آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

مطالعه در تاریخ ملل و حکومت‏هاى دینى و غیردینى از آنجا ضرورت دارد که بدانیم چه عواملى باعث پیشرفت و یا پسرفت یک حکومت مى‏شود. زیرا این امر از یک سو نشان مى‏دهد که همان عوامل و آسیب‏ها کم و بیش هم‏اکنون نیز به شکل سنّت تاریخى نقش خود را در پایدارى نظام‏ها و سقوط حکومت ایفا مى‏کند و به حکم قاعده «مشابهت تاریخى اقوام»(1) سرگذشت و فراز و نشیب نظام‏ها و حکومت‏هاى پیشین در حقیقت مشابه سرگذشت نظام‏هاى کنونى است؛ یعنى تاریخ همواره تکرار مى‏گردد.
امام على(ع) در این باره مى‏فرماید: «فیما اَشَدَّ اعتدال الاحوال و اقرب اشتباه الامثال؛(2) چه بسیار متناسب است سرگذشت‏ها و چه همانند و نزدیک است داستان‏ها.»
از سوى دیگر بررسى و شناخت آسیب‏هاى نظام‏ها و حکومت‏هاى گذشته مى‏تواند مایه عبرت از تاریخ شود. بر این اساس یک سوم قرآن را نقل قصص و تاریخ ملت‏هاى گذشته تشکیل مى‏دهد و مردم را به سیر در زمین و عبرت‏گیرى از آن فرامى‏خواند تا آنجا که هفت بار با تأکید فراوان فرموده است: «قُلْ سِیرُوا فِى الْأَرْضِ» با این بیان، قرآن کریم تاریخ جامعه‏ها و نظام‏هاى پیشین را آینه عبرت و مایه تنبّه و بیدارى و وسیله شناسایى علل ترقى و آسیب‏هایى که منجر به انحطاط مى‏داند و در فرازى دیگر تأکید مى‏کند که: «لَقَدْ کَانَ فِى قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِاُّولِى الْأَلْبَبِ».(3)
از این رو، بر اندیشمندان و دل‏آگاهان است که در شیوه زندگى اقوام گذشته به طور عام، و نحوه حکومت حاکمان به طور خاص به کنجکاوى بپردازند و از علل قوت و آسیب‏هاى آن آگاه شوند.

امام على(ع) نیز بر این امر تأکید ورزیده و در وصیت‏نامه خود به فرزندش امام حسن مى‏فرماید: «فرزندم به دقت سرگذشت پیشینیان و نقاط قوت و آسیب‏هاى آن را به خاطرت عرضه بدار و در خانه‏ها، آثار و نشانه‏هاى آنها گردش کن، بنگر که چه کردند و از کجا منتقل شدند و به کجا فرود آمدند.»(4)
بنابراین، شایسته است مدیران و تصمیم‏گیران حکومت دینى با دقت در رفتار و اعمال خود بنگرند و به نقاط ضعف خویش آگاه شوند و آسیب‏هاى نظام اسلامى را که مثل موریانه پایه‏هاى آن را مى‏خورد و سست مى‏کند، شناسایى کنند و به کتاب خدا تمسّک جویند و راهکارهاى مدیریت صحیح را از آن بیاموزند؛ زیرا قرآن طلوع و و سقوط نظام‏ها و حکومت‏هاى ناصالح را یک امر قطعى تلقى کرده و مى‏گوید: هرگز قدرت و تمکّن در دست یک گروه تا پایان جهان باقى نمى‏ماند بلکه به عللى دست به دست گشته تا عمر جهان سپرى گردد؛ «و تلک الایام نداولها بین الناس...».
