آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

موسیقى (یا موسیقیا) واژه‌اى یونانى است که در اصطلاح و فرهنگ لغت معادل مفهوم "غنا" دانسته شده است و در چند معنا به کار می‌رود: ـ1 موسیقى طبیعى، اصوات و نغمههاى موزون و متناسب که از طبیعت برخى اشیاء و یا از حنجره پرندگان شنیده مىشود، مانند صداى دلنواز ریزش آبشارها، آواى روح پرور بلبل، قمرى و عندلیب، ترانه دلرباى کبک و هزار دستان، نواى نغز پرندگان دیگر، نغمه مسرّت بخش جویبارها، صداى فرح بخش شاخههاى درختان به هنگام وزش باد، این اصوات و آهنگها نه تنها مصون از صدمه و آسیب و زیان است بلکه نیروى فکر و تعقّل را زیاد مىکند و خستگىهاى دماغى را نیست و نابود مىسازند و انسان را خوشحال و با نشاط و سرحال مىنمایند.
 ـ2 موسیقى غیر طبیعى که دو مصداق دارد، یکى آواز خوشى که از حنجره آدمى بیرون می‌آید، دیگرى صدایى که از نواختن آلات موسیقى تولید مىشود.
 موسیقى مصنوعى: آهنگهاى مصنوعى است که دست بشر آن را به وجود می‌آورد و به وسیله وسائلى از قبیل ویولن، ترومپت، گیتار، تار، سنتور و غیره ایجاد مىشود، اصواتى که توسط این آلات به وجود می‌آیند گاهى انسان را راهى وادى حزن و اندوه مىکند، و زمانى بحدّ افراط غریق نشاط مىسازد.
() ولى این دو واژه در حوزه مفاهیم دینى با یکدیگر تفاوت دارند، "غنا" از دیدگاه فقه عبارت است از: آوازى که از حنجره آدمى بیرون می‌آید و در گلو چرخانده (چهچهه) و در شنونده سرور و وجد ایجاد مىکند و مناسب با مجالس لهو و خوش گذرانى است.
 اما "موسیقى" به صوت و آهنگى گفته مىشود که از آلات موسیقى پدید آید، بنابراین بین موسیقى اصطلاحى و موسیقى فقهى، عموم و خصوص مطلق است :"موسیقى اصطلاحى" عام و گسترده است و شامل موسیقى فقهى نیز مىگردد، ولى "موسیقى فقهى" خاص است و به بخشى از موسیقى اصطلاحى اختصاص مىیابد.
() این سخن در غنا نیز صادق است و نسبت یاد شده در آن جارى است.
() قابل ذکر است واژه موسیقى (یا موسیقیا) در متون دینى به چشم نمىخورد ولى به جاى آن واژههاى غنا، لهو،ملاهى و مصادیق آلات موسیقى، مانند: دف، مزمار(نى و فلوت) مغرف (تار) عود، طبل، تنبور و مانند آن به کار رفته است.
 موسیقى و پیامدهاى روانى آن حجةالاسلام سید جواد حسینى پیامدهاى روانى موسیقى موسیقى مصنوعى انسان را در عالمى که براى وى قابل توصیف نیست سیر می‌دهد، و چنان بر اعصاب آدمى مسلّط مىشود که گاهى مىگریاند و گاهى انسان را در حد افراط مىخنداند، گاهى اعضا و جوارح انسان را بدون اختیار خود به حرکت در می‌آورد، و زمانى تهییج عشق و شهوت مىکند و آدمى را برده و غلام خود ساخته بر اعصاب، عقل،فکر و دانش فرمانروایى و حکومت مىکند، و آثار منفى فراوانى بر روح و روان انسان دارد که به نمونههایى اشاره مىشود: 1ـ ایجاد عدم تعادل و توازن بین اعصاب سمپاتیک و پاراسمپاتیک امروزه با پیشرفت روز افزون دانش پزشکى بشر به پى آمدهاى زیانبار موسیقى براى اعصاب و روان انسان پى برده است به گفته دانش پزشکى، موسیقى بر اثر اینکه داراى زیر و بمهاى عجیب و ارتعاشات متنوع و گوناگون است و با نواهاى حزن‌انگیز و نشاط‌انگیز، نظم حیاتى بدن و تعادل دو قسمت از اعصاب نباتى (سمپاتیک و پاراسمپاتیک) را که عامل تنظیم جذب و دفع و هضم و ضربان قلب و فشار خون است بر هم می‌زند.
