چکیده

متن

شناخت مقام والای حضرت علی (علیه‏السلام) و شناساندن آن، جز برای امامان معصوم مقدور نیست، از این رو مناسب است برای شناخت آن حضرت به پاره‏ای از سخنان خود ایشان تمسّک کنیم که نشان دهندهٴ اعتلای مقام حکیمانهٴ وی است.
۱ ـ در خطبهٴ ۱۹۲ از نهج البلاغه هنگامی که ظهور اسلام را تشریح می‏کند و رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را می‏ستاید، می‏فرماید:
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مرا در همان اوایل زندگیم در دامن خویش می‏پروراند و هر روز بابی از علم و اخلاق به روی من می‏گشود و مرا به اقتدای آن فرا می خواند:
«یَرفَع لى فى کُلّ یومٍ مِن أخلاقِه عَلَماً ویأمرنى بالاقتداءِ بِهِ». و هر سال که مجاور کوه حرا می‏شد و در جوار آن به عبادات می‏پرداخت، من او را می‏دیدم و جز من کسی وی را نمی‏دید: «ولقد کان یُجاور فی کلّ سنةٍ بِحِراء فَأراه وَلایَراهُ غیرى».
در خانه‏ای که اسلام در آن ظهور کرده بود غیر از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و خدیجه (علیهاالسلام) کسی در آن نبود و من سومین نفر آن دو بودم. نور وحی و رسالت را می‏دیدم و نسیم نبوت را استشمام می‏کردم:
ولم یجمع بیتٌ واحدٌ یومئذٍ فى الإسلام غیر رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) وخدیجة وأنا ثالثهما. أری نور الوحی والرّسالة وأشمّ ریح النبوّة.
آن شامهٴ غیبی که نسیم غیبی را استشمام می‏کند و در انبیا (علیهم‏السلام) وجود داشت، در علی (علیه‏السلام) نیز بود. وقتی برادران یوسف از مصر حرکت کردند و پیراهن وی را به همراه خود آوردند، در فاصلهٴ چندین فرسنگی، حضرت
یعقوب (علیه‏السلام) با قاطعیت و تأکید فرمود: من نسیم و بوی یوسف را استشمام می‏کنم: ﴿إنّی لأجد ریح یوسف لولا أن تفنّدون﴾. ۱
شامه‏ای که از غیب می‏بوید، شامه‏ای مُلکی و مادی نیست، چنان که نبوّت نیز مربوط به عالم طبیعت و مُلک نیست و تنها با حسّ بویایی ملکوتی می‏توان نبوّت را که امری غیبی است، تشخیص داد.
علی (علیه‏السلام) سپس می‏فرماید: من هنگام نزول وحی بر پیامبر، صدای نالهٴ شیطان را می‏شنیدم؛ به رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) عرض کردم: این آهنگ و ناله ویژه شیطان از کجا به گوش می‏رسد؟
فرمود: این افسوس شیطان است که فهمید دیگر پرستش نمی‏شود؛ چون جایی که وحی و نبوت و رسالت حکومت کند، آنجا شیطان عبادت نمی‏شود: «ولقد سمعت رنّة الشیطان حین نزل الوحى علیه (صلی الله علیه و آله و سلم) فقلت: یارسول الله ما هذه الرنّة؟ فقال: هذا الشیطان قد أیس
من عبادته». آنگاه فرمود: ای علی هر چه را من می‏بینم تو نیز می‏بینی و هر چه را من می‏شنوم تو نیز می‏شنوی، جز آن که تو پیامبر نیستی، لیکن وزیر من هستی و تو بر پایهٴ خیر استواری: «إنّک تسمع ما أسمع وتری ما أری إلاّ أنّک لست بنبیٍّ ولکنّک لوزیر وإنّک علی خیر». ۲
۲ ـ حضرت علی (علیه‏السلام) در خطبهٴ سوم که به خطبهٴ «شقشقیّه» معروف است، می‏فرماید: «ینحدر عنّى السیل ولا یرقی إلىّ الطیر»؛ من آن کوه بلندم که سیل علوم از من سرازیر می‏گردد! چون هر کوهی سیل خیز نیست و سیل فقط از کوه بلند و مرتفع بر می‏خیزد و هیچ پرواز کننده‏ای به مقام اوج گرفتهٴ من پر نمی‏کشد.