حال مى‏پردازیم به برخى از آسیب‏هاى نابود کننده حکومت دینى از نگاه قرآن: 1- ستمگرى یا ستم‏پیشه‏گى‏
از جمله آسیب‏هاى حکومت دینى ظلم و ستم نسبت به مردم است؛ چرا که کاخ‏ها و بناها از بادهاى صرصر ویران نمى‏شود ولى از آه جگرسوز مظلومان ویران مى‏شوند. حکومت‏آفرینان دینى به خاطر رفتارهاى نامناسب در نگاه مردم به چهره‏هاى زشت و نفرت‏انگیز بدل مى‏شوند و در نهایت نفوذ مردمى و پایگاه اجتماعى خود را از دست مى‏دهند. از این جهت، رو در روى مردم قرار مى‏گیرند و به ناچار براى حفظ پایگاه خود به ستم روى مى‏آورند و ستم نیز پایه‏هاى کاخ حکومت را فرو مى‏ریزد. قرآن ستمگرى و خروج از خط عدالت را مایه هلاکت و نابودى امت‏ها و در نهایت حاکمان دینى مى‏داند و در آیات زیادى سبب فروپاشى جامعه و ملّت‏ها و افول حکومت‏ها را ستم ذکر کرده است. از جمله مى‏فرماید: «ما پیش از شما عدّه‏اى را یکى پس از دیگرى هلاک کردیم چون ستم کرده بودند و فرستادگان ما پیغام‏هاى آشکار به آنها آمده بود ولى ایمان نیاورده بودند بدین‏گونه ما گناهکاران را کیفر مى‏دهیم.»(5)
و در جاى دیگر مى‏فرماید: «اى محمد! پروردگار تو مردمان شهرى را هلاک و نابود نمى‏کند مگر پس از آن که در میان آن شهر پیغمبرى بفرستد که سخنان ما را بر آنها بخواند و ما هلاک و نابود کننده مردمان شهرها نیستیم، مگر آنجایى که مردمانش ستمکار باشد.»(6)
و نیز در آیات دیگر چنین آمده: «بگو چه مى‏بینید اگر ناگهان در نهان یا آشکار عذاب خدا بر شما نازل شد و هلاک نمى‏شود جز گروه ستمکاران»(7)، و در فرازى دیگر مى‏خوانیم: «چه بسیار شهرها را که مردم آنها ستمکار بودند، نابود کردیم.»(8)
براساس آیات یاد شده عامل سقوط و افول و نابودى حکومت‏هاى دینى پشت کردن به جادّه‏هاى حق و روى آوردن به ستم دانسته شده است و اگر قرآن به بیان عوامل سقوط و نابودى حکومت‏هاى دینى مى‏پردازد، تنها از زاویه کاربرد تاریخى آن نیست بلکه بیانگر قانون و سنّت حاکم بر هر جامعه و حکومتى است که در طول تاریخ شکل مى‏گیرد و بر مبناى این قانون و سنّت الهى است که سرنوشت نظام‏هاى اجتماعى و حکومت دینى امروز بشر نیز رقم مى‏خورد.
بنابراین هر نظام و حکومتى دینى تا آن‏گاه زنده و پایدار مى‏ماند که هماهنگ با قانون‏هاى عام آفرینش و سنّت‏هاى حق جلو برود و انحراف از این اصل عامل سقوط و افول آن حکومت است. 2- فساد
دومین آسیب حکومت دینى فساد است. فساد در لغت به معناى خارج شدن از اعتدال چه کم و چه زیاد مانند فساد در نفس، بدن و...(9) آمده است.
وقتى حکومت و جامعه دینى گرفتار فساد شود، از حدّ وسط و اعتدال خارج مى‏شود. فساد، یعنى دست‏اندازى به حقوق دیگران از راه قانون‏شکنى و سرپیچى از قانون. از این‏روى در نگاه قرآن فساد کننده، محدوده کوچکى را به تباهى نمى‏کشد بلکه آثار زیان‏بار به همه ارکان جامعه سریان پیدا مى‏کند و خشک وتر را مى‏سوزاند.
به طور کلى قرآن در سوره‏هاى اعراف، هود، شعراء از هلاکت و نابودى قوم نوح، هود، صالح، لوط و شعیب سخن گفته و تأکید کرده که این قوم‏هاى صاحب حکومت و ثروت با وجود اینکه پیامبر داشتند و دیندار هم بودند، ولى بر اثر فساد نابود شدند.
گفتنى است که فساد انواع مختلفى دارد و ما در این جا تنها فساد اقتصادى و فساد جنسى را مورد بررسى قرار مى‏دهیم. الف) فساد اقتصادى
اقتصاد، از جمله پایه‏ها و رکن‏هاى مهم و بنیادین جامعه است، و در واقع از ستون‏هاى برپادارنده خیمه هر حکومت به شمار مى‏آید، اگر این رکن مهم فرو ریزد تمامى رکن‏هاى جامعه یکى پس از دیگرى فرو مى‏ریزد از این روى خداوند، بر سالم ماندن این رکن تأکید مى‏ورزد و به پیامبر بزرگ خود شعیب مأموریت مى‏دهد که در اصلاح اقتصاد مردم شهر «مَدْیَن» تلاش کند تا جامعه از هم فرو نپاشد.
