چکیده

متن

 

۱/ مظهر ولایت خدا
«ولی» از اسمای فعلی خداوند است، چنان‏که قرآن می‏فرماید: ﴿وهوالذی ینزّل الغیث من بعد ما قنطوا وینشر رحمته وهو الولی الحمید﴾[۱] ؛ خدای سبحان پس از یأس همگان باران را نازل می‏کند و رحمت خویش را می‏گستراند و تنها او سرپرست و ولی است.
هم‏چنین در جای دیگر می‏فرماید: ﴿إنّ ولِیّی اللّه الذی نزّل الکتاب وهو یتولّی الصّالحین﴾[۲] ؛ سرپرست من خدایی است که قرآن را نازل کرد و او دوستدار شایستگان است.
ولایت، خواه تکوینی یا تشریعی، مانند سایر اوصاف فعلی خدای سبحان، تنها از آن اوست و هیچ‏کس در آن شریک نیست، چون نظام تکوین و تشریع همه به دست خدای سبحان است، لیکن چون «ولی» از اسمای فعلی خداوند است، مظهر طلب می‏کند. از این‏رو، قرآن کریم با وجود حصر ولایت در خدای سبحان، از ولایت غیر او نیز سخن به میان آورده است؛ یعنی برخی به جایی می‏رسند که مظهر ولایت خدای سبحان می‏شوند.
تردیدی نیست که مظاهر ولایت مراتب مختلف دارند و مظهر اَتّم و اکمل این اسم شریف صاحب «ولایت کلّیه»، یعنی امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) است. آن حضرت(علیه‌السلام) در تکوین و تشریع مظهر ولایت اَتمّ خدای سبحان است. از این‏رو، در کاینات تصرف می‏کند و قوای زمینی و آسمانی را زیر تسخیر و سلطه خویش دارد.
قرآن کریم در آیه ﴿إنّما ولیّکم الله ورسوله والذین امنوا الذین یقیمون الصلوة ویؤتون الزکوة وهم راکعون﴾[۳] به ولایت تکوینی و تشریعی امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) تصریح کرده است، زیرا اوّلاً عالمان شیعه و سنّی اتفاق دارند که این آیه در شأن آن حضرت(علیه‌السلام) نازل شده است. ثانیاً ولایت در این آیه، اعمّ از ولایت تکوینی و تشریعی است.
۲/ مظهر حقّ
حقّ از اوصاف فعلی خداوند است و امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) مظهر اَتمّ این وصف اِلهی است، چنان‏که عالمان شیعه و سنّی روایات فراوانی را در این‏باره از رسول اکرم‏صلی الله علیه و آله و سلم نقل کرده‏اند، از جمله:
۱/ سلمان، اباذر و مقداد نقل می‏کنند: از رسول اکرم‏صلی الله علیه و آله و سلم شنیدیم که می‏فرمود: «إنّ علیاً مع الحقّ والحقّ معه، یدور کیفما دار به»[۴] ؛ یعنی علی(علیه‌السلام) با حق است و حق نیز با علی(علیه‌السلام)، امّا این‏که حق در محور کمال وجودی علی(علیه‌السلام) دور می‏زند یا علی(علیه‌السلام) در مدار حق می‏گردد؟ پرسشی است که پاسخ آن در حدیثی دیگر بیان شده است، زیرا رسول اکرم‏صلی الله علیه و آله و سلم می‏فرماید: «اللهم أدر الحق معه حیث دار»[۵] ؛ خداوندا! حق را علی مدار قرار ده و او را محور دَوَران حق کن تا دیگران حق را در مسیر و مأوای علی(علیه‌السلام) جست‏وجو کنند، نه آن‏که علی(علیه‌السلام) را حق مدار قرار دهی تا علی(علیه‌السلام) محتاج تشخیص حق باشد و پس از آگاهی به آن در مدار آن حرکت نماید.
از بیان نورانی حضرت علی (علیه‌السلام) نیز به خوبی استظهار می‏شود که انسان‏های کامل زمامداران حق و سخن‏گویان صدقند. پس زمام حق به دست علی(علیه‌السلام) است، نه آن‏که زمام علی(علیه‌السلام) به دست حق باشد، زیرا نخستین حق فعلی خدای سبحان، وجود انسان کامل است و حقوق دیگر متأخر از او هستند؛ به بیان دیگر، حقوق یاد شده جزء شؤون نازل همان صادر اول و برین است.
گفتنی است که به این مضمون، روایات فراوان دیگری نیز وارد شده است.
۳/ مظهر علم خدا
علم از اسمای حسنای مشترک است؛ یعنی هم از اوصاف ذاتی خدای سبحان است و هم از اوصاف فعلی او.
امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) مظهر علم فعلی خدای سبحان است، چنان‏که خود می‏فرماید: من علم خدایم؛ «إنّ امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) قال: أنا علم الله»[۶] .
