آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

کسى گفت: چونى چنین رنج بر
به تعظیم استاد بیش از پدر؟
بگفتا: زد آن نقش آب و گِلم‏
وزین تربیت یافت جان و دلم‏
از آن شد تن من پذیراى جان‏
وزین آمدن زنده و جاودان‏
«جامى» تعلیمات معلمان بشریت‏
در فرهنگ لغت معلم به معناى تعلیم دهنده، آموزنده، مدرّس، آموزگار، استاد و شیخ آمده است. در اهمیت مقام معلم همین بس که پروردگار متعال نخستین معلم انسانیت است، چرا که به قول قرآن کریم خداوند تمامى اسماء را به آدم آموخت: و علّم آدم الاسماء کلّها؛(1) و نیز کلام وحى تأکید دارد معلم و آموزنده شما خداست: و یعلّمکم اللّه و اللّه بکلّ شى‏ءٍ علیم(2) و در سوره اقرأ که به قول جمعى، آغازین سوره بود که بر رسول اکرم(ص) نازل گردید، خداوند مى‏فرماید: الّذى علّم بالقلم، علّم الانسان ما لم یعلم(3) و در سوره الرحمن مى‏خوانیم: الرّحمن علّم القرآن خلق الانسان علّمه البیان.(4)
اساس فرهنگ و معارف بشرى خواندن، نوشتن و سخن گفتن است و آنچه بشر را از سایر موجودات ممتاز مى‏سازد همین سه مورد مى‏باشد و معلّم این‏ها خداى عزّو جلّ است زیرا در مقام خواندن مى‏فرماید: علّم القران و علّم بالقلم و علّمه البیان که به نوشتن و تکلّم اشاره دارد. بنابراین عالم صنع به منزله مدرسه‏اى است که افراد بشر به تفاوت مراتب، تفاوت‏هاى فردى و استعدادها، فراگیران این مدرسه هستند. خداوند متعال علاوه بر این که معلّم عمومى و مربّى تمام انسان‏ها مى‏باشد، تعلیم اختصاصى هم دارد و شاگرد اول و برجستگان تدریس خصوصى او انبیاء و اولیاء عظام هستند. در سوره کهف ذیل داستان خضر و موسى(ع) خداوند درباره خضر مى‏فرماید: آتیناه رحمةً من عندنا و علّمناه من لدنّا علماً(5)، در اینجا خداوند معلّم اختصاصى یکى از بندگان با استعداد و شایسته خود است که به مرتبه علم لدّنى در برابر دانش اکتسابى ارتقاء داده شد. رسول اکرم(ص) در روایتى فرموده‏اند: ادّبنى ربّى فاحسن تأدیبى: پروردگارم مرا تربیت کرده و نیکو مرا ادب‏آموخته و مرا به حسن ادب پرورش داده است.
