آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

ضرورت بحث‏ توسعه و پیشرفت هر جامعه‏اى مرهون موفقیّت‏هاى به دست آمده از ناحیه مدیریت مى‏باشد.
 در فرآیند مدیریت اسلامى یکى از مهم‏ترین نکات در خور تأمّل انتخاب شایسته‏ترین افراد براى مسؤولیت‏هاى سالم در جامعه اسلامى است تا از یک سو اشتباهات و انحرافات احتمالى به حداقل برسد و از سوى دیگر جامعه در مسیر رشد و شکوفایى قرار گیرد.
 وقتى جامعه‏اى بر اساس آرمان‏هاى دینى شکل گرفته باشد، امّا بر اساس افکار و ایدئولوژى مادّى و غیر مذهبى اداره مى‏شود، بى تردید در بخش مدیریت آسیب‏هاى جبران ناپذیرى را متحمّل خواهد شد که شناخت این آسیب‏ها امرى ضرورى است.
 اصطلاح آسیب‏شناسى مدیریت، یعنى شناخت اشکالاتى که در حوزه حکومت متوجه امور ادارى، سیاسى و اجتماعى شود که نگارنده سعى دارد در این مقال به بیان اهمّ آن‏ها از منظر امام على(ع) بپردازد.
 امید است که در سال نوآورى و شکوفایى مورد توجه مسؤولین محترم نظام جمهورى اسلامى قرار گیرد تا سازمان‏ها و دوایر گوناگون کمتر با چالش‏هاى اجرایى، ادارى و قانونى روبرو شوند.
 تکبّر و خودخواهى‏ اولین عامل آسیب‏زا در حوزه مدیریت و امور اجتماعى غرور و خودخواهى است که معمولاً پس از رسیدن به مقام در برخى از مسؤولین و مدیران مشاهده مى‏شود.
 در اثر غفلت از حقیقت، بشر ممکن است به محض رسیدن به ریاست دچار تکبّر و خودپسندى شود که این رذیله اخلاقى بزرگ‏ترین آفت کارى اوست و مى‏تواند تمام آثار مثبت مسؤولیت وى را از بین ببرد.
 اینجاست که حضرت على(ع) همواره کارگزاران و مدیران نظام اسلامى را به دورى از تکبّر و خود بینى توصیه مى‏کند.
 آن حضرت در عهدنامه خود به مالک اشتر چنین مى‏فرماید: «ایّاک و الاعجاب بنفسک و الثّقة بما یعجیک منها و حبّ الاطراء فانّ ذلک من اوثق فرص الشّیطان فى نفسه لیمحق ما یکون من احسان المحسنین؛(1) مبادا هرگز دچار خودپسندى شوى و به خوبى‏هاى خود اطمینان کنى و به پرهیز از این که دوست داشته باشى دیگران تو را ستایش کنند، زیرا حالت غرور و خودپسندى مناسب‏ترین فرصت براى شیطان است تا کردار نیک نیکوکاران را نابود کند.
» بر اساس اندیشه سیاسى امام على(ع) غرور و خودخواهى بزرگ‏ترین آفت مدیریت است که زمامداران و مدیران را به سوى خودکامگى و سرانجام ذلّت و خوارى مى‏کشاند، بنابراین مسؤولین نظام اسلامى نباید در اثر این صفت رذیله، گرفتار وسوسه‏هاى شیطانى شده و از راه حق خارج شوند، بلکه همیشه باید مواظب باشند تا به غرور و خود بینى دچار نگردند.
 عدم دسترسى مردم به مسؤولین‏ یکى دیگر از آسیب‏هایى که مسؤولین و مدیران را از مسیر اصلى حکومت و مدیریت منحرف مى‏سازد، جدایى میان مسؤولین و مردم است.
 امام على(ع) در سیره خود همواره کارگزاران و مسؤولین حکومتى را نسبت به این آسیب مهم هشدار مى‏داد و به آنان مى‏فرمود که میان خود و عموم مردم نباید هیچ گونه فاصله و مانعى قرار دهید.
