آرشیو

آرشیو شماره ها:
۹۹

چکیده

در میان عوامل مختلفی که در ظهور فمینیسم نقش داشته‌اند، عامل دین مهم‌ترین نقش را ایفا کرده است. درآمدی کوتاه به دیدگاه منفی کتاب مقدس نسبت به جنس زن و در پی آن رویکرد تبعیض‌آمیز جنسیتی متفکرین مسیحی، چالش میان جنبش زنان و آموزه‌های دینی را موجه می‌نماید. نظام الهیات مسیحی دارای صبغه و ماهیتی کاملاً جنسیتی است. در این ساختار، زن مقصر در ارتکاب گناهی است که به نحوی ذاتی به فرزندان آدم به ارث می‌رسد. سنگینی این گناه تا حدی است که برای پاک کردن بشریت از آن، خداوند در هیأت مسیح (ع) تجسد پیدا کرده و با تصلیب خویش، انسان مسیحی را از آلودگی این گناه تطهیر می‌نماید. در این نوشتار، مواضع عقیدتی آموزه‌های دینی مسیحیت درباره‌ی زنان بر اساس کتاب مقدس و تفاسیر و اندیشه‌های کلامی متفکرین مسیحی در قرون اولیه و میانه مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

متن

در بخش اول این نوشتار به اجمال سیر تاریخی مواضع عملی کلیسا و نظام‌های سیاسی بر آمده از آن در برابر زنان و بستر‌سازی عینی و نتایج تجربی آن در میان طبقات و گروه‌های مختلف زنان در زمینه‌ی اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و دینی بازگو و بررسی شد و روشن گردید رویکرد تبعیض‌آمیز جنسیتی کتاب مقدس موجب شد که جنبش زنان در اروپا سربرآورد و به تدریج به موضع رویارویی با آموزه‌های کتاب مقدس سوق پیدا کند. بخش دوم این گفتار نیز به تحلیل مواضع عقیدتی و نظری آموزه‌های دینی مسیحیت درباره‌ی زنان بر اساس منابع رسمی دینی اعم از کتاب مقدس، اعتقاد‌نامه‌ها1 دفاعیه‌ها2، تفاسیر، قرائت‌ها و فتوای رهبران روحانی کلیسا، قدیسین، متکلمین و الهی‌دان‌های و فلاسفه قرون اولیه و میانه مسیحی اختصاص یافته است. ‌جایگاه زن در الهیات مسیحی دوران رنسانس و همچنین دوران معاصر در بخش بعدی این نوشتار مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

1) جایگاه و منزلت زن در الاهیات مسیحی

آموزه‌های دینی مسیحیت را درباره‌ی زنان از یک زاویه‌ی کلی می‌توان به سه حوزه‌ی عمومی تقسیم نمود:

الف- آموزه‌های الاهیاتی و متافیزیکی شامل هستی‌شناسی، انسان شناختی، فلسفه تاریخ، جامعه و نظایر آن؛

ب- آموزه‌های اخلاقی شامل مباحث نظری فلسفه‌ی اخلاق و حکمت عملی یا گزاره‌های دستوری و نیز ارائه الگوی زن آرمانی مسیحی؛

ج- آموزه‌های نظری حقوقی و فقهی مانند مبانی فلسفه حقوق مدنی، فردی، کیفری و.... .

از آنجا ‌که روح الاهیات مسیحی بر سایر حوزه‌های فرهنگ جوامع مسیحی یعنی حقوق و اخلاق کاملاً سیطره و حکومت دارد و در واقع ساختار اصلی این دو عرصه، به ویژه در مسایل زنان، وابستگی تام به الاهیات مسیحی دارد، لذا بخش الاهیات با مداقه و بسط بیشتری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.

ساختار الاهیات مسیحی از دیدگاه الهی‌دانان مسیحی به طور کلی بر دو آموزه‌‌ی حساس و بنیادین استوار است. اول گناه کاری و آلودگی ذاتی، غیر اختیاری و موروثی اولیه بشر3 از بدو پیدایش انسان (آدم و حوا) تا پایان هستی؛ آن چنان‌که ویل دورانت می‌نویسد: «الاهیات مسیحی به صورت آرایی درباره‌ی گناه آدم و حوا جلوه کرد» (دورانت، 1368: ج4، ب2، ص1103)؛ دیگری پروسه‌ی جبرانی نجات و رستگاری4 و تطهیر انسان5 از زمان مسیح(ع) توسط او و شریعتش تا پایان تاریخ.

تاریخ در نگرش مسیحیت بر اساس گناه اولیه و آثار آن به دو بخش تقسیم می‌شود؛ مرحله‌ی آغازین آن از زمان آدم (ع) تا موسی (ع) که عهد عذاب و مرگ و نیستی است و آن را اصطلاحاً «عهد قدیم» می‌گویند. به همین جهت است که نام دیگر «تورات» را هم «عهد قدیم یا عتیق» گذارده‌اند.

مرحله‌ی دوم تاریخ از زمان عیسی(ع) تا پایان هستی را فرا می‌گیرد که دوران رحمت و بخشش بندگان است و آن را «عهد جدید» می‌نامند. به همین دلیل است که «انجیل» را هم به «عهد جدید» توصیف کرده و می‌نامند.

حال این سؤال مطرح می‌شود که چه رابطه‌ و نسبتی میان الاهیات مسیحی و زنان برقرار است؟

نظام و ساختار الاهیات مسیحی از فرایند گناه‌کاری تا رهایی انسان طی یک روایت تاریخی همراه با صبغه و ماهیت کاملاً جنسیتی و نسبتاً پیچیده گزارش و مطرح شده است. نقطه‌ی تلاقی و چالش میان زنان و الاهیات مسیحی از این‌جا پدید آمده است و موجب بحث‌های جنجال برانگیز گردیده و به معرکه آراء متفکرین مسیحی انجامیده است؛ به گونه‌ای که تقریباً بدون استثنا اکثر رهبران روحانی، فلاسفه و متکلمین معروف مسیحی در این زمینه به اظهار نظر و صدور رأی در آثارشان پرداخته‌اند. قبل از ورود مستقیم به بحث و ذکر مستندات الاهیاتی نظریات و آراء فوق، برای درک هر چه بهتر و شناخت عمیق‌تر فضای عقیدتی و دینی حاکم بر موضوع، تمهید بیانی هر چند فشرده و دورنمایی از الاهیات مسیحی ضروری به نظر می‌رسد.

از دیدگاه کتاب مقدس گناه با زن (حوا) آغاز و پایان می‌پذیرد. بدین شرح که در آغاز خلقت این حوا بود که فریب شیطان را خورد و عصیان کرد؛ نه آدم و این حوا بود که آدم را فریب داد نه شیطان. به بیان دیگر، حوا هم فریب خورد و هم فریب داد. او بود که زمینه‌ی اخراج از بهشت، تبعید، سقوط و هبوط6 به زمین را برای آدم و خود فراهم نمود تا جایی که خداوند از خلقت بشر پشیمان شد.

موضوع دیگر آن‌که اراده‌ی الهی در آغاز، برای خلقت انسان در نظام آفرینش تنها به آدم (جنس مذکر) تعلق یافت و حتی نحوه‌ی خلقت او به طور مستقل و متفاوت از زن و دیگر موجودات صورت گرفت؛ چه از لحاظ جسمانی و چه از لحاظ معنوی و روحانی. از لحاظ جسمانی آدم از خاک پدید آمد و از لحاظ معنوی و روحی شبیه خداوند ساخته و آفریده شد. بنابراین فرایند خلقت آدم از ابتدا تا انتها به شکل انحصاری و مستقل ومافوق همه موجودات هستی تحقق یافت؛ اما خلقت حوا به درخواست آدم و به جهت آن که هیچ موجودی نتوانست رضایت آدم را در رهاسازی او از تنهایی به دست آورد، به ناچار صورت پذیرفت؛ علاوه بر آن فرایند خلقت حوا نیز بسیار متفاوت و مادون از خلقت آدم انجام پذیرفت. چنان که حوا با حذف بخش کوچکی برگرفته از آدم (یکی از دنده‌های سینه‌ی آدم) و تکامل آن پا به عرصه‌ی هستی گذارد و حتی نام این موجود (حوا) به اراده‌ی آدم برای او برگزیده شد؛ حوا باید مخدوم و معاون آدم باشد.