از امام باقر(علیه‌السلام) پرسیدند: چرا به علی(علیه‌السلام) امیرالمؤمنین گفته می‏شود، در حالی که قبل از او کسی بدین نام خوانده نشد و بعد از او نیز نامیده نمی‏شود؟ فرمود: زیرا علی بن ابی‏طالب(علیه‌السلام) طعام علمْ برای مردم می‏آورد و کسی جز او این کار را نمی‏کند؛ لم سُمّی علیٌ‏علیه‏السلام أمیرالمؤمنین وهو إسم ما سمّی به أحدٌ قبله ولایحلّ لأحدٍ بعده؟ قال‏علیه‏السلام: «لأنّه میرة العلم یمتار منه ولایمتار من أحدٍ غیره»[۷] .
بدیهی است که امام(علیه‌السلام) افزون بر آگاهی‏های حسی و عقلی، از دانش‏های دیگری نیز برخوردار است که هرگز نمی‏توان آن‏ها را با ابزاری مانند حس یا عقل کشف کرد.
آن حضرت(علیه‌السلام) با داشتن صفای نفس و تأیید خاص اِلهی به جایی رسیده است که نه تنها نفس خود را به مشاهده نشست، بلکه به مشاهده حقیقت مبدأ و معاد نیز پرداخت. از این‏رو، آن حضرت(علیه‌السلام) می‏فرماید: اگر پرده‏ها کنار رود، ذره‏ای بر یقین من افزوده نمی‏شود؛ «لوکشف الغطاء ما ازددتُ یقیناً»[۸] . آری، اگر پرده از چشمان ما گرفته شود، بسیاری از معارف را خواهیم یافت، ولی کنار رفتن پرده‏ها تأثیری در علم و معرفت امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) ندارد.
آن حضرت(علیه‌السلام) نسبت به سعادت بشر و نیز حوادث عالَم آگاه است، زیرا ذات نورانی ایشان، چه در قوس نزول و چه در قوس صعود، با حقایق عینی متحد است و هرچه در جهان امکان یافت می‏شود، از قلب آن حضرت(علیه‌السلام) می‏گذرد. از این‏رو، هم به تفصیلْ از حقایق عالم با خبر است و هم روشن‏گر آن‏ها برای دیگران است.
علی(علیه‌السلام) خزینه علوم
علی(علیه‌السلام) که کون جامع و دارای همه نشئات وجودی است، در مرتبه نورانیت و ولایت کلیّه که حقیقت امامت اوست، به عنایت الهی مسلّط بر همه عوالم هستی است و چیزی از احاطه علمی آن حضرت(علیه‌السلام) مخفی نمی‏ماند.
به عبارت دیگر، تمام حوادث بزرگ و کوچک نظام هستی، حتی پلک زدن انسان‏ها، قیام و قعودشان، افتادن برگی از درخت و… در معرض دید اوست و چیزی به نام زمان گذشته، حال و آینده برای وی مطرح نیست، لیکن وقتی آن حضرت(علیه‌السلام) به مرحله ماده و عالم طبیعت، یعنی مرحله ناقص می‏رسد، مانند دیگران است؛ بدین معنا که شاید چیزی را نخواهد بداند و از سیطره علم کنونی او خارج باشد. البته فرق او با دیگران این است که دیگران به آن خزانه بی‏پایان راهی ندارند. لذا ممکن است دلشان بخواهد چیزی را بدانند، ولی نتوانند، امّا صاحب ولایت کلّیه که کلیددار و خازن آن خزانه بی‏پایان است، هر چه را که بخواهد می‏تواند بداند.
از این‏رو، در روایات آمده است: «إنّ الإمام إذا شاء أن یعلم علم»[۹] . بدین ترتیب آن حضرت(علیه‌السلام) مظهر علم بی‏پایان اِلهی است؛ یعنی همان‏طور که چیزی از حیطه علم بی‏پایان خدا مخفی نمی‏ماند؛ ﴿وَاعْلموا أنّ الله بکلّ شی‏ءٍ علیم﴾[۱۰] ، ﴿والله یعلم ما فی السموات وما فی الأرض والله بکلّ شی‏ءٍ علیم﴾[۱۱] و ﴿ألاإنّه بکلّ شی‏ءٍ محیط﴾[۱۲] ، گستره علم علی(علیه‌السلام) نیز همه موجودات نظام هستی را دربر می‏گیرد.
باید توجه داشت که علم اِلهی استقلالی بوده، با جای دیگری مرتبط نیست، اما علم آن حضرت(علیه‌السلام) تبعی و عرضی است و به منبع لایزال علم اِلهی مرتبط است و اساساً اگر تعلیم خداوند و اتصال به علم بی‏پایان او نباشد، علی(علیه‌السلام) نیز مساوی دیگران خواهد بود. لذا در برخی روایات آمده است: اگر امام بخواهد چیزی را بداند، خدا آن را به او می‏آموزد: «إذا أراد الإمام أن یعلم شیئاً أعلمه الله ذلک»[۱۳] .
۴/ مظهر قدرت اِلهی
گرچه قدرت از صفات ذاتی خداوند است، لیکن بسیاری از صفات فعلی حق تعالی به این وصف بازمی‏گردند، مانند رازقیت و خالقیت. به اعتبار همین‏اوصاف فعلی، حضرت علی(علیه‌السلام) مظهر قدرت اِلهی است، چنان‏که خود فرمود: «أنا یدالله»[۱۴] ؛ من دست خدایم.
