چکیده

جنگ سرد و پیامدهای آن بویژه فروپاشی و تجزیه اتحاد جماهیر شوروی اثرات شگرفی در عرصه روابط بین الملل بجای گذارده اند که اهمیت آنها بر هیچ کس پوشیده نیست اما در این میان آنچه بسیار جالب توجه و درس آموز است چگونگی پیروزی ایالات متحده در این نبرد بزرگ علیه شوروی و تدابیر مؤثر در این پیروزی است. در این مقاله سعی شده است مهمترین سیاست های دولتمردان ایالات متحده، بویژه عملکرد رونالد ریگان چهلمین رئیس جمهور آمریکا در برابر شوروی سابق را بررسی نماییم؛ سیاست هایی که در فروپاشی این ابرقدرت نقش کلیدی ایفا کردند. لازم به ذکر است جنگ سرد از چند دهه قبل یعنی پس از پایان جنگ جهانی دوم آغاز شده بود اما فاصله زمانی مورد بررسی در این نوشته دهه 1980 است، سال هایی که امپراطوری گسترده شوروی آخرین نفس های خود را می کشید و درست در همین زمان تیر خلاص توسط دولت ریگان بر کالبد بی رمق آن شلیک شد و در نهایت در سال 1991 شوروی کمونیستی به گورستان تاریخ پیوست. همچنین در انتهای این مقاله سعی شده است از طریق مقایسه الگوی مورد استفاده علیه شوروی با الگوی مورد استفاده علیه جمهوری اسلامی ایران تفاوت ها و مشابهت های این الگوها را شناسایی نماییم.

متن

مقدمه

    زمانی که ریگان در سال 1980 در انتخابات ریاست جمهوری پیروز شد برژنف[2] در شوروی قدرت را در دست داشت اما در 1982 وی فوت کرد و آندروپوف[3] بر سر کار آمد اما او هم در سال 1984 از دنیا رفت و جای خود را به کنستانتین چرنکو [4 داد ولی در دهم مارس سال 1985 چرنکو نیز فوت کرد و میخائیل گورباچوف[5] به دبیرکلی حزب کمونیست شوروی[6] منصوب گردید و بر اریکه قدرت سیاسی کشور تکیه زد. هنگامی که گورباچوف پا به عرصه سیاست نهاد مشکلات بسیاری بویژه در زمینه اقتصادی گریبانگیر اتحاد جماهیر شوروی بود و وی سعی کرد با اصلاحات سریع اقتصادی و سیاسی[7] از فشار این مشکلات بکاهد اما تدابیر دولت جمهوری خواه ریگان در ادامه روند جنگ سرد سبب شد نه تنها این اصلاحات به اهداف خود دست نیابد بلکه نتایج عکس ارائه دهد که در ادامه به توضیح آنها می پردازیم. لازم به توضیح است بدلیل خطر رویارویی هسته ای بین دو ابر قدرت که می توانست به نابودی هر دوی آنها بیانجامد هرگز جنگ گرمی بین ایشان در نگرفت اما آمریکا توانست از طریق جنگی مسالمت آمیز بر رقیب خود تفوق یافته و او را از پای درآورد.

   

   1- ارکان استراتژی ایالات متحده آمریکا علیه اتحاد جماهیر شوروی1-1- تخریب چهره اخلاقی اتحاد جماهیر شوروی