() 2ـ ضعف اعصاب به نظر روان شناسان، گوش دادن به موسیقى به ضعف اعصاب می‌انجامد که خود سرچشمه بسیارى از بیمارىهاى جسمى و روانى مىگردد.
 دکتر "ولف آدلر" پروفسور دانشگاه کلمبیا مىگوید: «بهترین و دلکشترین نواهاى موسیقى شومترین آثار را روى سلسله اعصاب انسان باقى مىگذارد.
» در پى سخنان او هزاران نفر در آمریکا خواستار پیشگیرى از برپایى کنسرتهاى عمومى شدند.
() پرفسور هنرى، استاد دانشگاه لویزیان روانشناسى که 25 سال پیرامون روان تحقیق کرده مىگوید:.یکى از عوامل مهم خستگى روحى و فکرى و سردردهاى عصبى گوش دادن به موسیقى است، مخصوصاً براى کسانى که به موسیقى دقت و توجّه بیشترى مىکنند.
() ویلیام حیمد: ممکن است خدا از گناهانمان بگذرد ولى ضعف اعصاب که بیشتر از موسیقى سرچشمه مىگیرد دست از سرمان برنمی‌دارد.() این بیمارى میان موسیقى دانان بیشتر رونق دارد، تا آنجا که 80% آنان مبتلا به این مرض بوده‌اند به عنوان نمونه از این افراد مىتوان، نام برد:بتهون (1770 ـ 1826) روبرت شومان (1810 ـ 1856) موریس راول (1875 ـ 1937) ایشارد واگنر، شوین، ینچه، شومان متروپولوس، یوهان، دووراک، مندلسن، باخ. جزو آن دسته از موسیقى دانانى هستند که با مبتلا شدن به بیمارى عصبى از آسایش زندگى محروم شدند و به همین وضع از دنیا رفتند.
() 3ـ بیمارى مانى بر اثر تحریک اعصاب انسان دچار اغتشاشات و آشفتگى روانى مىشود، که آن را بیمارى مانى مىنامند.
 خوشىهاى ناگهانى، خندههاى بیجا، پرگویى، هذیان گویى، عصبانیّت، عجله و شتاب و ناآرامى دائمى از آثار این بیمارى است.
() اشارد واگنر موسیقى دان مىگوید: تندرست نیستم دستگاه اعصابم از ضعف روز افزون مرا آسوده نمىگذارد.خیلى نگرانم و تنها هستم و بیشتر دلم مىخواهد بمیرم.
() 4ـ بیمارى سیکلوتمى شنیدن آهنگهاى شورانگیز و غم‌انگیز عامل فشار بر اعصاب سمپاتیک و عامل ناراحت کننده اعصاب پاراسمپاتیک مىباشد، در نتیجه یک نوع انقلاب عصبى پدید می‌آید که بر اثر آن فرد بشدّت مىخندد ناگهان در حین خنده به گریه می‌آید و باز پس از مدتى حالت طرب و نشاطى پیدا کرده بشدت مىخندد طولى نمىکشد حالت نشاط او مبدّل به تأثّر مىشود.
 بیمارى روحى سیکلوتمى در واقع دو حالت متضاد روحى است که سرنوشت ناراحت کننده‌اى بر اعصاب و روان بشر تحمیل مىکند.
() 5 ـ اختلالات دماغى مغز یکى از مراکز عصب است و سلسله اعصاب در تمام افعال و اعمال خود مطیع و فرمانبر و تابع فرامین و دستورهاى مغز مىباشند و بایستى براى بهداشت و سلامتى اعصاب از مغز محافظت نمود.