هدف و غایت خلقت حوا جنبه‌‌ای کاملاً آلی و وابسته به غیر (جنس مذکر) و ابزاری دارد و هرگز در حد و رتبه و شأن و مستوای آدم نیست. حوا نه تنها به وظیفه‌اش که معاونت و رها کردن آدم از عزلت بود، عمل نکرد، بلکه آدم و نسل او را به ورطه‌ی هلاکت و غضب و عذاب الهی تا ظهور مسیح کشانید. این وضعیت ادامه داشت تا آن که خداوند به یک‌باره تصمیم می‌گیرد که به دوران رنج و عذاب و مرگ و نیستی حاکم بر انسان پایان دهد.

خداوند با تدبیر خاصی درصدد چاره‌اندیشی برای خاتمه دادن به خشم خویش بر‌می‌آید. برای تحقق این امر نقشه و مشیت الهی چنین است که خداوند خود را در قالب و صورتی مثالی و نیرویی معنوی و مجرد به نام «روح‌القدس»7 متجلی ساخته و با مریم باکره (ع) همبستر شده و او را باردار می‌سازد که از حاصل این مجامعت، عیسی مسیح (ع) متولد می‌شود که موجودی است «دو گوهری»8یا انسانی الهی و در عین حال سه خدا وجود دارد ، یکی خداوند یا خالق پدر و دیگری روح القدس و سومی خداوند پسر «مسیح» و همه از یک گوهرند.9

مسیح انسانی و جسمانی است؛ چون مادرش انسان بود و در عین حال روحانی و غیرمادی و الوهی است؛ چون پدرش روح ‌القدس یا همان خدای خالق پدر بود که در قالب روح القدس ظاهر شد. در الاهیات مسیحی به مجموعه‌ی این باورها آموزه‌‌ی «تثلیث»10 می‌گویند. عیسی (ع) در حقیقت همان خداوند است که بنا به مصالح و مشیت الهی موقتاً به قالب انسانی متجسم و متجسد در آمده که اصطلاحاً آن را آموزه‌‌ی «تجسد»11 می‌گویند. مسیح (ع) همان خدای متجسد است که از دو طریق موفق به نجات، عفو و فرونشاندن خشم الهی ناشی از گناه اولیه حوا می‌شود؛ یکی از راه شهادت خویش و قربانی شدن بر بالای صلیب «آموزه‌ی فدیه»12 و دیگری از طریق اجرای مناسک شریعت وی برای پاکی و رهایی انسان از گناه اولیه موروثی مانند «غسل‌تعمید»13که موجب تطهیر جسمی و روحی انسان از گناه اولیه که از حوا به ارث رسیده، می‌گردد و یا از طریق خوردن نان و شراب در کلیسا، که نان نمادی از گوشت مسیح و شراب نمادی از خون مسیح است. از این طریق جسم و جان انسان مسیحی از آلودگی‌گناه غیراختیاری خویش پاک می‌گردد که اصطلاحاً به آن آموزه‌ی «تبدل جوهری»14 می‌گویند.

عهد جدید در مرحله‌ی دوم از تاریخ که هم زمان با ظهور مسیح است، آغاز می‌شود. مسیح با تصلیب خویش، فدیه و کفاره یا خون بهای گناهان حوا گردیده و رافع عذاب از فرزندان ذکور او می‌شود.

این رحمت الهی در این مرحله از تاریخ نیز به طور کامل فقط شامل نسل ذکورمی‌گردد و زنان یا نسل حوا بهره‌ی چندانی از ایـن رحمـت الهی نمی‌بـرند. چنان‌که زنان از عذاب الهی بر اساس نص صریح آیات کتاب مقدس تا پایان تاریخ در امان نبوده و این تنبیه و مجازات الهی همواره ادامه دارد. سنگینی جرم و گناه زن (حوا) به اندازه‌ای است که از دست مسیح هم برای بخشودگی او کار چشم‌گیری بر‌نمی‌آید.

همان طور که مشاهده می‌شود، توجیه تئوریک الاهیات مسیحی حول محور گناه اولیه و رفع آن دور می‌زند و زن چه در بخش اول تاریخ یا عهد قدیم و چه در دوران مسیح یا عهد جدید مقصر اصلی در ارتکاب گناه اولیه و آثار آن و نیز تاوان دهنده‌ی اصلی آن تلقی می‌شود و هرگز از شرایطی یکسان و برابر با جنس مذکر در الاهیات مسیحی برخوردار نمی‌باشد. نکات بسیار مهم و آموزه‌های ویژه‌ی مهمی در این زمینه نیز وجود دارد که در ضمن مباحث بعدی مطرح خواهد شد. با تمهید این مقدمه و آشنایی مختصر با ساختار الاهیات مسیحی به ذکر آیات و مستندات مطالب گذشته و نیز تفاسیر الهی‌دانان مسیحی در این زمینه پرداخته می‌شود.

1-1) زن در کتاب مقدس

1-1-1) زن در عهد عتیق

در کتاب مقدس درباره‌ی هدف از خلقت آدم (جنس مذکر) چنین آمده است: «و خدا گفت: آدم را به صورت ما و موافق شبیه ما بسازیم تا برماهیان دریا و پرندگان آسمان و بهایم و بر تمامی زمین و همه‌ی حشراتی که بر زمین می‌خزند، حکومت نماید «(سفر پیدایش: ب1، آیه‌ی 26) و نیز درباره‌ی مقام و موقعیت آدم چنین نقل شده است: «نخستین هستی سرشته (آدم) را که پدر گیتی بود و تنها آفریده شد، حکمت محافظت کرد» (کتاب‌های قانونی ثانی: ص379) و یا در کتاب یشوع بن سیرا از عهد عتیق آمده است: «لیک آدم مافوق جمله‌ی آفریدگان زنده است» (همان: ص601).

اما درباره‌ی آفرینش حوا (جنس مؤنث) چنین گزارش شده است: «و خداوندِ خدا گفت: خوب نیست که آدم تنها باشد. پس برایش معاونی موافق وی بسازم و خداوندِ خدا هر حیوان صحرا و پرنده‌ی آسمان را از زمین سرشت و نزد آدم آورد تا ببیند که چه نام خواهد نهاد و آن‌چه آدم هر ذی حیات را خواند، همان نام او شد. پس آدم همه‌ی بهایم و پرندگان آسمان و همه‌ی حیوانات صحرا را نام نهاد. لیکن برای آدم معاونی موافق وی یافت نشد و خداوند خدا، خوابی‌گران بر آدم مستولی گردانید تا بخفت و یکی از دنده‌هایش را گرفت و گوشت در جایش پر کرد و خداوندِ خدا آن دنده را که از آدم گرفته بود، زنی بنا کرد و وی را نزد آدم آورد و آدم گفت: همانـا ایـن اسـت استـخوانی از استخوان‌هایم و گوشتی از گوشتم، از این سبب نساء نامیده شود؛ زیرا که از انسان گرفته شد» (سفر پیدایش: ب2، آیات 24 - 19).