بعد از خداوند که معلّم و مربّى اول خلایق است، انبیاء و فرستادگان الهى معلّم ثانى جوامع بشرى هستند، در واقع این شاگردان شایسته مکتب حق بر حسب مشیّت و عنایت خداوندى به مقام و رتبه معلمى دیگر آحاد بشر رسیده‏اند و با نیل چنین منزلتى، اعتبار و افتخار یافته‏اند. آنان به مدد وحى و الهام ربّانى بدون واسطه یا توسط یکى از ملائکه که امین وحى و جبرئیل یا پیک پروردگار نامیده مى‏شود تعلیم و تربیت یافته تا به سرحد خلافت معلم اول(خداوند) ترقى نموده‏اند. پیک وحى یا به تعبیر قرآن «شدید القوى» همچون دانشیار از طرف خداوند مأمور املاء و تعلیم و تدریس کتاب وحى است، درباره رسول اکرم(ص) قرآن مى‏فرماید: هو الّذى بعث فى الامیین رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمة؛(6) در آیه‏اى دیگر تصریح گردیده است: لقد منّ اللّه على المؤمنین اذ بعث فیهم رسولاً من انفسهم یتلوا علیهم آیاته و یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمة(7) پس از پیامبران، اولیاء الهى و ائمه هدى مربّى و معلم انسانهاى تشنه معارف و مکارم مى‏باشند. معلم نخستین امام، رسول اکرم(ص) مى‏باشد چنانکه آن حضرت مى‏فرماید: آن زمان که کودکى بیش نبودم (رسول خدا) مرا به خانه خود برد و مورد پرورش قرار داد. هر روز از اخلاق و منش خود لوایى به من مى‏نمایاند و مرا در درجه‏اى بالاتر و برتر قرار مى‏داد و دستور مى‏داد تا بدان راه گام نهم و هرسال مرا با خود به کوه حراء مى‏برد و چیزهایى نشانم مى‏داد که به دیگران ارائه نداد.(8) این نمونه و شواهد فراوان دیگر نشان دهنده یک نوع تربیت ویژه است که نبى اسلام آن را در مورد امام اول به انجام رسانید تا او را براى معلّمى جامعه اسلامى مهیا سازد. حضرت امام حسین(ع) در قیام خود علیه استبداد یک کلاس درس و مکتبى آموزشى و تربیتى تربیت داد که طى آن در برابر انحرافات پایمردى نشان داد، در قالب ارزش‏هاى قرآنى از مکتب اسلام پاسدارى کرد و براى اصلاح امت اسلامى و احیاء نمودن عنصر امر به معروف و نهى از منکر با مخالفان به مبارزه برخاست، از چهره‏هاى مزوّرى که در وراى آنها جز فساد،تباهى و تجاوز به آبرو و نوامیس و اموال مردم انگیزه دیگرى وجود ندارد، پرده برداشت، نیروهاى مخلص را جذب کرد و در جهت تزکیه و تهذیب اصحاب خویش کوشید و براى استمرار راه و رسیدن به هدف عالى و مقدّس نیروهاى زبده، خبره و برگزیده را تربیت کرد.

پیامبران و ائمه هم یادآورنده و متذّکرند و هم معلم، زیرا چه بسا خیلى مطالب به طور مبهم در ذهن افراد جامعه وجود دارد اما آنان نسبت به این مسایل بى‏اعتنا و در حال غفلت هستند و آن بزرگان سعى دارند انسان را بیدار کنند، در واقع زوایاى روح در خوابى عمیق فرو رفته است و پیامبر یا امامى آن روح غافل را آگاه مى‏سازد، آنان علاوه بر آن که مطالبى را که تاکنون در ذهن مردم نیامده است به آنان یاد مى‏دهند (و یعلّمکم ما لم تکونوا تعلمون)(9) به کمک نور تذکر، تنبّه و یادآورى، اشخاص را از ظلمت گناه و عصیان و تاریکى‏ها و آلودگى‏ها بیرون مى‏آورند و به فضاى نورانى تقوا و پارسایى و پاکیزگى سوق مى‏دهند.(10)