فکر اندیشمند عادی به مقام والای علی بن ابی طالب ره نمی‏یابد و تحمّل هضم و فراگیری علومِ سیل گونهٴ این حکیم الهی، مقدور افراد عادی نیست؛ زیرا در برابر سیل نمی‏توان ایستاد، بلکه باید از کناره‏های آن به قدر توان بهره برد.
۳ ـ آن حضرت در خطبهٴ ۱۸۹ در بیان مقام علمی خود، می‏فرماید: «أیّها النّاس! سلونى قبل أن تفقدونى فلأنا بطرق السماء أعْلم منّى بطرق الأرض».
در این کلام، آن حضرت برای خود دو نشئه قایل است، چنان که جهان نیز دو نشئه دارد: عالَم ظاهر و عالَم باطن، عالَم غیب و عالَم شهادت. ایشان می‏فرماید: جنبهٴ غیبی من قوی‏تر از جنبهٴ شهادت من است! آگاهی من به علوم آسمانی بیش از آگاهی من به علوم زمینی است! زیرا غیب، قوی‏تر از شهادت است و با خبران از غیبِ عالَم، قوی‏تر از مرتبطان به عالَم شهادت هستند.
۴ ـ در خطبهٴ ۱۷۵ می‏فرماید:
واللّه لو شئتُ أن أُخبر کلّ رجلٍ منکم بمخْرجه وموْلجه وجمیع شأنه لفعلتُ! ولکن أخاف أن تکفروا فىّ برسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) ألا وإنّى مُفْضیه إلی الخاصّة ممّن یؤمّن ذلک منه.
سوگند به خدا! اگر بخواهم جریان زندگی شما، آغاز و انجام آن و ورود و خروج شما را در کارها تشریح کنم، می‏توانم؛ چون از گذشته و آیندهٴ شما به اذن خدا آگاهم؛ ولی خوف دارم که تاب نیاورید و بگویید: چون رسول خدا چنین نفرمود و علی (علیه‏السلام) می‏گوید، پس علی (علیه‏السلام) از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بالاتر است و این مسأله، زمینهٴ انحراف فکری شما را فراهم سازد. آگاه باشید که با موالیان مورد اطمینان، بعضی از اسرار عالم را در میان می‏گذارم. این نمونه‏ای از احاطه علمی علی (علیه‏السلام) به جهان غیب است وجهان غیب بر جهان شهادت احاطه دارد.
۵ ـ در خطبهٴ ۱۵۸ خود را سخنگوی وحی معرفی می‏کند و می‏فرماید:
ذلک القرآن فاسْتنطقوه ولنْ ینطق ولکن أُخبرکم عنه ألا إنّ فیه علم ما یأتی والحدیث عن الماضی و دواء دائکم ونظم ما بینکم.
قرآن سخن می‏گوید، شما از قرآن بپرسید ولی هرگز حرف نمی‏زند؛ لیکن من سخنگوی قرآنم و شما را از محتوای آن آگاه می‏سازم. آگاه باشید که علم آینده، سخن از گذشته، داروی دردها و نظم امور زندگی شما در قرآن است.
۶ ـ در خطبهٴ ۱۰۹ می‏فرماید: ما درخت نبوّتیم، درخت نبوّت در خاندان ما ریشه دارد و فیض رسالت در این خانواده فرود می‏آید و فرشته‏های خدای متعال به خاندان ما رفت و آمد دارند و قرارگاه علم، ما هستیم و چشمه‏سار حکمت‏ها ماییم: «نحْن شجرة النبوّة ومَحَطُّ الرّسالة ومختلف الملائکة ومعادن العلم ویَنابیع الحِکَم».
کانون و کان علم و حکمت، علی و اولاد علی (علیهم‏السلام) هستند و همان‏گونه که قرآن کریم در تشریح حکمت، گویا و رساست، امیر مؤمنان (علیه‏السلام) نیز که شاگرد بارز این کتاب و قرآن ناطق است، بهترین بیانگر حکمت خواهد بود.