آدم (جنس مذکر) از دیدگاه کتاب مقدس یگانه و تنها موجودی است که بر همه‌ی موجودات عالم برتری و حاکمیت دارد. بر اساس منطوق آیات، اگر آدم به یکی از حیوانات رضایت می‌داد، اصلاً دیگر نوبت به خلقت حوا نمی‌رسید. در حقیقت نارضایتی آدم و درخواست او توجیه‌گر خلقت «حوا» است. به بیان دیگر خلقت حوا جنبه آلی و ابزاری دارد. از سوی دیگر نحوه‌ی تکوین جسمانی حوا هرگز همتا و شبیه آدم نیست و در یک فرمول می‌توان آن را چنین خلاصه نمود: حوا = دنده‌ی کوچک محذوف آدم.

پس انسان با دو نوع انسان‌شناختی بر مبنای عنصر جنسیت در کتاب مقدس روبرو می‌شود و نطفه‌ی مرزبندی و تفکیک جنسیتی و به دنبال آن رتبه‌بندی ارزشی میان انسان‌ها از این‌جا آغاز می‌شود. پس از آفرینش انسان در بهشت اولیه (عَدَن)، در نحوه‌ی وقوع جرم و عصیان انسان و علل موجده‌ی آن نیز دقیقاً با این نوع نگرش و موضع‌گیری کتاب مقدس مواجه می‌شویم؛ چنان‌که آمده است: «و مار (شیطان) از همه‌ی حیوانات صحرا که خداوند خدا ساخته بود، هوشیارتر بود و به زن (حوا) گفت: آیا خدا حقیقتاً گفته است که از همه‌ی درختان باغ نخورید؟ زن به مار گفت: از میوه‌ی درختان باغ می‌خوریم؛ لکن از میوه‌ی درختی که در وسط باغ است (درخت حیات و معرفت) خدا گفت از آن مخورید و آن را لمس مکنید؛ مبادا بمیرید. مار به زن گفت: هر آینه نخواهید مرد، بلکه خدا می‌داند در روزی که از آن بخورید، چشمان شما باز شود و مانند خدا عارف نیک و بد خواهید بود. زن دید که آن درخت برای خوراک نیکو است و به نظر خوش‌نما و درختی دل‌‌پذیر و دانش‌افزا، پس از میوه‌اش گرفته، بخورد و به شوهر خود نیز داد و او خورد؛ آن‌گاه چشمان هر دو ایشان باز شد و فهمیدند که عریانند» (همان: ب3، آیات 7-1) و به دنبال آن می‌گوید: «و خداوند خدا گفت: همانا انسان مثل یکی از ما شده است، که عارف نیک و بد گردیده. اینک مبادا دست خود را دراز کند و از درخت حیات نیز گرفته بخورد و تا به ابد زنده ماند» (همان آیه‌ی 23).

همان‌طور که مشاهده می‌شود، نقش حوا در مرحله‌ی خطا و جرم کلیدی و اساسی است و نقش آدم کمرنگ و بی‌اهمیت جلوه داده شده است؛ زیرا شیطان تنها سراغ حوا می‌رود و او را فریب می‌دهد و آدم هرگز با شیطان روبرو نمی‌شود و این حواست که آدم را می‌فریبد.

نکات بسیار مهم و جالب دیگری از این آیات استنباط و استنتاج شده است؛ از جمله آن‌که شیطان موجودی باهوش و راستگو و دانش دوست و دلسوز بشر تعبیر و توصیف شده و حوا نیز به طور غیرمستقیم همین گونه تقدیس شده است و در مقابل، خداوند دروغگو، ضد معرفت و حیات جاوید و بدخواه بشر معرفی شده است؛ زیرا حوا بر خلاف پیش‌بینی خداوند پس از خوردن آن میوه نه تنها نمرد، بلکه آگاه هم شد!

بازتاب این موضوع در تاریخ عقاید مسیحی به اندازه‌ای است که تا قرن حاضر فرقه‌های گوناگون مارپرستان در کشورهای مسیحی ظهور نمود‌ه‌اند و مار(شیطان) را نماد خرد می‌دانند و حتی بعضی از فِرَق مسیحی مار را همان مسیح دانسته‌اند. «جوان اُ.‌گریدی»15 در کتاب خود می‌نویسد: «ناسنی‌ها16 شاخه‌ای از مارپرستان بودند و مانند آن‌‌ها به مار به عنوان نماد خرد احترام می‌گذاشتند و حتی ممکن است این نماد را با مسیح یکی دانسته باشند. آن‌ها مانند مکاتب گنوسی معتقد بودند که مسیح آمد تا معرفت مخفی و پوشیده‌ای را برای شاگردان برگزیده‌اش کشف کند» (اُ.گریدی، 1377: ص83).

در مرحله‌ی پایانی داستان آفرینش، موضوع محاکمه و داوری و صدور حکم نهایی مجازات برای مرتکبین گناه نخستین (آدم و حوا) در کتاب مقدس به این مضمون مطرح شده است که خداوند خطاب به آدم گفت: «که (چه کسی) تو را آگاهانید که عریانی؟ آیا از آن درختی که تو را قدغن کردم که از آن نخوری، خوردی؟» آدم گفت: «این زنی که قرین من ساختی، وی از میوه‌ی درخت به من داد که خوردم». پس خداوند خدا به زن گفت: «این چه کار است که کردی؟» زن گفت: «مار مرا اغوا نمود که خوردم». پس خداوند خدا به مار گفت: «چون که این کار کردی، از جمیع بهایم و از همه‌ی حیوانات صحرا ملعون تر هستی. بر شکمت راه خواهی رفت و تمام ایام عمرت خاک خواهی خورد و عداوت در میان تو و زن، در میان ذریت تو و ذریت وی می‌گذارم؛ او سر تو را خواهد کوبید و تو پاشنه‌ی وی را خواهی کوبید» (سفر پیدایش: باب 3، آیات17-12). درباره‌ی مجازات حوا نیز این گونه نقل شده است: «و (خداوند) به زن گفت: الم (درد) و حمل (زایمان) تو را بسیار افزون گردانم. با الم فرزندان خواهی زایید و اشتیاق تو به شوهرت خواهد بود و او بر تو حکم رانی خواهـد کـرد» (همان: ب3، آیه‌ی 16).

اما خداوند هنگام محاکمه و مجازات آدم نیز‌ پای حوا را به میان کشیده و به وی چنین خطاب می‌کند: «چون که سخن زوجه‌ات (حوا) را شنیدی و از آن درخت خوردی که امر فرمود، گفتم نخوری، پس به سبب تو زمین ملعون شد و تمام ایام عمرت از آن رنج خواهی خورد» (همان: ب3، آیه18).

درباره‌ی عظمت و تأثیر گناه انسان بر خداوند و آثار حیرت انگیز آن در بخش دیگری از سفر پیدایش چنین ذکر شده است: «خداوند دید که شرارت انسان در زمین بسیار است و هر تصور از خیال‌های وی دایماً محض شرارت است و خداوند پشیمان شد که انسان را بر زمین ساخته بود و در دل خود محزون گشت» (همان: ب6، آیه 7). درباره‌ی موروثی و ذاتی بودن گناه اولیه انسان و انتقال آن از نسلی به نسل دیگر در تورات چنین آمده: «خیال دل انسان از طفولیت بد است» (همان: ب 8 ، آیه22).

