آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۱

چکیده

متن

 

 

قتل‌عام جنین‌ها به سود چه کسی است؟‌

مریم اردبیلی*

در آغاز هزاره سوم و در عصری که انسان در منجلاب خودخواهی‌ها و خودپرستی‌های برگرفته از مکتب اومانیسم دست و پا می‌زند، تناقض‌های بزرگ فردگرایی، انسان محوری و ارزش‌های وارونه مدرنیسم خود را به روشنی نشان می‌دهد و درحالی‌که گوش‌هایمان از فریاد و حقوق بشر پر می‌شود، هر روزه شاهد ظلم‌هایی فجیع‌تر و نابودی نوع بشر در گوشه و کنار جهان هستیم صدای مظلومانه حلقوم‌هایی فدا شده از گوشه‌ و کنار عالم سر بر می‌آورد و ... آیا هرگز فریاد در گلو خفه شده میلیون‌ها جنینی که مظلومانه فرصت حتی یک روز حیات انسانی در این گروه خاکی را نیافته‌اند، شنیده‌ایم.

روزانه 126000 جنین در سراسر جهان به گونه‌ای اختیاری سقط می‌شوند که این رقم سالانه به 46 میلیون می‌رسد. هم اکنون 54 کشور جهان شامل شصت‌ویک درصد از جمعیت دنیا سقط جنین القایی را قانون کرده‌اند و 97 کشور دیگر نیز که شامل سی‌ونه درصد باقیمانده جمعیت هستند، رفته‌رفته با الحاق به معاهدات جهانی از قبیل: کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان (CEDAW)، ناچار مسیری به سوی پذیرش نهایی طی می‌کنند.

در جهان وحشی که انسان‌ها برای ذره‌ای منافع مادی به جان هم می‌افتند، آیا هیچ قلبی برای معصومان کوچکی که یاری کننده‌ای در هیچ‌ یک از سازمان‌های بین‌المللی ندارند و فرصت حضور پشت هیچ تریبون جهانی را پیدا نکرده‌اند، می‌تپد؟

آیا ما حق داریم به‌دلیل این‌که شروع زندگی کوتاه آن‌ها، فقط در دامان ما زنان امکان‌پذیر است، تصمیم بگیریم که حق حیات را برای همیشه از آنان سلب کنیم؟

کنوانسیون رفع تبعیض از زنان در موارد بسیاری اعم از مواد اصلی و گزارشات و دستور‌العمل‌های کمیته (CEDAW)، خواستار تسهیل و تشویق سقط داوطلبانه جنین در کشورها شده است. در این مقاله پس از بررسی اجمالی تاریخچه سقط جنین و نگاهی گذرا بر ریشه‌های پیدایش و توسعه گرایش به آن با توجه به منابع و تحقیقات معتبر جهانی به بررسی ابعاد و اثرات آن بر مادران از جنبه‌های مختلف پزشکی و روانپزشکی می‌پردازیم و سپس با نگرشی نو دیدگاه کنوانسیون رفع تبعیض را نسبت به سقط جنین بررسی می‌کنیم.

مبانی و ریشه‌های سقط اختیاری جنین

در قرن شانزدهم که نخستین شعارهای فرهنگ مدرنیسم سر برآورد به سرعت انسان محوری، تساوی حقوق بشر و آزادی لیبرالیستی به‌عنوان پایه‌های مهم این تفکر جای خود را در تمدن غربی باز کرد. دوپیش فرض اصلی این فرهنگ، یکی محوریت رفاه مادی است که هدف غایی برنامه‌های توسعه غربی در دستیابی به نهایت این رفاه مادی محسوب می‌شود و سایر جنبه‌های توسعه فرعی تنها به‌عنوان ابزارهایی در خدمت آن هدف اصلی قلمداد می‌شوند و ازسوی‌دیگر آزادی به مفهوم لیبرالیستی آن است که یکی از مصادیق آن، حق تسلط هر فرد بر بدن خود است. بر این اساس آزادی‌های جدیدی برای زن تعریف می‌شود که آزادی در روابط جنسی نامشروع و حتی با همجنس خود را دربرمی‌گیرد. آزادی سقط اختیاری جنین نیز از همین قبیل آزادی‌های لیبرالیستی و ارمغان فرهنگ مدرن برای نوع زن است که گام به گام و همراه با تغییر فرهنگ عمومی و ایجاد زمینه پذیرش فرهنگی به صورت قانونی درآمد.

از چند دیدگاه می‌توان به موضوع سقط جنین پرداخت. به‌طور مسلم یکی از مهم‌ترین آن‌ها بحث‌های مهم زیربنایی، ریشه‌یابی فرهنگ مادی، تشکیک در اصل بودن رفاه مادی، اعتبار آزادی به معنای لیبرالیستی، اثبات برتری اهداف و زیر بناهای دینی، ارائه تعریف‌های ناب از آزادی انسان از قیود مادی و رشد و تعالی ارزش‌های اخلاقی است که بی‌شک جایگاه والای آن محفوظ است. از آن‌جا که مباحث کلی و زیر‌بنایی در مقالات و کتب متعددی از جمله شماره‌هایی از کتاب نقد، مورد بحث و بررسی کامل قرار گرفته است، بحث را از نگاه دیگری آغاز می‌کنیم و ضمن نگرش از زاویه جدیدی به این بحث، بیشتر به نتایج و آثار و تبعات اعطای این نوع از آزادی به‌خصوص بر خود مادر می‌پردازیم تا به نکات ملموس و کاربردی بیشتری دست یابیم.

تاریخچه

در جامعه امریکایی تا قرن نوزدهم قانون انگلیس جریان داشت و مطابق آن عمل می‌شد. قانون عمومی انگلیس سقط جنین را ممنوع کرده بود و سقط پس از احساس حرکت جنین در شکم مادر جرم محسوب می‌شد. در اوایل قرن نوزدهم متوجه شدند که زندگی جنین از لحظه احساس او توسط مادر آغاز نمی‌شود، بلکه حیات او از زمان لقاح، شروع می‌شود و نتیجه مستقیم این کشف آن بود که در سال 1869، پارلمان انگلیس قانونی را تصویب کرد که کیفر سقط جنین را از نخستین لحظه پیدایش نطفه عملی کرد.[1]

در اواسط قرن نوزدهم ایالات نوظهور امریکا یکی‌یکی قانون سقط جنین را تصویب کردند.[2] تا قبل از آن سقط‌کننده اگر متهم شناخته می‌شد برای مدت زمان‌های متغیری به حبس فرستاده می‌شد، ولی هیچ مدرکی از اعدام در این‌باره ثبت نشده است. درباره مجازات مادر در تاریخ 200 ساله قانون امریکا شاهدی پیدا نشده است، ولی بعضی مقالات در آن زمان‌ها اشاره کرده‌اند که درصورت اثبات سقط عمدی توسط مادر، او باید مجازات شود.[3]

در کشورهای غربی طرح سقط جنین نخست درباره فرزندان نامشروع و یا ناسالم که سبب تهدید سلامتی خود یا مادر می‌شدند آغاز شد؛ ولی آمار نشان می‌دهد که پس از قانونی‌شدن سقط پزشکی به سرعت سیر صعودی موارد و مصادیق قانونی بودن آن ادامه و فرهنگ پذیرش عمومی آن نیز توسط فمینیست‌ها گسترش یافت؛ برای نمونه هم‌اکنون در کشور امریکا سالانه حدود 5/1 میلیون سقط جنین القایی انجام می‌شود که حدود یک‌سوم حاملگی‌های سالانه را تشکیل می‌دهد، ولی فقط شش درصد آن‌ها به دلایل پزشکی و به‌خطر افتادن سلامت مادر و جنین اقدام به سقط جنین می‌کنند. در طول سال‌های بین 1999 و 2001 طرفداران «سقط انتخابی به هر دلیل دلخواه» از سی درصد به چهل‌وسه درصد جمعیت رسید و در مقابل تعداد افرادی که سقط القایی را فقط در شرایط به‌خطر افتادن جدی سلامت مادر و جنین‌ مجاز می‌دانستند از پنجاه‌وهشت درصد به چهل‌وهشت درصد کاهش یافت.[4]

تعاریف

از نظر پزشکی سقط جنین خاتمه حاملگی قبل از پایان هفته بیستم (139 روز) است که در این حالت، وزن جنین کمتر از 500 گرم بوده و ممکن است زنده یا مرده باشد. از این تاریخ به بعد به کلیه تولدها با این ویژگی، (اعم از مرده یا زنده) زایمان و تولد مرده یا زنده گفته می‌شود.

سقط القا شده: سقطی که به روش‌های جراحی یا شیمیایی (پوستاگلاندین‌ها و سایر داروها) به‌صورت اختیاری و انتخابی برای ختم حاملگی صورت گیرد.

سقط خود‌به‌خودی: سقطی که بدون اختیار و انتخاب به‌صورت خودبه‌خودی صورت پذیرد، در بیشتر موارد در سه ماه اول رخ می‌دهد واغلب محصول حاملگی غیرطبیعی است. سایر علل شناخته شدة آن، نقایص آناتومیک رحم و سرویکس، مرگ جنین و اختلال جفت را دربرمی‌گیرد. گاهی تروما نیز منجر به سقط خودبه‌خودی می‌شود.[5]

بحث‌هایی که دربارة سقط قانونی در بعضی کشورهای غربی صورت گرفته است با این تعریف تفاوت دارد و فراتر از آن شامل ختم حاملگی از ابتدا تا آخرین روز حاملگی به اختیار مادر و کشتن جنین درون رحم در هر سن حاملگی تا قبل از تولد است.

بررسی عوارض سقط جنین از نظر پزشکی

به‌طور مسلم عارضه اصلی سقط برای جنین مرگ و بی‌بهرگی از حق زندگی است و در معیاری مبنی بر  تعیین خسارت وارده بر سلامتی، تعداد سال‌های از دست‌رفته زندگی افراد (با توجه به میانگین سن بشر) محاسبه و به‌عنوان معیاری برای شدت بیماری محسوب می‌شود. با توجه به این ملاک، میزان خسارت انسانی 46 میلیون‌ مرگ در (صفر) سالگی، بالاترین درجه شدت زیان‌ را در آمار سلامتی انسانی به‌خود اختصاص خواهد داد. ما در این‌جا قصد داریم تا از عوارض سقط جنین بر مادر بحث کنیم، زیرا اغلب یگانه دلیل طرفداران سقط جنین، هواداران از حقوق مادران و در واقع فدا کردن جنین برای منافع مادر است. در این‌جا نمی‌خواهیم این بحث را شروع کنیم که آیا نمی‌توان سیستم را گونه‌ای طراحی کرد که به نفع هر دو فرد تمام شود و به فداکردن اجباری یکی به نفع دیگری ناچار نشویم، بلکه می‌خواهیم عوارض بی‌شمار این سقط را بر مادر بررسی کنیم تا بدانیم آیا به واقع منافع مادر در گرو قتل فرزندش است یا نه؟ قبل از آن اشاره به یکی دو نکته آماری را لازم می‌دانیم:

تحقیقات پزشکی در زمینه عوارض مادر پس از سقط جنین القا شده، بسیار غیر دقیق است؛ زیرا منبع گزارش‌های چاپ شده برگرفته از مطالعات علمی در مراکز پزشکی دانشگاهی است که در آن‌ها جراحی توسط بهترین جراح‌ها انجام می‌شود و در صورت بروز هر مشکلی، دسترسی سریع به بالاترین سطح امکانات در آن‌ها موجود است؛ حتی در کشور امریکا که سقط قانونی در آن جریان دارد، کمتر از یک درصد سقط‌ها در چنین مکان‌هایی صورت می‌گیرد؛ بنابراین مطالعات دال بر ایمن بودن و یا خطرناک‌بودن سقط به هیچ شکل شامل بخش عمده سقط‌هایی که خارج از این مراکز انجام می‌شود نخواهد بود و فقط در صورت عوارض حاد مانند: خونریزی شدید و عفونت عمومی خون و ناچار به بستری در بیمارستان و ثبت عوارض می‌شود؛ ازاین‌رو آمار جهانی و کشوری واقعی به‌نظر نمی‌رسند.