مراد از «ید» قدرت است، زیرا «ید» در کنایه از قدرت به کار می‏رود. حضرت علی(علیه‌السلام) هرگز احساس ترس و اظهار ضعف و عجز نکرد و هیچ حادثه‏ای او را به هراس نینداخت، چنان‏که فرمود: «والله لو تظاهرت العرب علی قتالی لَمَا ولّیت عنها»[۱۵] ؛ اگر همه رزمندگان عرب بر ضدمن صف‏بندی کنند، من از آن‏ها روی بر نمی‏گردانم.
هم‏چنین در جای دیگر می‏فرماید: «إنّی واللّه لو لقیتهم واحداً وهم طِلاع الأرض کلّها ما بالیتُ و لااستوحشتُ وإنّی من ضَلالهم الذی هم فیه والهُدی الذی أنا علیه لعلی بصیرة من نفسی ویقین من ربّی وإنّی إلی لقاء اللّه لمشتاق»[۱۶] ؛ به خدا سوگند! اگر من تنها با آن‏ها (دشمنان) روبه‏رو شوم، در حالی که تمام روی زمین را پر کرده باشند، نمی‏ترسم و باکی ندارم و من آن گمراهی را که آن‏ها در آن قرار دارند و هدایتی را که خود بر آن هستم، با چشم خود می‏بینم و با یقین به پروردگارم، پابرجا و مشتاق ملاقات خدا هستم.
«ابن مسکویه» می‏گوید: علی ابن ابی طالب(علیه‌السلام) شجاع نبود، بلکه حقیقت شجاعت بود (طهارة الاعراق). نمونه این اقتدار و قوت را هنگام از جا کندن درِ خیبر می‏توان مشاهده کرد.
آن حضرت(علیه‌السلام) در این باره فرمود: «ما قلعت باب خیبر بقوّة جسمانیّة بل بقوّة ربّانیّة»[۱۷] . پس، قدرت اِلهی در آن حضرت ظهور پیدا کرد که توانست در خیبر را از جا درآورد.
۵/ مظهر اعطای نعمت
«مُنعم» از اوصاف فعلی خداوند است و شکّی نیست که تنها خدای سبحان منشأ هر نعمتی است: ﴿وما بکم من نعمة فمن اللّه… ﴾[۱۸] ، خواه نعمت مادی باشد یا معنوی.
براساس این آیه، اعطای نعمت تنها به دست خداست و این مسأله هیچ استثنایی برنمی‏دارد و هیچ کسی چیزی به دیگری نمی‏دهد، لیکن انسان کامل، مظهر این وصف اِلهی می‏شود و حضرت علی(علیه‌السلام) مظهر اَتّم این اسم شریف است.
از این‏رو، در زیارت جامعه در وصف معصومین(علیهم‌السلام) چنین می‏خوانیم: «بکم فتح اللّه وبکم یختم وبکم ینزّل الغیث وبکم یمسک السماء أن تقع علی الأرض إلاّ بإذنه وبکم ینفّس الهمّ ویکشف الضرّ»[۱۹] ؛ یعنی خدای سبحان به واسطه شما آفرینش را گشود و به شما نیز ختم می‏کند و به سبب شما باران را فرو می‏ریزد و آسمان را از این‏که بر زمین قرار گیرد، نگه می‏دارد و به‏وسیله شما اندوه را برطرف می‏کند و زیان را از بین‏می‏برد.
تحلیل توسل
توسل مسلمانان به معصومین(علیهم‌السلام) که برای جلب نعمت‏های اِلهی صورت می‏گیرد، با توحید عبادی منافات ندارد، چنان‏که انسان تشنه برای رفع عطش به طرف چشمه‏سار می‏رود، و اگر بنشیند و عمداً به طرف آب نرود و دعا کند که تشنگی او برطرف گردد، سیراب نمی‏شود، زیرا تنها وسیله دفع تشنگی آب زلال است. پیامبر اکرم‏صلی الله علیه و آله و سلم و امیرالمؤمنین و سایر معصومین(علیهم‌السلام) در رفع حوایج انسان، مجرای نعمت و فیض اِلهی هستند و رجوع به آنان مانند رجوع به آب زلال برای رفع عطش است.
اگر توسل درست تحلیل شود، نه با توحید ناب مخالف است و نه مستلزم شرک یا محظور دیگر، چون خواستن از اهل بیت، یعنی درخواست از خدا از مسیر کسانی که مجرا و مظهر فیض اویند.
۶/ مظهر هدایت اِلهی
هدایت از اوصاف فعلی خداوند است که مظهر طلب می‏کند. از این‏رو، امیرمؤمنان (علیه‌السلام) در ذیل آیه ﴿… ولکلّ قومٍ هادٍ﴾[۲۰] می‏فرماید: «…وأنا الهادی»[۲۱] ؛ ومن هدایت کننده‏ام. هم‏چنین رسول خداصلی الله علیه و آله و سلم در ذیل آیه یاد شده به امیرمؤمنان(علیه‌السلام) فرمودند: «… وأنت الهادی یا علیّ»[۲۲] .