وصفی را که خدا برای قرآن بیان فرمود، علی (علیه‏السلام) نمونهٴ آن صفت را برای خود تشریح می‏کند؛ خدا در عظمت قرآن می‏فرماید: ﴿لو أنزلنا هذا القران علی جبلٍ لرأیته خاشعاً متصدّعاً من خشیة الله﴾ آن‏قدر این قرآن وزین است که اگر آن را بر کوه نازل کنیم، کوه متلاشی می شود.
همان‏گونه که هضم مسائل سنگین، برای همه میسّر نیست و بسا افرادی را به صداع و سردرد مبتلا می‏کند، معارف بلند قرآنْ کوه را به صداع، تفرّق و تلاشی مبتلا می‏کند. و این مَثَلی است که ممثّل را روشن می‏سازد: ﴿وتلک الأمثال نضربها للنّاس﴾. ۳
امیر مؤمنان (علیه‏السلام) نیز پس از درگذشت سهل بن حنیف انصاری، که از اصحاب دیرینه و شاگردان مکتب مولی الموحدین بود، فرمود: اگر کوه بخواهد محبّتم را هضم کند، متلاشی می‏شود: «لو أحبّنى جبلٌ لتهافت»؛ ۴ یعنی تحمّل محبّت، هضم ولایت و معرفت
علی (علیه‏السلام) مقدور کوه نیست، همان‏گونه که هضم معانی بلند قرآن، مقدورش نیست.
۷ ـ در کلمات قصار ۱۸۴ می‏فرماید: «ما شککْت فى الحق مذ اُریته»؛ از آن لحظه ای که حق را به من نمایاندند و حق مشهود من شد، من در آن شک نکردم.
آری! علی (علیه‏السلام) که بر فطرت توحید زاده شده است: «فإنّى ولدتُ علی الفطرة»۵، از لحظه‏ای که حق را به آن حضرت نشان دادند در آن شک نکرد و تا آخر نیز بر آن استوار ماند.
۸ ـ امیر مؤمنان حضرت علی (علیه‏السلام) در یکی از نامه‏هایی که برای معاویه مرقوم فرمودند، مقداری از فضایل اهل بیت را تشریح کرده، می‏فرماید:
اگر خداوند در قرآن از خودستایی و برشمردن فضایل خود، نهی نفرموده بود ﴿فَلا تُزَکُّوا أنْفُسَکُم﴾۶ من گوشه‏ای از فضایل خانوادگی خود را برمی‏شمردم :
«وَلو لا ما نَهی الله عنه من تزکیة المرء نفسَه، لذکر ذاکر فضائل جمّة». این کار، شمارش نعمت‏های خدا در کمال خضوع و بندگی است.
سپس می‏فرماید: «فإنّا صنائع ربّنا والناس بَعدُ صنائع لنا»؛ ۷ ما ساخته شده و دست پرورده خدای خویش هستیم، ما ساختهٴ ربوبیت حقّیم و دیگران دست پروردهٴ ما هستند. ما علوم الهی را از مکتب «الله» آموختیم و دیگران از ما فراگرفتند. ما در کنار سفره وحی نشسته‏ایم و سایرین در کنار سفرهٴ ارشاد ما. ما در آموختن علوم و معارف نیازی به غیر خدا نداریم ولی دیگران نیازمند ما هستند که مجرای فیض خداوندیم.
این جملهٴ بلند در یکی از توقیعات حضرت بقیة الله (أرواحنا فداه) نیز آمده است: «نحن صنائع ربّنا والناسُ بَعدُ صنائعنا». ۸
شاگرد مستقیمِ خدای عزیز حکیم، خود نیز حکیم
است. رسول اکرم لله که قرآن حکیم را از نزد خدای حکیم آموخت، حکیم است و علی ابن ابی طالب (علیه‏السلام) نیز که طبق آیهٴ مباهله (آل عمران، ۶۱) به منزلهٴ جان رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و مانند نفس مطهر او محسوب شده، از همین مکتب و علم لدنی برخوردار است و چشمه‏های حکمت از جان او می‏جوشد.