با این حال منابعی وجود دارد که تا حدودی از عوارض پرده برمی‌دارد. نکته دیگر این‌‌که آمار و ارقام مستند از کشورهای غربی انتخاب شده است که طرفداران سقط‌جنین از جهت امکانات مربوط به سقط، آن کشورها را ایده‌آل می‌دانند. این منابع خلاصه شرح حال مستند از صدها زنی را نشان می‌دهد که به‌صورت جدی از سقط جنین آسیب‌ دیده و یا کشته شده‌اند و ازاین‌رو فقط مشتی از خروار است. مشکلات روانی مادر، افسردگی و جزئیات سوءاستفاده جنسی و مسائل متفرقه که در هنگام سقط در مراکز سودجو اتفاق می‌افتد، مستند نشده است، ولی در وجود آن شکی نیست.

در کشورهایی از قبیل امریکا عوارض روحی، کابوس‌ها و مشکلات کسانی که شغل سقط‌جنین را انتخاب می‌کنند بررسی و اثبات شده است که در این‌جا موضوع بحث ما نیست. درباره مسائلی از قبیل: ارتباط سقط با سرطان سینه اغلب بحث و تبلیغ زیادی نمی‌شود. حال با این مقدمه می‌خواهیم نگاهی به گزارش‌های مستند عوارض سقط‌جنین بیندازیم؛ که البته فقط بخش کوچکی از کوه یخ را که خارج آب است، شامل شود.

بحث تحقیقی ـ پزشکی سقط‌جنین در دهه‌های 70 و 80 و قبل و بعد از قانونی شدن آن در کشورها‌ مطرح بود و پژوهش‌هایی دراین‌زمینه انجام گرفت؛ ولی از دهه 90 به بعد به دلیل پیشرفت‌های بزرگ پزشکی در قالب نظام‌های جدید بحث شد؛ مانند: ایجاد و پرورش جنین در محیط غیرزنده، سقط شیمیایی، تست ژنتیکی پرزهای کوریونیک کیسه جنینی، اولتراسوند و جراحی لاپاراسکولیک و

سعی مقاله بر آن است که تحقیقات کلاسیک‌تر، وسیع‌تر و با سابقه بیشتری مطرح شود تا ارزیابی واقع‌گرایانه‌تر را آسان کند؛ برای نمونه در تحقیقی بین 11057 زن حامله که 752 نفر آن‌ها در حاملگی قبل، سقط القا شده داشته‌اند، نشان داد که موارد سقط‌ قبلی، استعداد بیشتری برای خونریزی سه‌ماه اول حاملگی بعدی دارند و کمتر قادر به زایمان طبیعی بوده و به نظارت دقیق‌تر پزشک نیاز دارند. کمبود وزن هنگام تولد در فرزندان آنان حدود 3 ــ 4 برابر افزایش یافته است؛ همچنین مرگ‌ومیر دوران نوزادی و افزایش نقایص جنینی در آن‌ها دیده شده است.[6]

اغلب، نازایی نگران کننده‌ترین عارضه طولانی مدت سقط القا شده است که می‌تواند نتیجه جوشگاه ناشی از عفونت پس از سقط و یا ناشی از خود پروسه جراحی باشد.

در کل ریسک نازایی ثانویه در میان زنانی که دست‌‌کم یک سقط القایی داشته‌اند و هیچ‌گونه سقط خودبه‌خودی را تجربه نکرده‌اند، حدود 3 ــ 4 برابر بیش از زنان سقط نکرده است.[7]

در سال 1974 دکتر «بوهمیل سنیپال» وزیر بهداشت چک‌واسلواکی اعلام داشت که به‌طور تخمینی بیست‌وپنج درصد از زنان که اولین حاملگی خود را با سقط القایی پایان می‌دهند، برای همیشه بدون فرزند خواهند ماند. در تحقیقی که در دانشگاه بوستون ازسوی گروهی که خود دست به سقط جنین القایی زده‌اند، نشان می‌دهد زنانی که دو تا سه سقط القایی داشته‌اند، نسبت به زنانی که یک سقط القایی داشته‌اند، دو تا سه برابر خطر سقط خودبه‌خودی در سه ماه اول بیشتر است.[8]

تحقیقات درباره زنانی که 10 ــ 15 سال قبل در معرض سقط القایی قرار گرفته‌بودند و در طی این سال‌ها به‌طور دقیق تحت پیگیری پزشکی قرار داشته‌اند، نشان می‌دهد که فقط نیمی از آن‌ها حاملگی‌ بعدی خود را بدون هیچ عارضه‌ای سپری کردند. دو درصد حاملگی خارج رحمی، هفت درصد حاملگی بعد از مدت طولانی نازایی ثانویه داشتند، 17 درصد به سبب بسته شدن لوله‌ها در اثر سقط دچار عقیمی همیشگی شده بودند. از نیمه باقی مانده که حامله شده بودند، نیمی زودتر از موعد نوزاد را به دنیا آورده و ده درصد به سقط خودبه‌خودی دچار شدند، بیست‌ درصد نیز نوزاد نارس داشتند و فقط کمتر از سی درصد نوزادان به موقع متولد شدند.[9]

شیوع بالای نارسایی سرویکس ناشی از سقط القایی، شانس بروز سقط خودبه‌خودی بعدی را سی ــ چهل درصد افزایش می‌دهد.[10]

زنانی که یک سقط القایی داشته‌اند در حاملگی‌های بعدی به میزان 5/17 درصد شانس سقط خودبه‌خودی داشته‌اند و در زنانی که سقط القایی نداشته‌اند این میزان به 5/7 درصد کاهش می‌یابد.[11]

زنانی که سقط القایی داشته‌اند، نسبت به زنانی که زایمان کرده و سقط خودبه‌خودی داشته‌اند، دارای میزان بالاتری سقط خودبه‌خودی بعدی و زایمان زودرس هستند.[12]

در سه ماهه دوم، شیوع از دست دادن خودبه‌خودی جنین در موارد سقط القایی به دوبرابر جمعیت عادی می‌رسد[13] و تولد نوزادان نارس از این دسته مادران افزایش می‌یابد.

پارگی رحم وضعیتی است که در طول زایمان، حدود یک درصد از زنانی که سقط قبلی در سه‌ماهه اول داشته باشند رخ می‌دهد.[14]

شش درصد از زنانی که پس از سقط‌های انجام شده از راه جراحی (هیستروتومی) حامله می‌شوند، دچار عارضه پارگی رحم می‌شوند و بیست‌وشش درصد آن‌ها در معرض این خطر قرار گیرند؛ بنابراین زایمان زودرس برای آن‌ها صورت می‌گیرد که کودکان نارسی به‌دنبال دارد.[15]

پارگی رحم گاهی از عوارض سقط القایی با پروستاگلاندین است که می‌تواند کشنده باشد.[16] مطالعات وسیع نشان داده که درصد ابتلا به بی‌اختیاری ادراری در موارد سقط القایی، دوبرابر (بیست‌وسه درصد) حاملگی طبیعی و زایمان به‌موقع است. (دوازده درصد).[17]

زنانی که سقط القایی انجام داده‌اند، افزایش علائم و مشکلات قاعدگی را در تمام رده‌های سنی نشان داده‌اند.[18]

شانس (Synechia) یا چسبندگی داخل رحمی در زنانی که به علت سقط دو بار یا بیشتر کورتاژ انجام داده‌اند بسیار زیاد است؛ (44 نفر از 65 نفر زنی که دو بار کورتاژ انجام داده‌بودند.)[19] حتی در سقط‌های بسیار زودهنگام و زیر هشت هفته و با دستگاه مکنده (Suction) ممکن است خونریزی رخ دهد و حساسیت گروه خونی (RH) پدید آید که در حاملگی‌های بعدی می‌تواند مشکلاتی را برای فرزندان به‌وجود آورد که دراین‌صورت به تمهیدات ویژه‌ای نیاز دارد.

در تحقیقی که در دانشگاه Vander bilt توسط دکتر «بارت» وهمکاران بین پنج‌هزار زن صورت گرفته، نشان داده شد  که جفت سر راهی در مادرانی که از قبل سقط القا شده داشته‌اند، 7 ــ 15 Fold  بیشتر از دیگر زنان بوده است. لازم به ذکر است جفت سر راهی (Placenta Previa) یک مشکل بسیار جدی حاملگی است که می‌تواند بسیار خطرناک باشد و یا احتیاج به سزارین داشته باشد، حتی می‌تواند به از دست دادن کودک منجر شود.[20]

همچنین شیوع عوارضی مانند سختی دهانه سرویکس، چسبندگی جفت و آتونی رحم نیز در این زنان چشمگیر است.[21]

در امریکا شانس حاملگی خارج رحمی تا ششصد درصد پس از تصویب قانون سقط القایی افزایش یافت. شانس افزایش عفونت لگنی و عوارض PID با (کلامیدیا) به‌خصوص در حاملگی‌ خارج رحمی از نوع داخل لوله‌ای، مهم‌ترین علل این افزایش دراماتیک است. [22] ،[23] ، [24]

زنانی که در حاملگی اول خود سقط القایی داشته‌اند پانصد درصد شانس حاملگی‌های خارج رحمی در حاملگی‌های بعدی افزایش می‌یابد.[25]

حاملگی لوله‌ای بعد از یک سقط، سی‌درصد و بعد از دو سقط یا بیشتر، صدوشصت درصد افزایش می‌یابد؛[26] اگر کورتاژ سقط القایی به حدی عمیق صورت گیرد که دهانه لوله‌های رحمی را نیز دربرگیرد؛ (Scar) جوشگاهی شکل می‌گیرد که می‌تواند به انسداد ناقص لوله رحم منجر شود که اسپرم را برای لقاح عبور می‌دهد، ولی پس از انعقاد و تقسیمات اولیه سلولی به داخل رحم نمی‌تواند برگردد؛ بنابراین حاملگی لوله‌ای رخ می‌دهد.

عوارض روحی ــ روانی

از دست دادن جنین در طی بارداری یا مرده‌زایی، تأثیر روان شناختی فوری و شدیدی روی مادر و حتی پدر دارد.  این داغ‌دیدگی (Bereavement)با افسردگی بارزی همراه است که ممکن است هفته‌ها ادامه یابد؛ البته نباید تصور کنیم که اگر این سقط به صورت اختیاری و با تشویق جامعه صورت گیرد، مشکلات روانی ناشی از آن کاهش می‌یابد، بلکه بعد دیگری پیدا می‌کنند و به گونه خاصی باعث آزردگی، افسردگی و احساس گناه (Guilt) می‌شود که اغلب توسط مادر پنهان می‌شود؛ چون می‌خواهد مسوولیت اقدام خود را به‌عهده گیرد، بنابراین تبعات دراز مدت و درونی روی او باقی خواهد گذاشت.[27]

نظر طرفداران سقط

یکی از مواردی که همواره در تبلیغات سقط جنین قانونی به آن توجه می‌شود، جنین‌های به‌وجود آمده از تجاوز جنسی است. در حقیقت آمارهای کشور امریکا ثابت کرده است که شانس حاملگی در تجاوز جنسی بسیار پایین و نزدیک به صفر است. در مطالعه‌ای که روی هزار مورد قربانی تجاوز که پس از تجاوز مورد درمان قرار گرفته‌بودند، نشان می‌دهد که حتی یک مورد حاملگی گزارش نشده است. به‌عنوان دلیل برای سقط قانونی، تجاوز جنسی به علت شیوع ناچیز نه به‌عنوان یک دلیل علمی، بلکه بیشتر به‌صورت تبلیغات احساس برانگیز و جوساز برای قبولاندن سقط جنین به‌کار می‌رود؛ اگرچه باید با قربانی تجاوز با صبر، حوصله و محبت فراوان برخورد کرد، زیرا زن، قربانی‎تروما و خشونت بسیار شرم‌آوری شده است و احتیاج به عشق، حمایت و  کمک دارد؛ ولی اکنون که او قربانی یک حرکت وحشیانه شده، آیا باید از او بخواهیم تا قسمتی از عمل خشونت بار دیگری با عنوان سقط را هم تحمل کند، بدون هیچ پرسش، بسیاری این خشونت را بخشی از همان خشونت تجاوز محسوب می‌کنند، ولی باید گفت عمده خشونت از قبل صورت گرفته است که باید از اساس، ریشه‌های این تجاوز جنسی خشکانده شود. دلیل دیگری که برای قانونی کردن سقط جنین فراوان به‌کار برده می‌شود، بیماری‌هایی است که کودک را به مرور نابود می‌کند. طبق اخلاق پزشکی جدید که نباید بیمار یا معلول را به این علت از بین برد، بحث سقط جنین نیز در این مورد نه تنها با اتانازی برابری می‌کند، بلکه از آن‌هم فراتر می‌رود؛ زیرا که اتانازی* با اجازه خود بیمار و با رضایت کامل و درخواست او انجام می‌شود، ولی از جنین هرگز سؤال نشده که آیا تمایلی به سلب حیاتش برای همیشه دارد یا نه؟ و فقط به این علت که هنوز او را ندیده‌ایم و در کنار ما نبوده است، نمی‌توان درباره او تفاوت قائل شد.