واژه‌ی گناه17 و کارکرد آن در ادبیات یهودی و مسیحی و به ویژه در فرهنگ کتاب مقدس به معانی گوناگون و خاصی اطلاق شده و به کار می‌رود. گاهی به معنی مرگ و نیستی، اعم از جسمانی و روحانی، به کار رفته است؛ مانند این آیه در تورات: «هر کسی که گناه ورزد، او خواهد مرد» (کتاب حزقیال نبی: ب 18، آیه 5؛سفر پیدایش: ب 2، آیه 4) و چنان‌که در عهد جدید نیز آمده: «گناه به انجام رسیده موت را تولید می‌کند» (رساله‌ی یعقوب: ب1، آیه 16) و گاهی مراد از گناه، رنج و عذاب الهی است و گاهی به معنای سرپیچی و نافرمانی استعمال شده که در آیات سفر پیدایش ملاحظه شد.

اما وجه غالب و معنای اکثری گناه با مفهوم پیچیده و مبهم موت همراه است. زن صریحاً در زبان و ادبیات کتاب مقدس نماد و عامل تحمیل مرگ و رنج و عذاب بر بشر اعلام شده و در آیات بسیاری بر این مسأله تأکید شده است (نک.هاکس، 1377: صص753؛ 792). چنان‌که در عهد عتیق آمده است: «گناه با زن آغاز گشت و به سبب اوست که جملگی می‌میریم» (کتاب‌های قانونی ثانی: ص514) و یا: «زن، شرم‌ساری و نکوهش به بار آورد» (همان: ص573).

تاکنون به دیدگاه تورات یا عهد عتیق درباره‌ی زن اشاره شد. حال در ادامه‌ی بحث به آرای پدیدآورندگان عهد جدید که خود اولین و معتبرترین مفسر عهد عتیق از نظر پیروان آن می‌‌باشند، پرداخته می‌شود.

2-1-1) زن در عهد جدید

نویسندگان عهد جدید از معروف‌ترین یاران مسیح (ع) به شمار می‌روند و با عقاید و فرهنگ یهودی کاملاً آشنایی داشته‌اند؛ چنان که پولس رسول خود یکی از بزرگترین رهبران یهودی بود که بعداً به مسیحیت روی آورد (میلر،1981م:ص52).

در عهد جدید علاوه بر تأیید مواضع کلی فکری عهد عتیق مانند برتری و خلقت مستقل مرد و آفرینش آلی و ابزاری زن و نیز مقصر شناختن حوا، آموزه‌های بسیار مهم دیگری در راستای برتری و امتیاز بیشتر جنس مذکر و محکومیت و محدودیت هر چه بیشتر زنان مطرح شده است. چنان‌که درباره‌ی برتری ذاتی و ماهوی آدم بر حوا آمده است: «و زن را اجازت نمی‌دهم که تعلیم دهد یا بر شوهر مسلط شود، بلکه در سکوت بماند؛ زیرا که آدم اول ساخته شد و بعد حوا» (رساله‌ی اول پولس رسول به تیموتاؤس: ب2، آیات 14-13). هم‌چنین در رساله اول پولس رسول به قرنتیان آمده: «او (آدم) صورت و جلال خداست، اما زن جلال مرد است؛ زیرا که مرد از زن نیست؛ بلکه زن از مرد است و نیز مرد به جهت زن آفریده نشده، بلکه زن برای مرد، از این جهت زن می‌باید عزتی بر سر داشته باشد» (همان: ب 11، آیات10-7) و در جای دیگر از همین رساله آمده است: «اما می‌خواهم شما بدانید که سر هر مرد مسیح است و سر زن، مرد و سر مسیح، خدا» (همان: آیات 4-3). آیات بسیار زیاد دیگری در این زمینه وجود دارد که به همین میزان اکتفا می‌شود.

همان‌طور که مشاهده می‌شود، نویسندگان عهد جدید علاوه بر ملاک‌ها و دلایلی که قبلاً در عهد عتیق در اثبات برتری جنس مذکر یا آدم بر حوا مطرح شده بود، شاخصه‌های تفسیری جدیدی را در این مسیر به کار گرفتند. در آیاتی که ذکر گردید، استدلال جدیدی مطرح شده است، مبنی بر این که چون آدم از لحاظ زمانی مقدم و مسبوق بر حوا خلق شده است، پس آدم برتر از حوا است. به بیان ساده‌تر از تقدم و سبقت زمانی خلقت آدم بر حوا، تقدم و سبقت ذاتی و ماهوی آدم را بر حوا استنتاج کرده‌اند که این گزاره خود برهانی کاذب و مغالطه‌ای بیش نیست؛ زیرا بین مقدمه و نتیجه‌ی این گزاره هیچ ارتباط منطقی وجود ندارد. چنان‌که علت فاعلی و ذاتی خلقت حوا خداوند است و سبقت زمانی فقط نشان دهنده‌ی زمان زودتر وقوع تولد آدم است و بس. سبقت زمانی ربطی به برتری شخصیت و منشأ ذاتی آدم ندارد. هنگامی این مقایسه صحیح خواهد بود که ماهیت و ذات آدم دارای ویژگی و اوصافی می‌بود که حوا فاقد آن می‌بود؛ فرضاً اگر آدم دارای ذات و ماهیتی ازلی و غیر حادث و یا لازمان و ابدی و قدیم بود و در مقابل حوا دارای ذاتی زمان‌مند و حادث و فانی بود، در این صورت اطلاق و صدق تقدم ذاتی و برتری ماهوی آدم بر حوا صحیح بود. در صورتی که آدم و حوا هرگز از نظر نوع و ماهیت جسمانی و روحانی و ذاتشان متفاوت نبوده‌اند. بر اساس ادعای کتاب مقدس تنها ظرف زمانی تحقق وجود آدم و حوا با یکدیگر مختلف بوده است. اگر این استدلال صحیح باشد، بنا به گفته‌ی کتاب مقدس تمام موجودات طبیعی مانند آب و هوا و خاک و کرات و حتی فرشتگان و شیطان که قبل از آدم خلق شدند، باید به لحاظ سبقت زمانی، برتری ذاتی نسبت به آدم داشته باشند. از سوی دیگر تنها آدم نبوده که بر حوا تقدم زمانی داشت؛ بلکه موجودات دیگر هم بودند. علاوه بر آن‌که آدم نیز بر بسیاری از هم‌جنسان خود تقدم زمانی داشت؛ ولی هیچ‌کس قائل به چنین امتیازی نشده است؛ چرا که آدم تنها بر حوا و زنان دیگر تقدم زمانی ندارد.

نویسندگان عهد جدید این مطلب را آشکارا در سرتاسر کتاب مقدس به عنوان یک قانون و ضابطه یا اصل موضوعه‌ی حاکم،‌ ساری و جاری ساخته و به دفعات تکرار کرده‌اند و عجیب‌تر آن‌که این مغالطه منطقی به ذائقه‌ی بسیاری از متکلمین و اندیشمندان مسیحی نیز شیرین آمده و نزد آنان مقبولیت عام و تام یافته است.

موضوع دیگری که پدیدآورندگان عهد جدید از آن سخن به میان آورده‌اند، ایجاد محرومیت و محدودیت تعلیمی و تربیتی برای زنان بر پایه‌ی استدلال تقدم زمانی آفرینش مرد نسبت به زن بوده که بی‌اساس بودن آن ذکر گردید.

یاران مسیح و بعدها رهبران اصلی کلیسا با استناد به آیاتی از کتاب مقدس نظیر: «زن را اجازت نمی‌دهم که تعلیم دهد یا بر شوهر مسلط شود؛ بلکه در سکوت بماند. زن با سکوت به کمال اطاعت تعلیم گیرد» (همان: ب2، آیه‌ی 13) اقدام به تحریم و تضییع حقوق فردی و اجتماعی زنان از آغاز تاریخ پیدایش مسیحیت تا کنون کرده‌اند.