نکته دیگر این که در تعالیم انبیاء و وارثان آنان یعنى اولیاى الهى تعلیم کتاب با آموزش حکمت توأم است و این واژه یعنى حکمت به معناى مفاهیم خشک و بى روح فلسفه نمى‏باشد بلکه منظور ادراک و شناخت حقیقى امور و اشیاء است به نور باطن و روشنى درونى قرآن تأکید مى‏نماید به هر کس حکمت داده شود خیر فراوانى نصیب او گردیده است: «و من یؤت الحکمة فقد اوتى خیراً کثیر»(11) آنچه موجب رستگارى و سعادت دنیوى و اخروى بشر مى‏گردد همین حکمت قرآنى و ایمانى است که از راه تهذیب اخلاق و صفاى باطن و اتصال به عالم قدس و ملکوت، براى مشتاقان طریق حق بدست مى‏آید و نتیجه‏اش رسیدن به مقام «علم الیقین» و «حق الیقین» است نه آنچه محصول اوهام و تخیّلات متزلزل افکار بشر است که نتیجه‏اى جز تردید، نگرانى و آشفتگى ندارد. از مرادف بودن کتاب با حکمت این نکته استنباط مى‏شود که تعلیم کتاب وقتى فایده دارد که با حکمت و تدبّر و فهم لطایف و دقایق محتویات کتاب قرین گردد و در یاد دادن و یاد گرفتن و کسب علوم و فنون صرفاً خواندن، نوشتن و به حافظه سپردن مضامین کتاب نیست بلکه درست فهمیدن و درک کردن روح مطالب نیز شرط است. صلاح دینى و سعادت واقعى جامعه و افراد وقتى تأمین مى‏گردد که تحصیل علوم و فنون با حکمت ایمانى، فضایل معنوى و مکارم اخلاقى مقرون باشد.(12) مقام و منزلت معلم‏
معلم از زبان واسطه فیض الهى، در ملکوت آسمان‏ها عظیم خوانده مى‏شود: «من تعلّم العلم و عمل به و علّم للّه دعى فى ملکوت السموات عظیماً»(13) معلم مظهر اسم شریف محیى است که نفوس مستعد را به آب حیات علم احیا مى‏کند، معلم اگر در مسیر ارزش‏ها گام بردارد و کارش الهى باشد در حقیقت فرزندان معنوى پرورش مى‏دهد و از عقیم بودن بدر مى‏آید و تا آثار وجودیش باقى است از آنها بهره‏مند است که ارتقاى درجات نورى در نشأت ماوراى طبیعت عایدش مى‏گردد، بدون این که از پاداش عاملان به آثارش چیزى کم شود. علم شخص روح انسان و عمل ویژه بدن او در عالم آخرت است و هر کس به صورت علم و عمل خویش در سراى دیگر برانگیخته مى‏شود و این معلم است که مى‏تواند چنین ملکاتى را در انسان‏ها شکوفا سازد و آن‏ها را به سوى سعادت جاویدان رهنمون نماید. اگر نهال وجود طفل و نوجوانى به دست باغبانى شایسته قرار گیرد، شجره طیّبه‏اى پدید مى‏آید که ثمرات نورانى و معنوى آن معلم و متعلّم را ارتقاء خواهد داد:
قدر خود بشناس و مشمر سرسرى‏
خویش را کز هرچه گویم برترى‏
آن که دست قدرتش خاکت سرشت‏
حرف حکمت بر دل پاکت نوشت(14)