مسأله دیگر، کنترل جمعیت در حال انفجار کره زمین است که باید گفت سقط جنین بیشتر در کشورهایی استفاده می‌شود که رشد جمعیت کم و منفی دارند؛ پس به علت سرریز شدن جمعیت، حق نداریم تعدادی را بکشیم تا بقیه راحت‌تر زندگی کنند.

نکته دیگر که بسیار به آن تأکید می‌شود این است که جنین دارای حیات کاملی نیست و تا بیست هفتگی (139 روزگی) هیچ حس و حرکتی نسبت به اطراف خود ندارد. متأسفیم که بگوییم این فقط یک تصور عامیانه است؛ زیرا جنین از نخستین روز[28] تشکیل نطفه، موجودی زنده محسوب می‌شود. قلب او بین روزهای 18 تا 25 شروع به تپش می‌کند. و امواج الکترونیکی مغز در حدود روز 40 از او ثبت شده است که در این هنگام است که اغلب مادران، تازه پی به‌وجود جنین می‌برند.

درست است که اکنون پایین‌ترین سنی که جنین توانایی زندگی خارج از بدن مادر را پیدا می‌کند، بیست هفته است، ولی این زمان با پیشرفت تکنولوژی پزشکی کاهش یافته است و در ضمن نمی‌توان قبل از این تاریخ منکر حیات او در بدن مادر شد.

مسأله دیگر مادران جوان هستند که سؤال می‌شود، چگونه‌ این‌ها که خود کودک هستند باید کودکی را پرورش دهند. دراین‌زمینه باید گفت که چرا هنگامی که دم از روابط جنسی آزاد می‌زنیم، فراموش می‌کنیم که این‌ها کودک هستند و به‌جای حل مسأله از درمان‌های مقطعی و سطحی از قبیل آموزش جنسی و سقط جنین دم می‌زنیم.[29]

نگاهی به آمار جهانی سقط جنین

آمار از کشورهای غربی و امریکا جمع‌آوری شده است.

سن ــ بیشتر زنانی که سقط القایی انجام می‌دهند، بسیار جوان هستند. پنجاه‌وپنج درصد زیر 25 سال و سی‌ویک درصد نوجوان محسوب می‌شوند (زیر 19 سال) که طبق تعریف کنوانسیون حقوق کودک در آن رده سنی می‌گنجند.

ازدواج ــ زنان ازدواج نکرده در صورت حاملگی، شش برابر بیشتر از زنان ازدواج‌کرده و تمایل به سقط جنین دارند.

در امریکا هشتادوهشت درصد از سقط‌های القایی در سنین 6 ــ 12 هفتگی رخ می‌دهد که هم قلب جنین می‌تپد وهم مغز او امواج الکتریکی صادر می‌کند.

چهل‌وهفت درصد از سقط‌های القایی در زنانی انجام می‌شود که یک‌بار دیگر هم سقط القایی داشته‌اند.

چهل‌وسه درصد از زنان، دست‌کم یک سقط را در طول زندگی خود تجربه می‌کنند.[30]

فقط در امریکا سالانه 000/370/1 سقط انجام می‌شود.

 

جدول سقط‌های گزارش شده قانونی و وضعیت تأهل

اطلاعات ذیل از 21 ایالت در نه شهر نیویورک امریکا جمع‌آوری شده است (1995).

 

درصد سقط جنین قانونی

گروه‌سنی

8/0%

15

8/18%

15ــ19

6/32%

20ــ24

23%

25ــ29

3/14%

30 ــ34

1/8%

35 ــ39

5/2%

40ــ

 

وضعیت تأهل

 

20%

ازدواج کرده

80%

ازدواج نکرده

 

روش سقط القایی

 

13ــ15

11ــ12

9ــ10

8 ـ

هفته حاملگی

99%

6/18%

9/99%

6/99%

کورتاژ (مکنده با تیغ جراحی) به‌عنوان روش سقط

پاتولوژی جامعه

سقط جنین پیش از آن‌که مسأله‌ای اخلاقی و یا بهداشتی باشد، شناخت پاتولوژی جامعه را می‌طلبد؛ چرا که جوامع مدرن فاکتورهایی در زندگی زن وارد کرده‌اند که او را به‌سوی پرتگاه انتخاب بین قتل و یا نگهداری فرزند سوق می‌دهد.

اهمیت موقعیت اجتماعی زنان و القای ارزشی بودن این نقش برای زنان و از سویی بی‌ارزش شمردن نقش‌های مقدس مادری و همسری و مانع و دست و پاگیر قلمداد‌کردن این نقش‌ها در جهت دستیابی زن به اهداف اصلی اجتماعی خود از پیش زمینه‌های اصلی این ضایعه جبران ناپذیر اجتماعی است. یکی از مهم‌ترین ارمغان‌های مدرنیته برای بشر و به‌خصوص نوع زن، ایجاد فشارهای اجتماعی و رقابت ناسالم با مردان است تا حدی که درجهت انکار ویژگی‌های طبیعی و مقدس خود برآمده با قتل صورت مسأله مادری را پاک می‌کند. در کشورهای غربی حتی آمار سقط خودبه‌خودی در اثر فشار کار و رقابت مداوم با مردان بالا است. زن غربی در فرایند اجباری برای دستیابی به آزادی، انتخابی نخواهد داشت، جز آن‌چه جامعه به‌عنوان آخرین راه، جلوی پای او قرار می‌دهد، همواره آزادی لیبرالیستی به ایجاد قید و بندهای عمیق مادی منجر می‌شود که گریزی از آن نیست و درعین‌حال انسان خوش باورانه خود را به‌کام آن می‌اندازد.

سقط جنین در اسناد جهانی و کنوانسیون رفع تبعیض از زنان

موضوعات مربوط به بهسازی وضعیت زنان در کنفرانس‌های ریو، وین، قاهره و کپنهاک و پکن بررسی و تأکید شد، ولی موضوع سقط جنین که در سال 1979 در ماده دوازدهم کنوانسیون رفع تبعیض گنجانده شده بود در کنفرانس‌های قاهره و پکن و نیویورک به آن تأکید و تضمین فراوان شد.

دبیر کل سازمان ملل در کنفرانس پکن از کلیه کشورهایی که تاکنون به کنوانسیون رفع تبعیض پیوسته بودند درخواست کرد که هرچه سریع‌تر اقدام کنند، چراکه «توانمندسازی زنان به منزله توانمندسازی کل بشریت است.» در سند پکن در بخش اهداف و اقدامات استراتژیک در ماده‌های 92 ــ 99 «قدرت محدودی که بسیاری از زنان بر زندگی جنسی و زادآوری خود دارند»، محدودیتی بزرگ در بنیاد توانمندسازی آنان قلمداد شده است.

با همین منظور و درحالی‌‌که به تجربه‌های زودهنگام و حتی پیش از بلوغ جنسی تأکید شده است، نگرانی نویسندگان سند، بیشتر معطوف خطر آبستنی‌های ناخواسته و سقط‌های جنین ناایمن می‌شود و این فرزندآوری زودهنگام، یکی از موانع بهبود منزلت آموزشی، اقتصادی و اجتماعی زنان در همه نقاط جهان قلمداد می‌شود؛ ولی هیچ کس به فکر قانونمند کردن و محدود کردن روابط جنسی در چارچوب خانواده نیست و این موضوع با عنوان اجبار، تبعیض و خشونت تحقیر می‌شود.

در ماده 230 و در بخش اقداماتی که باید توسط دولت‌ها اتخاذ شود آمده است:[31]

ب. تصویب، الحاق و تضمین اجرای کنوانسیون محو همه شکل‌های تبعیض علیه زنان، بدین منظور که تصویب تمام آن تا سال 2000 قابل دسترسی باشد.

ج. تعیین حدود دامنه هر تحفظی که توسط یک دولت بر کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان وارد شده است. تنظیم این‌گونه تحفظات با بیشترین دقت و محدودیت ممکن، تضمین آن‌که هیچ تحفظی منافی هدف و مقصود کنوانسیون یا از جهات دیگر منافی حقوق بین‌الملل ومعاهدات نیست، بازنگری منظم آن‌ها به منظور بازپس‌گیری تحفظاتی که منافی و مقصود کنوانسیون مزبور است که در بندهای بعد قدرت اجرایی کمیته CEDAW را تحکیم و گسترش می‌بخشد.

جالب است که بالاترین تحفظی که از سوی کشورها تاکنون بر کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان وارد شده است، موضوع سقط جنین است و در نتیجه با اتخاذ سیاست‌های بالا، یکی از هدف‌های عمده، بازپس‌گیری حق سقط جنین اختیاری عنوان می‌شود. کنوانسیون رفع کلیه اشکال تبعیض علیه زنان، تهاجمی بنیادی را به اساس خانواده و یا مذهب و هر آن‌چه از فرهنگ‌های بومی به صورت مانعی برای روند جهانی‌سازی غربی محسوب می‌شوند، دنبال می‌کند.

دراین‌جهت سقط جنین، نماد دستیابی زنان به قله‌های افتخار جهت کنترل بر جسم خویشتن محسوب می‌شود.

کنوانسیونی که در سال 1970 به نگارش درآمده است، حتی فرسنگ‌ها با نتایج تحقیقات دانشمندان غربی فاصله دارد و از هرنظر یک قرارداد اجتماعی عقب مانده محسوب می‌شود.

در بخش‌هایی از کنوانسیون بر تقدیس نقش مادری تأکید شده و در جایی دیگر مادر را تا حد یک قاتل بی‌رحم درجه یک پایین می‌آورد. علاوه‌براین، تناقض و تناقضات بی‌شمار دیگری در کنوانسیون به چشم می‌خورد که با خود فرهنگ مدرنیسم مادی‌گرایی غربی نیز تداخل می‌یابد و به‌طور کامل از منظر پست مدرن مردود و غیرقابل اجرا شمرده می‌شود.

کشورهایی که CEDAW را امضا کرده‌اند، باید هر ساله گزارشاتی به کمیته CEDAW ارائه کنند. کمیته CEDAW یکی از مهم‌ترین کمیته‌های سازمان ملل است و هرساله نکات جدید را که در سند اصلی به وضوح مورد تأکید قرار نگرفته، پیدا می‌کند و به عنوان دستور‌العمل به کشورها صادر می‌کند.