آن‌چه الاهیات یهودی را به کلی از الاهیات مسیحی جدا می‌سازد و خیمه‌گاه اصلی الاهیات عهد جدید را بنیان می‌نهد، قربانی شدن مسیح به خاطر میراث به جا مانده از گناه اولیه تا عصر وی است. از آن جا که از نظر راویان عهد جدید، زن (حوا) مقصر و مسئول اصلی گناه نخستین قلمداد می‌شود، بنابراین مسیح قربانی گناه حوا گشت؛ زیرا در کتاب مقدس می‌خوانیم: «آدم فریب نخورد، بلکه زن فریب خورده در تقصیر گرفتار شد» (همان: ب2، آیه 15 – 13) و نیز در عهد عتیق گفته شده است: «گناه با زن آغاز گشت» (کتاب‌های قانونی ثانی: ص514) و یا: «از نافرمانی یک شخص (حوا) بسیاری گناه کار شدند» (رساله‌ی پولس رسول به رومیان: ب5، آیه‌ی20) و یا: «به وساطت یک آدم (حوا) گناه داخل جهان گردید و به گناه موت و به این گونه موت بر همه مردم طاری گشت» (همان:آیه‌ی 13) و یا: «بلکه از آدم تا موسی (گناه) موت تسلط می‌داشت» (همان: آیه‌ی 15) و در جایی دیگر آمده: «هنگامی که ما هنوز گناه‌ کار بودیم، مسیح در راه ما مرد» (همان: ب5، آیه‌‌ی9) و یا: «به وساطت مرگ پسرش (مسیح) با خدا صلح داده شدیم» (همان: ب5، آیه‌ی10) و یا: «جمیع ما که در مسیح عیسی تعمید یافتیم، در موت او تعمید یافتیم (از گناه پاک شـدیم)» (همان: ب6، آیه‌‌ی 4) ونیز «مسیح نیز چون یک بار قربانی شد تا گناهان بسیاری را رفع نماید» (رساله‌ به عبرانیان: ب9، آیه‌‌‌ی 28). نص آیات مذکور به طور کامل گویای اندیشه و مقصود کاتبان عهد جدید است. بنابراین در عهد جدید با شهادت عیسی، غضب الهی دوران عهد قدیم رخت بر می‌بندد و در دوران جدید رحمت الهی باز می‌گردد و موت تحمیلی که حاصل گناه اولیه بود و حیات جاودانه‌ی بشر را از بین برده بود، دوباره احیا می‌گردد. این آموزه در آیه‌ی ذیل به خوبی تصریح شده است: «تا آن‌که چنان‌که گناه در موت سلطنت کرد، همچنین فیض نیز سلطنت نماید به عدالت برای حیات جاودانی به وساطت خداوند ما عیسی مسیح» (رساله‌ی پولس رسول به رومیان: ب 5، آیه 22).

به طور کلی در دوران عهد جدید که دوران رحمت برای مردان است و عدم شمول آن برای زنان، سه مجازات تا پایان تاریخ برای زنان در نظر گرفته شده است: 1- رنج و عذاب ناشی از گناه اولیه حوا، 2- محرومیت از تعلیم و تربیت (یا ماندن در نادانی و سکوت به تعبیر کتاب مقدس)، 3- درد حمل زایمان و حاکمیت شوهران؛ چنان‌که در عهد جدید آمده است: «و زن را اجازت نمی‌دهم که تعلیم دهد یا بر شوهر مسلط شود؛ بلکه در سکوت بماند؛ زیرا که آدم اول ساخته شد و بعد حوا و آدم فریب نخورد؛ بلکه زن فریب خورده و در تقصیر گرفتار شد؛ اما به زائیدن رستگار خواهد شد» (رساله‌ی اول پولس رسول به تیموتاؤس: باب 2، آیات 15-12).

اما جنس مذکر در دوران عهد جدید کاملاً بخشوده می‌شود و عیسی با خون خویش رحمت الهی را تا پایان تاریخ برای مردان مهیا ساخته و هیچ مجازات دیگری برای مردان در عهد جدید در نظر گرفته نشده است؛ در حالی که گویا گناه زن آن قدر سنگین است که در دوره‌ی جدید هم نه تنها از مسیح برای او کاری بر‌نمی‌آید، بلکه نسبت به دوران عهد قدیم یا قبل از مسیح، بر مجازات و رنج و عذاب الهی او نیز افزوده می‌گردد.

باور آموزه‌ی مجازات الاهی زن، تا نیمه‌ی دوم قرن نوزدهم در اروپا به شدت حاکم بود؛ به‌طوری‌که درسال 1847م پس از آنکه ماده‌ی بیهوشی کلروفورم کشف و مصرف آن برای جلوگیری از درد زایمان توسط «سیمپ‌سون»18 تجویز شد، کلیسا با کاربرد آن در بیمارستان‌ها مخالفت ورزیده و به استناد آیات کتاب مقدس، آن را گناه و نوعی مقابله با اجرای حکم مجازات الاهی در نظر گرفته شده برای زنان، تفسیر و تحریم کرد (راسل، 1355: ص71).

2-1) زن در الاهیات مسیحی قرون اولیه

از همان آغاز قرون اولیه یا اوایل پیدایش مسیحیت، پذیرش آموزه‌های سفر پیدایش که عمدتاً بحث خلقت آدم و حوا در آن ذکر شده است، برای متفکرین آزاد اندیش مسیحی دشوار و غیرقابل قبول می‌نمود و با مقاومت و توجیه و تفسیرهای مشروط مواجه گردید.

1-2-1) اگوستین

قدیس آگوستین19 (430-354م) در «رساله اختیار» آراء خویش را درباره‌ی قبول اختیار و رد گناه اولیه ذاتی بر طبق آموزه‌های مسیحی به طور شفاف بیان می‌کند (دورانت، 1368،ج4، ص86). او در کتاب «اعترافات» موروثی و ذاتی بودن گناه اولیه را نمی‌پذیرد و می‌نویسد: «اما اگر من از لحظه تولد گناه‌کار بودم و از آن هنگام که نطفه‌ام در رحم مادر بسته شد، معصیت با من بود، پس خدایا از تو می‌پرسم که کجا و چه وقت، این بنده‌ی تو معصوم بوده است؟ دیگر از آن زمان نخواهم گفت؛ زیرا چون هیچ اثری از آن در خاطرم باقی نمانده است، مرا با آن کاری نیست» (آگوستین، 1380: ص56). در جایی دیگر نیز تأکید می‌کند: «اما گناه را تو خلق نکردی، بلکه تنها حکم آن هستی» (همان: صص 59).

آگوستین رنج حوا و فریب‌خوردگی او را می‌پذیرد (همان: ص155؛ 442) و در سه دفترپایانی کتاب اعترافاتش به تفسیر آیات اولیه سفر پیدایش به سبک ترتیبی می‌پردازد. آن‌گاه درباره‌ی تأثیر جنسیت در شمول عنایت خداوند چنین می‌گوید: «جنسیت مرد و زن نیز موجب تفاوتشان در دریافت عنایت تو نمی‌گردد» (همان: ص457). هم‌چنین می‌گوید: «در ساحت جسم نیز خداوند زن را برای مرد آفرید. او از حیث ذهن و خردمندی هم گوهر با مرد است؛ اما به لحاظ جنسیت، جسمش مطیع او است؛ درست به همان‌سان که کشش‌های طبیعی باید تحت سیطره‌ی قوه‌ی تعقل نفس قرار گیرند» (همان: ص469) و کمی جلوتر می‌گوید: «فعل عقلانی را مطیع قانون عقل قرار دادیم؛ به همان‌سان که زن مطیع مرد است» (همان: ص471).