اگر کسی چهل روز «خالصاً لِوجْه الله» زندگی کند و تمام برنامهٴ چهل روزش برای رضای خدا باشد و مضمون ﴿قُلْ إنّ صَلاتی ونُسکی ومَحیای وَمَماتی للهِ رَبِّ العالَمین﴾۹ در جانش تجلی کند، چشمه‏های حکمت از جانش می‏جوشد و بر زبانش جاری می‏شود:
قال رسول اللّه (صلی الله علیه و آله و سلم): «من أخْلص لله أرْبعین یوْماً فجّر الله ینابیع الحکمة من قلبه علی لسانه». ۱۰
علی (علیه‏السلام) که تمام عمر را «خالصاً لِوَجهِ الله» زندگی کرد، در حکمت نظری به جایی رسید که فرمود: آنچه را
که از هم اکنون تا قیامت رخ می‏دهد از من نمی‏پرسید، جز آن که شما را آگاه می‏کنم: «لا تَسألوننى عن شى‏ءٍ فیما بینکم وبین الساعة… إلاّ أنبأتُکم». ۱۱
این تحدّی، غیر از جمله‏ای است که فرموده: «أیّها الناس سلونى قبل أن تفقدونى فلأنا بطرق السماء أعلم منّى بطُرق الأرض»۱۲؛ پیش از آن‏که مرا در بین خود نیابید آنچه می‏خواهید بپرسید؛ که من به راه‏های آسمان از راه‏های زمین آشناترم.
چنین انسانی که بر بام طبیعت، مُشْرِف است و به جهانی راه یافته که بر طبیعت مسلط است، در حکمت نظری و عملی حکیمی کامل، نامور و متأله خواهد بود.
۹ ـ در خطبهٴ ۱۹۲ حضرت علی (علیه‏السلام) می‏فرماید: من جزو گروهی هستم که در راه خدا از سرزنش ملامت کنندگان، باز نمی‏ایستند، سیمای آنان سیمای
صدّیقان است؛ یعنی کسانی که هم در مقام اعتقاد صادقند و هم در مقام اخلاق و عمل. صدق در این سه قِسْم، برایشان ملکه و راسخ شده است: «وإنّی لمِنْ قومٍ لا تأخُذُهم فى الله لوْمة لائمٍ سیماهم سیما الصدّیقین».
و گفتارشان گفتار افراد نیک است: «وکلامهم کلام الأبرار». شب را زنده و آباد نگه می‏دارند: «عُمّار اللیل». شب آنان معمور است، نه بایر و مخروب، شب را به خواب نمی‏گذرانند تا مخروب و ویران باشد، آن کس که در خواب است شبِ زنده و آباد ندارد:
گریهٴ شام و سحر شکر که ضایع نگشت ٭٭٭٭ قطرهٴ باران ما گوهر یکدانه شد
زنده بودن شب و آباد کردن آن، باعث می‏شود که روز را هم روشن کند: «و منار النهار».
روشنی روز از قِبال افراد روشن ضمیر است؛ طبیعت را آفتاب روشن می‏نماید ولی جامعه بشری را أولیای الهی روشن می‏کنند، آنان روز را نور می‏دهند و
شب را آباد و زنده می‏گردانند و زمان را فروغ می‏بخشند و زمین را برکت می‏دهند.
به ریسمان قرآن چنگ می‏زنند: «متمسّکون بحبل القرآن». سنّت‏های خداوند و رسول را احیا می‏کنند و مقررات الهی را زنده نگه‏می‏دارند: «یُحْیُون سنن الله وسنن رسوله». اهل تکبّر و برتری طلبی و تجاوزگری و فساد نیستند: «لا یسْتکبرون ولا یَعْلُون ولا یُفسدون».
آن‏گاه در پایان خطبه می‏فرماید: دل‏های آنان در بهشت است و بدن‏هایشان در کار و کوشش: «قلُوبُهم فی الجَنان وأجْسادهم فى العمل»۱۳؛ جانشان در آن عالَم است و جسمشان در این عالَم؛ یعنی همزمان با این که جسم آنها مشغول عمل است، جان آنان در بهشت متنعّم است.