این کمیته تاکنون بر بسیاری از کشورها برای قانونی‌کردن سقط جنین، افزایش زمینه‌های دستیابی به امکانات سقط جنین اختیاری، آموزش جنسی برای سوق‌دادن بارداری‌های ناخواسته به سقط با آموزش‌های حقوق جنسی دختران و پسران برای کاهش موانع سقط، کاهش تأثیر دین و مذهب و تغییر قوانین درجهت اهداف CEDAW فشارهای زیادی وارد کرده است.

کمیته CEDAW، طبق ماده‌ی 1/12 بر این‌که زنان حق دستیابی به سرویس‌های بهداشتی و ازجمله آن‌دسته از سرویس‌ها که مربوط به تنظیم خانواده هستند، تأکید دارد.

در طول هشت سال گذشته، سازمان ملل و کمیته CEDAW بند فوق‌الذکر را به‌گونه‌ای تفسیر کرده‌اند که شامل روش‌های جلوگیری از بارداری، داروهای القا کننده سقط جنین و پروسه سقط جنین می‌شود؛ برای نمونه از گزارش‌های فراوان CEDAW به کشورهای مختلف درباره موضوع مطرح شده می‌توان یاد کرد:[32]

مکزیک/ سال 1998: کمیته توصیه اکید می‌کند که مکزیک باید بر قوانین خود مروری دوباره کند تا شرایط آن فراهم شود که زنان بتوانند دستیابی راحت و سریع به مراکز و امکانات سقط جنین پیدا کنند.

شیلی/ سال 1999: کمیته‌ نگران توجه و حمایت ناکافی از حقوق تولید مثل برای زنان شیلی است. دغدغه کمیته به‌خصوص درباره قوانینی است که سقط جنین اختیاری را ممنوع و مشمول مجازات کرده‌اند.

پرو/ سال 1998: کمیته توصیه می‌کند که برنامه‌های تنظیم خانواده پایه‌ریزی شود، با تأکید بر استفاده مسوولانه از سرویس‌های عقیم‌سازی در جاهایی که لازم باشد با آگاهی و مسوولیت‌پذیری کامل توسط خود فرد، پس از این‌که عواقب کامل چنین اعمالی برای فرد کاملاً روشن شد.

ایرلند/ 1999: کمیته به ایرلند می‌گوید که به استثنای چند مورد جزئی، سقط جنین در این کشور غیرقانونی بماند!! (که به معنای شروع پروسه قانونی‌شدن سقط جنین است.)

نپال/ سال 1999: کمیته با بررسی قانون جدید نپال، قانونی که سقط را غیرقانونی و به‌همراه مجازات می‌داند، نقد و بررسی می‌کند.

انگلستان/ سال 1999: ماده مربوط به سقط جنین که در سال 1967 تصویب شده، چرا شامل سقط جنین غیرقانونی نمی‌شود؟

ایرلند شمالی/ سال 1999: کمیته می‌گوید که چرا ماده مربوط به سقط جنین که در سال 1967 تصویب شده، شامل سقط جنین غیرقانونی نمی‌شود؟

لیختن اشتاین/ سال 1999: به دستور کمیته باید در همین کشور، مطالعات و پژوهش‌هایی برای تعیین شاخص‌های مناسب درجهت خط‌مشی لازم برای زنان در ارتباط با سقط جنین انجام شود.

کرواسی/ سال 1998: کمیته می‌گوید که چرا در بعضی از بیمارستان‌ها، بیماران سقط جنین را نمی‌پذیرند و از این مسأله به‌عنوان خلاف حق زنان یاد می‌شود که برای سقط جنین، دکتر، بیمارستان و امکانات کافی در اختیار نداشته باشند.

ایتالیا/ سال 1997: کمیته خطاب به ایتالیا می‌گوید که در نواحی جنوبی ایتالیا، سرویس خدماتی برای سقط جنین محدود است؛ البته مسأله اعتراض به دکتر بیمارستان و پرسنل هم وجود دارد که باید از بین برود.

کلمبیا/ 1999: سقط جنین را قانونی اعلام کنید درغیراین‌صورت ماده دوازدهم کنوانسیون را نقض می‌کنید.

میانمار/ 2000: اطلاعاتی درباره وضعیت زنان به‌خصوص شیوه بارداری که در نتیجه خشونت جنسی (rape) ایجاد می‌شود به ما بدهید.

کرواسی/ 2002: زنان باید از آمیزش جنسی بدون نگرانی از بارداری لذت برند!

پرتغال/ 2002: چرا محدودیت سقط جنین در قوانین شما وجود دارد؟

اردن/ 2000: محدودیت سقط جنین شامل مواردی که بارداری از راه Rape انجام شده در کشور وجود دارد. کمیته از دولت خواست قوانینی ایجاد شود که بچه‌هایی که قربانی Rape شده‌اند سقط جنین شوند (زیر 18 سال)

کمیته CEDAW از بقیه ملیت‌ها و کشورها هم خواسته که سقط جنین را قانونی کنند و در صورت قانونی بودن، امکانات دستیابی آسان به وسایل سقط و داروهای القاکننده سقط را (مانند قرص Ru - 486) فراهم کنند. کشورهایی از قبیل: آندورا، بورکینافاسو، دانمارک، اندونزی، لوگزامبورک، نامیبیا، پرو، ترکیه، ایرلند شمالی، ونزوئلا و زیمباوه مشمول این  انتقادات و درخواست‌ها قرار گرفته‌اند.

شایان ذکر است که کشورهای زیادی ابتدا با حق تحفظ سقط جنین به این مجموعه ملحق شده‌اند، ولی با فشارهای بین‌المللی و به تدریج ناچار به پس گرفتن حق شرط خود شده‌اند.

نتیجه‌گیری:

امروز ما در آستانه این تصمیم‌گیری مهم برای کشورمان هستیم. تصمیمی که نسل‌های آینده را در چالش قرار خواهد داد؛ بنابراین بهتر است به‌جای برخوردهای مقطعی و جزئی‌نگرانه و شعاری با دیدی عمیق و کارشناسانه، همه ابعاد آن را بررسی کنیم. ما صاحب ایدئولوژی‌ای هستیم که پیرو اجرای آن به‌جای حاکمیت فرد یا حزب و  گروه بر انسان‌ها، حاکمیت الاهی بر انسان رقم خواهد خورد که اجازه نخواهد داد حقوق هیچ انسانی به نفع انسان دیگر پایمال شود. آن‌چه در این مقاله به آن تأکید شد، این است که سقط جنین به نفع هیچ‌کدام ــ مادر و جنین ــ تمام نمی‌شود، بلکه ایجاد این فرهنگ و رواج آن بین مادران گاهی درجهت بردگی تمام عیار انسان در فرهنگ مادی است؛ فرهنگی که مادر را قبل از تمام شوونات مقدسش، نخست به‌عنوان ابزار و مهره‌ای در توسعه مادی می‌بیند و درنهایت جهت ایفای کامل‌تر نقش او در جامعه به قتل‌عام جنین‌های بی‌شماری دست می‌زند.

در یک کلام، قانونی‌کردن سقط جنین اختیاری، فراهم آوردن امکانات و ایجاد فرهنگ آن در جامعه، خدمت به مادران و زنان نیست، بلکه خنجری است که قلب معصومیت انسانی را نشانه رفته است و اثرات فاجعه‌بار آن در دراز مدت بر تمدن بشری آشکار خواهد شد.

 

پی‌نوشت‌ها:

 

 


* . پزشک و پژوهشگر مسائل زنان.

 


1.         j. Dellapenna, ‏»The History of abortion, Technology; Morality and law«; university of pittsburgh law review, 1979.

2.         Quary, Justifiable abortim medical and legal foumadation, George town university, Law Review, 1960 ___ 1961.

3.         Washington post April 27th ___ 1981.

4.         USA Today, CNN Gallup pal in May 1999 Jamuary; 2001.

5.         De Cherney Alam H/Abortion, In Current obstetric & gyne cologg diagnosis treatment 9th Edition.

6.         S.Harlap etal., »laetc Seguelae of indacod abortion« AM.J. of Epid (1975) 102.p.217.

7.         D.Trichopoubs etal, »induced abortion & Sccondary infcrtility« British Jour. OB/GN; Vol. 83 Aug 1976 pp. 645 ___ 650.

8.         Levinetal; »Asscocition of induccd Aborlion with subsegucet pregnamecy loss; JAMA; Vol; 243; No 24; Junc 27; 1980; PP2495 ___ 2499.

9.         »Fertility Problems Following an aborted First Pregnancy« in new Perspectives of human abortion; EditedbyS. lembrych university pubicatcon of flmericav, 1981, pp. 128 ___ 134.

10.      Artificial termination of Pregnamcy in czccho slovakia »intermat« Jour of Gyn & OB, Vol.9, No3; 1971.

11.      Richardsom & Diksom; »effects of legal termination on Subsequent Pnegnomcy«; British Med Jour; vol 1; 1976; PpBo3 ___ 4.

12.      »Koller & Eikham«; latc Sequelaz of induced abdtim in primigravida Acta
OB GYN Scand; 56 (1977) p. 311.

13.      Herlap; New England Jour of med; No 301; 1976; Pp. 677 ___ 687.

14.      140 D. Nemce. et al., »Medical Abortion Complications«, OB & GYN. Vol 51, no. 4, April 1978, pp. 433 ___ 436.

15.      Clow & Crompton, »The Wounded uterus: Pregnancy after Hysterotomy«, British Med. Jour, Feb, 10. 1973, p. 321 ___ 15

16.      Duenhalter & Gant, »Complications Following Prostaglandin Mid ___ Trimester Abortion« OB & GYN, Vol. 46, no. 3, Sept. 1975, PP. 247 ___ 250.

17.      Slunsky, »Urinary incontinence in pregnancy« , Z.Geburt, Perinatology 165:329 ___ 35, 1966.

18.      L.Roth etal., »increased Menstrual Symptoms among Women Who used induced abortion, Amer. Jour. OB/GYN, Vot 127, Feb. 15, 1977, p, 356.

19.      »Abortion Risks, Getting the Picture«, Medical world news, oct. 20. 1972.

20.      Barrett et al., »Induced Abortion, A risk for Placenta Previa«, Amer. Jour,
OB/ GNY, Des. 1981, PP. 769 ___ 772.

21.      Kodasek; Artificial Termination of prcgnancy in Czechos livokia; internat; Jour. 6 YV/oB; Vol. 9; no3; 1971.

22.      Center of Disease cont: AP/NY Times, Jan. 27.95.

23.      Rubin et al., »Fatal Ectopic Pregnancy after attempted induced Abortion«, JAMA, Vol. 244, no, 15, oct. 10, 1980 H.

24.      H. Barber; »Ectopic Pregnamcy; a Diagnostic Challenge«; The female Patient; Vol. 9; Sept 1984: pp. 10 ___ 18.

25.      Chug etal, »Effects of induced abortion Complications on Subseguent Reproductive Fanction«; U. of Hawali; Honolulu: 1981.

26.      Am.J. Public Health: 72:253 ___ 6;1982.

27.      Michael Gelder et al; »Psychiatry & medicine« in oxford psychiatry; 2 nd ed: 1999.

28.      (Euthanasia) اتانازی، کشتن بیمار دارای بیماری صعب‌العلاج یا غیرقابل علاج با رضایت و درخواست خود بیمار به صورت بدون درد با رضایت پزشک که در محدوده برخی کشورها قانونی شده است

29.      Reported by: Statisties and Computer Resources Br; Div of Reproducfive Health: Natimal center for chronic disease prevention and Helth promotion; CDC.

30. گزارشات کمیته CEDAW از کشور انگلستان سال 1999 ــ کشور کنگو سال 2000.

31. سایت CEDAW.

