آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۳

چکیده

آن چه در نگاه اول و در بررسی تاریخ جهان گشای جوینی به نظر می آید این است که نویسنده کتاب به مدح و ستایش قوم مغول و در راس آ ن ها چنگیزخان پرداخته و این قوم وحشی را هم چون آیه‏ای از آیات الهی و نشانه ای از جباریت و قدرت نمایی پرورگار نسبت به مردمانی دانسته است که از راه حق و حقیقت به دور افتاده اند و نیاز به هدایتی دوباره دارند. اما پس از غور و بررسی عمیق تر به این نتیجه به‏دست می آید که نویسنده نه تنها حامی مغول و اندیشه و کنش آن ها نیست، بلکه در مخالفت و دشمنی با آن هاست و در جای جای کتاب خود و به مناسبت، به افشای جنایت های این قوم بی فرهنگ می پردازد و پرده از چهره خونخوار آن ها بر می دارد. در این مقاله کوشش شده است ضمن ارائه نمونه هایی از متن کتاب تاریخ جهان گشای جوینی، به گزاره های ناسازگار(paradox) پرداخته که به سان ابزاری کارآمد در دست نویسنده قرارداشته و این امکان را به او داده است تا در عین حفظ جان و موقعیت، به انتقاد از واقعیات جامعه بپردازد و ستم و جور مغولان را آشکار سازد که از این دیدگاه جوینی بسیار هوشمندانه و هنرمندانه عمل کرده است.

تبلیغات