از بیانات آگوستین کاملاً پیداست که منطوق آیات کتاب مقدس را نمی‌پذیرد و چندین آیه را درباره‌ی خلقت زن که در سفر پیدایش آمده و یا در عهد جدید بر آن تأکید شده است، بدون تفسیر مسکوت می‌گذارد. آگوستین در بعضی از آثارش تنها بر شباهت آدم به خداوند اذعان نموده و آدم را نماد مسیح و حوا را نماد کلیسا تأویل کرده است (مک گراث: 1384: ج1 ، ص332). آگوستین در تأیید بازتاب گناه اختیاری می‌گوید: «اعمالم از طبیعت من سر نمی‌زند، بلکه گناهان درونم مرا بدان‌ها وا می‌داشتند. آن پاره‌ای از مکافات گناهی بود که پدر نخستین من، آدم، از سر اختیار مرتکب شده بود» (همان: ص250).

موضع‌گیری‌های آگوستین درباره‌ی آموزه‌های مسیحیت متناقض و گاه متزلزل به نظر می‌رسد و به همین دلیل برخلاف عقاید پیشینش، عیسی مسیح (ع) را هم مقتدا و هم شفیع فدیه و گناه دانسته و خدا را از این بابت سپاس گذاشته و می‌گوید: «ای پدر نیک، تو آن قدر دوستمان داشتی که برای نجات گناه کارانی هم‌چون ما، حتی پسر خویش را دریغ نکردی و او را قربانی ساختی. آن قدر دوستمان داشتی که محض خاطر ما، مسیح از حق الوهی خود بهره نجست و به قربانی گردن نهاد که او را به مرگ، آن هم مرگی بر صلیب رهنمون شد» (همان: ص346). آگوستین گویا توجه ندارد که چگونه ممکن است با ردّ ذاتی بودن گناه و عدم انتقال آن از نسلی به نسل دیگر باز به تاوان دهی مسیح و فدیه شدن وی قائل شد؟!

درگیری و مناقشات آگوستین با پلاگیوس (425-335م) 20 در باب گناه اولیه مشهور است. پلاگیوس معتقد بود که گناه نخستین و سقوطی در کار نیست؛ نظریه و فساد جبلی انسان در واقع تأثیر گناهان بشر را بزدلانه به گردن خدا می‌اندازد و استدلال می‌کرد: «اگر من مکلف به اجرای عملی هستم، پس به انجام آن هم قادرم» (همان: ص87). از نظر پلاگیوس آموزه‌ی گناه نخستین جعلی بوده و از طریق آیین مانوی وارد مسیحیت گردیده است (ژیلسون، 1366: ج1، ص577).

از مبارزات فکری و عقیدتی آگوستین بـا «پـلاگیوس» و پلاگیوسی‌گری بر سر گناه آدم و حوا و چگونگی ورود گـنـاه به جهـان و مسئلـه‌ی هـبوط می‌توان به اهمیت جایگاه این آموزه‌ی مهم و جنجال برانگیز در قرون اولیه مسیحی پی‌برد (اُ.گریدی، 1377: ص182). هم‌چنین ردیه‌هایی که تا پایان قرون وسطی بر علیه پلاگیوس هم‌چنان نوشته شده است، حساسیت موضوع را مضاعف می‌گرداند؛ مانند کتاب «شکایت خداوند از پلاگیوس» نوشته‌ی «توماس بردوردین»[21(1349-1290م) که اسقف اعظم کانتربری و استاد دانشگاه آکسفـورد انـگـلستـان بـود و افـکـار او در سـرتـاسـر اروپـا بـه سـرعـت منتشر گـردیـد (مک‌گراث، 1384:ج1 ص86).

آگوستین در کتاب «موعظه»22 گناه اولیه را حاصل خطای حوا و عشق شهوت آلود آدم به او دانسته و می‌گوید: «یک زن (حوا) ما را به تباهی کشاند، اما زنی دیگر (مریم) رستگاری را برای ما بازخرید» (‌دورانت، 1368: ج4، ب1، ص 87). از مجموعه‌ی احتجاجات بین ‌آگوستین و پلاگیوس کاملاً استنباط می‌شود که آگوستین به جبرگرایی گرایش داشته و نیز نظر مثبتی به حوا و نوع جنس مؤنث نداشته است.

2-2-1) یولیانوس

متفکر دیگری در این دوره به نام «یولیانوس»23 اهل علم کلام و مغضوب کلیسا بود و به دلایل مواضع عقیدتی‌اش به یولیانوس کافر (زنده در حدود 363 م) معروف شده بود. او درباره‌ی سفر پیدایش و داستان خلقت انسان عقیده داشت: «جز در صورتی که هر یک از این داستان‌های ] سفر پیدایش[ اسطوره‌ای باشد و چنان‌که معتقدم یک تعبیر نهانی داشته باشد، همه‌ی آن‌ها مشحونند از کفر نسبت به خدا؛ اولاً چنین وانمود می‌شود که خدا که حوا را برای یاری به آدم آفرید، از این که او (حوا) موجب سقوط آدم خواهد شد، بی‌‌اطلاع بوده است. ثانیا،ً این که خدا آگاهی بر خیر و شر (یعنی تنها معرفتی که به ذهن انسان قوام می‌دهد) را از انسان دریغ می‌کند و رشک می‌برد که مبادا آدمی با سهیم شدن در میوه‌ی درخت معرفت نیک و بد، حیات جاودان یابد، ثابت می‌کند که چنین خدایی به غایت کینه‌توز و حسود است. چرا خدای شما چنین حسود است. حتی انتقام گناهان پدران را از فرزندان می‌گیرد؟» (همان: ص22).

3-2-1) گرگوریوس

پاپ گرگوریوس‌کبیر[24(604- 540م) دارای آثار و نوشته‌جات زیادی است؛ از جمله آن که تفسیری 6جلدی بر کتاب ایوب از کتاب‌های مقدس نوشته است. او در یکی از آثارش از ذاتی بودن گناه اولیه دفاع کرده و می‌نویسد: «بدبختی بشر این است که طبیعتش بر اثر گناه ذاتی فاسد است و او را به تباه‌کاری متمایل می‌کند و این نقص روحی اساسی، از طریق تولید مثل از پدر و مادر به کودک انتقال می‌یابد. اگر آدمی را به حال خود رها گذارند، گناه بر روی گناه انباشته می‌کند و به راحتی مستوجب لعن ابدی می‌شود» (همان: ص676).

پس از ذکر نمونه‌هایی از الاهیات قرون آغازین جهان مسیحیت، آشنایی لازم با فضای فکری و کلامی این دوران به ویژه در زمینه تفکر و دیدگاه‌های رایج آن دوران مربوط به زنان (حوا) به دست آمد. حال به بررسی اندیشه‌های کلامی مربوط به زنان در دوران قرون میانه (وسطا) پرداخته می‌شود.

3-1) زن در الاهیات مسیحی قرون میانه

اهمیت و نسبت الاهیات مسیحی قرون میانه با مسئله‌ی زن را می‌توان در چندین ویژگی و خصیصه خلاصه نمود: اول تداوم و حفظ موضوع زن از طریق تفسیر مبحث خلقت انسان در سفر پیدایش و آموزه‌‌ی گناه نخستین؛ دوم ایجاد زمینه‌ی تشکیک نظری و کلامی درباره‌ی عصمت ذاتی مریم (ع) و تأیید و تثبیت تاریخی عدم عصمت مریم (ع) که در اواخر قرون وسطا در تحقیقات برآمده از انجیل‌پژوهشی رخ داد. این امر منجر به فرو ریختن قداست چهره‌ی تنها اسطوره و زن آرمانی جهان مسیحی یعنی مریم (س) که از او به حوای دوم در ادبیات دینی تعبیر می‌شود، شد. مریم در گذشته نقش جبران کننده‌ی حوای گناهکار را ایفا می‌نمود. در نتیجه با ایجاد زمینه‌ی بحران و خلاء هویت برای زن مسیحی که دیگر الگو و مقتدایی نداشت که به او تأسی و اقتدا نماید و با تشدید بحران هویت در اثر عدم وجود زن آرمانی مسیحی در دوران رنسانس و نهضت اصلاح دینی زمینه‌ی اصلی و بستر پیدایش مکتب فمینیسم فراهم آمد که توضیح تاریخی آن در بخش اول این گفتار به تفصیل بررسی و بیان شد.

