد و هر فرد مسلمان ، به صورتِ «فردی قرآنی» و هر جامعه مسلمان ، به صورتِ «جامعه‌ای قرآنی» ساخته شود؛ تا همیشه، هم اندیشه و نگرش مسلمانان قرآنی باشد و هم رفتار و کردار آنان.
بدین‌گونه می‌نگریم که پیامبراکرم ـ مسئول بزرگ هدایت انسان ـ تأکید کرده بود که قرآن کریم به‌درستی شناخته شود و با آرا و افکار دیگری که از متن قرآن گرفته نشده است، مخلوط نگردد؛ زیرا که زلال «وحی»، از هر چیز دیگر شفّاف‌تر و لطیف‌تر است؛ و اگر کمترین آمیختگی در فهم آن پدید آید، حرکت سازنده و هدایت آموزنده دین خدا دچار رکود و چه بسا انحراف خواهد شد؛ و تربیت «فرد قرآنی» ، و ساختن «جامعه قرآنی» تحقّق نخواهد یافت. بدین منظور، آن حضرت تأکید می‌کرد که مسلمانان باید از چه کسانی علم قرآن را فرا گیرند، و معارف و هدایت‌های قرآنی را از کجا بیاموزند. البته در این باره آیاتی در خود قرآن نیز آمده است؛ و پیامبر اکرم ـ با توجّه به همان آیات ـ تأکیدهای خویش را به گوش‌ها می‌رسانید و به اُمّت اسلام پیوسته هشدار می‌داد و علّت این اصرار و تأکید به‌خوبی روشن است؛ زیرا اگر قرآن با غیر افکار قرآنی فهمیده شود، و به وسیله کسانی که واجد و وارث علم قرآنی نیستند تفسیر گردد، دیگر قرآن نخواهد بود و جامعه قرآنی و انسان قرآنی نتواند ساخت.
پیامبر اکرم، خود، سخنانی درباره آیات قرآنی گفته بود و هر گاه کسانی از اصحاب و یاران او، چیزی درباره قرآن و معنی و مقصود برخی از آیات پرسیده بودند، بدان پاسخ داده بود؛ همچنین شرح بسیاری از احکام الهی را که در قرآن به صورت مختصر ذکر شده است، بیان کرده بود؛ لیکن مسئله بسیار با اهمیت، برای همه‌مسلمانان، این بود که پس از پیامبر خدا چه کسی باید آیات قرآن را برای مسلمانان تفسیر کند واحکام بیان نشده را شرح داده، به پرسش‌ها پاسخ گوید و قرآن کریم را معیار ساختن فرد و جامعه قرار دهد؟
بیشتر و پیشتر از همه مسلمانان، خود پیامبر(ص) نگرانِ آینده مسلمانان بود، که آیا پس از او، کتابِ خدا به وسیله چه کسانی تفسیرخواهد شد و آیا شایسته‌ترین مفسّران برای قرآن، و سزاوارترین کسان برای هدایتِ مسلمانان و اجرای احکام قرآن در میان آنان، کدام‌یک از یاران و پروردگان او خواهد بود؟ و به سخنی دیگر، چه کسانی سزاوارند که هادی و امام و معلّم راستین مسلمانان باشند؟ و اُمّت را در «خطِ خالصِ قرآنی» و هم در «علم» و هم در «عمل» هدایت کنند؟
چنان که در تاریخ‌ها و مدرک‌های بسیار معتبر ذکر شده است، پیامبر اکرم(ص) ، همه علوم قرآن و احکام قرآن و تفسیر آیات قرآن را به علی(ع) آموخته و سپرده بود. از این‌رو، در حدیثی معروف ـ که عالمان و برادران اهل سنّت و عالمان شیعه همه نقل کرده‌اند ـ فرمود:
« أنَا مَدینةُ العِلم و علی بابُها؛ من شهر علم هستم و دروازه این شهر علی است»1. معنای این حدیث مبارک و مهم را ، حماسه سرای بزرگ، حکیم ابوالقاسم فردوسی، در آغاز «شاهنامه»، چنین به نظم در آورده است:
چو خواهی که یابی ز هر بد رها
به گفتار پیغمبرت راه جوی
چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی
که من شهر علمم، علیم دَرَست
گواهی دهم کاین سخن راز اوست
منم بنده اهل بیت نبی
سراندر نیاری به دام بل
دل از تیرگی‌ها بدین آب شوی
خداوند امر و خداوند نهی
دُرُست این سخن، گفتِ پیغمبرست
تو گویی دو گوشم بر آواز اوست
ستاینده خاک پای وصی
آری، پیامبر اکرم «ص» فرمود: من شهر علم هستم (یعنی منبع و مرکز جامع همه علوم قرآن و رموز هدایت انسان) و علی(ع) دروازه ورود به این شهر است. پس هر کس بخواهد قرآن را درست بفهمد و به آن درست عمل کند، پس از پیامبر(ص) باید آن را از علی(ع) بیاموزد، چرا که او علوم قرآن را از رسول خدا(ص) آموخته است و پس از علی (ع)، از امامان دیگر، که هر یک، علوم قرآن را از امام پیش از خویش فرا گرفته‌اند، تا برسد به خود پیامبر اکرم(ص) که آورنده قرآن است و خدای متعال ، هر چه در قرآن هست به وی آموخته است.