 آن حضرت خطاب به مالک اشتر مى‏فرماید: «فلا تطوّلنّ احتجابک عن رعیّتک فانّ احتجاب الولاة عن الرّعیّة شعبة من الضّیق و قلّة علمٍ بالامور و الاحتجاب منهم یقطع عنهم علم ما احتجبوا دونه فیصغر عندهم الکبیر و یعظم الصّغیر و یقبح الحسن و یحسن القبیح و یشاب الحقّ بالباطل؛(2) هیچ گاه خود را به مدّت طولانى از مردم پنهان مکن، زیرا دور بودن زمامداران از چشم عموم مردم خود موجب نوعى محدودیّت و بى‏اطلاعى نسبت به کارهاى مملکت است.
 پنهان شدن زمامداران آگاهى آنان را نسبت به بسیارى از مسائل از بین مى‏برد، در نتیجه بزرگ نزد آنان کوچک و کوچک نزد آنان بزرگ مى‏شود و نیز کار نیک زشت و کار زشت زیبا جلوه داده مى‏شود و حق با باطل آمیخته مى‏گردد.
» از این رو مدیریت پسندیده در اداره امور باید پاسخگوى نیازها و پرسش‏ها و جهت دهنده مسیر توده‏هاى مردم باشد.
 بى‏توجهى نسبت به طبقه محروم‏ از دیگر آسیب‏هاى رفتارى مسؤولان و مدیران، کم توجهى یا بى توجهى به طبقه محروم و قشر آسیب‏پذیر جامعه است.
 مولاى پرهیزگاران در نهج البلاغه مدیران و کارگزاران را به توجه بیش‏تر به قشر محروم جامعه و تأمین خواسته‏هاى آنان توصیه نموده است.
 آن حضرت به مالک اشتر چنین مى‏فرماید: «مبادا سرمستى حکومت تو را از رسیدگى به محرومان باز دارد که هرگز انجام کارهاى فراوان و مهم عذرى براى ترک مسؤولیت‏هاى کوچک‏تر نخواهد بود.
 همواره در فکر مشکلات آنان باش و از آنان روى بر مگردان.
 امور کسانى از فقرا را رسیدگى کن که به ظاهر به چشم نمى‏آیند و دیگران این قشر را کوچک مى‏شمارند و کم‏تر به تو دسترسى دارند.
»(3) حضرت على(ع) در ادامه به این نکته اشاره مى‏کند که من از رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود: «لن تقدّس امّة لایؤخذ للضّعیف فیها حقّه من القوىّ غیر متتعتعٍ؛(4) ملّتى که حق ناتوان را از زورمندان باز نستاند، رستگار نخواهد شد.
» پس مدیران در جامعه اسلامى علاوه بر تأمین نیازهاى اولیه محرومان از بیت المال باید براى استرداد حقوق از دست رفته آنان اقدام نمایند و وظیفه دارند که علل و عوامل ثروت‏هاى بادآورده را شناسایى و ریشه کن کنند و اجازه ندهند که عدّه‏اى با تجاوز به حقوق دیگران، به انباشت ثروت نامشروع بپردازند.
(5) انحصار طلبى‏ انحصارطلبى آن است که مدیر و کاگزار در حوزه قدرت و اختیارش همه چیز را به خود و خویشاوندانش اختصاص دهد، بدین معنا که قدرت، امکانات و دیگر امتیازات اجتماعى را به اقوام و دوستان خود اختصاص دهد و دیگران را از آن‏ها محروم سازد.
 امیرالمؤمنین على(ع) در اندیشه سیاسى خود فرمانروایان و کارگزاران را به شدّت از این مسئله برحذر داشته، به طورى که به مالک اشتر مى‏فرماید: «از امتیاز خواهى بپرهیز و چیزى را که همه مردم نسبت به آن یکسان هستند به خود اختصاص مده.