۱۰ ـ در خطبهٴ ۱۹۷ دربارهٴ این‏که آن حضرت (علیه‏السلام) پیرو راستین وحی بود و لحظه‏ای از مسیر وحی، فاصله نگرفت، می‏فرماید: «إنّى لم أرُدّ علی الله ولا علی
رسوله ساعةً قطّ»؛ من لحظه‏ای در برابر فرمان خداوند و رهبری‏های رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نایستاده و آن را رد نکردم، بلکه مطیع محض بودم.
در پایان همین خطبه می‏فرماید: «فوالذی لا إله إلاّ هو إنّی لعلی جادّة الحقّ وإنّهم لَعَلی مزلّة الباطل»؛ سوگند به خدا من در مسیر حق و در جادهٴ حقیقت هستم و آنها که مخالفند در لغزشگاه باطل قرار دارند.
آن چه گذشت، نمونه‏هایی کوتاه از معرفی حضرت علی بن ابی طالب (علیه‏السلام) از زبان خود آن حضرت (علیه‏السلام) بود «آفتاب آمد دلیل آفتاب»؛ چون شخصیتی مانند ایشان را باید رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و یا خود او معرفی کند، چنان که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) خطاب به امیر مؤمنان (علیه‏السلام) می‏فرمایند: غیر از خدا و من، کسی تو را آن‏گونه که شایسته است، نشناخت: «ما عرفک حقّ معرفتک غیر الله وغیرى». ۱۴
علی (علیه‏السلام) از زبان شاگردان
شاگردان امام علی (علیه‏السلام) و بهره‏مندان مکتب آن حضرت نیز دربارهٴ شخصیت علمی و عملی وی بسیار سخن گفته‏اند.
مرحوم ثقة الاسلام کلینی (رحمه‏الله) از شاگردان برومند مکتب این حکیم الهی است که از مفاخر جهان تشیّع به شمار می‏رود و کتاب ارزشمند «کافی» او در اصول دین و فروع دین، از کتاب‏هایی است که در عِداد کتب معصومان (علیهم‏السلام) قلمداد می‏شود؛ چون ایشان کلام معصومان را در «کافی» جمع‏آوری کرده است.
کلینی (رحمه‏الله) در کتاب کافی، خطبهٴ توحید را از امیر مؤمنان (علیه‏السلام) نقل می‏کند که حاوی معارفی بلند است. حضرت علی(علیه‏السلام) وقتی مردم را به نبرد با معاویه دعوت می‏کند، پیش از آن که با آنان سخن بگوید، با خالق خود سخن می‏گوید و نخست از حمد و ثنا، وصف، شناخت و شناساندن خداوند متعال، که
حکمت نظری است، کلام به میان می‏آورد:
«الحمد لله الواحد الأحد الصمد المنفرد الّذى لا من شى‏ء کان ولا من شى‏ءٍ خلق ما کان».
و در پایان خطبهٴ مزبور می‏فرماید:
بذلک أصف ربّى فلا إله إلّا الله من عظیم ما أعظمه ومن جلیل ما أجلّه ومن عزیز ما أعزّه وتعالی عمّا یقول الظالمون علوّاً کبیراً.۱۵
مرحوم کلینی (رحمه‏الله) پس از نقل پایان خطبه می‏فرماید: این خطبه از خطبه‏های مشهور آن حضرت است؛ تا حدی که در میان عامه نیز شهرت دارد. اگر کسی اهل اندیشه و تدبّر در مسائل توحیدی باشد، کافی است پیرامون این خطبه بیندیشد که مسائل عمیق توحیدی را در بردارد:
وهذه الخطبة من مشهورات خُطبه (علیه‏السلام) حتّی لقد ابتذلها العامّة وهى کافیة لمن
طلب علم التوحید إذا تدبّرها وفهم بما فیها. ۱۶
آن‏گاه می‏فرماید: اگر تمام جن و انس و خردمندان همهٴ جوامع بشری، گردهم آیند و در بین این جوامع، پیامبری نباشد و این اندیشمندان، که تنها از راه‏های عادی به مقام علمی رسیده‏اند، بخواهند دربارهٴ توحید خداوند سخن بگویند، هرگز نمی‏توانند مانند علی بن ابی طالب (علیه‏السلام) سخن بگویند:
فلو اجتمع ألسنة الجنّ والإنس لیس فیها لسان نبىٍّ علی أن یُبیّنوا التوحیدَ بمثل ما أتی به بأبی وأمى ما قَدَرُوا علیه ولولا إبانته صلوات الله علیه ما علم الناسُ کیف یسلکون سبیل التوحید.۱۷
این ادعای کلینی (رحمه‏الله) تقریباً نوعی تحدّی همگانی است؛ شبیه همان بیانی که خداوند دربارهٴ قرآن کریم
فرموده است: ﴿قل لئن اجتمعت الجنّ والإنس علی أن یأتوا بمثل هذا القران لا یأتون بِمثْله ولو کان بعضهم لبعضٍ ظهیراً﴾۱۸؛ بگو اگر تمام جنّ و انس، گردهم آیند تا نظیر این قرآن را بیاورند، هرگز نمی‏توانند، گرچه پشتیبان یکدیگر باشند.