«به سوى شهر مدین برادرشان شعیب را فرستادیم که گفت اى خویشان من خدا را بپرستید، شما را جز او خدایى نیست و پیمانه و ترازو را نکاهید و کم ندهید، من نیکویى شما را مى‏بینم و از عذاب بزرگ بر شما مى‏ترسم.»(10)
گویند که قوم شعیب راه را به اصلاح بسته و بر افساد گشوده بودند چون شهرشان بر سر راه کاروان‏ها بود و از این جایگاه بهره ناروا مى‏بردند و عرصه را بر کاروانیان و بازرگانان تنگ مى‏کردند؛ چنان‏که کالاى آنها را به بهاى کم مى‏خریدند و کالاى مورد نیاز آنان را به بهاى گران در اختیارشان مى‏گذاشتند و یا مردم را از پیوستن به حق باز مى‏داشتند و نمى‏گذاشتند برگرد شعیب حلقه زنند و راه را از بى‏راهه بازشناسند.
آرى همیشه چنین بوده که حکومت‏هاى بزرگ، توانا با لشگریان بى‏شمار و فرمانروایان و سردمداران با تدبیر، وقتى فساد و رانت‏خوارى به ارکان اقتصادى آنها راه یافته، با وجود همه تلاش‏هایى که براى سر پا نگه‏داشتن حکومت مصروف داشته‏اند، نظام حکومتى‏شان از هم فروریخته است.
استاد محمدتقى جعفرى در این باره مى‏نویسد: «تباهى یا اختلالات اقتصادى، مى‏تواند عامل نابودى هر گونه حکومتى بوده باشد، اگر چه آن حکومت در اوج شکوفایى سیر کند... بدیهى است که قوام حیات بشرى و میدان تحرّک آن را مسائل اقتصادى تشکیل مى‏دهد زیر انسان چه در ابتدایى‏ترین شکل حیات بوده باشد و چه در عالى‏ترین اشکال آن بدون استهلاک موادى از طبیعت امکان ادامه حیات ندارد.»(11) ب) فساد جنسى‏
بى‏تردید یکى از آسیب‏هاى اجتماعى در حکومت دینى، فساد جنسى است و چنانچه از جانب مدیران یک حکومت راهکارها و سمت و سوى آن به طور صحیح و قانونمند تعریف نشود، در دراز مدت پایه‏هاى آن حکومت را سست مى‏نماید و در نهایت آن را به افول و سقوط مى‏کشاند.
اساساً فساد جنسى از مؤثرترین ابزارى بوده که همواره جامعه‏هاى دینى را تهدید کرده و مى‏کند. اگر مردم بخصوص قشر جوان که زیر پرچم حکومت دینى زندگى مى‏کنند هر شامگاهان با هم‏آغوشى تصاویر زشت زنان روسپى از طریق ماهواره و اینترنت روزگار خود را سپرى کنند و یا در راه تأمین لذت‏جویى پلید خویش خود را در میان میگساران و در آغوش روسپیان قرار دهند، آیا فرصت پیدا مى‏کنند که در راه راستین انسان و شناخت آن اندیشه کنند و یا فرمانبر رهبران حکومتى دینى باشند و اهداف آن را به پیش ببرند.
به عنوان نمونه به حکومت دینى کشور اندلس اشاره مى‏کنیم. در نیمه دوم قرن اول هجرى سرزمین اسپانیا(12) به دست مسلمانان فتح شد و مسلمانان در آنجا حکومت دینى تشکیل دادند و 8 قرن در زیر پرچم چنین حکومتى با قوانین و ادبیات و تمدن دینى زندگى کردند که هنوز هم با گذشت سالیان دراز برخى از آثار آن همچنان باقى است. به هر حال، در آن زمان با بسط و گسترش اسلام در آن سرزمین تمام سران مسیحیت احساس خطر کردند و به طرح نقشه‏هاى شوم و فریبنده براى نابودى مسلمانان پرداختند آنان با سران حکومت دینى اندلس پیمان‏نامه‏اى به امضا رساندند که سه ماده داشت: 1- آزادى مذهب، 2- آزادى تعلیم و تربیت، 3- توسعه روابط بازرگانى که با این توافقنامه مسیحیان توانستند با رخنه در اجتماع اسلامى بخصوص با جوانان آنان ارتباط مستقیم بر قرار کنند. از جمله، تفریحگاه‏هایى ترتیب دادند که در آن دختران مسیحى با شور و شراب از ایشان پذیرایى مى‏کردند. غیرت و جوهره و تعصب مسلمانى جوانان مسلمانان با هم آغوشى دختران مسیحى و مشروبات الکلى سست شد و با این ابزار نیروهاى اخلاق و تعصب اسلامى در توده جوان از بین رفت(13) بدین‏سان بود که فاجعه آغاز شد و دشمن شمشیر جنگ برکشید و با استفاده از سستى و ضعف و تخدیر مسلمانان، به قتل‏عام آنان پرداخت و به حکومت دینى در اسپانیا پایان داد.