 موسیقى با مسلّط شدن بر اعصاب حمله به مغز را شروع مىکند وقتى بر مغز مسلّط شد فرمانروایى بدن را به عهده مىگیرد.
 اولین اثرش این است که اراده انسان را سلب مىکند و در نتیجه انسان بى اختیار می‌رقصد، با میز و صندلى ضرب مىگیرد، شانه تکان می‌دهد، مىخندد و مىگرید، با تسلّط کامل بر مغز و بدن دستخوش تحول و اغتشاش و آشفتگى مىگردد، خرد و اندیشه از انسان سلب و بتدریج نیروى درّاکه ضعیف شده اختلالات دماغى، آشفتگیهاى روحى، نگرانیهاى روانى پدید می‌آید و سرانجام منجر به جنون و دیوانگى مىشود.
() بتهون موسیقى دان معروف مىگوید: شما اى مردمانى که مرا دیوانه و تندخو مىپندارید و از اجتماع گریزان مىخوانید، از این که نسبت به من بد بین هستید بسیار دلگیرم و زجر مىکشم.
 براى من رفت و آمد در مجامع عمومى و همه جور خوشیهاى دیگر ممنوع(شده) ست.
 من باید مثل یک مطرود زندگى کنم براستى زندگى من پر اندوه مىباشد.
 من اکنون براى همیشه، انتظار زمانى را مىکشم که زندگى من به انتها رسد و ریشه حیاتم پاره شود.
() 6ـ تخدیر اعصاب مواد مخدر و تخدیر کننده گاهى از راه دهان و نوشیدن وارد بدن مىشود( مانند شراب و.
) زمانى از راه بوییدن (مانند هروئین و.) گاه از راه تزریق (مانند مرفین) و زمانى نیز از راه حس شنوایى به جان و روان آدمى منتقل مىشود (مانند غنا و موسیقى) لذا مىتوان گفت یکى از عوامل تخدیر اعصاب انسان که آثار زیان بارى بر روى اعصاب دارد.
 موسیقى است از این رو بعضى از آهنگها چنان افراد را در نشئه فرو مىبرد که حالتى شبیه به مستى به آنها دست می‌دهد.
 البته گاهى به این حد و مرحله نمی‌رسد، ولى تخدیر خفیف ایجاد مىکند و در پى آن آثار زیان بارى روى اعصاب بر جاى مىگذارد و شخص را دچار افسردگى و مبتلا به فشار خون مىکند.
() لوتر مىگوید: موسیقى در تخدیر اعصاب از مواد مخدّر هم قوىتر است.
() امراض روحى برخى موسیقیدانان معروف بتهون به پریشان فکرى، بدبینى به جامعه، اختلالات عصبى و دیوانگى مبتلا شد.
 بولدن به اختلالات عصبى، ناراحتىهاى روحى و روانى، و دیوانگى گرفتار شد.
 شومان به بیمارى عصبى، فلج انگشتان، کورى، ضعف سامعه و دیوانگى مبتلا شد.
 دوکوینسى به ضعف اعصاب، بى قیدى، و ضعف باصره مبتلا شد.
"شوپن" ضعف اعصاب، بدبختى، سل.
 "یوهان" ضعف اعصاب، افسردگى ناکامى؛ "دووارک" به دام ضعف اعصاب، جنون، فلاکت و "باخ" به ضعف اعصاب، اختلال هواس، تند مزاجى و کورى، و "راول" به اغتشاشات فکرى، عصبانیّت، بدبینى به جامعه، کورى ؛ و "موزارت" به لاقیدى، پریشانى فکر، شهوت رانى ؛ و "پاگانى نى" اختلال مزاج، ناراحتى اختلالات روحى و "نانى" به ضعف قواى روحى و "مندلس" اختلالات روحى و عصبى، تندخویى، سکته و "فریدمان"، به ناراحى فکرى و عیاشى و "شاپیرو" به آلام روحى و "بوکرینى" به پریشانى فکرى و بدبختى مبتلا شدند.
