آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

قال على (علیه السلام):
«ایاک و الغیبة فأنها تمقتک الى اللّه و الناس و تُحبط اجرک؛از غیبت و (پشت سرگویى و زشت یادى) دیگران دورى کن، چه این که (با این رفتار) خدا و مردم را دشمن خود کرده‏اى و پاداش (کارهاى نیکت) از بین خواهد رفت».(1)
یکى دیگر از بیماریهاى اجتماعى که شیوع فراوان دارد و آسیبهاى جبران ناپذیرى به جوامع بشرى و جامعه دینى وارد مى‏سازد، غیبت کردن و یاد کرد زشت و ناروا پشت سر دیگران است؟ اسلام نسبت به این رذیلت اخلاقى در رابطه با اجتماع و صدماتى که به آن وارد مى‏شود و پیکره جامعه را از اعتدال خارج مى‏سازد، هشدارهاى جدى داده و نکوهشهاى شدیدى نموده است از آن جمله است حدیث نورانى که در آغاز آوردیم، در این کلام نورانى سه پیامد منفى بزرگ براى غیبت بیان شده است:
1. مبغوض شدن انسان در پیش گاه خدا
2. منفور شدن او پیش مردم‏
3. حبط و از بین رفتن پاداش اعمال نیک‏

زشتى و پلشتى این گناه به اندازه‏اى است که خداى رئوف و رحیم نسبت به بنده‏اى که اهل غیبت است دشمن مى‏شود و غیبت کننده از چشم و نگاه خدا مى‏افتد و کسیکه چنین شد سزاوار عذاب و کیفر الهى خواهد شد.
افزون بر این، غیبت کننده پایگاه و جایگاه اجتماعى خویش را از دست مى‏دهد و مردم نسبت به او بى اعتماد مى‏شوند، و با خود چنین مى‏گویند: این شخص که به آسانى پیش ما از دیگران به زشتى یاد مى‏کند و مطالبى را بر زبان جارى مى‏سازد که آبرو و حیثیت اجتماعى فرد یا افراد را به خطر مى‏اندازد، از کجا معلوم که پشت سرما و پیش دیگران چنین نکند؟
آن که عیب دگران پیش تو آورد و شمرد
بى گمان عیب تو پیش دگران خواهد برد

دیگر آن که غیبت، حسنات و کارهاى نیکى که انسان به زحمت به دست آورده و در پرونده او به ثبت رسیده است آنها را ضایع مى‏سازد، و گاهى هم آنها را به پرونده کسى که از او غیبت شده منتقل و جابجا مى‏کند و این خسران بزرگ و کیفر عظیمى است که چه بسا اگر انسان دقت کند دست از این عمل زشت و گناه آلود خود برخواهد داشت.
غیبت چیست؟
راغب اصفهانى مى‏گوید: «غیبت، یاد کرد عیب دیگران است بدون آن که نیازى به آن باشد.»(2)
فقها در تعریف غیبت مى‏گویند: «الغیبة ذکر الانسان بمایکرهه»(3)
آن چه که پشت سر کسى گفته شود که از آن خرسند نیست و آن را خوش نمى‏دارد.»
توضیح مطلب بالا این است که یاد کرد از انسانها و اوصاف آنها سه گونه است:
1. یاد کردى از کمالات و کارهاى مثبت آنان مثل این که بگوید فلانى زاهد و عالم و نماز خوان است.
2. یاد کردن از اوصاف و کارهاى عادى کسى مانند این که فلانى مى‏خوابد، راه مى‏رود و....
3. یاد کردن عیوب و نقطه‏هاى ضعف و کارهاى زشتى که بر دیگران پوشیده است.
بدون تردید غیبت، بند اول و دوم را شامل نمى‏شود، و آنچه که گناه است و از مصادیق غیبت بشمار مى‏رود بند سوم است و آن این که آدمى با زبان و یا رفتار و کردارش عیب و نقص کسى را آشکار و افشاء کند که خداوند آن را بر او پوشانده است.
انگیزه‏هاى غیبت‏
ریشه‏یابى این موضوع که بدانیم چرا انسانها از یکدیگر غیبت مى‏کنند؟ پرسشى است که پاسخ آن راهگشا خواهد بود؟
گاهى ریشه غیبت آن است که کسى با تخریب دیگران مى‏خواهد خود را رفعت و بلندى ببخشد. نقص دیگران را مى‏شمارد تا کمال خود را به اثبات برساند این نوع از غیبت در بین اهل علم و دانش بیشتر رواج دارد. آنها گاهى محترمانه به غیبت یکدیگر مى‏پردازند، مثلاً مى‏گوید فلانى این مطلب را نفهمیده است، و یا آنچه او در این بحث گفته است بطلان آن روشن است و مانند آن، گاهى از گرفتارى شخصى غمگین است و غم و اندوه خود را آشکار مى‏کند اگر از او پرسیده شود چرا در غم فرو رفته‏اى؟ مى‏گوید به خاطر این که فلانى برایش گرفتارى پیش آمده و یکى یکى آنها را بیان مى‏کند و این شیوه برخى از اهل نفاق است که به این وسیله آبروى افراد را مى‏ریزند و علامت سؤال فراوان در ذهن مخاطبان خود ایجاد مى‏کنند؟ و بالآخره على(ع) در یک کلام گویا و روشن فرمود:
«الغیبة جهد العاجز؛(4) غیبت تلاش انسانهاى ناتوان است».