سومین خصیصه‌ی (اواخر) این دوران آن است که به ابتکار و همت والای الهی‌دانان ادیب و نامی، آموزه‌‌های دینی مسیحی مرتبط با زنان از عرصه‌ی الاهیات وارد ساحت ادبیات غربی و سایر علوم دیگر گردید و از آن‌جا به ادبیات و فرهنگ جهانی راه یافته و رسوخ نمود. تأثیرات شگرف این جریان فرهنگی در ادوار بعدی به طور بارز بررسی و بازگو خواهد شد.

1-3-1) آنسلم

قدیس آنسلم25 (1109-1033م) بزرگ‌ترین الهی‌دان ایتالیایی و مؤثرترین نظریه پرداز مسیحی قرون وسطا است که آثار کلامی بسیار مهمی از وی برجا مانده است. او در یکی از رسائل خود به نام «چرا خدا به صورت بشر در‌آمد؟» کوشید تا به کمک دلایل عقلانی، اساسی‌ترین اعتقاد مسیحیان یعنی آموزه‌ تجسد و تجلی خداوند را در هیأت یکی از آدمیان (عیسی مسیح) ثابت کند. قبل از آنسلم به این سؤال جوابی داده شده بود که قدیس «آمبروسیوس»26 (استاد آگوستین)، پاپ لئو اول و چند تن از آباء کلیسا آن را صحیح می‌دانستند و همگی در مقام مدافعه از آن سخن گفته بودند. طبق آن نظریه‌ آدم و حوا چون از فرمان الهی تمرد کردند و میوه‌ی نهی شده را خوردند، خود و اخلاف خود را به ابلیس فروختند؛ بنابراین بشر فقط در صورتی می‌توانست از دام شیطان و ورطه‌ی دوزخ بجهد که خداوند به صورت آدمی درآید و به قتل برسد. آنسلم به استدلال دقیق‌تری مبادرت جست؛ وی گفت: «سرکشی آدم و حوا گناهی بود به غایت بزرگ؛ زیرا تمرد از امر ذاتی لایتناهی بود و نظام اخلاقی جهان را متزلزل می‌ساخت، تنها کفاره‌‌ای لایتناهی می‌توانست این گناه به غایت بزرگ را جبران کند؛ فقط وجود لایتناهی قادر به دادن چنین کفاره‌ای لایتناهی بود. خداوند به صورت آدمی (عیسی مسیح) درآمد تا تعادل اخلاقی جهان را باز گرداند» (دورانت، 1368: ج4، ص 1261).

2-3-1) کانشی و ابن میمون

«ویلیام کانشی27(1154- 1080م) پیرو مکتب «پیرآبلار»28(1142- 1079م) بود و تحت تأثیر حکمت مدرسی در ابتدا به رد معانی ظاهری داستان خلقت حوا از دنده‌‌‌ی آدم پرداخت و صرفاً آن را نمادی رمزی و تمثیلی تلقی کرد. پس از شکایاتی که از وی به رهبران کلیسا و قدیس «برنار»29 شد، بنابه گفته‌ی مورخین، توبه نموده و از افکار بدعت‌ ‌آمیز خویش دست برداشته و سرانجام پذیرفت که حوا از دنده‌ی آدم آفریده شده است!! (همان: ص1282).

«ابن میمون یهودی» (1204- 1135م) نیز تفسیر نمادینی از سفر پیدایش داشت. به این بیان که حضرت آدم روح یا عرض فاعل است. حوا هیولای (ماده‌ای بی‌شکل) منفعل است که سرچشمه‌ی تمام شر است و مار (شیطان) قوه‌ تخیل است (همان: ص527).

3-3-1) آکوئیناس

«توماس‌آکوئیناس»30(1274-1225م) الـهی‌دان برجـسته و نام‌آور در کتاب «الاهیات جامع»31 از ماجرای خلقت آدم و حوا تحلیل جانبدارانه و خاص و مذکر‌گرا داشته و می‌گوید: «به واسطه‌ی پندار نادرست حوا درباره‌ی نیکوکاری بود که آدم از فرمان خداوند تمرد کرد و اکنون هر نسلی باید لکه‌ی آن گناه نخستین را همراه داشته باشد» و نیز: «جنس مؤنث در واقع مذکری است که منحرف شده است (یعنی‌حرام‌زاده و نامشروع است( . زن محتملاً نتیجه‌ی نقصی است در قوه‌ی تولیدی مرد یا عاملی خارجی مثل باد مرطوب جنوب» و در جای دیگر نیز می‌گوید: «زن نتیجه پیروزی هیولا بر صورت است. در نتیجه‌ زن از لحاظ جثه و عقل و اراده موجودی است ضعیف‌تر. میل شهوانی زن به مراتب بر مرد تفوق دارد؛ حال آن‌که مرد حکایت تجلی عنصر پایدارتری است. مرد و زن هر دو شبیه خداوند آفریده شده‌اند. لکن این امر در مورد مرد مخصوصاً بیشتر صدق می‌کند. مرد آغاز و انجام زن است، همان‌سان که خداوند سرچشمه و پایان کائنات است. زن در همه چیز به مرد محتاج است ؛ لیکن مرد تنها برای تولیدمثل نیازمند زن است. مرد کلیه‌ی امور را بهتر از زن انجام ‌می‌دهد، حتی توجه به خانه را. زن صلاحیت تصدی هیچ گونه شغل مهمی را در دستگاه کلیسا یا مملکت ندارد. زن جزئی از مرد است. واقعاً یک دنده‌ی اوست» (همان: ص1311؛ مک‌گراث، 1384: ج1، ص224).

آکوئیناس در موضع‌ دیگری در باب علت برتری مرد بر زن چنین استدلال کرده است: «پدر عامل فعل است و حال آن‌که مادر عامل جسمانی یا انفعالی محسوب می‌شود. زن ماده‌ی بی‌شکل تن را در اختیار مرد می‌گذارد و این ماده از نیروی شکل دهنده‌ای که در منی پدر است، شکل می‌پذیرد» (همان: ص1305). هم‌چنین می‌گوید: «زن طبق قانون طبیعت باید مطیع و منقاد باشد و حال آن که یک نفر برده نیز چنین نیست... . کودکان باید پدران خود را بیش از مادران‌شان دوست بدارند» (همان: ص1111).

آکوئیناس با کاربرد ضمیر مذکر برای خداوند به تبعیت حکمای مدرسی به معنای حقیقی مخالف بود (دورانت،1368:ج8 ،ص 729؛ ج1،ص487)؛ زیرا خداوند را همانند «باروخ بندیکت اسپینوزا»32 انفعال ناپذیر می‌دانست ( اسپینوزا، 1376: ص304).

مریم شناختی حوزه‌ی دیگری از الاهیات مسیحی است که آکوئیناس متعرض آن شده و در نهایت به تضعیف منزلت زن انجامید. انکار عصمت مریم (ع) به طور کلی موقعیت زن را در الاهیات سست نمود. آکوئیناس، عصمت ذاتی مریم (ع) را انکار نموده، او را فردی عادی و شریک در وضعیت بشر گنه‌کار می‌دانست. در الاهیات مسیحی تا قبل از آکوئیناس، مریم (ع) منبع فیض و واسطه و شفیع بین انسان و خدا محسوب می‌شـد.