() "فاعتبرو یا اولى الابصار".
 در نتیجه مىتوان گفت موسیقى غیر طبیعى زیبانبارترین آثار روحى و روانى را در پى دارد که مىتوان به ایجاد عدم تعادل و توازن بین اعصاب سمپاتیک و پاراسمپاتیک، ضعف اعصاب بیمارى مانى و آشفتگى روانى، بیمارى سیکلوتمى و حالت تضاد روحى، اختلالات دماغى و جنون و دیوانگى و تخدیر اعصاب اشاره کرد.
 موسیقى تا کى جهان را همچو زندان مىکنى؟ تا بکى ظلم و جفا اینسان به انسان مىکنى؟ موسیقى اى ظالم بى رحم گو بر من چرا؟ مردمان را سیر از عمر و دل و جان مىکنى ارمغانت جز کرى کورى چه مىباشد بگو از تو جز ظلم و جفا و جور می‌آید بگو گربخوانم نامه اعمال و کارت مو بمو مىکنندت سب حتى قوم زنبوران و خو گشته‌اى ابزار استعمار کاران موسیقى بتهون را کرده‌اى سیر از دل و جان موسیقى کور شد از دست تو اسحاق و شومان موسیقى گشت قربانى مکاریت یوهان موسیقى بر چه چیزش مىکنى فخر و مباهات افتخار بى شمار علّت زتو اى موسیقى آید به بار() موسیقى و پیامدهاى اجتماعى موسیقى و آهنگهاى مصنوعى علاوه بر زیانهاى جبرانناپذیر روحى و روانى، زیانهاى ویران کننده اجتماعى نیز دارد که جامعه را از هم پاشیده به فساد و فحشا و امثال آن سوق می‌دهد.
 در این بخش به صورت فهرست‌وار به زیانها و پیامدهاى اجتماعى موسیقى اشاره مىکنیم.
 الف: گرایش به فساد اخلاقى غنا و آواز مطرب و لهوى و موسیقى مبتذل انسان را به سوى شهوت و فساد اخلاقى مىکشاند و پاکى و تقوا را در جامعه نابود مىکند.
 حضرت صادق(ع) فرمود: «بیت الغناء لاتؤمن فیه الفجیعة؛()خانه که در آن غنا باشد، از مرگ ناگهانى و حادثه ناگوار مصون نخواهد بود.
» و این فسادها در چند مورد بیشتر خودش را نشان می‌دهد.
 1ـ رواج فحشا و زنا آمار فحشا و زنا در جهان بیداد مىکند و هر سال رو به افزایش است، به دنبال آن سقط جنین و یا آمدن فرزندان نامشروع در جامعه است به این آمار توجه کنید: «چهل و هفت درصد زایمانهاى یک بیمارستان آمریکا مربوط به موالید نامشروع است.
» به ادعاى یک پزشک آمریکایى «اکثر موالید مربوط به زنان پایینتر از بیست سال، مربوط به فرزندان نامشروع بوده است.
»() در آمار دیگرى آمده «در نروژ و دانمارک از هر ده زوج موجود، سه تا چهار زوج زندگى مشترک خارج از دایره ازدواج دارند، در آمریکا تجربه زندگى مشترک خارج از ازدواج و روابط قبل آن، از پانزده درصد در سال 1970 به پنجاه درصد در سال 1993 رسیده است.
» در کشورهاى غربى، تعداد نوزادان نامشروع به شدت افزایش یافته، «در سوئد از هفده درصد در سال 1970 به پنجاه و یک درصد در سال 1988 رسیده است.
»() یکى از مهمترین عوامل ازدیاد فحشاء و زنا موسیقى و ترانههاى مبتذل است.
 پیامبر اکرم(ص) 1400 سال قبل فرمود: «الغناء رقیّة الزّنا؛() غنا نردبان زنا است.