این که انسان پشت سر کسى میدان بگیرد و نقطه ضعفها و عیب‏هاى او را برشمارد این شهامت و شجاعت و مردانگى نیست، این نشاندهنده نوعى عقده حقارت و یا برون افکنى آن روحیه پست و همت کوتاه او بشمار مى‏رود. به جنگ کسى رفتن که قدرت دفاع از خود را ندارد هنر نیست، مانند مشت زنى که به دیوار مشت بزند و خود را قهرمان و پیروز میدان به حساب آورد.
از این رو امام على(ع) در این باره مى‏فرماید:
«لادین لمرتاب و لامروة لمغتاب؛(5) آدمى که (در همه چیز شک مى‏کند) دین ندارد و کسیکه غیبت مى‏کند ناجوانمرد است.
برخى از آن جهت به غیبت آلوده مى‏شوند که با عینک بدبینى همه کس را مى‏بینند، نگاهشان به افراد نگاه نادرستى است، داستان همان مورچه است که آب در خانه او افتاد و گفت دنیا را آب برد.
بعضى با کوچکترین ضرر و یا حادثه‏اى به تمام عالم و آدم بد و بیراه مى‏گویند، همه مسؤولان را زیر سؤال مى‏برند، همه خوبى‏ها و اقدامهاى مثبت را نادیده مى‏گیرند و مگس گونه روى نقطه‏هاى آلوده مى‏نشینند. این گونه کسان اگر با دیده انصاف بنگرند بسیارى از انتقادهاى انتقام گونه آنها وارد نیست و جز مسمومیت فکرى و اجتماعى اثر و نتیجه دیگرى ندارد.
قرآن و غیبت‏
سوره «حجرات» که سوره ادب و اخلاق است همه مسلمانان و مؤمنان را برادر نامیده است طرح (اخوّت) و برادرى در جامعه دینى زمینه ساز همدلى، مهربانى، دوستى، آبرودارى، یارى کردن، خیرخواهى، کمک مالى، دفاع از حیثیت اجتماعى و... مى‏باشد، اگر روحیه برادرى در جامعه اسلامى حاکم باشد همه به یکدیگر احترام مى‏گذارند و حدود و حقوق را رعایت مى‏کنند و در نتیجه زمینه نزول رحمت پروردگار را فراهم مى‏سازند از این رو قرآن مجید مى‏فرماید:
«انما المؤمنون اخوة فاصلحوا بین اخویکم و اتقوااللّه لعلکم ترحمون»(6)
مؤمنان برادر یکدیگرند، بنابراین میان دو برادر خود صلح برقرار سازید و تقواى الهى پیشه کنید تا مشمول رحمت او شوید.
در این آیه شریفه چند نکته قابل توجه است:
1. اخوت و برادرى دینى‏
2. اهمیت صلح و آشتى و مهربانى‏
3. تقوا و خداباورى در کارها
4. زمینه سازى جلب رحمت حق‏
اگر مؤمنان به راستى برادر یکدیگر باشند در جهت گسترش مهر و دوستى و صلح و آشتى تلاش مى‏ورزند و این کار را فقط براى خدا انجام مى‏دهند، خداوند هم بر چنین مردمانى رحمت و رأفت خود را فرو خواهد فرستاد.
آسیب‏شناسى اخوت دینى‏
در ادامه آیه اخوت، قرآن مجید به شش گناه اجتماعى پرداخته که هر کدام به نوبه خود مى‏توانند پایه‏هاى جامعه دینى را سست و دلهاى مؤمنان را از هم بگسلند و تار و پود جامعه اسلامى را گرفتار آفت و آسیب سازند.
این گفتار و رفتار شش گانه به ترتیب عبارتند از:
* استهزاء و مورد سخریه قرار دادن یکدیگر چه زن و چه مرد
* عیبجویى و طعن را رواج دادن‏
* یکدیگر را با القاب زشت و ناپسند یاد کردن‏
* گمان بد و سوءظن نسبت به یکدیگر داشتن‏
* تجسس و جستجوگرى در کار دیگران نمودن‏
* غیبت و زشت یادى از برادر دینى انجام دادن(7)
از آن جا که اسلام امنیت کامل و همه جانبه اجتماعى را مورد نظر دارد و بر این باور است که: مال، جان، ناموس و آبروى مسلمانان به عنوان چهار سرمایه اصلى باید از هرگونه تعرّض مصون بماند. این دستور شش گانه را براى تأمین امنیت فراگیر صادر نموده است.