32. کارپایة عمل و اعلامیة پکن 1994.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

قتل‌عام جنین‌ها به سود چه کسی است؟‌

 

مریم اردبیلی*

 

در آغاز هزاره سوم و در عصری که انسان در منجلاب خودخواهی‌ها و خودپرستی‌های برگرفته از مکتب اومانیسم دست و پا می‌زند، تناقض‌های بزرگ فردگرایی، انسان محوری و ارزش‌های وارونه مدرنیسم خود را به روشنی نشان می‌دهد و درحالی‌که گوش‌هایمان از فریاد و حقوق بشر پر می‌شود، هر روزه شاهد ظلم‌هایی فجیع‌تر و نابودی نوع بشر در گوشه و کنار جهان هستیم صدای مظلومانه حلقوم‌هایی فدا شده از گوشه‌ و کنار عالم سر بر می‌آورد و ... آیا هرگز فریاد در گلو خفه شده میلیون‌ها جنینی که مظلومانه فرصت حتی یک روز حیات انسانی در این گروه خاکی را نیافته‌اند، شنیده‌ایم.

 

روزانه 126000 جنین در سراسر جهان به گونه‌ای اختیاری سقط می‌شوند که این رقم سالانه به 46 میلیون می‌رسد. هم اکنون 54 کشور جهان شامل شصت‌ویک درصد از جمعیت دنیا سقط جنین القایی را قانون کرده‌اند و 97 کشور دیگر نیز که شامل سی‌ونه درصد باقیمانده جمعیت هستند، رفته‌رفته با الحاق به معاهدات جهانی از قبیل: کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان (CEDAW)، ناچار مسیری به سوی پذیرش نهایی طی می‌کنند.

 

در جهان وحشی که انسان‌ها برای ذره‌ای منافع مادی به جان هم می‌افتند، آیا هیچ قلبی برای معصومان کوچکی که یاری کننده‌ای در هیچ‌ یک از سازمان‌های بین‌المللی ندارند و فرصت حضور پشت هیچ تریبون جهانی را پیدا نکرده‌اند، می‌تپد؟

 

آیا ما حق داریم به‌دلیل این‌که شروع زندگی کوتاه آن‌ها، فقط در دامان ما زنان امکان‌پذیر است، تصمیم بگیریم که حق حیات را برای همیشه از آنان سلب کنیم؟

 

کنوانسیون رفع تبعیض از زنان در موارد بسیاری اعم از مواد اصلی و گزارشات و دستور‌العمل‌های کمیته (CEDAW)، خواستار تسهیل و تشویق سقط داوطلبانه جنین در کشورها شده است. در این مقاله پس از بررسی اجمالی تاریخچه سقط جنین و نگاهی گذرا بر ریشه‌های پیدایش و توسعه گرایش به آن با توجه به منابع و تحقیقات معتبر جهانی به بررسی ابعاد و اثرات آن بر مادران از جنبه‌های مختلف پزشکی و روانپزشکی می‌پردازیم و سپس با نگرشی نو دیدگاه کنوانسیون رفع تبعیض را نسبت به سقط جنین بررسی می‌کنیم.

 

مبانی و ریشه‌های سقط اختیاری جنین

 

در قرن شانزدهم که نخستین شعارهای فرهنگ مدرنیسم سر برآورد به سرعت انسان محوری، تساوی حقوق بشر و آزادی لیبرالیستی به‌عنوان پایه‌های مهم این تفکر جای خود را در تمدن غربی باز کرد. دوپیش فرض اصلی این فرهنگ، یکی محوریت رفاه مادی است که هدف غایی برنامه‌های توسعه غربی در دستیابی به نهایت این رفاه مادی محسوب می‌شود و سایر جنبه‌های توسعه فرعی تنها به‌عنوان ابزارهایی در خدمت آن هدف اصلی قلمداد می‌شوند و ازسوی‌دیگر آزادی به مفهوم لیبرالیستی آن است که یکی از مصادیق آن، حق تسلط هر فرد بر بدن خود است. بر این اساس آزادی‌های جدیدی برای زن تعریف می‌شود که آزادی در روابط جنسی نامشروع و حتی با همجنس خود را دربرمی‌گیرد. آزادی سقط اختیاری جنین نیز از همین قبیل آزادی‌های لیبرالیستی و ارمغان فرهنگ مدرن برای نوع زن است که گام به گام و همراه با تغییر فرهنگ عمومی و ایجاد زمینه پذیرش فرهنگی به صورت قانونی درآمد.

 

از چند دیدگاه می‌توان به موضوع سقط جنین پرداخت. به‌طور مسلم یکی از مهم‌ترین آن‌ها بحث‌های مهم زیربنایی، ریشه‌یابی فرهنگ مادی، تشکیک در اصل بودن رفاه مادی، اعتبار آزادی به معنای لیبرالیستی، اثبات برتری اهداف و زیر بناهای دینی، ارائه تعریف‌های ناب از آزادی انسان از قیود مادی و رشد و تعالی ارزش‌های اخلاقی است که بی‌شک جایگاه والای آن محفوظ است. از آن‌جا که مباحث کلی و زیر‌بنایی در مقالات و کتب متعددی از جمله شماره‌هایی از کتاب نقد، مورد بحث و بررسی کامل قرار گرفته است، بحث را از نگاه دیگری آغاز می‌کنیم و ضمن نگرش از زاویه جدیدی به این بحث، بیشتر به نتایج و آثار و تبعات اعطای این نوع از آزادی به‌خصوص بر خود مادر می‌پردازیم تا به نکات ملموس و کاربردی بیشتری دست یابیم.

 

تاریخچه

 

در جامعه امریکایی تا قرن نوزدهم قانون انگلیس جریان داشت و مطابق آن عمل می‌شد. قانون عمومی انگلیس سقط جنین را ممنوع کرده بود و سقط پس از احساس حرکت جنین در شکم مادر جرم محسوب می‌شد. در اوایل قرن نوزدهم متوجه شدند که زندگی جنین از لحظه احساس او توسط مادر آغاز نمی‌شود، بلکه حیات او از زمان لقاح، شروع می‌شود و نتیجه مستقیم این کشف آن بود که در سال 1869، پارلمان انگلیس قانونی را تصویب کرد که کیفر سقط جنین را از نخستین لحظه پیدایش نطفه عملی کرد.[1]

 

در اواسط قرن نوزدهم ایالات نوظهور امریکا یکی‌یکی قانون سقط جنین را تصویب کردند.[2] تا قبل از آن سقط‌کننده اگر متهم شناخته می‌شد برای مدت زمان‌های متغیری به حبس فرستاده می‌شد، ولی هیچ مدرکی از اعدام در این‌باره ثبت نشده است. درباره مجازات مادر در تاریخ 200 ساله قانون امریکا شاهدی پیدا نشده است، ولی بعضی مقالات در آن زمان‌ها اشاره کرده‌اند که درصورت اثبات سقط عمدی توسط مادر، او باید مجازات شود.[3]

 

در کشورهای غربی طرح سقط جنین نخست درباره فرزندان نامشروع و یا ناسالم که سبب تهدید سلامتی خود یا مادر می‌شدند آغاز شد؛ ولی آمار نشان می‌دهد که پس از قانونی‌شدن سقط پزشکی به سرعت سیر صعودی موارد و مصادیق قانونی بودن آن ادامه و فرهنگ پذیرش عمومی آن نیز توسط فمینیست‌ها گسترش یافت؛ برای نمونه هم‌اکنون در کشور امریکا سالانه حدود 5/1 میلیون سقط جنین القایی انجام می‌شود که حدود یک‌سوم حاملگی‌های سالانه را تشکیل می‌دهد، ولی فقط شش درصد آن‌ها به دلایل پزشکی و به‌خطر افتادن سلامت مادر و جنین اقدام به سقط جنین می‌کنند. در طول سال‌های بین 1999 و 2001 طرفداران «سقط انتخابی به هر دلیل دلخواه» از سی درصد به چهل‌وسه درصد جمعیت رسید و در مقابل تعداد افرادی که سقط القایی را فقط در شرایط به‌خطر افتادن جدی سلامت مادر و جنین‌ مجاز می‌دانستند از پنجاه‌وهشت درصد به چهل‌وهشت درصد کاهش یافت.[4]

 

تعاریف

 

از نظر پزشکی سقط جنین خاتمه حاملگی قبل از پایان هفته بیستم (139 روز) است که در این حالت، وزن جنین کمتر از 500 گرم بوده و ممکن است زنده یا مرده باشد. از این تاریخ به بعد به کلیه تولدها با این ویژگی، (اعم از مرده یا زنده) زایمان و تولد مرده یا زنده گفته می‌شود.

 

سقط القا شده: سقطی که به روش‌های جراحی یا شیمیایی (پوستاگلاندین‌ها و سایر داروها) به‌صورت اختیاری و انتخابی برای ختم حاملگی صورت گیرد.

 

سقط خود‌به‌خودی: سقطی که بدون اختیار و انتخاب به‌صورت خودبه‌خودی صورت پذیرد، در بیشتر موارد در سه ماه اول رخ می‌دهد واغلب محصول حاملگی غیرطبیعی است. سایر علل شناخته شدة آن، نقایص آناتومیک رحم و سرویکس، مرگ جنین و اختلال جفت را دربرمی‌گیرد. گاهی تروما نیز منجر به سقط خودبه‌خودی می‌شود.[5]

 

بحث‌هایی که دربارة سقط قانونی در بعضی کشورهای غربی صورت گرفته است با این تعریف تفاوت دارد و فراتر از آن شامل ختم حاملگی از ابتدا تا آخرین روز حاملگی به اختیار مادر و کشتن جنین درون رحم در هر سن حاملگی تا قبل از تولد است.

 

بررسی عوارض سقط جنین از نظر پزشکی

 

به‌طور مسلم عارضه اصلی سقط برای جنین مرگ و بی‌بهرگی از حق زندگی است و در معیاری مبنی بر  تعیین خسارت وارده بر سلامتی، تعداد سال‌های از دست‌رفته زندگی افراد (با توجه به میانگین سن بشر) محاسبه و به‌عنوان معیاری برای شدت بیماری محسوب می‌شود. با توجه به این ملاک، میزان خسارت انسانی 46 میلیون‌ مرگ در (صفر) سالگی، بالاترین درجه شدت زیان‌ را در آمار سلامتی انسانی به‌خود اختصاص خواهد داد. ما در این‌جا قصد داریم تا از عوارض سقط جنین بر مادر بحث کنیم، زیرا اغلب یگانه دلیل طرفداران سقط جنین، هواداران از حقوق مادران و در واقع فدا کردن جنین برای منافع مادر است. در این‌جا نمی‌خواهیم این بحث را شروع کنیم که آیا نمی‌توان سیستم را گونه‌ای طراحی کرد که به نفع هر دو فرد تمام شود و به فداکردن اجباری یکی به نفع دیگری ناچار نشویم، بلکه می‌خواهیم عوارض بی‌شمار این سقط را بر مادر بررسی کنیم تا بدانیم آیا به واقع منافع مادر در گرو قتل فرزندش است یا نه؟ قبل از آن اشاره به یکی دو نکته آماری را لازم می‌دانیم:

 

تحقیقات پزشکی در زمینه عوارض مادر پس از سقط جنین القا شده، بسیار غیر دقیق است؛ زیرا منبع گزارش‌های چاپ شده برگرفته از مطالعات علمی در مراکز پزشکی دانشگاهی است که در آن‌ها جراحی توسط بهترین جراح‌ها انجام می‌شود و در صورت بروز هر مشکلی، دسترسی سریع به بالاترین سطح امکانات در آن‌ها موجود است؛ حتی در کشور امریکا که سقط قانونی در آن جریان دارد، کمتر از یک درصد سقط‌ها در چنین مکان‌هایی صورت می‌گیرد؛ بنابراین مطالعات دال بر ایمن بودن و یا خطرناک‌بودن سقط به هیچ شکل شامل بخش عمده سقط‌هایی که خارج از این مراکز انجام می‌شود نخواهد بود و فقط در صورت عوارض حاد مانند: خونریزی شدید و عفونت عمومی خون و ناچار به بستری در بیمارستان و ثبت عوارض می‌شود؛ ازاین‌رو آمار جهانی و کشوری واقعی به‌نظر نمی‌رسند.