» موسیقى با ازدیاد نیروى هوسرانى و شهوت و تحریک و تقویت غریزه جنسى بازار زنا و فحشا را گسترش می‌دهد و به دنبال آن بیماریهاى خطرناکى چون سفلیس، سوزاک، شانکر، خودارضائى و ایدز پدید می‌آید.
 به قول یکى از نویسندگان: «خواندن قرآن با صداى دلنشین انسان را به فکر وا می‌دارد، به خودشناسى که مقدّمه خداشناسى است دعوت مىکند ولى ترانه.آدمى را غرق در دریایى از هوس و آلودگى مىسازد.
»() 2ـ شراب خوارى و رقاصى از دیگر فساد موسیقى مبتذل است.
 3ـ سقط جنین، و تولید فرزند زنا در صورت زنده ماندن فساد دیگرى است که یکى از عوامل آن موسیقى مبتذل مىباشد.
 ب: غفلت از یاد خدا و قساوت قرآن یکى از عوامل گمراهى را «لهو الحدیث»() می‌داند "لهو" چیزى است که انسان را چنان مشغول کند که باعث غفلت و بازماندن از یاد خدا و کارهاى مهمتر مىشود، چرا که غنا و موسیقى آن چنان اراده انسان را سست و غریزه جنسى را تحریک مىکند که انسان خدا و قیامت را فراموش مىکند تا آنجا که قلبش قساوت مىگیرد و در نتیجه به همنوعان خود رحم نخواهد کرد.
 پیامبر اکرم(ص) فرمود: «ثلاثٌ یقسین القلب: استماع اللهو و طلب الشّکار و اتیان باب السّلطان؛() سه چیز قلب را قسى مىکند، شنیدن لهویات، دنبال شکار رفتن و در خانه شاهان رفت و آمد نمودن.
» به همین جهت دشمنان اسلام هم درصدر اسلام (در جنگ احد) و هم در این زمان (مانند جنگ عراق علیه ایران.) براى تحریک سربازان به جنگ و جنایت از موسیقى مبتذل استفاده مىکردند.
 ج: بلا و گرفتارى امام صادق(ع) فرمود: «بیت الغناء لاتؤمن فیه الفجعة ولاتجاب فیه الدّعوة ولایدخله الملک؛() خانه‌اى که در آن غنا (و موسیقى) باشد از بلیات ناگهانى درامان نیست و دعا در آن مستجاب نمىشود و مَلَک نیز در آن داخل نمىشود.
» به همین جهت غالب موسیقیدانان همیشه دچار بلا و گرفتارى بوده‌اند.
 و: گسترش فقر و محرومیّت وقتى خانه و جامعه‌اى با وجود ترانههاى مبتذل بىبرکت شد و بر مغز و اعصاب، موسیقى و ترانه حاکم شد قدرت کار و تلاش از افراد گرفته شده دچار فقر و فلاکت و ندارى مىشوند.
 حضرت صادق(ع) فرمود: «الغناء اخبث ماخلق اللّه، الغناء شرّ ما خلق اللّه.الغناء یورث الفقر؛() غنا بدترین چیزى است که آفریده شده، و شرترین آفریده خدا است.
 غنا و موسیقى، عامل فقر و ندارى است.» هـ.
: نفاق و دوروئى: از دیگر اثرات زیانبار اجتماعى موسیقى، نفاق و دوروئى است که خود عامل بسیارى از جنایات و انحرافات مىباشد.
 در بخشى از حدیث پیش گفته از زبان حضرت صادق(ع) مىخوانیم: «الغناء یورث النّفاق؛() موسیقى، عامل نفاق و دورویى است.
» و: از دست دادن شخصیّت کسى که براى خود ارزش و کرامت قائل است دور گناه نمی‌رود.
 على(ع) فرمود :«کسى که نفسش براى او محترم باشد با گناه به او اهانت نمىکند.
»() و فرمود: «کسى که براى خود ارزش قائل است به راحتى بر شهوتش مسلّط مىشود.»() و فرمود: «کسى که براى خود ارزش و کرامت قائل است دنیا در نزد او کوچک مىشود.