 هر کارگزار و مسؤولى نزدیکان و خویشاوندانى دارد که توقع برترى، امتیازخواهى و دخالت در قراردادها بدون رعایت انصاف را دارند، ولى تو چاره‏اى بیندیش و به هیچ یک از اطرافیان و وابستگان چیزى از مال، زمین وواگذار مکن و مبادا در تو طمع کنند تا قراردادى به سود آنان منعقد کنى، زیرا این کار مایه ضرر سایر مردم مى‏گردد.
»(6) از فرمان‏هاى امام على(ع) به مسؤولین و مدیران نظام اسلامى چنین بر مى‏آید که انحصارطلبى بزرگ‏ترین آفت دولت است.
 تاریخ جهان دولت‏هاى فراوانى را سراغ دارد که در اثر انحصارطلبى زمامداران و مدیران به سرعت رو به ضعف رفته و زمینه زوالشان فراهم گردیده و نابود شده‏اند .
امروزه نیز زمامداران و مسؤولین بسیارى از کشورهاى اسلامى و غیر اسلامى گرفتار انحصارطلبى‏هاى گوناگون حزبى، نژادى، زبانى و مذهبى هستند که همین عوامل موجب نابسامانى‏هاى حکومتى شده است، بسیارى از جنگ‏ها و تجاوزها در جهان معلول انحصارطلبى زمامداران است، از این رو دست اندرکاران امور حکومتى باید تلاش نمایند تا با تربیت درست مدیران و مسؤولین از بروز این آفت جلوگیرى کنند.
 روى کار آمدن افراد نالایق‏ ورود افراد نالایق به حوزه مدیرت یک جامعه ضربات جبران ناپذیرى بر پیکره ارزش‏هاى آن جامعه مى‏زند.
 حضرت على (ع) درباره انسان‏هاى بیمار و ناکارآمد مى‏فرماید: «فانّ المتکاره مغیبه خیرٌ من مشهده و قعوده اغنى من نهوضه؛(7) سست عنصران ناراضى نبودشان بهتر از حضورشان و بى‏کارى آنان از اقدامشان مفیدتر است.
» واگذارى امور به افراد نالایق و ناآگاه از آسیب‏هاى مدیریتى است.
 با توجه به گستره دامنه دار مدیریّت و مسؤولیت نباید کارها به کسانى سپرده شود که احساس وظیفه نکنند و نتوانند بار سنگین این رسالت را تا پایان بر دوش بکشند.
 داستان حضرت یوسف(ع) و اشاره آن حضرت به استعداد و قابلیّت خویش در اداره امور اقتصادى مؤیّد مطالب مزبور است.
 قرآن کریم از زبان این پیامبر(ع) مى‏فرماید: «قال اجعلنى على خزائن الارض انّى حفیظٌ علیمٌ؛مرا سرپرست گنجینه‏هاى سرزمین مصر قرار بده، زیرا امانت دارى با وفا و آگاه هستم.
» مولاى پرهیزگاران(ع) در عهدنامه خود به مالک اشتر درباره انتخاب مدیران لایق این گونه توصیه مى‏کند: «و اجعل لرأس کلّ امرٍ من امورک رأساً منم لایقهره کبیرها و لایتشتّت علیه کثیرها؛(8) براى هر یک از کارها رییس و مدیرى انتخاب کن، مسؤولى که کارهاى بزرگ او را مغلوب نسازد و زیادى کارها وى را پریشان و خسته نکند.
» بنابراین شایستگى، کاردانى و تعهد و در یک کلام شایسته سالارى برخاسته از دین یکى از لوازم اساسى در مدیریت در عرصه فرهنگى، ادارى و اجتماعى است.
 همکارى با صاحبان قدرت و ثروت‏ جدا شدن از عموم مردم و همراهى با قدرتمندان و صاحبان ثروت، از دیگر آسیب‏هاى بزرگ است که استقلال مدیریت صحیح را تهدید مى‏کند و روند آن را از رسیدن به اهداف آرمانى، همچون جامعه عدالت محور دور مى‏کند و به پرتگاه‏ها و چالش‏ها خواهد کشاند.