درباره این صفت امیرمؤمنان(علیه‌السلام) روایات فراوانی از رسول اکرم‏صلی الله علیه و آله و سلم وارد شده است که به بعضی از آن‏ها اشاره می‏کنیم:
۱/ «علیّ آیة الحقّ ورایة الهدی»[۲۳] ؛ علی مظهر حق و پرچم هدایت است.
۲/ «یا علیّ… أنت مصباح الدجی و أنت منار الهدی وأنت العَلَم المرفوع لأهل الدنیا»[۲۴] ؛ ای علی! تو چراغ در گمراهی‏ها و نور هدایتی و تو عَلَم برافراشته برای اهل دنیایی.
۳/ «یا علیّ… أنت الطریق إلی اللّه»[۲۵] ؛ ای علی! تو راه به سوی خدای سبحان هستی.
۴/ «إنّ علیاً هو مدینة هدی فمن دخلها نجی و من تخلّف عنها هلک»[۲۶] ؛ به یقین، امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) شهر هدایت است. پس، هر کس که در آن داخل شد، نجات پیدا خواهد کرد و هر کس از آن تخلّف کرد، هلاک خواهد شد.
۵/ «ألا أدلّکم علی من إذا استرشدتموه لن تضلّوا ولن تهلکوا؟ قالوا: بلی، یا رسول اللّه! قال: هو هذا وأشار إلی علیّ بن أبی طالب(علیه‌السلام) »[۲۷] ؛ آیا می‏خواهید شما را راهنمایی کنم به کسی که اگر ارشاد و هدایت او را قبول کنید، هرگز گمراه و هلاک نخواهید شد؟ همگی گفتند: آری، یا رسول الله! آن حضرت‏صلی الله علیه و آله و سلم با اشاره به علی بن ابی طالب(علیه‌السلام) فرمود: او است همان کس [که درباره‏اش سخن گفتم].
عصمت علی(علیه‌السلام)
چون امیرمؤمنان(علیه‌السلام) مظهر هدایت خداست، کار، گفتار و سکوت او هدایت است، بلکه آن حضرت(علیه‌السلام) میزان هدایت است و با این میزان ضلالت و گمراهی و ایمان و کفر مشخص می‏شود. از این‏رو، سخن و سیره ایشان برای هر سالکی حجت و دلیل است، زیرا او معصوم است و در سیره معصوم(علیه‌السلام) هیچ‏گونه شائبه گمراهی نیست، همان‏طور که باطل و گمراهی در قرآن کریم نیز راه ندارد، زیرا قرآن نور و هدایت محض است و انسان‏ها را از تاریکی‏ها به نور رهنمون می‏شود؛ ﴿…قدجائکم من اللّه نور و کتاب مبین ٭ یهدی به اللّه من اتّبع رضوانه سبل السّلام ویخرجهم من الظّلمات إلی النّور بإذنه… ﴾[۲۸] .
خاصیت نور آن است که در ذات و گوهر خود، ظاهر و روشن است و از نظر اثر بیرونی نیز مُظْهِر و روشن کننده غیر است و قرآن کریم چنین اثری دارد. این خاصیت، برای علی بن ابی‏طالب(علیه‌السلام) نیز وجود دارد، زیرا او معصوم است و عصمت ملکه‏ای علمی و عملی است که انسان را از جهل، خطا، سهو، نسیان و مغالطه در اندیشه و تفکر نگه می‏دارد. بنابراین معصوم، هم در بخش علم، از فهم ناصحیح مصون است و هم در بخش عمل محفوظ از کار نارواست.
عصمت شهود خاصی است که انسان را از گناه باز می‏دارد، لیکن اصل شهود متعلق به عقل نظری‏است، چنان‏که پرهیز از گناه به عقل عملی مربوط است.
منشأ عصمت عقل عملی همان عقل نظری است، ولی عصمت علمی متوقف بر عصمت عملی نیست. پس هر کس در مقام عمل معصوم باشد، در مقام علم نیز معصوم است، ولی اگر کسی حلال و حرام و پاک و ناپاک و زشت و زیبا را نداند، در مقام عمل نیز معصوم نیست.
بنابراین، امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) هم صحیح می‏فهمد و هم به فهمیده‏ها درست عمل می‏کند و در حرم امن فهم او، نه جهلِ قصوری و تقصیری یا سهو و خطای در تطبیق راه پیدا می‏کرد و نه در حرم امن عملی آن حضرت(علیه‌السلام) خطا و عصیان نسیانی یا عمدی راه می‏یافت.
۷/ مظهر حلم خدا
«حلم» به معنای منضبط کردن نفس از هیجان غضب و احساسات است، به گونه‏ای که حالت سکون، طمأنینه و صبر در مقابل ناملایمات به انسان دست می‏دهد و از سبک مغزی، اقدامات نابخردانه و بی‏پروایی پرهیز می‏کند. بنابراین، می‏توان گفت که حلم محصول اعتدال در قوه غضب است و «حلیم» کسی است که در اِعمال قوّه غضب اهل افراط و تفریط نباشد، در نتیجه، به کسی که با داشتن قدرت انتقام و کیفر عجله نکند، حلیم می‏گویند.