    ریگان برای اولین بار واژه امپراطوری شیطانی[8] را در مورد اتحاد جماهیر شوروی بکار برد و از این طریق برای اقدامات خصمانه بعدی خود زمینه سازی اخلاقی نمود بدین معنی که با ارائه چهره ای شیطانی و سیاه از طرف مقابل افکار عمومی را مستعد آن ساخت که هرگونه اقدام خصمانه ایالات متحده علیه شوروی را مبارزه با شیطان و پلیدی تلقی کنند. وی در یکی از سخنرانی های خود در ماه مارس 1983 گفت: "من اعتقاد دارم کمونیسم یکی دیگر از فصل های تلخ و نامأنوس تاریخ بشر است که اکنون آخرین صفحه های آن نگاشته می شود" (Reagan، 1984: 364)او همچنین در سخنرانی دیگری گفت: "شوروی با نادیده گرفتن حقوق شهروندان خود نظیر آزادی و شرافت انسانی در خلاف جهت جریان تاریخ در حرکت است" (Reagan، 1983: 747). وی از این طریق درصدد بود حتی در درون شوروی نیز مخاطبانی برای خود پیدا کند چراکه بدلیل شرایط سخت اقتصادی موج نارضایتی در جامعه شوروی فراگیر شده بود و وی می کوشید از این نارضایتی ها به سود خویش استفاده نماید.

     وی در جای دیگری گفته بود: رهبران شوروی "برای خود این حق را قائلند که هر گونه جنایتی را انجام دهند، که دروغ بگویند، که تقلب کنند ... حتی در دوران تنش زدایی، زمانی که با آنها معامله می کنید باید این مطلب را به یاد داشته باشید" .(Reagan، 1982: 57)از این طریق وی سعی داشت این دیدگاه را به سایر کشورها نیز تسری دهد و یک سوء ظن دائمی در ذهن دولتمردان سایر کشورها نسبت به رهبران شوروی ایجاد کند که این بدبینی خواه ناخواه بر تعاملات آنها با شوروی تأثیر منفی می گذاشت.

   

    1-2- جلوگیری از گسترش ایدئولوژی کمونیستی شوروی

    دولت ریگان برای مقابله با گسترش نفوذ ایدئولوژیک اتحاد جماهیر شوروی، دکترین کارتر مبنی بر حمایت از جنبش های ضد کمونیستی در آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین را ادامه داد و به آن وسعت بخشید. در این راستا دولت ریگان اعلام کرد که با نیروهای فعال مارکسیست در هر کجای جهان سوم که باشند مقابله خواهد کرد. بعنوان مثال الکساندر هیج[9] نخستین وزیر خارجه ریگان در سال 1981 گفت: شوروی باید بداند" که دوران ترک تازی اش در جهان سوم به پایان رسیده است" ) (Scott، 1996: 18.

    در اجرای این دکترین، دولت ریگان حمایت نظامی و سیاسی از مجاهدین افغان که با دولت مارکسیست افغانستان و نیروهای شوروی مقابله می کردند را بشدت افزایش داد و این پشتیبانی سبب ازدیاد چشمگیر ضربات مجاهدین به نیروهای شوروی گردید و در نهایت به انعقاد معاهده ای در ماه آوریل 1988 انجامید که طی آن شوروی متعهد شد ظرف مدت 9 ماه نیروهای خود را از افغانستان فراخواند که با اجرای این معاهده، در ژانویه 1989 آخرین سربازان ارتش سرخ، خاک افغانستان را ترک کردند (Boyle، 1993: 222). حمایت از کونتراهای[10] نیکاراگوئه که بر ضد دولت دانیل ارتگا[11] می جنگیدند بخش دیگری از ابزارهای دکترین ریگان است جالب توجه اینکه وقتی ریگان پس از اخذ مجوز کنگره دستور پرداخت کمک یکصد میلیون دلاری به کونتراها را صادر کرد دولت نیکاراگوئه به دیوان بین المللی دادگستری[12] مراجعه و شکایتی علیه ایالات متحده طرح نمود و پس از آنکه رأی به نفع شاکی صادر شد دولت آمریکا تعهداتی که در سال 1946 مبنی بر پذیرش آراء دیوان داده بود را ملغی نمود (Powaski، 1998: 240).

    باید توجه کرد که این دکترین علاوه بر اثرات دلخواه آمریکا، مضرات زیادی را نیز بدنبال داشت بعنوان مثال شکل گیری طالبان و القاعده که بعدها ضربات سنگینی بر خود آمریکا وارد کردند محصول همین دکترین است.