نمونهٴ دیگری از بهره‏مندان مکتب پر بار علوی نقل می کنیم تا روشن شود که بزرگان علم دربارهٴ احاطهٴ حکیمانهٴ حضرت امیرمؤمنان علی (علیه‏السلام) چه می‏گویند.
در نهج‏البلاغه خطبه‏ای است که این‏گونه آغاز می‏شود: «یا له مراماً ما أبعده وزوراً ما أغفله و خطراً ما أفظعه»؛ وه! که چه مقصد بسیار دور و چه زیارت کنندگان بی‏خبر و چه کاری دشوار و مرگبار!
و در پایان آن چنین می‏فرماید: «إن للموت لغَمراتٍ هى أفظع من أن تُستغرَق بصفةٍ أو تَعتدل علی عقول أهل الدّنیا»؛ مرگ آن‏چنان بر هستی انسان مسلّط می‏شود و او را فرا می‏گیرد که وصف پذیر نیست، عقول
دانشمندان، توان آن را ندارد که پدیدهٴ مرگ را به درستی تشریح کنند!
یکی از جمله‏های بلند خطبه مزبور این است که می‏فرماید: «لا یَتعارفون لِلیلٍ صباحاً ولا لِنهارٍ مساءً أىّ الجدیدَیْن ظَعنوا فیه کان علیهم سرمداً»۱۹؛ اینان خواه در شب سفر کنند و در سفر شب بمیرند، یا در روز مسافرت کنند و روزْ رخت بر بندند، سرمدی خواهند شد.
این جمله از غرر جمله‏های نهج‏البلاغه است و شارحان نیز در تشریح این جمله کوشش‏ها کرده‏اند ولی بسیاری از آنان به عمق این جملهٴ امام علی (علیه‏السلام) ره نیافته‏اند.
ابن ابی الحدید معتزلی در شرح این خطبه می‏گوید:
این خطبه از عمقی عجیب برخوردار است و حاوی الفاظی بلیغ، مشکل و فصیح
است که اگر کسی این فصل از نهج‏البلاغه را بررسی کند، خواهد فهمید که آنچه معاویه گفته است که: «کسی جز علی فصاحت را برای قریش بنیانگذاری نکرد» صحیح گفته است، اگر تمام فصحای عرب در جایی جمع باشند و این خطبه بر آنان قرائت شود شایسته است همگی به خاک افتاده، سجده کنند! همان‏گونه که شعرا برای قول عدی بن رقاع سجده کردند و در جواب اعتراض عده‏ای گفتند: ما جایگاه‏های سجده در شعر را می‏شناسیم، همان‏گونه که شما جایگاه‏های سجده در قرآن را می‏شناسید.۲۰
همان طور که قرآن سوره‏هایی دارد و در آن آیاتی است که اگر خوانده شود باید سجده کرد، علی بن ابی طالب (علیه‏السلام) نیز خطبه‏هایی دارد (که یکی از آنها همین
خطبه است.) اگر آن را برای خردمندان فصیح و بلیغ و کارشناسان فصاحت و بلاغت بخوانند، آنان باید سجده کنند!.
این نکته در حضور درس استاد، علامهٴ طباطبایی (قدس‌سره) مطرح شد که چگونه ابن ابی الحدید چنین تعبیر بلندی دارد. استاد (رحمه‏الله) فرمود: ابن ابی الحدید گزاف نگفته است؛ زیرا سجده برای کلام خداست؛ همان محتوای قرآنی است که به صورت خطبه‏های علی (علیه‏السلام) درآمده است، سجده در حقیقت برای کلام خداوند است، نه برای کلام مخلوق او.