 

با این حال منابعی وجود دارد که تا حدودی از عوارض پرده برمی‌دارد. نکته دیگر این‌‌که آمار و ارقام مستند از کشورهای غربی انتخاب شده است که طرفداران سقط‌جنین از جهت امکانات مربوط به سقط، آن کشورها را ایده‌آل می‌دانند. این منابع خلاصه شرح حال مستند از صدها زنی را نشان می‌دهد که به‌صورت جدی از سقط جنین آسیب‌ دیده و یا کشته شده‌اند و ازاین‌رو فقط مشتی از خروار است. مشکلات روانی مادر، افسردگی و جزئیات سوءاستفاده جنسی و مسائل متفرقه که در هنگام سقط در مراکز سودجو اتفاق می‌افتد، مستند نشده است، ولی در وجود آن شکی نیست.

 

در کشورهایی از قبیل امریکا عوارض روحی، کابوس‌ها و مشکلات کسانی که شغل سقط‌جنین را انتخاب می‌کنند بررسی و اثبات شده است که در این‌جا موضوع بحث ما نیست. درباره مسائلی از قبیل: ارتباط سقط با سرطان سینه اغلب بحث و تبلیغ زیادی نمی‌شود. حال با این مقدمه می‌خواهیم نگاهی به گزارش‌های مستند عوارض سقط‌جنین بیندازیم؛ که البته فقط بخش کوچکی از کوه یخ را که خارج آب است، شامل شود.

 

بحث تحقیقی ـ پزشکی سقط‌جنین در دهه‌های 70 و 80 و قبل و بعد از قانونی شدن آن در کشورها‌ مطرح بود و پژوهش‌هایی دراین‌زمینه انجام گرفت؛ ولی از دهه 90 به بعد به دلیل پیشرفت‌های بزرگ پزشکی در قالب نظام‌های جدید بحث شد؛ مانند: ایجاد و پرورش جنین در محیط غیرزنده، سقط شیمیایی، تست ژنتیکی پرزهای کوریونیک کیسه جنینی، اولتراسوند و جراحی لاپاراسکولیک و

 

سعی مقاله بر آن است که تحقیقات کلاسیک‌تر، وسیع‌تر و با سابقه بیشتری مطرح شود تا ارزیابی واقع‌گرایانه‌تر را آسان کند؛ برای نمونه در تحقیقی بین 11057 زن حامله که 752 نفر آن‌ها در حاملگی قبل، سقط القا شده داشته‌اند، نشان داد که موارد سقط‌ قبلی، استعداد بیشتری برای خونریزی سه‌ماه اول حاملگی بعدی دارند و کمتر قادر به زایمان طبیعی بوده و به نظارت دقیق‌تر پزشک نیاز دارند. کمبود وزن هنگام تولد در فرزندان آنان حدود 3 ــ 4 برابر افزایش یافته است؛ همچنین مرگ‌ومیر دوران نوزادی و افزایش نقایص جنینی در آن‌ها دیده شده است.[6]

 

اغلب، نازایی نگران کننده‌ترین عارضه طولانی مدت سقط القا شده است که می‌تواند نتیجه جوشگاه ناشی از عفونت پس از سقط و یا ناشی از خود پروسه جراحی باشد.

 

در کل ریسک نازایی ثانویه در میان زنانی که دست‌‌کم یک سقط القایی داشته‌اند و هیچ‌گونه سقط خودبه‌خودی را تجربه نکرده‌اند، حدود 3 ــ 4 برابر بیش از زنان سقط نکرده است.[7]

 

در سال 1974 دکتر «بوهمیل سنیپال» وزیر بهداشت چک‌واسلواکی اعلام داشت که به‌طور تخمینی بیست‌وپنج درصد از زنان که اولین حاملگی خود را با سقط القایی پایان می‌دهند، برای همیشه بدون فرزند خواهند ماند. در تحقیقی که در دانشگاه بوستون ازسوی گروهی که خود دست به سقط جنین القایی زده‌اند، نشان می‌دهد زنانی که دو تا سه سقط القایی داشته‌اند، نسبت به زنانی که یک سقط القایی داشته‌اند، دو تا سه برابر خطر سقط خودبه‌خودی در سه ماه اول بیشتر است.[8]

 

تحقیقات درباره زنانی که 10 ــ 15 سال قبل در معرض سقط القایی قرار گرفته‌بودند و در طی این سال‌ها به‌طور دقیق تحت پیگیری پزشکی قرار داشته‌اند، نشان می‌دهد که فقط نیمی از آن‌ها حاملگی‌ بعدی خود را بدون هیچ عارضه‌ای سپری کردند. دو درصد حاملگی خارج رحمی، هفت درصد حاملگی بعد از مدت طولانی نازایی ثانویه داشتند، 17 درصد به سبب بسته شدن لوله‌ها در اثر سقط دچار عقیمی همیشگی شده بودند. از نیمه باقی مانده که حامله شده بودند، نیمی زودتر از موعد نوزاد را به دنیا آورده و ده درصد به سقط خودبه‌خودی دچار شدند، بیست‌ درصد نیز نوزاد نارس داشتند و فقط کمتر از سی درصد نوزادان به موقع متولد شدند.[9]

 

شیوع بالای نارسایی سرویکس ناشی از سقط القایی، شانس بروز سقط خودبه‌خودی بعدی را سی ــ چهل درصد افزایش می‌دهد.[10]

 

زنانی که یک سقط القایی داشته‌اند در حاملگی‌های بعدی به میزان 5/17 درصد شانس سقط خودبه‌خودی داشته‌اند و در زنانی که سقط القایی نداشته‌اند این میزان به 5/7 درصد کاهش می‌یابد.[11]

 

زنانی که سقط القایی داشته‌اند، نسبت به زنانی که زایمان کرده و سقط خودبه‌خودی داشته‌اند، دارای میزان بالاتری سقط خودبه‌خودی بعدی و زایمان زودرس هستند.[12]

 

در سه ماهه دوم، شیوع از دست دادن خودبه‌خودی جنین در موارد سقط القایی به دوبرابر جمعیت عادی می‌رسد[13] و تولد نوزادان نارس از این دسته مادران افزایش می‌یابد.

 

پارگی رحم وضعیتی است که در طول زایمان، حدود یک درصد از زنانی که سقط قبلی در سه‌ماهه اول داشته باشند رخ می‌دهد.[14]

 

شش درصد از زنانی که پس از سقط‌های انجام شده از راه جراحی (هیستروتومی) حامله می‌شوند، دچار عارضه پارگی رحم می‌شوند و بیست‌وشش درصد آن‌ها در معرض این خطر قرار گیرند؛ بنابراین زایمان زودرس برای آن‌ها صورت می‌گیرد که کودکان نارسی به‌دنبال دارد.[15]

 

پارگی رحم گاهی از عوارض سقط القایی با پروستاگلاندین است که می‌تواند کشنده باشد.[16] مطالعات وسیع نشان داده که درصد ابتلا به بی‌اختیاری ادراری در موارد سقط القایی، دوبرابر (بیست‌وسه درصد) حاملگی طبیعی و زایمان به‌موقع است. (دوازده درصد).[17]

 

زنانی که سقط القایی انجام داده‌اند، افزایش علائم و مشکلات قاعدگی را در تمام رده‌های سنی نشان داده‌اند.[18]

 

شانس (Synechia) یا چسبندگی داخل رحمی در زنانی که به علت سقط دو بار یا بیشتر کورتاژ انجام داده‌اند بسیار زیاد است؛ (44 نفر از 65 نفر زنی که دو بار کورتاژ انجام داده‌بودند.)[19] حتی در سقط‌های بسیار زودهنگام و زیر هشت هفته و با دستگاه مکنده (Suction) ممکن است خونریزی رخ دهد و حساسیت گروه خونی (RH) پدید آید که در حاملگی‌های بعدی می‌تواند مشکلاتی را برای فرزندان به‌وجود آورد که دراین‌صورت به تمهیدات ویژه‌ای نیاز دارد.

 

در تحقیقی که در دانشگاه Vander bilt توسط دکتر «بارت» وهمکاران بین پنج‌هزار زن صورت گرفته، نشان داده شد  که جفت سر راهی در مادرانی که از قبل سقط القا شده داشته‌اند، 7 ــ 15 Fold  بیشتر از دیگر زنان بوده است. لازم به ذکر است جفت سر راهی (Placenta Previa) یک مشکل بسیار جدی حاملگی است که می‌تواند بسیار خطرناک باشد و یا احتیاج به سزارین داشته باشد، حتی می‌تواند به از دست دادن کودک منجر شود.[20]

 

همچنین شیوع عوارضی مانند سختی دهانه سرویکس، چسبندگی جفت و آتونی رحم نیز در این زنان چشمگیر است.[21]

 

در امریکا شانس حاملگی خارج رحمی تا ششصد درصد پس از تصویب قانون سقط القایی افزایش یافت. شانس افزایش عفونت لگنی و عوارض PID با (کلامیدیا) به‌خصوص در حاملگی‌ خارج رحمی از نوع داخل لوله‌ای، مهم‌ترین علل این افزایش دراماتیک است. [22] ،[23] ، [24]

 

زنانی که در حاملگی اول خود سقط القایی داشته‌اند پانصد درصد شانس حاملگی‌های خارج رحمی در حاملگی‌های بعدی افزایش می‌یابد.[25]

 

حاملگی لوله‌ای بعد از یک سقط، سی‌درصد و بعد از دو سقط یا بیشتر، صدوشصت درصد افزایش می‌یابد؛[26] اگر کورتاژ سقط القایی به حدی عمیق صورت گیرد که دهانه لوله‌های رحمی را نیز دربرگیرد؛ (Scar) جوشگاهی شکل می‌گیرد که می‌تواند به انسداد ناقص لوله رحم منجر شود که اسپرم را برای لقاح عبور می‌دهد، ولی پس از انعقاد و تقسیمات اولیه سلولی به داخل رحم نمی‌تواند برگردد؛ بنابراین حاملگی لوله‌ای رخ می‌دهد.

 

عوارض روحی ــ روانی

 

از دست دادن جنین در طی بارداری یا مرده‌زایی، تأثیر روان شناختی فوری و شدیدی روی مادر و حتی پدر دارد.  این داغ‌دیدگی (Bereavement)با افسردگی بارزی همراه است که ممکن است هفته‌ها ادامه یابد؛ البته نباید تصور کنیم که اگر این سقط به صورت اختیاری و با تشویق جامعه صورت گیرد، مشکلات روانی ناشی از آن کاهش می‌یابد، بلکه بعد دیگری پیدا می‌کنند و به گونه خاصی باعث آزردگی، افسردگی و احساس گناه (Guilt) می‌شود که اغلب توسط مادر پنهان می‌شود؛ چون می‌خواهد مسوولیت اقدام خود را به‌عهده گیرد، بنابراین تبعات دراز مدت و درونی روی او باقی خواهد گذاشت.[27]

 

نظر طرفداران سقط

 

یکی از مواردی که همواره در تبلیغات سقط جنین قانونی به آن توجه می‌شود، جنین‌های به‌وجود آمده از تجاوز جنسی است. در حقیقت آمارهای کشور امریکا ثابت کرده است که شانس حاملگی در تجاوز جنسی بسیار پایین و نزدیک به صفر است. در مطالعه‌ای که روی هزار مورد قربانی تجاوز که پس از تجاوز مورد درمان قرار گرفته‌بودند، نشان می‌دهد که حتی یک مورد حاملگی گزارش نشده است. به‌عنوان دلیل برای سقط قانونی، تجاوز جنسی به علت شیوع ناچیز نه به‌عنوان یک دلیل علمی، بلکه بیشتر به‌صورت تبلیغات احساس برانگیز و جوساز برای قبولاندن سقط جنین به‌کار می‌رود؛ اگرچه باید با قربانی تجاوز با صبر، حوصله و محبت فراوان برخورد کرد، زیرا زن، قربانی‎تروما و خشونت بسیار شرم‌آوری شده است و احتیاج به عشق، حمایت و  کمک دارد؛ ولی اکنون که او قربانی یک حرکت وحشیانه شده، آیا باید از او بخواهیم تا قسمتی از عمل خشونت بار دیگری با عنوان سقط را هم تحمل کند، بدون هیچ پرسش، بسیاری این خشونت را بخشی از همان خشونت تجاوز محسوب می‌کنند، ولی باید گفت عمده خشونت از قبل صورت گرفته است که باید از اساس، ریشه‌های این تجاوز جنسی خشکانده شود. دلیل دیگری که برای قانونی کردن سقط جنین فراوان به‌کار برده می‌شود، بیماری‌هایی است که کودک را به مرور نابود می‌کند. طبق اخلاق پزشکی جدید که نباید بیمار یا معلول را به این علت از بین برد، بحث سقط جنین نیز در این مورد نه تنها با اتانازی برابری می‌کند، بلکه از آن‌هم فراتر می‌رود؛ زیرا که اتانازی* با اجازه خود بیمار و با رضایت کامل و درخواست او انجام می‌شود، ولی از جنین هرگز سؤال نشده که آیا تمایلی به سلب حیاتش برای همیشه دارد یا نه؟ و فقط به این علت که هنوز او را ندیده‌ایم و در کنار ما نبوده است، نمی‌توان درباره او تفاوت قائل شد.