   

    1-3- ممانعت از دسترسی شوروی به تکنولوژی های پیشرفته

    ریگان با اعمال تحریم های گسترده بین المللی صدور فناوری های پیشرفته از آمریکا و متحدانش به شوروی را ممنوع کرد و این اقدام به همراه جذب نیروهای نخبه روسی و سایر کشورها سبب شد در مسابقه پیشرفت فناوری، شوروی بصورت تصاعدی عقب مانده و ایالات متحده با شتاب دو چندان پیش رود.

   

    1-4-کاهش ارزش محصولات شوروی در بازارهای بین المللی

    60% درآمدهای شوروی از محل صدور نفت خام تأمین می گردید و آمریکا با همکاری متحد دیرین خود یعنی عربستان سعودی این منبع عظیم مالی را از روس ها گرفت؛ سعودی ها که پس از حمله شوروی به افغانستان خود را در معرض خطر می دیدند پیمانی با ایالات متحده منعقد کردند و طبق آن متعهد شدند در مقابل دریافت مقادیر معتنابهی سلاح، تولید و فروش نفت خود را بشدت افزایش دهند. این افزایش ناگهانی تولید و صادرات نفت، ضربه مهلکی بر پیکر اقتصاد بیمار شوروی وارد آورد. در اوایل 1985 میزان تولید نفت عربستان روزانه 2 میلیون بشکه بود که در اواخر همین سال به 9 میلیون بشکه در روز افزایش پیدا کرد؛ افزایش شدید عرضه نفت توسط عربستان سبب شد قیمت نفت که در نوامبر 1985 بیش از 30 دلار در هر بشکه بود در ماه مارس 1986 به 12 دلار در هربشکه سقوط نماید و بنابراین شوروی ده ها میلیارد دلار از درآمدهای سالانه خود را که در آن مقطع زمانی نیاز مبرمی بدان داشت از دست داد (LaFeber، 2002: 331-333).

   

    2- صلح و قدرت2-1- هزینه های داخلی

    ریگان همواره معتقد بود که صلح و امنیت برای کشورش تنها و تنها از طریق قدرت بیشتر میسر است[13] و لذا به سرمایه گذاری های کلان در طرح های استراتژیک نظامی ادامه می داد تا موقعیت خود را در مذاکره با شوروی از جایگاه مساوی به جایگاه برتر ارتقا بخشد. در این مسیر بین سال های 1981 تا 1986 بودجه پنتاگون از 171 میلیارد دلار در سال به 376 میلیارد دلار در سال افزایش یافت و این افزایش بودجه نظامی ایالات متحده در حالت صلح در تمام تاریخ بی سابقه است .(Boyle، 1993: 201)

    افزایش بودجه نظامی، ریگان را قادر ساخت تا طرح توسعه هواپیماهای بمب افکن بی ـ1[14] که توسط دولت کارتر به حالت تعلیق در آمده بود را احیا کند یا تولید موشک های حافظ صلح ام ـ ایکس[15] را آغاز نماید. اما ریگان به این ها اکتفا نکرد و در نهایت در سال 1983 طرح عظیم جنگ ستارگان[16] را برای اولین بار در جریان مسابقه تسلیحاتی معرفی کرد؛ این طرح شامل شبکه به هم پیوسته ای از ماهواره های مسلح به موشک های هسته ای و لیزرهای قوی بود که همواره در مدار زمین در حال گردش بوده و به محض آغاز حمله هسته ای به ایالات متحده و متحدینش، بطور خودکار با موشک های رهگیر به سمت موشک های مهاجم و با پرتاب موشک های هسته ای به کشور مهاجم وارد عمل می شدند. وی در 23 مارس 1983 با سخنرانی معروف خود این طرح را معرفی نمود: "اجازه دهید شما را در نگرش خود به آینده که آکنده از امید است شریک نمایم و آن این است که ما برنامه ای را آغاز می کنیم که با تهدید وحشتناک موشکی شوروی مقابله کند ... طرحی که ما را قادر می سازد تا موشک های بالستیک دشمن را پیش از آنکه به خاک ما یا خاک دوستانمان وارد شوند منهدم سازیم" (Reagan، 1984: 745).