«حلیم» از اوصاف فعلی خداوند است و امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) مظهر تام و تمام حلم الهی است، چنان‏که رسول اکرم‏صلی الله علیه و آله و سلم می‏فرماید: «علیٌ… أحلم الناس حلماً»[۲۹] ؛ علی از همه مردم حلیم‏تر است. نیز در بیان دیگری می‏فرماید: «یا علی! أنت أفضل أُمّتی فضلاً… و أوفرهم حلماً»[۳۰] .
امیرمؤمنان و سایر امامان معصوم(علیهم‌السلام) از بعد عملی در مرحله‏ای از حلم قرار دارند که بیش از آن امکان ندارد، چنان‏که در زیارت جامعه ایشان را با عبارت «ومنتهی الحلم» می‏خوانیم.
۸/ مظهر رحمت اِلهی
رحمت نیز از اوصاف فعلی خدا است و امیرمؤمنان(علیه‌السلام) و سایر ائمه (علیهم‌السلام) مظاهر کامل خدایی هستند که صاحب رحمت فراگیر است: ﴿ذو رحمةٍ واسعة﴾[۳۱] . لذا چشمه‏های رحمت در خانه‏هایشان می‏جوشد و از آن‏جا جاری شده، به دیگران می‏رسد.
رحمت عام علی(علیه‌السلام)
رحمت ویژه امیرالمؤمنین و سایر اهل‏بیت(علیهم‌السلام) نظیر رحمت اِلهی فراگیر و عام است و هم‏چون سیل خروشان تشنگان را سیراب می‏کند و مانند آفتاب پرتوافشانی کرده، به طالبان نور روشنایی می‏بخشد، هرچند بهره‏مندی از آن، مخصوص کسانی است که در مسیر سیل و در شعاع نور آفتاب قرار گیرند. کسی که از مسیل فرار می‏کند یا به سایه پناه می‏برد، در ناکام ماندن، مانند ظرف در بسته‏ای است که سال‏ها در میان امواج سهمگین و خروشان اقیانوس‏ها غوطه می‏خورد، ولی نَمی از این‏دریاها در آن نفوذ نمی‏کند.
بنابراین، محرومیت از رحمت علی(علیه‌السلام) ناشی از عمل کرد خود انسان‏ها است، مانند محرومیت از رحمت اِلهی که پیامبر اکرم‏صلی الله علیه و آله و سلم درباره آن فرمود: «أوحی الله‏عزّوجلّ إلی داود(علیه‌السلام): یا داود! کما لاتضیق الشمس علی من جلس فیها کذلک لاتَضیق رحمتی علی من دخل فیها»؛ یعنی خدا به داود(علیه‌السلام) وحی فرستاد: ای داود! همان گونه که خورشید از نور دادن به کسی که در محدوده آن باشد، مضایقه نمی‏کند، رحمت من نیز از کسی که در آن قرار گیرد، مضایقه نمی‏کند .[۳۲]
ظهور رحمت علی(علیه‌السلام) در قیامت
قیامت جلوه‏گاه دیگر رحمت امیرمؤمنان(علیه‌السلام) است که در آن محشر عظیم به صورت شفاعت از قاصران و برخی مقصران ظهور می‏کند.
همان‏طور که رحمت اِلهی در دنیا عام است و در قیامتْ مخصوص مؤمنان است، شفاعت امیرمؤمنان(علیه‌السلام) نیزکه مظهر رحمت اِلهی است، شامل کسانی خواهد شد که مؤمن از دنیا رفته باشند، هر چند که در دنیا رحمت و عطوفت او همگان را شامل می‏شود.
پیامبر اکرم‏صلی الله علیه و آله و سلم می‏فرماید: روز قیامت من شفاعت می‏کنم و پذیرفته می‏شود و نیز علی(علیه‌السلام) شفاعت می‏کند و قبول می‏شود و هم‏چنین اهل بیت من(علیهم‌السلام) شفاعت می‏نمایند و پذیرفته می‏شود؛ «إنّی لأشفع یوم القیامة فأُشفّع ویشفع علیٌّ فیشفّع ویشفع اهل بیتی فیشفّعون» .[۳۳]
۹/ مظهر کرامت اِلهی
«مُکرِم» از اسمای فعلی خداوند است که مظهر طلب می‏کند و مظهر اَتمّ این اسم اِلهی امیرمؤمنان(علیه‌السلام) است، چنان‏که در زیارت جامعه می‏خوانیم: «وعباده المکرمین الذین لایسبقونه بالقول… » .[۳۴]
معنای کرامت
کرامت هر چیز نفیس و عزیز شدن آن است. لغویان در معنای کرم آورده‏اند: کرامت در مقابل «هوان» و حقارت است. در قرآن کریم نیز این دو لفظ مقابل یک‏دیگر استعمال شده است، مانند ﴿…من یُهن الله فماله من مُکرمٍ… ﴾[۳۵] و ﴿فأمّا الإنسان إذا ما ابْتلیه… فیقول ربّی أکرمن٭ … فیقول ربّی أهانن﴾[۳۶] . پس هر چیزی به هر اندازه که از هوان و حقارت مبرّا باشد، به همان مقدار کرامت دارد و مورد تقدیر و ستایش است.