 در دین مبین اسلام آن چه از ابتدا مایه افتخار بوده است، دورى از صاحبان زور و ثروت و مقابله با آنان جهت اجراى عدالت.
 نبى مکرّم اسلام از آغاز تا پایان رسالت خود تمامى تلاش‏هاى خویش را مبذول داشت تا از وادى منفعت پرستان و زراندوزان به دور باشد و بتواند رسالت الهى را خالى از هرگونه جانب دارى و مصالح به صورت ناب در اختیار تشنگان مکتب الهى قرار دهد.
 امام على(ع) در خطابى به مسؤول جمع آورى زکات چنین سفارش مى‏کند: «فاذا قدمت على الحىّ فانزل بمائهم من غیر ان تخالط ابیاتهم؛(9) هنگامى که بر قبیله‏اى وارد شدى در منازل آنان مسکن نگزین و بر سر سفره کسى ننشین و بر لب آب چشمه یا قنات آنان که عمومى است فرود آى.
» به راستى رمز پویندگى و بالندگى مدیریت سالم دورى از وابستگى به قدرت‏هاست و این امر مهم جز با ایجاد صفاتى همچون قناعت، شجاعت و بردبارى در مجموعه سازمان‏ها ممکن نیست.
 جزئى نگرى و عدم اولویت بندى‏ یکى دیگر از عوامل آسیب زا در موفقیّت مدیران، عدم شناخت اولویت‏ها و طبقه بندى کارهاست.
 پرداختن به کارهاى روزمره و ادارى بدون اولویت بندى زمینه سردرگمى را فراهم مى‏نماید.
 هم چنین اقدام به امور جزئى و غیر ضرورى پردازش کارهاى مهم را به تعویق مى‏اندازد.
 امام على(ع) راز کامیابى در مدیریت را دورى از امور کوچک و پرداختن به امور مهم مى‏داند و در این زمینه مى‏فرماید: «به دنبال کارهاى مهم برو و از پرداختن و دل مشغولى به کارهاى غیرضرورى بپرهیز، زیرا با ترک کارهاى غیر مهم زمینه رسیدگى به امور اساسى فراهم مى‏آید.
»(10) بى‏تردید در مقوله پر ارزش و مهم مدیریت هرگونه سستى و جزئى نگرى و نداشتن اولویت‏بندى، چیزى جزء انهدام و پاشیدگى به دنبال نخواهد آورد.
 آن حضرت باز در این زمینه مى‏فرماید: «من اشتغل بغیر المهمّ ضیّع الاهمّ؛(11) هر کس خود را به امور جزیى مشغول سازد، زمینه پاشیدگى و تضییع مسائل مهم‏تر را فراهم نموده است.
» بنابراین بر مدیران و برنامه ریزان لازم است تا خود را از بند مسائل جزئى و امور غیر مفید برهانند و با اولویت‏شناسى زنجیره‏اى از زمینه‏هاى کارى سنجیده شده را به ترتیب اهمیّت فراهم آورند تا با تمرکز نیروها بر یک محور، کارها با سرعت و دقّت بیش‏تر به پیش روند.
 با توجه به مطالب یاد شده پرداختن به امور اساسى و اولویت‏شناسى و داشتن طرح و برنامه‏اى کلى مى‏توان مدیریت سازمان‏ها و ادارات را با سرعتى مطمئن به سوى اهداف تعیین شده به پیش برد.
 ناهماهنگى و سهل انگارى‏ سهل انگارى در مدیریت و ناهماهنگى در سازمان دهى منابع انسانى و غیر انسانى تلاش‏ها را در درون مجموعه خنثى مى‏کند و موجب دوباره کارى، تخریب نیروها و حتّى دور شدن از اهداف اصلى خواهد شد.
 ساختن نظامى پیوسته، هماهنگ و متمرکز بدون مدیران هم دل و هم سو ممکن نیست، از این رو انتخاب همراهانى دلسوز مى‏تواند به ساختارى فرهنگى، اجتماعى، نظام‏مند و پیشروى به سوى هدف مشترک منجر شود.