این شش صفت اگر در جامعه رواج یابد مانند خوره اندام جامعه دینى را خواهد خورد و شکوه و شوکت جامعه اسلامى را درهم فرو خواهد ریخت از این رو به شدت از این رفتارهاى ششگانه نهى شده که آخرین آن غیبت است.
"غیبت" معلول دو علت پیشین در این آیه است یعنى بدگمانى و تجسس، زیرا گمان بد سرچشمه تجسس است و تجسس موجب افشاى عیوب و اسرار پنهانى و آگاهى بر این امور سبب غیبت مى‏شود که اسلام از معلول و علت همزمان نهى کرده است.
آن گاه براى این که زشتى عمل «غیبت» را گوشزد کند، آن را در ضمن یک مثال روشن و گویا و همه کس فهم ترسیم مى‏کند و مى‏گوید:
«ایحب احدکم ان یأکل لحم اخیه میتاً فکرهتموه؛(8) آیا هیچ یک از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ قطعاً از این امر کراهت دارد».
آبرو وحیثیت اجتماعى برادر مؤمن مانند گوشت تن و جان اوست زیر سؤال بردن آبرو به وسیله غیبت و افشاى اسرار پنهانى مانند خوردن گوشت تن اوست.
تعبیر به «مرده و مردار» به این جهت است که کسى را که غیبت مى‏کنید قادر بر دفاع از خود نیست و یا به خاطر این است که گناه غیبت مسمومیت اجتماعى ایجاد مى‏کند، دلهاى پاک و خوشبین را به یکدیگر بدبین و چرکین مى‏سازد.
غیبت در روایات‏
پیامبر اکرم(ص) با صداى بلند و از عمق وجودش به مسلمانان در این زمینه هشدار داده است:
«یا معشر من آمن بلسانه و لم یؤمن بقلبه! لاتغتابوا المسلمین ولاتتبعوا عوراتهم، فأنه من تتبع عورة اخیه تتبع اللّه عورته و من تتبع اللّه عورته یفضحه فى جوف بیته؛(9) اى گروهى که به زبان ایمان آورده‏اید و نه با قلب، غیبت مسلمانان نکنید، و از عیوب پنهانى آنها جستجو ننمایید. زیرا کسى که در امور پنهانى برادر دینى خود جستجو کند خداوند اسرار او را فاش مى‏سازد و در دل خانه‏اش او را رسوا مى‏سازد.»
در بیان دیگر معصومین نیز این هشدارها به چشم مى‏خورد:
امام على(ع) مى‏فرماید:
«ایاک ان تجعل مرکبک لسانک فى غیبة اخیک او تقول ما یصیر علیک حجة و فى الأسائة الیک علّة؛(10) دورى گزین از این که زبانت را مرکب قرار بدهى در غیبت کردن برادر دینى‏ات، یا چیزى درباره او بگویى که علیه خودت حجت درست کنى، و یا بدین وسیله زمینه جسارت و بدى نسبت به خودت را فراهم سازى.»
امام حسین(ع) به مردى که در حضور ایشان از دیگرى غیبت کرد فرمود: «یا هذا کفّ عن الغیبه فأنها ادام کلاب النار؛(11) اى مرد! دست از غیبت بردار،زیرا غیبت نواله سگهاى دوزخ است.»
کیفر غیبت‏
بى‏تردید یکى از گناهان بزرگ غیبت است که در فرهنگ و معارف دینى، در کنار هشدار از انجام آن به کیفرهاى غیبت کنندگان و نیز غیبت شنوندگان اشارات شگفتى شده است که بدن هر خواننده و شنونده‏اى را مى‏لرزاند.
رسولخدا(ص) فرمود:
«در شب معراج، مردمى را دیدم که چهره‏هاى خود را با ناخنهایشان مى‏خراشند، پرسیدم: اى جبرئیل اینها کیانند؟
گفت: اینها کسانى هستند که از مردم غیبت مى‏کنند و آبرویشان را مى‏برند.»
و نیز از آن حضرت روایت شده است که فرمود:
«روز قیامت فردى را مى‏آورند و او را در پیشگاه خدا نگه مى‏دارند و کارنامه‏اش را به او مى‏دهند، اما حسنات خود را در آن نمى‏بیند عرض مى‏کند: الهى! این کارنامه من نیست! زیرا من در آن طاعات خود را نمى‏بینم، به او گفته مى‏شود: پروردگار نه خطا مى‏کند و نه فراموش، عمل تو به سبب غیبت کردن از مردم بر باد رفت، سپس مرد دیگرى را مى‏آورند و کارنامه‏اش را به او مى‏دهند، در آن طاعات بسیارى را مشاهده مى‏کند. عرض مى‏کند: الهى! این کارنامه من نیست! زیرا من این طاعات را به جا نیاورده‏ام! گفته مى‏شود: فلانى از تو غیبت کرد و من حسنات او را به تو دادم.»