هم‏اکنون نیز یکى از ابزارهاى مهم براى از بین بردن اخلاق و غیرت و تعصب مردمان حکومت دینى فساد جنسى است که آسیب جدى براى آن به شمار مى‏آید. 3- اسراف‏
خداوند بشر را آفرید و به او عقل و شعور و قوه بازشناسى حق از باطل را عطا کرد تا راه کمال را بپیماید و خود را از سایر جانداران جدا سازد و جامعه انسانى را بنا کند. و طبیعت را نگهبان باشد و از مواهب طبیعت به نحو مطلوب استفاده نماید. همچنان که به او جسمى قوى با توانمندى‏هاى بالا عنایت کرد تا بتواند بر بازدارنده‏ها پیروز شود و از موانع عبور نماید و زندگى خویش را به بهترین وجه سامان دهد.
قرآن مى‏فرماید: «اى فرزندان آدم هنگام نماز جامه بپوشید و خود را بیارایید و بخورید و بیاشامید ولى زیاده‏روى نکنید، که خداوند اسراف‏کاران را دوست ندارد.»(14)
بنابراین استفاده از مواهب الهى اندازه دارد و اگر از اندازه درگذرد آفت‏ها و آسیب‏هاى انسانى بسیار در پى خواهد داشت. بسیارى از جوامع انسانى و حکومت‏هاى دینى در درازاى تاریخ به خاطر زیاده‏روى در نعمت‏ها در باتلاق مرگ فرورفته‏اند و امروزه به سبب اسراف و تبذیر در بسیارى از کشورهاى پیشرفته بخشى از جهان در سیاهى فقر و فلاکت فرورفته و گرسنگى گریبانگیر بسیارى از انسانها شده است.
بسیارى از حکومت‏هاى پیشرفته غربى ناقوس مرگ خود را با اسراف و تبذیر به صدا در آورده‏اند و اگر این حرکت ویران‏گر ادامه یابد و از مرکب غرور و کبر فرود نیایند و از اسراف و تبذیر پرهیز نکنند، دیرى نمى‏پاید که از هم فرو خواهند پاشید.
فرعون در رأس هرم جامعه پیشرفته و متمدّن مصر قرار گرفته بود و از قدرت، شوکت، هیمنه ثروت، عدّه و عُدّه بى‏شمارى برخوردار بود؛ به گونه‏اى که کسى باورش نمى‏کرد این انسان قدرتمند از اریکه قدرت فرو بیفتد و لشگریانش نابود شوند و حکومت خیره کننده‏اش از هم فروپاشد و خوار و ذلیل در آب غرق شود و آب جسدش را براى عبرت دیگران به ساحل براند.
خداوند این انسان چموش و سرکش را که گرفتار عذاب الهى شد، از اسراف کنندگان مى‏داند و از او به عنوان مسرف یاد مى‏کند.(15)
قرآن کریم در جاى دیگر فساد و اسراف را از آسیب‏هاى مهم قوم عاد مى‏شمارد؛ چنان‏که قوم عاد را با آن ساختمان‏هاى بزرگ و با شکوه و توانایى‏هاى شگفت‏انگیزشان، و قوم ثمود را با آن صنعت و هنر پیشرفته و توان بالاى ساختمان‏سازى در دل صخره‏ها و کوه‏هاى سخت و توان بریدن کوهها و صخره‏ها(16) به جهت گناهان بسیار از جمله اسراف و گردن ننهادن به فرمان صالح پیغمبر(17) و استفاده‏هاى ناروا از قدرت، فکر و اندیشه، طبیعت و گوناگونى نعمت‏هاى خداوندى، در دل صخره‏ها و ساختمان‏هاى سر به فلک کشیده دفن شدند و عذاب خدائى دودمانشان را بر باد داد و از آن همه قدرت، حکومت و فرهنگ هیچ نماند جز درس عبرتى بزرگ و همیشگى براى انسان‏هاى بعدى.
از این‏رو، مى‏توان اذعان داشت که از اندازه گذشتن و از مرز تعادل و قانون پا فراتر نهادن، چه در استفاده از مواهب طبیعت و چه در بکارگیرى قدرت و ثروت، از آسیب‏هاى مهم حکومت دینى به شمار مى‏آید. 4- پاى‏بندى به اندیشه‏هاى کهنه‏
یکى دیگر از آفات و آسیب‏هاى حکومت دینى پاى‏بندى به اندیشه‏هاى کهنه است، مطالعه و سیر در تاریخ نشان مى‏دهد که جوامع و تمدن‏هاى بزرگ انسانى در پرتو اندیشه‏هاى نو و خردورزى‏ها پا گرفته و بالنده و شکوفا شده‏اند، از این‏رو، حکومت دینى براى حیات خود ناگزیر است از اندیشه‏هاى کهنه و ناکارآمد، به ابتکارها و نوآورى‏ها روى آورد؛ مثلاً در آموزش و پرورش در امر تربیت کودکان و نوجوانان و جوانان از شیوه‏هاى جدید بهره بگیرد تا در مبارزه با ناهنجارى‏هاى اجتماعى موفق باشد.