 

مسأله دیگر، کنترل جمعیت در حال انفجار کره زمین است که باید گفت سقط جنین بیشتر در کشورهایی استفاده می‌شود که رشد جمعیت کم و منفی دارند؛ پس به علت سرریز شدن جمعیت، حق نداریم تعدادی را بکشیم تا بقیه راحت‌تر زندگی کنند.

 

نکته دیگر که بسیار به آن تأکید می‌شود این است که جنین دارای حیات کاملی نیست و تا بیست هفتگی (139 روزگی) هیچ حس و حرکتی نسبت به اطراف خود ندارد. متأسفیم که بگوییم این فقط یک تصور عامیانه است؛ زیرا جنین از نخستین روز[28] تشکیل نطفه، موجودی زنده محسوب می‌شود. قلب او بین روزهای 18 تا 25 شروع به تپش می‌کند. و امواج الکترونیکی مغز در حدود روز 40 از او ثبت شده است که در این هنگام است که اغلب مادران، تازه پی به‌وجود جنین می‌برند.

 

درست است که اکنون پایین‌ترین سنی که جنین توانایی زندگی خارج از بدن مادر را پیدا می‌کند، بیست هفته است، ولی این زمان با پیشرفت تکنولوژی پزشکی کاهش یافته است و در ضمن نمی‌توان قبل از این تاریخ منکر حیات او در بدن مادر شد.

 

مسأله دیگر مادران جوان هستند که سؤال می‌شود، چگونه‌ این‌ها که خود کودک هستند باید کودکی را پرورش دهند. دراین‌زمینه باید گفت که چرا هنگامی که دم از روابط جنسی آزاد می‌زنیم، فراموش می‌کنیم که این‌ها کودک هستند و به‌جای حل مسأله از درمان‌های مقطعی و سطحی از قبیل آموزش جنسی و سقط جنین دم می‌زنیم.[29]

 

نگاهی به آمار جهانی سقط جنین

 

آمار از کشورهای غربی و امریکا جمع‌آوری شده است.

 

سن ــ بیشتر زنانی که سقط القایی انجام می‌دهند، بسیار جوان هستند. پنجاه‌وپنج درصد زیر 25 سال و سی‌ویک درصد نوجوان محسوب می‌شوند (زیر 19 سال) که طبق تعریف کنوانسیون حقوق کودک در آن رده سنی می‌گنجند.

 

ازدواج ــ زنان ازدواج نکرده در صورت حاملگی، شش برابر بیشتر از زنان ازدواج‌کرده و تمایل به سقط جنین دارند.

 

در امریکا هشتادوهشت درصد از سقط‌های القایی در سنین 6 ــ 12 هفتگی رخ می‌دهد که هم قلب جنین می‌تپد وهم مغز او امواج الکتریکی صادر می‌کند.

 

چهل‌وهفت درصد از سقط‌های القایی در زنانی انجام می‌شود که یک‌بار دیگر هم سقط القایی داشته‌اند.

 

چهل‌وسه درصد از زنان، دست‌کم یک سقط را در طول زندگی خود تجربه می‌کنند.[30]

 

فقط در امریکا سالانه 000/370/1 سقط انجام می‌شود.

 

 

 

جدول سقط‌های گزارش شده قانونی و وضعیت تأهل

 

اطلاعات ذیل از 21 ایالت در نه شهر نیویورک امریکا جمع‌آوری شده است (1995).

 

 

 

درصد سقط جنین قانونی

گروه‌سنی

8/0%

15

8/18%

15ــ19

6/32%

20ــ24

23%

25ــ29

3/14%

30 ــ34

1/8%

35 ــ39

5/2%

40ــ

 

 

 

وضعیت تأهل

 

 

 

20%

ازدواج کرده

80%

ازدواج نکرده

 

 

 

روش سقط القایی

 

 

 

13ــ15

11ــ12

9ــ10

8 ـ

هفته حاملگی

99%

6/18%

9/99%

6/99%

کورتاژ (مکنده با تیغ جراحی) به‌عنوان روش سقط

 

پاتولوژی جامعه

 

سقط جنین پیش از آن‌که مسأله‌ای اخلاقی و یا بهداشتی باشد، شناخت پاتولوژی جامعه را می‌طلبد؛ چرا که جوامع مدرن فاکتورهایی در زندگی زن وارد کرده‌اند که او را به‌سوی پرتگاه انتخاب بین قتل و یا نگهداری فرزند سوق می‌دهد.

 

اهمیت موقعیت اجتماعی زنان و القای ارزشی بودن این نقش برای زنان و از سویی بی‌ارزش شمردن نقش‌های مقدس مادری و همسری و مانع و دست و پاگیر قلمداد‌کردن این نقش‌ها در جهت دستیابی زن به اهداف اصلی اجتماعی خود از پیش زمینه‌های اصلی این ضایعه جبران ناپذیر اجتماعی است. یکی از مهم‌ترین ارمغان‌های مدرنیته برای بشر و به‌خصوص نوع زن، ایجاد فشارهای اجتماعی و رقابت ناسالم با مردان است تا حدی که درجهت انکار ویژگی‌های طبیعی و مقدس خود برآمده با قتل صورت مسأله مادری را پاک می‌کند. در کشورهای غربی حتی آمار سقط خودبه‌خودی در اثر فشار کار و رقابت مداوم با مردان بالا است. زن غربی در فرایند اجباری برای دستیابی به آزادی، انتخابی نخواهد داشت، جز آن‌چه جامعه به‌عنوان آخرین راه، جلوی پای او قرار می‌دهد، همواره آزادی لیبرالیستی به ایجاد قید و بندهای عمیق مادی منجر می‌شود که گریزی از آن نیست و درعین‌حال انسان خوش باورانه خود را به‌کام آن می‌اندازد.

 

سقط جنین در اسناد جهانی و کنوانسیون رفع تبعیض از زنان

 

موضوعات مربوط به بهسازی وضعیت زنان در کنفرانس‌های ریو، وین، قاهره و کپنهاک و پکن بررسی و تأکید شد، ولی موضوع سقط جنین که در سال 1979 در ماده دوازدهم کنوانسیون رفع تبعیض گنجانده شده بود در کنفرانس‌های قاهره و پکن و نیویورک به آن تأکید و تضمین فراوان شد.

 

دبیر کل سازمان ملل در کنفرانس پکن از کلیه کشورهایی که تاکنون به کنوانسیون رفع تبعیض پیوسته بودند درخواست کرد که هرچه سریع‌تر اقدام کنند، چراکه «توانمندسازی زنان به منزله توانمندسازی کل بشریت است.» در سند پکن در بخش اهداف و اقدامات استراتژیک در ماده‌های 92 ــ 99 «قدرت محدودی که بسیاری از زنان بر زندگی جنسی و زادآوری خود دارند»، محدودیتی بزرگ در بنیاد توانمندسازی آنان قلمداد شده است.

 

با همین منظور و درحالی‌‌که به تجربه‌های زودهنگام و حتی پیش از بلوغ جنسی تأکید شده است، نگرانی نویسندگان سند، بیشتر معطوف خطر آبستنی‌های ناخواسته و سقط‌های جنین ناایمن می‌شود و این فرزندآوری زودهنگام، یکی از موانع بهبود منزلت آموزشی، اقتصادی و اجتماعی زنان در همه نقاط جهان قلمداد می‌شود؛ ولی هیچ کس به فکر قانونمند کردن و محدود کردن روابط جنسی در چارچوب خانواده نیست و این موضوع با عنوان اجبار، تبعیض و خشونت تحقیر می‌شود.

 

در ماده 230 و در بخش اقداماتی که باید توسط دولت‌ها اتخاذ شود آمده است:[31]

 

ب. تصویب، الحاق و تضمین اجرای کنوانسیون محو همه شکل‌های تبعیض علیه زنان، بدین منظور که تصویب تمام آن تا سال 2000 قابل دسترسی باشد.

 

ج. تعیین حدود دامنه هر تحفظی که توسط یک دولت بر کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان وارد شده است. تنظیم این‌گونه تحفظات با بیشترین دقت و محدودیت ممکن، تضمین آن‌که هیچ تحفظی منافی هدف و مقصود کنوانسیون یا از جهات دیگر منافی حقوق بین‌الملل ومعاهدات نیست، بازنگری منظم آن‌ها به منظور بازپس‌گیری تحفظاتی که منافی و مقصود کنوانسیون مزبور است که در بندهای بعد قدرت اجرایی کمیته CEDAW را تحکیم و گسترش می‌بخشد.

 

جالب است که بالاترین تحفظی که از سوی کشورها تاکنون بر کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان وارد شده است، موضوع سقط جنین است و در نتیجه با اتخاذ سیاست‌های بالا، یکی از هدف‌های عمده، بازپس‌گیری حق سقط جنین اختیاری عنوان می‌شود. کنوانسیون رفع کلیه اشکال تبعیض علیه زنان، تهاجمی بنیادی را به اساس خانواده و یا مذهب و هر آن‌چه از فرهنگ‌های بومی به صورت مانعی برای روند جهانی‌سازی غربی محسوب می‌شوند، دنبال می‌کند.

 

دراین‌جهت سقط جنین، نماد دستیابی زنان به قله‌های افتخار جهت کنترل بر جسم خویشتن محسوب می‌شود.

 

کنوانسیونی که در سال 1970 به نگارش درآمده است، حتی فرسنگ‌ها با نتایج تحقیقات دانشمندان غربی فاصله دارد و از هرنظر یک قرارداد اجتماعی عقب مانده محسوب می‌شود.

 

در بخش‌هایی از کنوانسیون بر تقدیس نقش مادری تأکید شده و در جایی دیگر مادر را تا حد یک قاتل بی‌رحم درجه یک پایین می‌آورد. علاوه‌براین، تناقض و تناقضات بی‌شمار دیگری در کنوانسیون به چشم می‌خورد که با خود فرهنگ مدرنیسم مادی‌گرایی غربی نیز تداخل می‌یابد و به‌طور کامل از منظر پست مدرن مردود و غیرقابل اجرا شمرده می‌شود.

 

کشورهایی که CEDAW را امضا کرده‌اند، باید هر ساله گزارشاتی به کمیته CEDAW ارائه کنند. کمیته CEDAW یکی از مهم‌ترین کمیته‌های سازمان ملل است و هرساله نکات جدید را که در سند اصلی به وضوح مورد تأکید قرار نگرفته، پیدا می‌کند و به عنوان دستور‌العمل به کشورها صادر می‌کند.

