آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۱۷

چکیده

یکی از چالش های بنیادی نظام آموزش عالی در ایران، همخوانی ضعیف آن با نیازهای بومی جامعه است. از پیامدهای این وضعیت، فاصله یا شکاف میان پژوهش های دانشگاهی، به ویژه پایان نامه ها، با نیازهای جامعه است. این شکاف را می توان به روشنی در عدم استفاده از یافته ها و نتایج پژوهش ها در زمینه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و مانند آنها مشاهده کرد. در طول چند دهه اخیر که آموزش عالی در ایران رو به گسترش بوده است، انتقادها و واکنش های بسیاری در این مورد از سوی اندیشمندان از یکسو و نیز کارفرمایان صنایع و اقتصاد از سوی دیگر مطرح شده است. گسترش کمی دانشگاه ها و افزایش پذیرش دانشجو در مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری باعث شده است تا ظرفیت و توانایی استادان، بیشتر صرف آموزش گردد. در مقابل، عرصه پژوهش شاهد دوباره کاری های بسیار بوده است که دلیل عمده آن، عدم توانایی دانشجویان و یا استادان راهنما در یافتن مساله پژوهش در حوزه های موضوعی مورد نیاز جامعه است. بارها شاهد آن بوده ایم که دانشجویان دچار نوعی سرگشتگی در یافتن مساله مناسب برای تحقیق بوده اند و نتوانسته اند موردی را بیابند که ارزش کاربردی برای پژوهش داشته باشد. دکتر محمدحسین دیانی در سرمقاله خود در فصلنامه کتابداری و اطلاع رسانی به این نکته مهم اشاره دارد که جامعه دانشگاهی به جای توانایی در «مساله یابی»، دچار «مساله سازی» شده است.1 دلیل این امر را می توان دور شدن برنامه های درسی از نیازهای بومی و رویکرد نظام آموزشی به نیازهای بومی دانست که خود متاثر از عوامل گوناگون است. نکته قابل تامل آنکه، بیشتر دانشجویان، پس از فراغت از تحصیل و جذب بازار کار شدن، به ندرت دست اندرکار استفاده از دستاوردهای پایان نامه خود در محیط کاری می شوند. این وضعیت نیز یک انقطاع میان نظام آموزش عالی، پژوهش و جامعه به شمار می رود.

تبلیغات