»() برعکس کسى که براى خود ارزش و شخصیت قائل نباشد دست به هر گناه و جنایتى می‌زند.
 یکى از زیانهاى موسیقى مبتذل سلب اراده و از دست دادن شخصیت و کرامت است.
 بسیار دیده شده که مستمعان موسیقى همراه با نواهاى موسیقى بى اراده و بى اختیار بحرکت در می‌آیند و با تکان دادن دست و پا و اندام به رقص مىپردازند و بى اختیار عامل شکسته شدن شخصیّت خویش شده و کرامت و حرمت خویش را از دست می‌دهند.
 ز: از دست دادن غیرت موسیقى بتدریج حس ناموس دوستى و غیرت را در انسان ریشه کن مىکند، زیرا موسیقى چنان تصرّفاتى در عقل و اندیشه و اخلاق مىنماید که انسان حاضر مىشود لحظه عیش و نوش و رقصیدن را بر حفظ ناموسش ترجیح می‌دهد این حقیقت در مجالسهاى مختلط و رقصهاى دسته جمعى و شب نشینىهاى آنچنانى به خوبى خود را نشان داده است و در غرب به صورت واضح دیده مىشود.
 «دقیقاً نیمى از جوانان آمریکا با روابط جنسى افراد متأهل با دیگران مخالفتى نداشته، وفادارى زوجین به یک دیگر را امرى بیهوده و بىمورد مىپندارند.
»() این یعنى بى غیرتى و گرفتار زنا و فحشا شدن یکى از عواملش از دست دادن غیرت است.
 على (ع) فرمود: «مازنى غیور قطّ؛() غیرتمند هیچگاه زنا نمىکند.
» و رسول خدا(ص) فرمود: «انّ الغیرة من الایمان؛() غیرت جزء ایمان است.
» ح: جنایت و خودکشى آمار خودکشى و دیگرکشى به شدّت در جهان افزایش یافته و هر روز خبرهاى وحشتناکى در این زمینه منتشر مىشود، یکى از عوامل این جنایت موسیقى و ترانههاى مبتذل است.
 شاهد زنده آن خودکشى افراد زیادى از موسیقی‌دانان از جمله "شومان" موسیقى دان معروف است که خود را به رود خانه "راین" انداخت() و با این عمل در حقیقت علیه انسانیّت قیام کرد.
 و همین طور خودکشى دسته جمعى کسانى که بعد از گوش دادن به ترانههاى مبتذل و موسیقى دست به این کار زده‌اند.
() و همین طور جنایت دیگر کشى از آثار زیانبار دیگر این عامل فساد یعنى موسیقى است که جامعه بشرى را به خطر انداخته است چند سال قبل در «لیتل راک» واقعه‌اى هشدار دهنده رخ داد و آن این که پسر بچّه 12 ساله با چاقو به معلّم پیانوى خود حمله کرد و در مقابل چشمان وحشت زده همسایگان او را از پاى درآورد.
() در نتیجه مىتوان گفت: موسیقى و ترانههاى مبتذل زیانبارترین پیامدهاى اجتماعى را در پى دارد که مىتوان به عنوان نمونه به رواج فحشا و بىعفتى، شراب خوارى و رقاصى، خودکشى و دیگر کشى، قساوت و بى رحمى، بلا و گرفتارى، نفاق و درویى، از دست دادن غیرت و شخصیّت و گرفتار شدن در دام فقر و فلاکت، اشاره کرد.
 در یک کلام باید گفت: گوش کن دوست اگر عاقلى و پاک سرشت جایگاهت بکند خالق افلاک بهشت موسیقى کور کند چشم جهان بینت را می‌رباید زکفت عقل و دل و دینت را() پایان بخش سخن را کلام امام راحل قرار می‌دهیم که مىگوید: «از جمله چیزهایى که مغز جوانها را تخدیر مىکند، موسیقى است.انسان را از جدّیت بیرون مىبرد. یک جوان که عادت کرده روزى چن ساعت را با موسیقى سر و کار داشته باشد، یک جوانى که اکثر اوقاتش را صرف بکند و پاى موسیقى بنشیند.از مسائل زندگى و از مسائل جدّى به کلّى غافل مىشود..