 مولاى مؤمنان در اشاره به همین مسئله در توصیه‏اى به مالک اشتر بر ایجاد شبکه‏اى از مسؤولان همدل و فداکار تأکید مى‏کند: «ولیکن آثر رؤوس جندک عندک من واساهم فى معونته؛(12) فرماندهان تو باید کسانى باشند که از همه بیش‏تر به سربازان کمک رسانند و از امکانات مالى خود بیش‏تر در اختیارشان بگذارند.
» بنابراین یکى از عوامل هدر رفتن و فرسایش نیروها در مجموعه یک سازمان، سهل انگارى و روى برتافتن از مدیریت صحیح است.
 خود رأیى‏ تحقیقات نشان داده است مدیرانى که در کارها و برنامه‏هاى خود با افراد نخبه و کارشناس مشورت مى‏کنند، در امور ادارى و اجتماعى کم‏تر گرفتار خطا و لغزش مى‏شوند و بیش‏تر امور آنان با موفقیت کامل تحقق مى‏پذیرد.
 بر عکس مدیران و مسؤولانى که مستبد هستند و خود را بى‏نیاز از افراد، دیگران و تبادل نظر با آنان مى‏دانند هرچند از نظر موقعیّت و مقام جایگاه والایى دارند، ولى بیش‏تر به خطاهاى بزرگ دچار مى‏شوند و خود را به هلاکت مى‏اندازند.
 حضرت على(ع) در این زمینه مى‏فرماید: «من استبدّ برأیه هلک و من شاور الرّجال شارکها فى عقولها؛(13) کسى که خود رأى باشد، هلاک مى‏شود و کسى که با افراد صاحب اندیشه مشورت کند، در عقل آنان شریک مى‏شود.
» تلاش در عرصه مشاوره و نظارت بر عملکرد زیر مجموعه یکى از مؤلّفه‏هاى مهم در مدیریت صحیح و سالم است.
 نبود نظارت و کنترل‏ نبود کنترل و نظارت بر عملکرد یک زیر مجموعه، اصل مدیریت و ریاست را دچار مشکل مى‏کند.
 از آن جایى که دین مبین اسلام دینى کامل و جامع است، در این زمینه دستوراتى دارد و مسؤولین سازمان‏ها را به داشتن یک نظام دقیق و عادلانه نظارت و بررسى سفارش مى‏کند، زیرا که سلامت و موفقیّت هر مجموعه و سازمانى وابسته به وجود نظارت و بازرسى دقیق در آن سازمان است.
 امام على(ع) در عهدنامه معروف خود به مالک اشتر درباره نظارت چنین دستور مى‏دهد: «ثمّ تفقّد اعمالهم و ابعث العیون من اهل الصّدق و الوفاء علیهم فانّ تعاهدک فى السّر لامورهم حدوةٌ لهم على استعمال الامانة و الرّفق بالرّعیة.؛(14) با فرستادن مأموران مخفى و راستگو و با وفا کارهاى کارگزاران را زیر نظر بگیر، زیرا بازرسى مداوم و پنهانى سبب مى‏شود که آنان به امانت دارى و مدارا با زیر دستان ترغیب شوند.
» آن حضرت در دوران حکومت خود در زمینه نظارت و مراقبت بر کارگزاران و مسؤولین بسیار دقیق و هوشیارانه عمل مى‏کرد.
 نامه هایى که براى کارگزاران و عمّال خود در شهر و استان‏هاى گوناگون مى‏نوشت و در آن‏ها نقاط قوّت و ضعف آنان را متذکّر مى‏شد گویاى این مطلب است که امام همواره بازرسان و ناظران مخفى بر کارگزاران و مسؤولان جامعه مى‏گماشت تا کلیه رفتار و عملکردشان را به طور دقیق زیر نظر بگیرند و نتیجه این نظارت و بررسى را براى آن حضرت گزارش کنند.