    اگرچه بسیاری از منتقدان طرح جنگ ستارگان را تخیلی و بسیار بلند پروازانه می دانستند اما با تصویب بودجه مورد نیاز آن در سنای آمریکا، اثرات مورد انتظار خود را بجای گذارد و سبب قطع امید شوروی از موازنه نظامی با آمریکا گردید و بدین ترتیب ریگان جایگاه برتری را که در جستجوی آن بود بدست آورد. اگرچه ریگان بعدها پیمان های کاهش تسلیحاتی نظیر آی ان اف[17] را با شوروی امضا کرد[18] اما همچنان سیاست قبلی خویش را دنبال می کرد.

   

    2-2- وادارسازی شوروی به هزینه کرد متقابل

    مسابقه تسلیحاتی یکی از مهمترین مؤلفه های جنگ سرد بوده است لذا با معرفی طرح هایی نظیر جنگ ستارگان توسط ایالات متحده، طرف مقابل یعنی شوروی نیز وادار می شد برای ارتقای جایگاه خود و یا حداقل حفظ وضع موجود، منابع مالی زیادی را صرف اداره ارتش بزرگ خود و همچنین معرفی طرح های دفاعی جدید و پیشرفته تر نماید و این به معنی میلیاردها دلار سرمایه گذاری در امور نظامی بود، سرمایه هایی که در آن برهه خاص برای اقتصاد متزلزل شوروی نقش حیاتی ایفا می کردند و صرف نمودن آنها در امور نظامی نتیجه ای جز دامن زدن به وخامت وضعیت اقتصادی شوروی نداشت.

    قابل توجه است که در سال های پایانی جنگ سرد و با وجود اصلاحات گورباچوف، شوروی ارتشی داشت که 25% از تولید ناخالص ملی را مصرف می کرد. (Lafeber، 2002: 332) و لذا هزینه ای که بایستی صرف سرمایه گذاری در بخش غیرنظامی و رفاهی می گردید به مصرف ارتشی می رسید که بزرگترین ارتش دنیا بلحاظ تعداد نفرات و تسلیحات در اختیار محسوب می شد (Odom، 1998: 1) ولی فاقد کارایی بود.

   

    3. استفاده از افکار عمومی، فروپاشی شوروی

    دیوار برلین در اروپا مخالفان بسیاری داشت لذا مسئله دیوار برلین دست آویز دیگری برای دولت ریگان در مسیر مقابله با شوروی گردید. ریگان اهمیت تاریخی دیوار برلین را درک کرده بود و برچیده شدن آن را مقدمه خوبی برای فروپاشی شوروی می دید لذا در 12 ژوئن سال 1987 در سخنرانی مشهور خود در برلین غربی و در مقابل دروازه اصلی دیوار برلین گفت: " آقای گورباچوف اگر بدنبال صلح هستی، اگر برای شوروی و اروپای شرقی ثروت و رفاه می خواهی و اگر به دنبال آزادی هستی به مقابل این دروازه بیا، این دروازه را بازکن، آقای گورباچوف این دیوار را جمع کن." (D`Souza، 2004) دو سال بعد دیوار مذکور برچیده شد و آلمان مجدداً متحد گردید. بطور کلی دولت ریگان در زمینه استفاده از افکار عمومی علیه شوروی موارد زیر را در دستور کار خود داشت: حمایت از حرکت های تجزیه طلبانه در اروپای شرقی (Shultz، 1984)، دامن زدن به تحرکات آزادی خواهانه و استقلال طلبانه .(Reagan، 1983: 745)