«دانـزاسکوتـس»33(1308-1265م) با موضع‌گیری شدید در برابر آکوئیناس «نظریه‌ی لقاح مطهر» را مطرح نمود و از عصمت ذاتی مریم (ع) و نقش وی در نجات و رستگاری انسان از گناه اولیه دفاع نمود و سعی کرد حوزه‌ی مریم شناختی را تثبیت کرده و گسترش دهد. ولی در نهایت تحقیقات انجیل پژوهی به نفع نظریه آکوئیناس تمام شد و اسکوتوس در این راه موفقیت چندانی نیافت (مک گراث، 1384: ج1، ص102).

آراء و اندیشه‌های فلسفی و کلامی توماس آکوئیناس به مرور زمان به مکتب مهمی که بر گرفته از نام کوچک او بود، مکتب (تومیسم)، مبدل شده و حیات آن تا عصر حاضر هم چنان ادامه یافته است. آثار بسیاری در شرح افکار و مکتب آکوئیناس تاکنون نگاشته شده است. عده‌ی فراوانی از فلاسفه و متکلمین مسیحی معاصر نظیر «اتین ژیلسون»34 فرانسوی (1978- 1884م) و «فردریک چارلز کاپلستون»35(...- 1907م) خود را پیرو مکتب وی می‌دانند که به «نوتومیست‌ها»36مشهورند.

4-3-1) دانته

دانته آلیگیری37 (1324- 1265م) از نویسندگان ایتالیایی و ادبای مشهور قرون وسطا و کاتولیکی بسیار مؤمن و متعصب بود. در کتاب بسیار معروفش «کمدی الاهی»38 کمال ذاتی آدم و خلقت وی را این گونه توصیف می‌کند: «ای تنها میوه‌ای که رسیده آفریده شدی» (دانته، 1378: ج3، سرود26، ص1507) و در برابر تجلیل از منزلت آدم با اکراه خاصی از آفرینش حوا چنین سخن می‌گوید: «تو پنداری که آن سینه‌ (سینه‌ی آدم) که دنده‌ای از آن برکشیده شد تا از آن چهره‌ی زیبایی پدید آید (حوا) که کامش برای سراسر جهانیان چنین گران تمام شد» (همان: ج3، سرود 13، ص1298). دانته در بخش دیگری به محاکمه و سرزنش حوا پرداخته و می‌گوید: «بی‌پروایی حوا را سخت به باد ملامت می‌گیرم؛ زیرا که در آنجا آسمان و زمین فرمان‌بردار بودند، زنی یکه‌تاز و تازه آفریده، طاقت آن را نیافت که حجابی بر روی داشته باشد و حال آن‌که اگر در زیر این حجاب از در فرمانبرداری درآمده بود، مرا زودتر و بیشتر لذاتی چنین وصف ناپذیر نصیب می‌آمد» (همان: ج1، سرود 29، ص947).

مقصود دانته از واژه‌ی حجاب، شرم و حیایی است که حوا بایستی از گستاخی و کنجکاوی ورزیدن وخوردن میوه‌ی درخت معرفت خودداری می‌کرد و در عالم بی‌خبری هم‌چنان باقی می‌ماند. نقش دانته در تعمیم و انتقال و کشاندن آموزه‌های الاهیات مسیحی به عرصه‌ی ادبیات رمانتیک دینی اروپا بسیار حیاتی است.

ترجمه شاهکار ادبی او به دهها زبان و استقبال بی‌سابقه از آثارش حاکی از تأثیرگذاری گسترده‌ی وی بر ادبیات و فرهنگ جهانی می‌‌باشد؛ به گونه‌ای که پس از او به تقلید از آثارش شاهکار‌های ادبی فراوانی در سطح اروپا ظهور نمود و به ویژه در دوره‌ی رنسانس به اوج خود رسید که شرح بیشتر و مستند آن در بخش آتی این نوشتار خواهد آمد .

ادامه دارد.... .

 

 

فهرست منابع:

* «کتاب مقدس» (عهد عتیق، عهد جدید)، چ3، نشر ایلام، 2002م.

* «کتاب‌هایی از عهد عتیق» (کتاب‌های قانونی ثانی) بر اساس کتاب مقدس اورشلیم، ترجمه پیروز سیار، چ1، نشر نی، 1380ش.

* آگوستین: «اعترافات»، سایه میثمی، چ2، دفتر پژوهش و نشر سهروردی و مرکز بین‌المللی گفتگوی تمدن‌ها، 1380ش.

* مک‌گراث، ‌آلیسر: «درس‌نامه الاهیات مسیحی»،ج1، ترجمه بهروز حدادی، چ1، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1384ش.

* ا.گریدی، جُوان: «مسیحیت و بدعتها»، ترجمه عبدالرحیم سلیمانی اردستانی، چ1، مؤسسه فرهنگی طه، 1377ش.

* اسپینوزا، باروخ: «اخلاق»، ترجمه‌ی محسن جهانگیری، چ2، مرکز نشر دانشگاهی، 1376

* دانته آلیگیری: «کمدی الهی برزخ، دوزخ، بهشت»، 3جلد، ترجمه‌ی شجاع‌الدین شفا، چ8، امیرکبیر، 1378ش.

* دورانت، ویل: «تاریخ تمدن، اصلاح دینی»، ج6، ترجمه فریدون بدره‌ای، سهیل آذری، پرویز مرزبان، چ2، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1368ش.

* دورانت، ویل: «تاریخ تمدن، عصر ایمان»، ج4، ترجمه ابوطالب صارمی، ابوالقاسم پاینده، ابوالقاسم طاهری، چ2، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1368ش.

* دورانت، ویل: «تاریخ تمدن، قیصر و مسیح»، ج3، ترجمه‌ی حمید عنایت، پرویز داریوش، علی اصغر سروش، چ 2، سازمان انتشارات آموزش انقلاب اسلامی، 1367ش.

* راسل، برتراند: «علم و مذهب»، ترجمه‌ی رضا مشایخی، چ1، دهخدا، 1355ش.

* ژیلسون، اتین: «روح فلسفه قرون وسطی»، علی مراد داودی، چ1، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1366ش

* میلر، و.م: «تاریخ کلیسای قدیم»، ترجمه علی نخستین و عباس آریان‌پور، چ2، انتشارات حیات ابدی، 1981م.

* مستر هاکس: «قاموس کتاب مقدس»، چ1، اساطیر، 1377ش.

* دورانت، ویل و آریل: «تاریخ تمدن، عصر لویی چهاردهم»، ج8، ترجمه پرویز مرزبان، ابوطالب صارمی، عبدالحسین شریفیان، چ1، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1368ش.

 

 

پی نوشتها:

* - پژوهشگر، دانش‌آموخته خارج فقه و اصول.

1 creed

2- apologetics

3original sin

4- soteriology

5- sanctification

6 - fall

7Holy Spirit

8- two natures 

9- homoousion , consubstantial , monophysitism

10trinity

11- incarnation

12 - atonement

13- baptismal

14- transubstantiation 

15 Joan O Grady

16 nassenes

17-sin

18- Simpson

19- Saint Augustinus

20- palagius

21- Bradwardine

22- sermon

23- julianus

24- Gregory the Great

25- PalagiusT. Anselm

26- ST. Ambrose

27William of Conches

28- Abelard

29 - Bernard

30- Thomas Aquinas

31- Summa Theologic

32- Spinoza, Benedict Baruch

33- Duns Scotus

34-Etiene Gilson

35- Frederik charles copleston

36- Neo Thomisme

37- Dante Alighieri

38- Divine Comedy

 

 

تبلیغات