نباید دستگاه تلویزیون(و رادیو) جورى باشد که 10 ساعت موسیقى بخواند.
 این عذر نیست که اگر موسیقى نباشد در رادیو، آنها می‌روند از جاى دیگر موسیقى مىگیرند.
 حال اگر از جاى دیگر مىگیرند، ماب باید به آنها موسیقى بدهیم(؟!)».
 ادامه دارد  پىنوشتها:ـــــــــــــــــــــــ .
 ر.ک: سید مرتضى علم الهدى، ساز و آواز، قم، پیام اسلام، 1352، ص 5، احکام موسیقى، سید مجتبى حسینى دفتر نشر معارف، اول، 1385، ص .
27 . احکام موسیقى، همان، ص 27 و .28 .
 ر.ک: امام خمینى مکاسب المحرمه، ج 1، ص 198 ـ ،224 الموسیقى، على حسینى، ص 17 و احکام موسیقى، ص .28 .
 ر.ک: ساز و آواز، همان، ص 10، مجله صباح، شماره 2 و ،3 1381ش، ص .152 .
 مجله صباح همان، ص 152، انسان غذا، موسیقى، احمد شرفخانى، قم انتشارات مشهور، 1380، ص 60 - 61. .
 ساز و آواز، همان، ص 80. .
 همان، ص 82. .
 ساز و آواز، ص 22. .
 کتاب تأثیر موسیقى بر روان، ص 5، ص .11 .
 همان، ص .84 .
 ساز و آواز، ص 13. .
 همان، ص 27 ـ 28 با تلخیص و تغییر .
 کتاب تأثیر موسیقى، به نقل از ساز و آواز، ص 83..
 ر.ک: تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازى، دارالکتب الاسلامیّه، ج 17، ص 24؛ الغنا فى الاسلام، عبدالکریم عکاس، دمشق، ص .15 .
 کتاب شعر و موسیقى به نقل از ساز و آواز، ص .80 .
 ساز و آواز، ص 69 ـ .71 .
 شعر از اعلم، ساز و آواز، ص 92. .
 کافى، کلینى، بیروت، دارالاضواء، ج 6، باب الفناء،ص 433، ح 15؛ وسائل الشیعه، ج 12، باب .
99 . سیماى زن در جهان ایالت متحده آمریکا، جلیل روشن دل و قلى پور، تهران نشر زیتون، ص 36 و 97. .
 همان، ص 35. .
 بحارالانوار، محمد باقر مجلسى، دارالکتب الاسلامیه، ج ،79 ص 247 ح 26؛ ص 252 ح 6، ص 241، ح 7؛ منتخب میزان الحکمه، محمدى رى شهرى، سید حمید حسینى، ج ،1 ص 396، ح 4895. .
 ساز و آواز، ص .82 .
 سوره لقمان، آیه .6 .
 منتخب میزان الحکمه، ص 396، ح 4896. . کافى، ج 6. .
 وسائل الشیعه، ج 12، باب 99(ابواب ما یکتسب به) ؛ منتخب میزان الحکمه، ص 396، ح .4897 .
همان. و و . همان، ص 509، ح 6208، 6209، .
6210 . اینگلهارت، تحوّل فرهنگى در جامعه پیش رفته صنعتى، ترجمه مریم وتر، ص 500، جوان و روابط، ص 50.
 .
 من لایحضره الفقیه، صدوق، ج 3، ص 444، ح 4541 به نقل از منختب میزان الحکمة، ص 398. .
 منتخب میزان الحکمه، ح 4924. .
 ساز و آواز، ص 35. .
 همان، ص .39 .
 همان، ص .67 .
 همان، ص .93 .
 صحیفه نور، ج 8، ص 197 ـ 201، ج 9، ص 155، و ج ،12 ص .104

تبلیغات