استاد علامه طباطبایی (رضوان لله تعالی علیه) بارها می‏فرمود: «کرامت» معادل دقیق فارسی ندارد و برای بیان آن باید از چند لفظ استفاده کرد. آن گاه می‏فرمودند: اگر انسان به مقامی برسد که عبودیت محض پیدا کند و حاضر نشود در مقابل غیر خدا سر بر زمین بساید، می‏توان گفت که به مقام کرامت رسیده است.
کلام ایشان را این‏گونه می‏توان تبیین کرد که انسان هر چه به عبودیّت محض نزدیک‏تر شود، به همان مقدار از هوان و حقارت رها می‏شود و به کرامت می‏رسد؛ اگر به حدّ نهایی عبودیت خدا رسید، کاملاً از هوان و حقارت می‏رهد و به کرامت مطلق می‏رسد، ولی اگر بهره‏ای از عبودیت خدا نداشته باشد، حقیر مطلق است و حظّی از کرامت نمی‏برد.
منظور از کرامت مطلق، همان اطلاق به لحاظ درجه وجودی انسان است، وگرنه کرامت مطلق حقیقی مخصوص خدای سبحان است.
کرامت در قرآن
قرآن کریم کرامت را صفت امور متعددی قرارداده است، مانند ﴿رسولٍ کریم﴾[۳۷] ، ﴿قرانٌ کریم﴾[۳۸] ، و …
بنابر آن‏چه گفته شد، کرامت صفت هر چیز نیکویی است که مورد پسند و ستایش باشد. لذا به همه خصلت‏ها و صفات پسندیده و نیکو «مکارم اخلاق» گفته می‏شود واختصاص به بخشش، عطا و سخاوت ندارد: «بعثت لاُتمّم مکارم الأخلاق»[۳۹] و چون رسول اکرم‏صلی الله علیه و آله و سلم دارای اخلاق بزرگ است: ﴿وإنّک لعلی خُلُقٍ عظیم﴾[۴۰] و ذات نورانی امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) و نبی مکرّم نور واحدند. پس آن حضرت(علیه‌السلام) نیز صاحب خُلْق عظیم است.
شایان ذکر است، همان‏گونه که برأت از حقارت و پستی مراتبی دارد، کرامت نیز دارای مراتبی است و هر موجودی به اندازه برأت خود از هوان و حقارت، کریم خواهد بود.
۱۰/ مظهر سلام اِلهی
«سلام» از «سَلِمَ» ضدّ خصومتْ و به معنای شدت موافقتی است که هیچ‏گونه خلاف و نزاعی در بین نباشد. انقیاد، صلح، رضا و امثال آن نیز از لوازم همین معنا است.
سلام از اسمای حسنای خداست: ﴿…هو الملکُ القدّوس السّلام… ﴾[۴۱] و او مبدأ هر گونه سلام و سلامتی است: «اللّهمّ أنت السّلام ومنک السّلام ولک السّلام وإلیک یعود السّلام»[۴۲] ؛ خدایا! تو سلام هستی و سلامتی از تو نشأت می‏گیرد و از آنِ توست و به سوی تو نیز باز می‏گردد و چون خدای متعال سلام است، اِهدای سلام و جواب آن که میان دو نفر رد و بدل می‏شود (سلام علیک، علیک السلام)، عبارت دیگری از ﴿هو الأوّل و الاخر… ﴾[۴۳] است.
اسم سلام خارج از ذات اقدس ربوبی است و از مقام فعل او انتزاع می‏شود. از این‏رو، مظهر طلب می‏کند و از اسمای فعلی خدا شمرده می‏شود. بدین ترتیب، منافاتی ندارد که این اسم مبارک، هم بر خدا اطلاق شود و هم بر مظاهر تام و تمام او همانند امیرمؤمنان و سایر اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم‌السلام).
چنان‏که نبی اکرم‏صلی الله علیه و آله و سلم در سفر معراج، پس از توجه و التفات به صفوفی از فرشتگان و انبیا و مرسلین(علیهم‌السلام)، به آن‏ها سلام کرد و خداوند متعال به او فرمود: همانا تو و ذریه تو سلام و تحیت و رحمت و برکات هستید؛ «إنّ السّلام والتّحیّة والرّحْمة والبرکات أنت وذرّیّتُک».[۴۴]
خاتمه
اکنون که بحث کوتاهی درباره مظهریت امیرمؤمنان در برخی ازاسمای حسنای اِلهی ارایه شد، شایسته است به این مطلب بپردازیم که انسان‏کامل وخلیفه تام ومعصومِ خدا چونان امیرالمؤمنین علی‏بن ابی‏طالب(علیه أفضل صلوات المصلّین) میزان عقیده، اخلاق و اعمال دیگران است، چنان‏که از حضرت امام صادق(علیه‌السلام) در زیارت علی بن ابی طالب(علیه‌السلام) چنین نقل شده: «السلام علی میزان الأعمال ومقلّب الأحوال وسیف ذی الجلال» .[۴۵]
سیرت و سنّت علوی(علیه‌السلام) همان آب حیاتی است که خضر هر عصری در مدار آن می‏گردد و در معاد به‏صورت کوثر ظهور می‏کند.