    مشکلات داخلی شوروی نظیر بحران اقتصادی، فساد در دستگاه اداری و استقلال طلبی جمهوری های زیرمجموعه[19] به اضافه ضربات و تدابیر دولت ریگان علیه شوروی سبب گردیده بود که در پایان دهه 80 در مقایسه با سال 1985 میزان کسری بودجه شوروی از صفر به 109 میلیارد روبل برسد، ذخایر طلا از 2000 به 200 تن کاهش و بدهی خارجی از صفر به 120 میلیارد دلار افزایش پیدا کند و بالأخره رشد اقتصادی شوروی به صفر درصد کاهش پیدا کند (CIA Directorate of Intelligence، 1988).

    در 25 دسامبر 1991 گورباچوف مجبور به استعفا شد و 6 روز بعد یعنی در 31 دسامبر اتحاد جماهیر شوروی رسماً منحل گردد. شاید آنچه مارگارت تاچر[20] نخست وزیر بریتانیا در مراسم تدفین ریگان گفت بهترین توصیف برای عملکرد ریگان در جنگ سرد باشد که "ریگان بدون شلیک حتی یک گلوله در جنگ سرد پیروز شد".

   

    4. رویکردی مقایسه ای

    جنگ های سرد زمانی در می گیرند که امکان رویارویی نظامی با حریف بطور مستقیم وجود نداشته باشد و اکنون نیز بنظر می رسد از آنجایی که ایالات متحده (بدلایل متعددی که در حوصله این مختصر نمی گنجد) قادر نیست جنگی گرم و تمام عیار علیه بزرگترین دشمن منطقه ای خود یعنی جمهوری اسلامی ایران براه اندازد؛ جنگ سرد تمام عیاری بین طرفین در گرفته است که می توان از آن بعنوان جنگ سرد قرن 21 یاد کرد؛ جنگ سردی که اگر بزرگتر از جنگ سرد قرن بیستم نباشد کوچکتر از آن هم نخواهد بود.

    شناخت تدابیر اتخاذ شده توسط دولت ریگان علیه شوروی از آن جهت مهم است که در جنگ سرد جدید به طرفیت ج.ا. ایران نیز ایالات متحده تدابیر مشابهی بکار می برد. در بحث تخریب چهره اخلاقی حریف می توان مشاهده کرد که رئیس جمهور فعلی ایالات متحده زمانی که می خواهد جنگ علیه عراق را آغاز کند و یا مخاصمات خود بر ضد ایران را گسترش دهد از محور شرارت یا محور شیطانی[21] یاد می کند که به زعم وی شامل 3 کشور ایران، عراق و کره شمالی است و یا خواستار پیاده سازی حقوق بشر در ایران می شود.

    آمریکا همچنین با افزایش حضور نظامی خود در منطقه یعنی اشغال افغانستان و عراق و با استفاده از پایگاه های نظامی خود در کشورهای حاشیه دریای خزر می کوشد ایران را محصور و ایزوله کند تا کنترل بیشتری بر آن داشته باشد.

    در بحث ممانعت از دسترسی حریف به تکنولوژی های پیشرفته، تحریم های بین المللی علیه ایران وضع و پیاپی تمدید می شوند و یا با قطعنامه شورای امنیت صدور تجهیزات اتمی حتی با کاربرد صلح آمیز به ایران ممنوع می گردد و از تحصیل دانشجویان ایرانی در رشته های مرتبط با فناوری هسته ای و موشکی در دانشگاه های معتبر دنیا ممانعت بعمل آمده و با صدور قطعنامه از ایران درخواست می گردد که غنی سازی اورانیوم حتی در مقیاس آزمایشگاهی و تحقیقاتی را نیز متوقف سازد.