از این جهت امام خمینى(ره) شغل معلمان را بسیار شریف دانسته و آن را در ردیف برنامه‏هاى تعلیماتى پیامبران دانسته‏اند و فرموده‏اند: «شما باید خیلى توجه داشته باشید که یک مردم عادى نیستید، شماها معلم نسلى هستید که در آتیه همه مقدّرات کشور به آن نسل سپرده مى‏شود» و خاطرنشان ساخته‏اند: «معلم امانت دارى است که غیر از همه امانت‏ها، انسان امانت اوست»(15) و در جمع گروهى از بانوان دزفول فرموده‏اند: «شغل شما، شغل انسان سازى است، معلم انسان درست مى‏کند، همان شغل انبیاست، انبیاء آمدند...انسان درست کنند، آنها معلم همه بشر هستند، شما هم معلم یک عده هستید اینها در یک محیط وسیع‏تر و ماها در یک محیط کوچک‏تر، بنابراین، این شغل شما، شغل بسیار شریفى است لکن مسؤولیت آن هم بسیار زیاد است.»(16)
مقام معظم رهبرى حضرت آیة اللّه العظمى خامنه‏اى متذکر گردیده‏اند: «حقیقت این است که معلم با بار معنایى که در این کلمه هست در همه جوامع نقش تعیین کننده دارد، زیرا در هر جامعه‏اى آنچه که تضمین کننده بقاء حرکت آن جامعه و در اختیار آن جامعه است، نسل‏هاى روبه رشدى هستند که اداره امور آن جامعه را در آینده بر عهده خواهند داشت. پس جهت آینده هر جامعه جهت نوباوگان آن جامعه است و نوباوگان در اختیار معلمان هستند لذاست که نقش معلم حسّاس است...»(17)
ایشان در جایى دیگر مى‏فرمایند: «معلمین، نسل آینده ما را مى‏سازند و چشم و چراغ این مملکت اند و صرف نظر از مجاهدین... باید بگویم که مؤثرترین و والاترین مشاغل، معلمى است زیرا همه براى کوتاه مدت و یا میان مدت کار مى‏کنند ولى معلّم براى استمرار زمان کار مى‏کند، همه مصرف کننده نیروى انسانى هستند و معلّم تولید کننده نیروى انسانى است.»(18)
اگر تربیت را فراهم نمودن زمینه‏هاى بالندگى، متعادل کردن و بالابردن گوهر آدمى بدانیم و هدفش را فعلیت بخشیدن به استعدادهاى بالقوه آدمى در جهت کمال مقدّر و قرب الى اللّه در نظر آوریم، بدون شک معلّمان در تحقق این امر نقش ارزنده و بسزایى دارند و اگر مقصد تعلیم را انتخاب و انتقال عناصر فرهنگى و تجارب بشرى به نسل دیگر تصور کنیم این معلمان اند که در جوامع گوناگون و در اعصار مختلف در انتقال چنین عناصر و مفاهیمى سهم فراوانى داشته‏اند.
اگر هدف از تزکیه را پاکسازى روح وروان و دل از تمامى زنگارهاى گناه و آلودگى‏ها بدانیم این معلمان هستند که مراحل تخلیه، تحلیه و تجلیه را براى به کمال رسانیدن آدمى عملى مى‏سازند. شهید ثانى مى‏نویسد: به واسطه معلم است که دانش در دنیا باقى مى‏ماند و از بین نمى‏رود، از این رو تدریس و تعلیم از مهم‏ترین عبادات و از واجب کفایى است.(19)
با سخنان معلم، انسان جانى تازه بدست مى‏آورد، با شنیدن کلامش پر مى‏گیرد و پرواز مى‏کند و به آسمان انسانیت صعود مى‏نماید و به سرچشمه زلال و حکمت دست مى‏یابد، کلام معلم دیده درون را مى‏گشاید و بصیرت آدمى را افزایش داده و ارزشهاى والا را در معرض دید او قرار مى‏دهد، تلاش معلم شوق‏ها را به تکاپو وا مى‏دارد و رفتارش دل‏ها را خاضع و خاشع مى‏نماید، فروغ بینش او روان شاگردان را نوازش مى‏دهد و آنان را بنده خود مى‏سازد، چنان که على(ع) فرموده‏اند: «من علّمنى حرفاً فقد صیّرنى عبداً»(20). در تجلیل از منزلت معلم امام صادق(ع) فرموده‏اند: تمامى موجودات زمین، ماهیان دریا و هر کوچک و بزرگى در زمین و آسمان براى معلّم خوب طلب آمرزش مى‏کنند.(21) به یکى از مشاهیر گفتند: چرا معلم خود را بیش از پدرت تعظیم مى‏نمایى؟ پاسخ داد: پدرم مرا از عالم ملکوت به زمین آورد ولى استادم مرا از زمین به سوى آسمان ارتقاء داد.(22)