استاد شهیدمطهرى در این باره مى‏نویسد: دو مطلب سبب توقف جامعه مى‏شود مطلب اول مقدس بودن گذشته یعنى دلبستگى به گذشته از آن جهت که گذشته است تقدیس مى‏کند و عمداً نو را از آن جهت که نو است تقبیح مى‏کند؛ که در قرآن نیز به آن اشاره شده است.(18)
تقریباً همه پیغمبران با این حرف روبرو بودند و برخورد امّت‏ها با پیغمبران مختلف بود چون هر اُمّتى با یک فساد اخلاقى مخصوص روبرو مى‏شدند ولى در یک امر مشترک بودند که همان تقلید کورکورانه و ناآگاهانه نسبت به گذشتگان است.
مطلب دوم، رم کردن از جدید است؛ یعنى تازه را به دلیل تازه بودن تقبیح مى‏کردند و با هر چیز جدیدى مخالفند.(19)
از بیان استاد به خوبى استفاده مى‏شود که کهنه‏اندیشى و داشتن فکرى بسته و محدود تنها در مسائل دینى و عقیدتى جلوه ندارد؛ بلکه در هر چیز و عملى، مى‏تواند مصداق داشته باشد و خود از آسیب‏هاى بزرگ و مهمى است که جامعه حکومت دینى را از پیشرفت باز مى‏دارد و در نتیجه حکومت دینى نخواهد توانست خود را با زمان هماهنگ سازد و نیازهاى روز را پاسخ گوید. در نهایت پایه‏هاى حکومت به تدریج سست مى‏شود و آن نظام به راحتى سقوط مى‏کند. از این‏رو قرآن افکار کسانى را که تلاش کرده‏اند انسان‏ها را به تقلید از پیشینیان وادارند بر ملا کرده و مذمت نموده و به اندیشه‏هاى جدیدى که رسولان خداوند به آن مأمور بوده‏اند تشویق کرده و از واپس‏گرایى و تقلید کورکورانه و گمراه‏کننده پرهیز داده است: «و بدین گونه در هیچ شهرى پیش از تو هشداردهنده‏اى نفرستایم مگر آنکه خوشگذرانان آن گفتند: ما پدران خود را با آیینى (راهى) یافته‏ایم و به آنها اقتدا مى‏کنیم»(20)
بنابراین از این آیه و آیات دیگر به خوبى استنباط مى‏شود که از رموز ماندگارى حیات حکومت دینى و پویایى جامعه اسلامى و یا راه مواجهه با آسیب کهنه‏گرایى، آن است که عرصه دین و فرهنگ را به ناز پروردگان و تن آسایان و راحت‏طلبان و افزون‏کاران بى‏درد وانگذارند؛ چرا که اینان جامعه را همیشه در گذشته نگه مى‏دارند و حیات و ماندگارى و اریکه‏نشینى خودشان را در گرو گذشته‏گرایى و تقلید مردم از گذشته مى‏پندارند. از این‏روى باید آگاهانه در هر زمان و مکان با این تیره‏روزان به مقابله برخاست تا آفتاب حق همیشه نورافشاند. پاورقی ها:پى‏نوشت‏ها: - 1) حکم الامثال فیما یجوز و فیما لایجوز سواء» 2) نهج‏البلاغه، فیض الاسلام، خ 234. 3) یوسف/ 111. 4) نهج البلاغه، نامه 31. 5) یونس/ 13. 6) قصص/ 59. 7) انعام/ 47. 8) حج/ 45. 9) مفردات راغب، ص 379. 10) هود/ 84. 11) تفسیر و ترجمه نهج‏البلاغه، ج 5، ص 218. 12) اندلس سرزمین خاطره‏ها. 13) اقتباس از تفسیر طنطاوى، ج 21، ص 180 - 182. 14) اعراف/ 31. 15) یونس/ 83. 16) فجر/ 7 و 9. 17) شعراء/ 147 - 150 و 158. 18) زخرف/ 23. 19) مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، ج 13،ص 806. 20) زخرف/ 23.

تبلیغات