    حمایت از گروه های مخالف نظام جمهوری اسلامی در داخل و خارج کشور که تعدادی از آنها حتی در فهرست گروه های تروریستی قرار دارند بخش دیگری از سیاست های خصمانه آمریکا علیه ایران است. در بخش دیگری از این سیاست ها آمریکا و انگلیس با استفاده از ظرفیت قومیت ها و اقلیت ها در جنوب کشور و در مناطق کرد نشین درصدد دامن زدن و حمایت از جنبش های تجزیه طلبانه هستند.

    شوراندن کشورهای همسایه علیه ایران و تخریب جایگاه منطقه ای کشور در حوزه خلیج فارس نیز دنباله سیاست های سرد آمریکا علیه ایران است بعنوان مثال تحریک امارات متحده عربی بمنظور ادعاهای پی در پی روی جزایر سه گانه ایران، دامن زدن به حس ناسیونالیسم عربی در برابر ایران از طریق تحریف تاریخ و کاربرد نام مجعول خلیج عربی بجای خلیج فارس، تفرقه افکنی بین جهان شیعه و اهل تسنن و بالأخره درخواست صریح از کشورهای عربی جهت تشکیل ائتلاف علیه ایران از ابزارهای منطقه ای ایالات متحده در جنگ سرد جدید است و همانند جنگ سرد قبلی دولت انگلستان نیز در تمامی این مراحل آمریکا را همراهی و یاری می نماید.

    لازم به تذکر است که تمامی ابزارهای مورد استفاده علیه شوروی دقیقاً علیه ایران قابل استفاده نیستند چراکه آمریکا محدودیت های زیادی برای استفاده از ابزار مشابه علیه ایران دارد و اوضاع فعلی ج.ا.ایران نیز با اوضاع اتحاد جماهیر شوروی کاملاً متفاوت است. بعنوان مثال اگرچه بخش عمده درآمد ایران همانند شوروی از محل صادرات نفت خام تأمین می گردد اما آمریکا نمی تواند همانند گذشته قیمت های نفت را دستکاری نموده و آن را بشدت و برای دراز مدت تنزل دهد چراکه معادلات جدیدی مطرح شده اند که آزادی عمل را از دولتمردان ایالات متحده سلب می کنند بعنوان مثال رشد سریع اقتصادی چین بعنوان دومین مصرف کننده انرژی در جهان و همچنین بزرگترین رقیب ایالات متحده سبب می شود که آمریکا حتی مجبور به افزایش قیمت های جهانی نفت گردد تا حتی الامکان با افزایش هزینه های اقتصاد چین از میزان این رشد خطرناک بکاهد. مذهب اسلام شیعی، انسجام مثال زدنی ملت ایران، حرکت هایی نظیر جنبش نرم افزاری و بومی کردن صنایع پیشرفته در کشور (که سبب می شوند تحریم های بین المللی نتیجه عکس داشته باشند) از تفاوت های محوری ج.ا.ایران و شوروی است که بهیچ وجه قابل اغماض نبوده و در تعیین نتیجه این جنگ سرد نقش محوری ایفا خواهند نمود.

   

    نتیجه گیری

    جنگ سرد قرن بیستم طرف دیگری نیز داشت که بازنده میدان بود و این بازنده کسی نبود جز گورباچوف؛ عملکرد گورباچوف نیز بسیار درس آموز است. اگرچه رهبران قبلی اتحاد جماهیر شوروی نظیر آندروپوف همواره سعی داشتند در برابر ایالات متحده با قدرت ایستاده و هر طرحی را با طرحی و هر عملی را با عکس العملی مناسب و کوبنده پاسخ گویند اما گورباچوف بر خلاف رهبران قبلی اتحاد جماهیر شوروی تصور می کرد چنانچه کشورش را در موضعی غیر تهاجمی یا کمتر تهاجمی قرار دهد از پرخاشگری ایالات متحده نیز کاسته خواهد شد و به این شیوه از مخارج نظامی شوروی کاسته شده و در نهایت وضعیت اقتصادی شوروی بهبود یابد. وی که بخاطر ارائه طرح های کاهش تسلیحاتی و غیره مورد تشویق مجامع بین المللی بود و حتی جایزه صلح نوبل را نیز برنده شد از مسببین اصلی شکست شوروی در جنگ سرد بود چراکه با قوت راهی را که رهبران مقتدر پیشین شوروی آغاز کرده بودند پی نگرفت و این راهی نبود جز کسب قدرت بیشتر. برای پیروزی و یا لااقل نباختن در جنگ های سرد راهی جز کسب قدرت بیشتر و تضعیف حریف وجود ندارد.