شدت احترام علامه طباطبایى نسبت به استاد و مربّى عرفان خود آیة اللّه سید على قاضى طباطبایى به حدى بود که حدود دو سال پس از رحلت ایشان یکى از شاگردان وى به، علامه طباطبایى عطر تعارف نمود، آن مفسّر بزرگ شیشه عطر را به دست گرفته و گفتند دو سال است که استادمان به سراى باقى شتافته و من تا به حال عطر نزده‏ام!(23)
جواد اقتصادخواه یکى از معلمان علامه جعفرى در کلاس چهارم دبستان است، علامه جعفرى از وى به عنوان فردى فاضل، متدین و دلسوز نام مى‏برد و مى‏افزاید یک روز که در دانشگاه مشهد سخنرانى داشتم همین که پشت میز قرار گرفتم، از دور فردى را دیدم که آشنا به نظر مى‏رسید، دقت کردم دیدم آقاى جواد اقتصادخواه است وقتى قیافه ایشان را دیدم به جهت احساس احترام چند دقیقه‏اى نتوانستم سخنرانى کنم.(24)
شهید مطهرى از استاد خویش علامه طباطبایى با احترام و تجلیل فراوان سخن مى‏گفت و در برخى از سخنرانى‏ها و نوشته‏ها از وى به عنوان استادناالکرام علامه طباطبایى روحى فداه یاد مى‏کند.(25)
علامه حسن زاده آملى مى‏گوید: محضر اساتیدم همه شریف و عزیز بود، هر یک از کواکب قدر اوّل آسمان معارف حق الهیه بوده‏اند. بنده حریم استادان را بسیار حفظ مى‏کردم، سعى مى‏نمودم در حضورشان به دیوار تکیه ندهم کوشش داشتم چهارزانو بنشینم، مواظب بودم سخنى را در محضرشان زیاد تکرار نکنم، یک بار در محضر حکیم الهى قمشه‏اى نشسته بودم، خم شدم و کف پاى ایشان را بوسیدم، ایشان فرمودند: چرا چنین کردى؟ گفتم: من لیاقت ندارم دست شما را ببوسم.(26) خصال معلّم‏
چنین نیست که هر کس قوت حافظه و انبار کردن و تحویل دادن اصطلاحات و محفوظات علمى و ادبى را بدست آورد و آن‏ها را به فراگیران انتقال داد، معلم است و منزل و مقام معنوى و شایستگى‏هاى روحانى را به خویش اختصاص داده است، دانش اکتسابى اگر با ایمان، درست کردارى و راست گفتارى حکیمانه مقرون نباشد نه تنها سرچشمه هدایت و رشد نخواهد بود بلکه مایه ضلالت است. مقصود و هدف اسلام از تحصیل علم و معارف این علوم اکتسابى که در مدرسه و نزد معلمان و استادان یاد مى‏گیرند نیست و این آئین چنین دانشى را براى سعادت بشر کافى نمى‏داند بلکه غرض عالى‏ترى دارد و آن عبارت است از تربیت اخلاق، رشد معنوى و معرفت حقیقى که روح و روان آدمى را به فضایل و کمالات عالى آراسته نماید: آن علمى که بر عبادت خداوند رحجان دارد و عالمش وارث انبیاست و مداد فضلش از خون شهیدان برتر است یاد دادن و فراگرفتن تعدادى تعاریف و فورمول‏هاى خشک فیزیک و ریاضى و انباشتن حافظه از چند واژه تازه و مباهات کردن به آنها نمى‏باشد، تازه عده‏اى این دانسته‏ها را که اثرى