ابن ابی الحدید در ادامه می‏گوید:
أُقسم بِمَن تُقسِم الأُمَم کُلُّها به لَقَد قرأت هذه الخطبة منذ خمسین سَنةٍ إلی الآن أکثر من ألف مرّة ما قرأتها قطّ إلاّ و أحْدثتْ عندى روعةً وخوفاً وعِظَةً….
قسم یاد می‏کنم به آن مبدئی که همهٴ امّت‏ها بدان سوگند یاد می‏کنند که من این خطبه را از پنجاه سال پیش تاکنون، بیش از هزار بار خوانده‏ام و هر بار که می‏خواندم برایم
تازگی داشت و مطلب جدید و موعظه‏ای تازه در قلبم پدید می‏آورد.۲۱
یکی از حُکمای بنام اسلام، بوعلی سینا (رحمه‏الله) است. این حکیم متألّه رساله‏ای در معراج نوشته و در آن بیانی را که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به امیرمؤمنان (علیه‏السلام) دربارهٴ عقل و فراگیری علم عقلی فرموده است نقل می‏کند و از علی (علیه‏السلام) چنین یاد می‏کند:
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به علی بن ابی طالب (علیه‏السلام) که در بین یاران پیامبر همانند عقل در بین حواسّ بود ، چنین فرمود: «یا على إذا تَقرّب الناس إلی الله بأنواعِ البِرّ، تقرّب إلیه أنت بِالعقل، تَسبقهم». ۲۲
یا علی! آنگاه که مردم با انجام انواع کارهای نیک به خدا تقرّب می جویند،
تو با عقل به خدا تقرّب جوی، بر ایشان پیشی می گیری.
این بیان ابن سینا در رسالهٴ «معراجیه» به زبان فارسی و به همین تعبیر آورده شده و در حاشیهٴ کتاب شفای ابن سینا، بعضی از حاشیه نویسان ترجمه‏اش را آورده و گفته‏اند:
علی بن ابی طالب (علیه‏السلام) در بین دیگر صحابهٴ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مانند معقول در میان محسوس بود: «کَالْمعقول بِیْن المحْسوس». او عقل است و دیگران حسّ، حواس به عقل نیازمندند و عقل رهبر آنهاست؛ علی رهبر صحابه است و صحابه به او نیازمندند.
پاورقی ها :
۱ ـ همان، خطبهٴ ۳/
۲ ـ همان، حکمت ۷۷/
۳ ـ سورهٴ حدید، آیهٴ ۲۰/
۴ ـ سورهٴ جاثیه، آیات ۳ ۴/
۵ ـ سورهٴ ذاریات، آیات ۰۲ ۲۱/
۶ ـ سورهٴ آل عمران، آیهٴ ۱۹۰/
۷ ـ نهج البلاغه، خطبهٴ ۱۵۱/
۸ ـ همان، خطبه ۱۰۹/
۹ ـ همان، خطبه ۸۷/
۱۰ ـ سورهٴ حدید، آیهٴ ۲۰/
۱۱ ـ سورهٴ آل عمران، آیهٴ ۱۴/
۱۲ ـ نهج البلاغه، حکمت ۳۸۵/
۱۳ ـ سورهٴ نحل، آیهٴ ۹۷/
۱۴ ـ سورهٴ یونس، آیهٴ ۲۴/
۱۵ ـ سورهٴ نازعات، آیهٴ ۳۳/
۱۶ ـ سورهٴ طه، آیهٴ ۵۴/
۱۷ ـ سورهٴ آل عمران، آیهٴ ۱۸/
۱۸ ـ نهج البلاغه، خطبهٴ ۲۳۰/
۱۹ ـ نهج‏البلاغه، خطبهٴ ۲۲۳/
۲۰ ـ سورهٴ لقمان، آیهٴ ۳۳/
۲۱ ـ نهج البلاغه، خطبهٴ ۲۳۰/
۲۲ ـ سورهٴ حدید، آیهٴ ۱۴/

تبلیغات