 

این کمیته تاکنون بر بسیاری از کشورها برای قانونی‌کردن سقط جنین، افزایش زمینه‌های دستیابی به امکانات سقط جنین اختیاری، آموزش جنسی برای سوق‌دادن بارداری‌های ناخواسته به سقط با آموزش‌های حقوق جنسی دختران و پسران برای کاهش موانع سقط، کاهش تأثیر دین و مذهب و تغییر قوانین درجهت اهداف CEDAW فشارهای زیادی وارد کرده است.

 

کمیته CEDAW، طبق ماده‌ی 1/12 بر این‌که زنان حق دستیابی به سرویس‌های بهداشتی و ازجمله آن‌دسته از سرویس‌ها که مربوط به تنظیم خانواده هستند، تأکید دارد.

 

در طول هشت سال گذشته، سازمان ملل و کمیته CEDAW بند فوق‌الذکر را به‌گونه‌ای تفسیر کرده‌اند که شامل روش‌های جلوگیری از بارداری، داروهای القا کننده سقط جنین و پروسه سقط جنین می‌شود؛ برای نمونه از گزارش‌های فراوان CEDAW به کشورهای مختلف درباره موضوع مطرح شده می‌توان یاد کرد:[32]

 

مکزیک/ سال 1998: کمیته توصیه اکید می‌کند که مکزیک باید بر قوانین خود مروری دوباره کند تا شرایط آن فراهم شود که زنان بتوانند دستیابی راحت و سریع به مراکز و امکانات سقط جنین پیدا کنند.

 

شیلی/ سال 1999: کمیته‌ نگران توجه و حمایت ناکافی از حقوق تولید مثل برای زنان شیلی است. دغدغه کمیته به‌خصوص درباره قوانینی است که سقط جنین اختیاری را ممنوع و مشمول مجازات کرده‌اند.

 

پرو/ سال 1998: کمیته توصیه می‌کند که برنامه‌های تنظیم خانواده پایه‌ریزی شود، با تأکید بر استفاده مسوولانه از سرویس‌های عقیم‌سازی در جاهایی که لازم باشد با آگاهی و مسوولیت‌پذیری کامل توسط خود فرد، پس از این‌که عواقب کامل چنین اعمالی برای فرد کاملاً روشن شد.

 

ایرلند/ 1999: کمیته به ایرلند می‌گوید که به استثنای چند مورد جزئی، سقط جنین در این کشور غیرقانونی بماند!! (که به معنای شروع پروسه قانونی‌شدن سقط جنین است.)

 

نپال/ سال 1999: کمیته با بررسی قانون جدید نپال، قانونی که سقط را غیرقانونی و به‌همراه مجازات می‌داند، نقد و بررسی می‌کند.

 

انگلستان/ سال 1999: ماده مربوط به سقط جنین که در سال 1967 تصویب شده، چرا شامل سقط جنین غیرقانونی نمی‌شود؟

 

ایرلند شمالی/ سال 1999: کمیته می‌گوید که چرا ماده مربوط به سقط جنین که در سال 1967 تصویب شده، شامل سقط جنین غیرقانونی نمی‌شود؟

 

لیختن اشتاین/ سال 1999: به دستور کمیته باید در همین کشور، مطالعات و پژوهش‌هایی برای تعیین شاخص‌های مناسب درجهت خط‌مشی لازم برای زنان در ارتباط با سقط جنین انجام شود.

 

کرواسی/ سال 1998: کمیته می‌گوید که چرا در بعضی از بیمارستان‌ها، بیماران سقط جنین را نمی‌پذیرند و از این مسأله به‌عنوان خلاف حق زنان یاد می‌شود که برای سقط جنین، دکتر، بیمارستان و امکانات کافی در اختیار نداشته باشند.

 

ایتالیا/ سال 1997: کمیته خطاب به ایتالیا می‌گوید که در نواحی جنوبی ایتالیا، سرویس خدماتی برای سقط جنین محدود است؛ البته مسأله اعتراض به دکتر بیمارستان و پرسنل هم وجود دارد که باید از بین برود.

 

کلمبیا/ 1999: سقط جنین را قانونی اعلام کنید درغیراین‌صورت ماده دوازدهم کنوانسیون را نقض می‌کنید.

 

میانمار/ 2000: اطلاعاتی درباره وضعیت زنان به‌خصوص شیوه بارداری که در نتیجه خشونت جنسی (rape) ایجاد می‌شود به ما بدهید.

 

کرواسی/ 2002: زنان باید از آمیزش جنسی بدون نگرانی از بارداری لذت برند!

 

پرتغال/ 2002: چرا محدودیت سقط جنین در قوانین شما وجود دارد؟

 

اردن/ 2000: محدودیت سقط جنین شامل مواردی که بارداری از راه Rape انجام شده در کشور وجود دارد. کمیته از دولت خواست قوانینی ایجاد شود که بچه‌هایی که قربانی Rape شده‌اند سقط جنین شوند (زیر 18 سال)

 

کمیته CEDAW از بقیه ملیت‌ها و کشورها هم خواسته که سقط جنین را قانونی کنند و در صورت قانونی بودن، امکانات دستیابی آسان به وسایل سقط و داروهای القاکننده سقط را (مانند قرص Ru - 486) فراهم کنند. کشورهایی از قبیل: آندورا، بورکینافاسو، دانمارک، اندونزی، لوگزامبورک، نامیبیا، پرو، ترکیه، ایرلند شمالی، ونزوئلا و زیمباوه مشمول این  انتقادات و درخواست‌ها قرار گرفته‌اند.

 

شایان ذکر است که کشورهای زیادی ابتدا با حق تحفظ سقط جنین به این مجموعه ملحق شده‌اند، ولی با فشارهای بین‌المللی و به تدریج ناچار به پس گرفتن حق شرط خود شده‌اند.

 

نتیجه‌گیری:

 

امروز ما در آستانه این تصمیم‌گیری مهم برای کشورمان هستیم. تصمیمی که نسل‌های آینده را در چالش قرار خواهد داد؛ بنابراین بهتر است به‌جای برخوردهای مقطعی و جزئی‌نگرانه و شعاری با دیدی عمیق و کارشناسانه، همه ابعاد آن را بررسی کنیم. ما صاحب ایدئولوژی‌ای هستیم که پیرو اجرای آن به‌جای حاکمیت فرد یا حزب و  گروه بر انسان‌ها، حاکمیت الاهی بر انسان رقم خواهد خورد که اجازه نخواهد داد حقوق هیچ انسانی به نفع انسان دیگر پایمال شود. آن‌چه در این مقاله به آن تأکید شد، این است که سقط جنین به نفع هیچ‌کدام ــ مادر و جنین ــ تمام نمی‌شود، بلکه ایجاد این فرهنگ و رواج آن بین مادران گاهی درجهت بردگی تمام عیار انسان در فرهنگ مادی است؛ فرهنگی که مادر را قبل از تمام شوونات مقدسش، نخست به‌عنوان ابزار و مهره‌ای در توسعه مادی می‌بیند و درنهایت جهت ایفای کامل‌تر نقش او در جامعه به قتل‌عام جنین‌های بی‌شماری دست می‌زند.

 

در یک کلام، قانونی‌کردن سقط جنین اختیاری، فراهم آوردن امکانات و ایجاد فرهنگ آن در جامعه، خدمت به مادران و زنان نیست، بلکه خنجری است که قلب معصومیت انسانی را نشانه رفته است و اثرات فاجعه‌بار آن در دراز مدت بر تمدن بشری آشکار خواهد شد.

 

 

 

پی‌نوشت‌ها:

 

 

 

 


* . پزشک و پژوهشگر مسائل زنان.

 

 


1.         j. Dellapenna, ‏»The History of abortion, Technology; Morality and law«; university of pittsburgh law review, 1979.

2.         Quary, Justifiable abortim medical and legal foumadation, George town university, Law Review, 1960 ___ 1961.

3.         Washington post April 27th ___ 1981.

4.         USA Today, CNN Gallup pal in May 1999 Jamuary; 2001.

5.         De Cherney Alam H/Abortion, In Current obstetric & gyne cologg diagnosis treatment 9th Edition.

6.         S.Harlap etal., »laetc Seguelae of indacod abortion« AM.J. of Epid (1975) 102.p.217.

7.         D.Trichopoubs etal, »induced abortion & Sccondary infcrtility« British Jour. OB/GN; Vol. 83 Aug 1976 pp. 645 ___ 650.

8.         Levinetal; »Asscocition of induccd Aborlion with subsegucet pregnamecy loss; JAMA; Vol; 243; No 24; Junc 27; 1980; PP2495 ___ 2499.

9.         »Fertility Problems Following an aborted First Pregnancy« in new Perspectives of human abortion; EditedbyS. lembrych university pubicatcon of flmericav, 1981, pp. 128 ___ 134.

10.      Artificial termination of Pregnamcy in czccho slovakia »intermat« Jour of Gyn & OB, Vol.9, No3; 1971.

11.      Richardsom & Diksom; »effects of legal termination on Subsequent Pnegnomcy«; British Med Jour; vol 1; 1976; PpBo3 ___ 4.

12.      »Koller & Eikham«; latc Sequelaz of induced abdtim in primigravida Acta
OB GYN Scand; 56 (1977) p. 311.

13.      Herlap; New England Jour of med; No 301; 1976; Pp. 677 ___ 687.

14.      140 D. Nemce. et al., »Medical Abortion Complications«, OB & GYN. Vol 51, no. 4, April 1978, pp. 433 ___ 436.

15.      Clow & Crompton, »The Wounded uterus: Pregnancy after Hysterotomy«, British Med. Jour, Feb, 10. 1973, p. 321 ___ 15

16.      Duenhalter & Gant, »Complications Following Prostaglandin Mid ___ Trimester Abortion« OB & GYN, Vol. 46, no. 3, Sept. 1975, PP. 247 ___ 250.

17.      Slunsky, »Urinary incontinence in pregnancy« , Z.Geburt, Perinatology 165:329 ___ 35, 1966.

18.      L.Roth etal., »increased Menstrual Symptoms among Women Who used induced abortion, Amer. Jour. OB/GYN, Vot 127, Feb. 15, 1977, p, 356.

19.      »Abortion Risks, Getting the Picture«, Medical world news, oct. 20. 1972.

20.      Barrett et al., »Induced Abortion, A risk for Placenta Previa«, Amer. Jour,
OB/ GNY, Des. 1981, PP. 769 ___ 772.

21.      Kodasek; Artificial Termination of prcgnancy in Czechos livokia; internat; Jour. 6 YV/oB; Vol. 9; no3; 1971.

22.      Center of Disease cont: AP/NY Times, Jan. 27.95.

23.      Rubin et al., »Fatal Ectopic Pregnancy after attempted induced Abortion«, JAMA, Vol. 244, no, 15, oct. 10, 1980 H.

24.      H. Barber; »Ectopic Pregnamcy; a Diagnostic Challenge«; The female Patient; Vol. 9; Sept 1984: pp. 10 ___ 18.

25.      Chug etal, »Effects of induced abortion Complications on Subseguent Reproductive Fanction«; U. of Hawali; Honolulu: 1981.

26.      Am.J. Public Health: 72:253 ___ 6;1982.

27.      Michael Gelder et al; »Psychiatry & medicine« in oxford psychiatry; 2 nd ed: 1999.

28.      (Euthanasia) اتانازی، کشتن بیمار دارای بیماری صعب‌العلاج یا غیرقابل علاج با رضایت و درخواست خود بیمار به صورت بدون درد با رضایت پزشک که در محدوده برخی کشورها قانونی شده است

29.      Reported by: Statisties and Computer Resources Br; Div of Reproducfive Health: Natimal center for chronic disease prevention and Helth promotion; CDC.

30. گزارشات کمیته CEDAW از کشور انگلستان سال 1999 ــ کشور کنگو سال 2000.

31. سایت CEDAW.

32. کارپایة عمل و اعلامیة پکن 1994.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تبلیغات