آن کس که امروز تشنگان معارف و مآثر را با تعلیم کتاب و حکمت و با تزکیه می‏پروراند، فردا آنان را از کوثر سیراب می‏سازد؛ یعنی معلم و مربّی امروز ساقی فرداست و اگر از رسول اکرم‏صلی الله علیه و آله و سلم درباره علی بن ابی طالب(علیه‌السلام) چنین آمده است که «علی عمود الدین»[۴۶] ، ناظر به همین اصل است.
ساقی کوثر حضرت علی(علیه‌السلام) عبادت خدا را به‏عنوان زیارت او تلقی می‏کرد و در تفسیر «قد قامت الصلاة» چنین فرمود: «حانَ وَقتُ الزیارة والمناجاة وقضاء الحوائج و درک المُنی والوصول إلی الله عزّ وجلّ وإلی کرامته وغفرانه وعفوه ورضوانه»[۴۷] ؛ یعنی هنگام زیارت معبود و شهود او فرا رسیده است، زیرا در نماز بنده با خدا سخن می‏گوید و او را مخاطب خود می‏یابد.
علی بن ابی طالب(علیه‌السلام) که خود عمود دین است، نماز را که مصداق دیگری از عمود دین است، شهود الهی و زیارت معبود می‏داند. کسی که به زیارت جمیل محض نایل می‏شود، هرگز خود را نمی‏بیند، چه رسد به شهود خود. قهراً موجودات دیگر در منظر او در محاق هستند.
چنین عارف شاهدی نه سوداگرانه خدا را می‏پرستد و نه بردگانه او را عبادت می‏کند، بلکه آزادانه وی را می‏پرستد، به‏طوری که نه تنها از هر چه رنگ «تعلق» دارد، آزاد است، بلکه از هر چه صِبغه «تعیّن» دارد، حُرّ است:
«إِنّ قوماً عبدوا الله رغبةً فتلک عبادة التجّار وإنّ قوماً عبدوا الله رهبةً فتلک عبادة العبید وإنّ قوماً عبدوا الله شکراً فتلک عبادة الأحرار»[۴۸] و «لولم یتوعّد الله علی معصیته لکان یجب أن لا یعصی شکراً لنعمه» .[۴۹]
به چنین امام همامی سزد که در مقام پرستش بگوید: «ما عبدتک خوفاً من نارک ولا طمعاً فی جنّتک ولکن وجدتک أهلاً للعبادة فعبدتک»[۵۰] ؛ چون عبادت علی‏بن‏ابی‏طالب(علیه‌السلام) شاهدانه بود نه عابدانه یا زاهدانه یا تاجرانه و مانند آن، و شاهد کاملْ هر چیزی را از منظر شهود می‏نگرد، نه از منظر اراده خود یا میل دیگران. در هر مورد که شهود وی عنایت دارد، آن‏جا را مشاهده می‏کند و می‏بیند و می‏شنود و توجّه دارد و در هر موردی که شهود وی عنایت ندارد، بی‏توجّه است.
از این رو می‏توان بین دو قضیه تاریخی مأثور درباره آن حضرت(علیه‌السلام) جمع کرد: یکی آن‏که پیکان تیر را از پای آن حضرت در سجده نماز بیرون آوردند و آن حضرت عنایت نداشت و دیگری آن‏که مستمندی در حال رکوعِ آن حضرت در خواست کمک کرد و آن حضرت(علیه‌السلام) توجّه کرد و شنید و اشارت کرد و انگشتر از دست مبارک آن حضرت به‏دست سائل رسید.
این اثبات و آن نفی، و آن عدم توجّه و این عنایت هر دو از منظر شهود معبود بود. ازاین‏رو جای تعجّب یا سؤال نیست، زیرا نماز که عمود دین است، ستون خیمه معراج و مناجات خواهد بود و نمازگزار در عروج به سوی معبود و در نجوای با اوست. بنابراین، مجاری ادراکی او مانند چشم و گوش و مجاری تحریکی وی مانند دست و پا در اختیار معبود است، نه در اختیار خود عابد. ازاین‏رو، هر چه جنبه خَلْقی دارد، مغفول است و هر چه صِبْغه الهی دارد، معقول و مقبول و معمول.