   

    پی نوشت ها:

    --------------------------------------------------------------------------------

    [1] دانشجوی کارشناسی ارشدپیوسته معارف اسلامی و علوم سیاسی، ورودی 1382، دانشگاه امام صادق(ع)

    AhmadiMoein@isu.ac.ir

    [2]- Brezhnev

    [3]- Andropov

    [4]- Konstantine Cherneko

    [5]- Mikhail Gorbachov

    [6]- Communist Party of the Soviet Union- CPSU

    [7]- Glasnot & Prestroika

    [8]- evil Empire

    [9]- Alexander Haig

    [10]- Contras

    [11]- Daniel Ortega

    [12]- International Court of Justice- ICJ

    [13]- Peace through Strength

    [14]- B-1 Bomber

    [15]- MX Peace keeper Missile

    [16]- Strategic Defence Initiative- Star Wars

    [17]- Intermediate-Range Nuclear Force Treaty-INF

    17- مطابق این قرارداد که در 8 دسامبر 1987 به امضا رسید طرفین متعهد شدند موشک های بالستیک و کروز میان برد خود را نابود کنند که در نتیجه آن آمریکا 846 و شوروی 1846 عدد از این نوع موشک ها را اسقاط کردند.

    18- بعنوان مثال در 23 آگوست 1989 حدود 2 میلیون نفر از اهالی استونی، لیتوانی و لتونی زنجیره انسانی به طول 600 کیلومتر تشکیل داده و خواستار آزادی و استقلال از اتحاد جماهیر شوروی شدند. در 6 سپتامبر 1991 شوروی استقلال این سه کشور را به رسمیت شناخت.

    [20]- Margaret Thatcher

    [21]- Axis of evil

   

   

   

    فهرست منابع و مآخذ:

    1- Reagan، Ronald (1982)، public Papers of the President of the United States، ashington: US Government Printing Office.

    2- Reagan، Ronald(1983)، public Papers of the President of the United States، Washington: US Government Printing Office، vol. 1.

    3- Reagan، Ronald(1984)، public Papers of the President of the United States، Washington: US Government Printing Office، vol. 1.

    4- James M. Scott،(1996)، Deciding to Intervene: The Reagan Doctrine and American Foreign Policy، Durham، NC: Duke University Press.

    5- Peter G. Boyle،(1993)، American-Soviet Relations: from the Russian Revolution to the Fall of Communism، London: Routlege.

    6- Ronald E Powaski،(1998)، The Cold War، Oxford: Oxford University Press.

    7- Walter LaFeber،(2002)، "Cold War." A Reader''s Companion to American History، Houghton Mifflin Company.

    8- William E. Odom،(1998) The Collapse of the Soviet Military، Yale University Press.

    9- D''Souza، Dinesh، Los Angeles Times(2004)،"It Was Reagan Who Tore Down That Wall"، ، November 7.

    10- George Shultz،( 1984) “Power and Diplomacy: An Address by Secretary Shultz to the Veterans of Foreign Wars، Chicago، August 20، US Department of State Bureau of Public Affairs، Current Policy no. 606.

    11- Directorate of Intelligence،(1988)، Revisiting Soviet Economic Performance under Glasnost: Implications for CIA estimates، SOV 88-10068، Washington DC: CIA، September.

    

تبلیغات