با توجّه به آنچه به طور خیلی مختصر گفته شد، روشن می‌شود که برای فهمیدن درست و کامل دین آسمانی اسلام، تنها دو منبع موجود است، دو منبعی که از هم جدا نمی شوند و جدایی ندارند و این دو منبع، قرآن و احادیث است که به جز آیاتی از قرآن کریم، خود پیامبراکرم، این دو منبع را معرّفی کرده و جایی برای آن باقی نگذاشته است که اشخاصی گوناگون، با ذهنیت‌ها و هدف‌های گوناگون و در زمان‌ها و زمین‌های گوناگون، هر یک بیایند و قرآن کریم را که برای ایجاد اتّحاد و برادری و برابری در میان همه افراد بشر نازل گشته است، به گونه‌های مختلف تفسیر کنند و در میان امّت اسلامی، فرقه‌های گونه‌گون با عقاید گونه‌گون پدید آورند.
قرآن کریم ، کتاب خدا و وحی آسمانی است و آمده است تا یک جامعه یگانه انسانی ـ قرآنی بسازد: جامعه‌ای پاک و مؤمن، متّحد و همسو ، معتقد به خدا و یگانگی خدا (توحید) و سرشار از انصاف و دادگری (عدل). جامعه قرآنی باید هم در عقیده و هم در عمل یگانگی داشته باشد، و تنها و تنها با اندیشه خالص قرآنی زندگی کند، تا به زیان شناخت‌های نادرست در عقیده، و عملکردهای ناروا در عمل، دچار نگردد و حرکت سازنده قرآنی، در هیچ یک از ابعاد، به رکود نگراید و سست نگردد.
در این باره که راه درست شناخت دین و فهمیدن عقاید و احکام دین، منحصر است به رجوع به آورنده دین، یعنی پیامبر اکرم(ص) واحادیث پیامبر «ص» و احادیث امامان(ع) ـ که وارثان علم قرآن هستند ـ جای هیچ تردیدی نیست و یاد کردیم که درباره این موضوعِ بسیار مهم (از نظر دین و هدایت دینی و سعادت راستین انسانی) از پیامبر اکرم تأکیدهایی فراوان رسیده است و احادیثی بسیار با اهمیت نقل شده است. یکی از این احادیث، حدیث معروفِ «ثَقَلین» است؛‌در این حدیث، پیامبر(ص) چنین فرموده است:
إنّی تارک فیکُمُ الثَّقَلَین، ما إن تَمَسّکْتُم بهما لَن تَضِلّوا بَعْدی، أحَدُهُما أعظَمُ مِنَ الآخر، کتابَ اللّهِ و عترتی؛
من دو چیز گرانبها برای شما می‌گذارم، که پس از من، تا هنگامی که به آن دو چنگ در زنید (و از آن دو پیروی کنید) هرگز گمراه نخواهید شد؛ یکی از این دو از دیگری بزرگ‌تر است ؛
این دو، کتاب خداست و عترت من.
پس اگر ما بخواهیم راه اسلام را درست بفهمیم و راه قرآن را درست بپیماییم و گمراه نشویم، باید برای فراگیری اسلام و راه اسلام (هم در عقیده و هم در عمل)، به قرآن رجوع کنیم و به کمک احادیث و سخنانی که از دانایان راستین قرآن پیامبر اکرم و امامان ـ رسیده ا ست، مقصود قرآن را خوب بفهمیم و با روش عملی که آنان فرموده‌اند عمل کنیم و این روش را در همه‌زندگی به کار ببندیم: در اعتقاد ، اخلاق، تربیت، علم آموزی، هنرپردازی، فرهنگ، اقتصاد، عدالت، قضاوت، دفاع، نوع‌دوستی، ظلم ستیزی و ...
البته لازم است که انسان‌ها به هر اندازه که خود استعداد دارند و درک می‌کنند، مطالب قرآن و حدیث را با فهم اجتهادی و عقلی (فهم از روی عقل و اندیشه) درک کنند. در خود قرآن کریم و احادیث، بر «تأمّل» و «تعقّل» و «تفکّر» و «تدّبر» (که عملِ خودِ شخص است) تأکید بسیار شده است. پس ما نباید به این اکتفا کنیم که مطالب دینی را طوطی‌وار حفظ کنیم، بلکه باید آنها را با عقل خدا داد خود، فراگیریم و از روی عقل درک کنیم و پس از تعقّل درباره آنها و خوب فهمیدن آنها، هر یک را که «اصل» است، عقیده خود قرار دهیم و هر کدام که «دستور عملی» است، به آن عمل کنیم.