بر فکر و ذهنشان هم ندارد و صرفاً چون بسته هایى در انبار مغز جاداده‏اند مایه تکبّر، سرمایه خودنمایى، خودستایى و فضل فروشى قرار مى‏دهند و جاهلانه مى‏گویند ما مدرک بالا هم داریم! در حالى که درک پایین‏ترى دارند، علمى که مقصودش تحصیل امور دنیوى، ریاست‏طلبى و صدرنشینى کاذب و فخر فروشى بر مردمان جامعه باشد در واقع علم نیست بلکه جهالتى است در پوستین علم و دارنده‏اش جاهل عالم نماست، علم حقیقى باید مایه صفاى روح و روشنایى ضمیر باشد و تیرگى‏هاى دل و جان را زایل کند، خیر و برکت و صلاح و نیکى به همراه دارد و نفاق، بخل و حسد را محو مى‏سازد و صاحبش را فروتن و عارى از هرگونه عجب، داعیه دارى، گزافه گویى و لاف زدن و خود ستایى مى‏نماید معلم نیز باید دانشى را تحصیل نماید و به دانش‏آموزان بیاموزد که مایه آمادگى، آرامش درون، سکینه قلب و سبکبارى روح گردد تا شایسته این شغل مقدس و لیاقت این مقام و منزلت عالى را داشته باشد و جا دارد که معلمان راستین به شغل شریف خود دلگرم باشند و از این که در خور چنین جایگاهى شده‏اند بر خود ببالند و خداوند عالم را از این بابت سپاسگزار باشند و روز به روز بر اهتمام خود براى تعالى و ترقى بیفزایند. شهید آیة اللّه دکتر بهشتى مى‏گوید: معلم باید در جهت خودسازى الهى کار کند، مهربانى و فروتنى را حفظ نماید، خصال خوب را در وجود خویش بیارآید و پیگیر راستى و درستى باشد.(27) کسى که مى‏خواهد عهده دار منصب تعلیم گردد باید قبلاً شرایط احراز چنین مقامى را در وجود خویش فراهم آورد و کسى که چنین نکند موجبات ذلت و خوارى خود را فراهم ساخته و به جامعه خصوص نسل جوان خیانت بزرگى کرده است، میوه نارس طعمى تلخ دارد، به علاوه خاصیت اصلى خود را هنوز بدست نیاورده است ولى وقتى رسید هم طعم آن شیرین شده و هم خاصیت اصلى را پیدا مى‏کند. در ذیل به خصالى که معلم باید به آنها آراسته باشد، اشاره مى‏کنیم:
1- پاکیزگى و آراستگى ظاهر: شایستگى معلم باید در تمام مظاهر وجودش پدیدار باشد یعنى سیما، طرز سخن گفتن و گفتارش نمایانگر اهلیّت او باشد، تناسب بدنى، سلامتى فیزیکى و روانى، پاکى، نظافت و طهارت ظاهرى بر عملکرد معلم و رابطه مستقیم او با شاگردان اثر مى‏گذارد انبیاء پاکیزه و طاهر بودند و خداوند خطاب به رسولش مى‏گوید: «وثیابک فطهّر»(28)
2- توانایى علمى: معلم باید در سطحى از معلومات و معارف باشد که بتواند پاسخ گوى سؤالات دانش‏آموزان باشد و نیز مشکلات رفتارى آن‏ها را به شیوه‏اى حکیمانه حل کند، با تدبیر، هوشیارى و فراست بر حسب تفاوت‏ها و استعدادهاى دانش‏آموزان مبانى فکرى و علمى را مطرح نماید معلّم باید بر مطالبى که تدریس مى‏نماید احاطه علمى داشته و با وسعت نظر و سعه صدر نسبت به شکوفایى دانش‏آموزان بکوشد، آگاهى‏هاى معرفتى به معلم نوعى فروتنى مى‏دهد و نیز اقتدار معنوى او را نزد فراگیران افزایش مى‏دهد، در غیر این صورت، سیر آموزش دچار لغزش گردیده و متعلمین در معرض اشتباهات آشکار قرار