شاهد تحلیل‏یاد شده داستان مبسوطی است‏که‏عصاره آن این‏است:
دو شتر فربه برای رسول‏اکرم‏صلی الله علیه و آله و سلم به‏عنوان هدیه فراهم شد.آن حضرت به اصحاب فرمود: آیا در بین شما کسی است که دو رکعت نماز با وضو وخشوعِ تمام به‏جا آورد و به‏هیچ‏وجه درباره دنیا نیندیشد تا من یکی از دو ناقه را به او بدهم. فقط علی بن‏ابی‏طالب(علیه‌السلام) مدعی شد و چنین نمازی را انجام داد. جبرئیل نازل شد وعرض کرد:خدا بر تو سلام می‏کند ومی‏گوید: یکی از دو شتر را به علی(علیه‌السلام) عطا کن. رسول‏اکرم‏صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: شرط آن بود که‏به‏چیزی از امور دنیا فکر نکند و علی(علیه‌السلام) در تشهد به فکر این بود که کدام شتر را دریافت کند. جبرئیل گفت: فکر علی(علیه‌السلام) آن بود که فربه‏تر وبزرگ‏تر را بگیرد و نحر کند وبرای وجه‏الله صدقه دهد واین فکرْ الهی بود، نه دنیایی و رسول گرامی‏صلی الله علیه و آله و سلم گریست و هر دو شتر را به علی‏بن ابی‏طالب(علیه‌السلام) داد و آن حضرت نیز هر دو شتر را نحر کرد و هر دو را صدقه‏داد .[۵۱]
علی(علیه‌السلام) خواهان رؤیت کامل و شهود تام و زیارت مستمر خدا بوده است و ادعیه دیگر آن حضرت(علیه‌السلام) منافی با چنین همّت والایی نیست، زیرا انسانی که «مختصر شریف» و «کَوْن جامع» است، واجد همه مراحل کمال خواهد بود و تکیه همه مراتب آن به همان قلّه هرم حیات شاهدانه علوی(علیه‌السلام) است.
پاورقی: ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[*]شمیم ولایت، تالیف حضرت آیت الله جوادی آملی، خلاصه صفحات۴۳۱-۴۷۳
۱ ـ سوره شوری، آیه۲۸/
۲ ـ سوره اعراف، آیه۱۹۶/
۳ ـ سوره مائده، آیه ۵۵/
۴ ـ بحارالأنوار، ج۳۸، ص۳۰/
۵ ـ بحارالأنوار، ج۳۸، ص۳۵/
۶ ـ توحید صدوق، ص۱۶۴/
۷ ـ علل الشرایع، ج۱، ص۱۹۱/
۸ ـ بحارالأنوار، ج۶۶، ص۲۰۹/
۹ ـ اصول کافی، ج۱، ص۸۵۲/
۱۰ ـ سوره بقره، آیه ۲۳۱/
۱۱ ـ سوره حجرات، آیه ۱۶/
۱۲ ـ سوره فصلت، آیه ۵۴/
۱۳ ـ اصول کافی، ج۱، ص۲۵۸/
۱۴ ـ توحید صدوق، ص۱۶۴/
۱۵ ـ نهج‏البلاغه، نامه۴۵/
۱۶ ـ همان، نامه۶۲/
۱۷ ـ بحارالأنوار، ج۸۴، ص۳۲/
۱۸ ـ سوره نحل، آیه۵۳/
۱۹ ـ مفاتیح الجنان، زیارت جامعه.
۲۰ ـ سوره رعد، آیه۷/
۲۱ ـ المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۴۰/
۲۲ ـ تفسیر عیاشی، ج۲، ص۲۰۳/
۲۳ ـ موسوعه امام علی بن ابی‏طالب(علیه‏السلام)، ج۸، ص۱۲۴/
۲۴ ـ همان، ص۱۲۵/
۲۵ ـ همان.
۲۶ ـ توحید صدوق، ص۳۰۷/
۲۷ ـ موسوعه امام علی بن ابی‏طالب(علیه‌السلام)، ج۸، ص۱۳۰/
۲۸ ـ سوره مائده، آیات۱۶ ـ ۱۵/
۲۹ ـ موسوعه امام علی بن ابی‏طالب(علیه‌السلام)، ج۹، ص۱۵۰/
۳۰ ـ همان.
۳۱ ـ سوره انعام، آیه ۱۴۷/
۳۲ ـ بحارالأنوار، ج۱۴، ص۳۴/
۳۳ ـ بحارالأنوار، ج۸، ص۴۳/
۳۴ ـ مفاتیح‏الجنان.
۳۵ ـ سوره حج، آیه۱۸/
۳۶ ـ سوره فجر، آیات۱۶ ـ ۱۵/ ر.ک: التحقیق فی کلمات القرآن، ماده «کرم».
۳۷ ـ سوره تکویر، آیه۱۹؛ سوره حاقه، آیه۴۰
۳۸ ـ سوره واقعه، آیه۷۷/
۳۹ ـ بحارالأنوار، ج۶۷، ص۳۷۲/
۴۰ ـ سوره قلم، آیه۴/
۴۱ ـ سوره حشر، آیه۲۳/
۴۲ ـ مفاتیح الجنان، تعقیبات مشترک نماز/
۴۳ ـ سوره حدید، آیه۳/
۴۴ ـ اصول کافی، ج۳، ص۴۸۶/
۴۵ ـ مزار، شهیداول، ص۴۶/
۴۶ ـ اصول کافی، ج۱، ص۲۹۴/
۴۷ ـ توحید صدوق، ص۱۲۴، ح۱؛ معانی‏الأخبار، ص۴۱، ح۱/
۴۸ ـ نهج البلاغه، حکمت ۲۳۷/
۴۹ ـ همان، حکمت ۲۹۰/
۵۰ ـ بحارالأنوار، ج۶۷، ص۱۹۷/
۵۱ ـ مناقب ابن شهر آشوب، ج۲، ص۲۰؛ تأویل الآیات الظاهرة، ج۲، ص۶۱۲؛ بحارالأنوار، ج۳۶، ص۱۶۱/

تبلیغات