باید یادآوری کنیم که در همین مرحله‌ای که یاد شد، یعنی مرحله تعقّل و تأمّل، باید بکوشیم تا تعقّل را به صورت قرآنی انجام دهیم؛ چون رسیدن به هر چیز، راهی و گاه راه‌هایی دارد و معلوم نیست که همه این راه‌ها درست باشد و انسان را تا نهایت و تا رسیدن به مقصد، به صورتی درست راهنمایی کندو چون قرآن و احادیث به ما دستور داده‌اند که تعقّل کنیم، یعنی عقل خود را به‌کار اندازیم ، به یقین، خود راهی برای تعقل دارند و آن را یادآوری کرده‌اند. پس باید راه و روش تعقّل وبهره وری از عقل را از خود قرآن و احادیث بیاموزیم و این راه را همان‌گونه که قرآن و احادیث گفته‌ا ند (و چون از جانب خدای متعال و پیامبر خدا و امامان معصوم رسیده است، درست‌ترین راه است) بپیماییم، تا مبادا از «تعقّل قرآنی» و «درک قرآنی» منحرف شویم، که ذرّه‌ای انحراف و دوری از روش خالص قرآنی، انحراف و دوری از متن قرآن است و این مطلب بسیار روشن است. پس نظرهایی که از اصل و بنیاد ، از متن قرآن و احادیث گرفته نشده است، و آرا و افکاری که از این سو و آن سو آمده است، نمی‌تواند آموزنده خوبی برای حقایق خالص قرآنی باشد. تعقّل به هر روشی و بر پایه هر مکتبی که انجام شود، نتیجه‌اش مطابق همان روش و مکتب فکری خواهد بود. از این جهت قرآن کریم هماره تأکید می‌کند که در متن آیات قرآن تأمّل کنید، آن‌هم تأمل و تدّبر با قلب و دل ، یعنی باطن صاف و خالص انسانی...و پیوسته می‌خواهد که انسان، قفل قلب خویش را بشکند، و درِ دل و درون خود را به روی حقیقت‌ها بگشاید، تا از «القای وحیانی» قرآن بهره‌مند گردد و به «روحانیت علم» برسد، نه تنها به حفظ تعدادی اصطلاح و تعبیر...
فیلسوفان و عالمان بزرگ اسلام، که در رشته‌های علوم فلسفی و عقلی تبحّر داشته‌اند نیز یاد کرده‌اند که آنچه از قرآن کریم فهمیده شود و ازاحادیث معتبر به‌دست آید، به حکم خود عقل، باید پذیرفته شود. علاّمه طباطبایی، درباره اهمیت و حجّیت (دلیل بودنِ) آنچه از ظاهر آیات و احادیث فهمیده می‌شود، بیانی استدلالی و زیبا دارند، که در کتاب «شیعه در اسلام»2 آمده است و در آنجا تصریح می‌کنند که «ظواهر»، یعنی ظواهر آیات و احادیث، حجّت و دلیل است و حجّیت این ظواهر را، هم در معارف وعقاید می‌پذیرند و بر آن تأکید می‌کنند و هم در احکام فقهی. این قسمت از کتاب علاّمه طباطبایی را با دقت بخوانید، تا به اهمیت و معنای «ظواهر دینی»3 و «ظواهر آیات و احادیث» پی ببرید و از علّت و حکمت حجّت بودن آنها سر در بیاورید و از تأویل قرآن و حدیث ـ که پیامبر اکرم و امامان از آن نهی کرده‌اند و عقل نیز آن را درست نمی‌شمارد ـ پرهیز کنید و دلیل بودن ظواهر، هیچ منافاتی با پذیرش عقل و تعقّل ندارد؛ زیرا آنچه از ظاهر معنای آیه یا حدیث فهمیده می‌شود، خود دریای ژرفی است برای تعقّل و تأمّل؛ و کلامی عامی و عادی نیست.
بنابراین، از درک ظواهر قطعی قرآنی و حدیثی دست برندارید تا سر از جاهای دیگر در نیاورید و در همان ظواهر، تعقّل و تأمّل کنید، تا به حقایقی هر چه بیشتر نایل آیید و بتوانید «فرد قرآنی» و «جامعه قرآنی» بسازید، وعظمت سازندگی قرآن و حدیث را در ساختن فرد ترازِ قرآن و تشکیل جامعه ترازِ قرآن، به همه مردم عالم نشان دهید.
پانوشتها:
1 مدرک‌های فراوان این حدیث، از طریق عالمان اهل سنّت، در کتاب «الغدیر» (جلد 6، ص 61 تا 77) ذکر شده‌است.
2 ص 45 ـ46 چاپ قم.
3 تفسیر«المیزان» ، جلد 5، صفحه 282 ـ 283.

تبلیغات