 فقدان عدالت اجتماعى‏ آخرین عامل آسیب زا در حوزه مدیریت و امور اجتماعى که در این نوشتار بدان اشاره مى‏شود، فقدان عدالت اجتماعى در متن جامعه است.
 نبود عدالت در حوزه مدیریت ضربات جبران ناپذیرى بر پیکره ارزش‏هاى راستین جامعه مى‏زند و مسؤولین و مدیران را از مسیر اصلى حکومت و مدیریت منحرف مى‏سازد.
 امام على(ع) براى زدودن شرایط ناعادلانه زندگى و دست‏یابى به عدالت، آن هم با توجّه به بى عدالتى جامعه آن روز که حکومت خلیفه سوم به آن دامن زده بود، شعار عدالت اجتماعى را مطرح کرد و در راه تحققّ آن سیاست هایى را در پیش گرفت.
 سراسر زندگى امام نشان دهنده اعتدال و اجراى عدالت در جامعه است.
 ظلم ستیزى و مبارزه با ستم و بیدادگرى چه در دوران حکومت و چه پیش از آن از ویژگى‏هاى زندگى امام متقین است.
 آن حضرت به مالک اشتر در این زمینه مى‏فرماید: «برترین چیزى که موجب چشم روشنى والیان مى‏شود، برقرارى عدالت در جامعه و آشکار شدن علاقه رعایا نسبت به آنان است.
»(15) على(ع) در این فراز از گفتار خود به مالک او را به رفتار عادلانه با مردم و پرهیز از ظلم و ستم و دورى از تبعیض در بین آنان سفارش مى‏کند، یعنى مدیران و مسؤولین نباید خود و بستگان خویش را در مسائل شخصى و امتیازات اجتماعى بر دیگران مقدّم بدارند، زیرا در صورتى که مسؤول یک سازمان عدالت را رعایت نکند، مرتکب ظلم شده است.
 چنین مسؤولى محبوبیّت مردمى خود را از دست مى‏دهد.
 طبیعى است که با رفتار ناعادلانه و تبعیض‏آمیز مسؤولین نارضایتى عمومى پدید مى‏آید و در اثر آن پایه‏هاى قدرتشان به تدریج رو به ضعف مى‏رود.
 بر این اساس یکى از ویژگى‏هاى مدیران و کارگزاران طبق فرمان‏هاى حکومتى حضرت على بن ابى طالب(ع) عدالت خواهى است، بنابراین مسؤولین نظام اسلامى باید از چنین خصوصیّتى برخوردار باشند تا بتوانند حق و عدالت را در جامعه اجرا نمایند.
 امروز بیش از هر زمان دیگر به خصوص در نظام جمهورى اسلامى ضرورت این موضوع (عدالت خواهى) احساس مى‏شود، زیرا نظام مقدّس جمهورى اسلامى براى رسیدن به اهداف و آرمان‏هاى جدید خود نیازمند نیروهاى متخصص و کاردان است که داراى ویژگى‏هاى تعهد و عدالت خواهى باشد که اگر این خلأ ایجاد شود، نظام اسلامى با چالش‏هاى اجرایى و قانونى روبرو مى‏شود.
 پى‏نوشت‏ها: 1. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتى، نامه 53، ص 588.
 2. همان، ص 584.
 3. همان، ص 582.
 4. همان، ص 584.
5. اخلاق کارگزاران، آیت اللّه جوادى آملى، ص 134.
 6. مأخذ قبل، ص 586.
 7. همان، نامه 4، ص 484.
 8. سوره یوسف، آیه 55.
 9. مأخذ قبل، نامه 53، ص 580.
 10. همان، نامه 25، ص 504.
 11. میزان الحکمه، محمد محمدى رى شهرى، ج 8، ص 513.
 12. همان، ج 5، ص 514.
 13. نهج البلاغه، نامه 53، ص 574.
 14. همان، حکمت، 161، ص 664.
 15. همان، نامه 53، ص 587.
 16. همان، ص 575.
 

تبلیغات