مى‏گیرند، معلومات غلط و سطحى که در روح و ذهن معلم به صورت ملکه درنیامده است او را دچار فشار روانى و واکنش‏هاى رفتارى منفى و هیجانى مى‏کند در نتیجه به دلیل این گردبادهاى عصبى نمى‏تواند فکر منظم و هدایت شده داشته باشد، تسلط کلاس از دستش خارج مى‏گردد و هرج و مرج و آشفتگى‏هاى حاکم بر کلاس را به دوش دانش‏آموزان خاطى مى‏اندازد. معلم باید همواره براى تقویت معلومات و توانایى‏هاى فکرى و آموزشى تلاش نماید و لحظه‏اى از آموختن نکته‏هاى علمى، اخلاقى و روان‏شناسى غافل نباشد. رسول اکرم(ص) با آن مقام ملکوتى و معنوى وقتى مشاهده کرد در مسجد دو کلاس تشکیل شده است که در یکى علوم اسلامى مى‏خوانند و در دیگرى به دعا و نیایش مشغولند فرمود: هر دو در مسیر خیرند امّا من براى تعلیم برانگیخته شده‏ام پس در کنار دانش‏آموزان نشست.(29)
ابوریحان بیرونى در حالت احتضار، همسایه دانشمند خود را فراخواند تا از او سؤالى بکند، آن مرد عالم با شگفتى گفت حالا که زمان ارتحال شماست و هنگام پرسیدن نمى‏باشد، ابوریحان پاسخ داد فکر مى‏کنم اگر بدانم و جان دهم بهتر از آن است که ندانم و بمیرم.(30) ابونصر فارابى معلم بزرگ حکیم ایرانى هشتاد سال از عمر خویش را بدون برخوردارى از امکانات رفاهى و حتى با وجود محروم بودن از خانه و کاشانه وقف مطالعه، تفکر و کسب معرفت و نگارش نمود، کتاب نفس ارسطو را بارها خواند و بازهم خود را نیازمند مراجعه مجدد به آثار این فیلسوف مى‏دانست.(31)
3- اخلاق و رفتار شایسته: معلمى که خوش خلقى و رأفت را روش خود قرار مى‏دهد دانش‏آموزان را به سوى خود جذب مى‏نماید، کلاس درسش شیرین و در حضور او، فراگیران احساس آرامش و امنیت روانى مى‏کنند، چنین همدلى و صمیمیت از یک سو باز دهى آموزشى را بالا مى‏برد و از طرف دیگر بر دانش‏آموزان اثر مى‏گذارد و آنان به خلق و خوى اسلامى و انسانى علاقه‏مند مى‏شوند معلّم سخت گیر که کلاس خود را به یک پادگان نظامى تبدیل کرده است و برخود مى‏بالد در کلاس من دانش‏آموزان حق نفس کشیدن هم ندارند! در وهله اول میزان اعتماد به نفس و سلامتى روانى فراگیران را دچار مخاطره مى‏سازد، کلاس او تلخکام و توأم با شرنگ مى‏گردد، شاگردان نسبت به درس او رغبتى نشان نمى‏دهند و حتى از مدرسه گریزان مى‏گردند و احتمال دارد ترک تحصیل نمایند در صورتى که به قول شاعر:
درس معلم ار بود زمزمه محبتى‏
جمعه به مکتب آورد طفل گریزپاى را

اگر معلم با اخلاص و صفاى باطن و ایمان قوى و بهره مندى از محبت به امر تعلیم و تربیت روى آورد دستورات و تعلیماتش در متعلّم، راسخ و جایگزین شده و در برابر برنامه هایش منقاد مى‏گردند.(32)