موارد استثناء
قانون غیبت مانند هر قانون دیگرى داراى تبصره و موارد استثناء مى‏باشد. بنابراین در مقام مشورت براى انتخاب همسر یا رفیق و شریک در محل کار و مواردى از این قبیل غیبت حرام نیست، زیرا این کار جلو یک خطر و گاهى خطرها را مى‏گیرد و چه بسا اگر درست مشاوره انجام نگیرد یک عمر مفید به یک عمر زیانبار تبدیل گردد و دو نفر که سوهان روح یکدیگرند با اجبار و بى‏میل و رغبت با هم زندگى کنند یا در مواردى مانند احقاق حق و تظلم و صداى مظلوم و افشاگرى او در برابر ظالم و یا درباره کسى که آشکارا به فسق و فجور آلوده است، این موارد از موضوع غیبت خارج است.
فقها در کتابهاى مبسوط فقهى عناوین زیر را جزء مستثنیات غیبت شمرده‏اند:
المتجاهر بالفسق: انجام دهنده کار فاسقانه آشکارا
جواز تظلم المظلوم: تظلم مظلوم اگر مستلزم غیبت باشد جایز است.
نصح المستشیر:در مقام خیرخواهى و مشورت براى امور مهم و غرض اهمّ.
فى مواضع الاستفتاء: فتوا خواستن از مجتهد و اسم بردن از ظالم.
جواز الأغتیاب لحم مادة الفساد:غیبت در جایى که ریشه فساد کنده مى‏شود جایز است.
جواز الغیبة لرفع الضرر:غیبت کسى براى رفع ضرر از او جایز است.
جواز الغیبه بذکر الأوصاف الظاهرة: جواز غیبت درباره اوصاف ظاهرى مانند قد بلند و قد کوتاه و....(12)
توجیه شیطانى‏
ذکر این موارد به این معنا نیست که در هر زمانى که اراده کنیم از کسى غیبت کنیم در قالب یکى از این موارد و یا موارد دیگر از گناه و غیبت فرار کنیم و یا خودمان را گول بزنیم و توجیه کنیم.
سوگمندانه در فرهنگ مردم ما کم و بیش در این رابطه اشتباهاتى رخ داده است که به برخى از موارد آن اشاره مى‏کنیم، مثلاً:
مى‏گویند «غیبتش نباشد صفتش باشد» آیا با این عبارت که این نباشد و آن باشد واقعیت‏ها دگرگون مى‏شود. مگر تغییر این چیزها بدست ماست که تا اراده کردیم (کن فیکون) بشود و حقیقت غیبت تبدیل به صفت شود؟!وانگهى اگر صفت کسى را که راضى نیست فاش شود و منفى است کسى بر زبان جارى کند حکم غیبت او را دارد و فرقى نمى‏کند با غیبت.
مى‏گوید من این حرف را جلوى روى فلانى هم مى‏گویم! آیا این مفرّ درستى است، خوب اگر شما شهامت دارى که روبرویش بگویى تا عیبش را اصلاح کند چه لزومى دارد که به دیگرى بگویى تا دلش نسبت به غیبت شونده چرکین شود؟! و نسبت به تو بى اعتماد گردد.
برخى هم به بهانه «تحلیل» و این که باید مسائل سیاسى را روشن کرد و حلاجى کرد به آسانى از رقیب خود به عنوان یک چهره منفور و ملعون یاد مى‏کنند و مانند آب خوردن این گناه را حلال مى‏دانند.
باید از این گونه توجیهات غیر وجیه و شیطانى به خدا پناه ببریم و به وسیله غیبت دینمان را غارت نکنیم و بدانیم که لذّت زودگذر غیبت عذاب ماندگار دوزخ را به دنبال دارد.
پى‏نوشت‏ها: -
1. غررالحکم، آمدى، چاپ دانشگاه، ج 2، ص 287.
2. مفردات راغب، واژه «غیب».
3. مصباح الفقاهه، آیة اللّه خویى، ج 1، ص 325.
4. نهج البلاغه، حکمت، 461.
5. تحف العقول، ص 33.
6. سوره حجرات، آیه 10.
7. سوره حجرات، آیات 12 - 11.
8. همان.
9. اصول کافى، ج 2، ص 252.
10. غررالحکم، ج 2، ص 315.
11. میزان الحکمة، واژه (غیبت) ص 335.
12. مصباح الفقاهه، مرحوم خویى، ج 1، ص 355 - 336.

تبلیغات