معلمى که نقش خود را کریم و عزیز بشمارد، خواسته‏ها و تمایلات دنیوى و فناپذیر در نظرش پست مى‏گردد، به خود راستین توجه کرده و ارزش واقعى خویش را از یاد نمى‏برد، معلمى که به این خصلت آراسته باشد در نظر دانش‏آموزان باوقار جلوه مى‏کند و محبوبیت او هر روز افزایش مى‏یابد. کسى که در چنین کسوتى درمى‏آید باید قول و فصل خویش را هماهنگ نماید و میان گفتار و کردارش تضاد نباشد. معلمى که راه و رسم نیکى را به مردم یاد مى‏دهد ولى خود را فراموش مى‏کند همانند فتیله‏اى است که به دیگران روشنایى مى‏بخشد ولى خود را سوزانده و تباه مى‏نماید.(33) امام صادق(ع) مى‏فرماید: هرگاه عالمى به دانش خود عمل نکند گفتارش در دلها نفوذى ندارد، چنانچه آب باران در کوه صفا نفوذ نمى‏نماید.(34) شهید آیة اللّه مطهرى مى‏نویسد: میرزا على آقا شیرازى (استاد نهج البلاغه) از خودى و خود رسته و به حق پیوسته بود، اندرزهایش چون از جان برون مى‏آمد لاجرم بر دل مى‏نشست. هر وقت به قم مى‏آمد علماى طراز اول با اصرار از او مى‏خواستند که منبر برود و موعظه نماید منبرش بیش از آن که قال باشد حال بود.(35) معلم باید در حدّ توان خویش، حق را با صراحت و بدون سازش و مجامله اظهار کند، اگر خلافى از شاگردش دید بطور غیر مستقیم و باکنایه او را متنبه سازد، تا دست از مسیر نادرست بردارد و اگر متوجه نشد با صراحت او را از امور ناروا باز دارد.

وظایف معلّم در برابر دانش‏آموز
مى‏رود از سینه‏ها در سینه‏ها
از ره پنهان صلاح و کینه‏ها
صحبت صالح تو را صالح کند
صحبت طالح تو را طالح کند

اگر معلم به وظایف خویش به درستى آگاه باشد و از نحوه رفتار و کردار و شیوه‏هاى خویش مراقبت لازم را به عمل آورد در این صورت مى‏تواند انسانى صالح و شایسته به جامعه تحویل دهد در این خصوص معلم وظایفى دارد که اجمالاً آنها را از نظر علاقه‏مندان مى‏گذرانیم.
1- ایجاد انگیزش در فراگیران: انگیزه تابعى از چند عامل مى‏باشد: انتظارات هنگام ارزیابى، میزان اختیارات، ماهیت فعالیت کلاسى، انگیزش درونى از تمایلات دانش‏آموز ناشى مى‏گردد و انگیزش بیرونى به شرایطى که در محیط وجود دارد، وابسته است، این دو مى‏توانند اثرات متفاوتى بر احساس‏هاى فردى دانش‏آموزان در فعالیت‏هاى درسى، خلاقیت و شکوفایى استعداد آنها اثر بگذارد، وقتى افراد به این واقعیت برسند که خود انگیخته و شایسته‏اند، انگیزش تحقق مى‏یابد معلمان غالباً با چگونگى پیشبرد انگیزش بیرونى از قبیل پاداش دادن، جشن‏ها و اردوها وحتّى اخطارهاى متداول آشنایى دارند و از این‏ها براى عملکردهاى شایسته و نگرش‏هاى مشارکتى کمک مى‏گیرند امّا تلاش در جهت شکوفایى انگیزه‏هاى درونى به ظرافت ویژه‏اى نیاز دارد و این موضوع یک مسأله روان شناختى بوده و به موقعیت‏هاى متفاوت بستگى دارد در واقع افراد زمانى به طور بیرونى برانگیخته مى‏شوند که به خاطر پاداش و اجتناب از موقعیت منفى به کارى اقدام کننده، در مقابل بر انگیختگى زمانى درونى است که اشخاص به دلیل تمایل درونى به انجام دادن موفقیت‏آمیز تکلیف، به آن عمل کنند بدون توجه به این که با پاداش و تنبیهى همراه باشد و دانش‏آموزان زمانى به این رویکرد علاقه بروز مى‏دهند که احساس شایستگى کنند و معلم باید چنان محیطى بیآفریند که تصورات شاگردان را از شایستگى و کنترل خود افزایش دهد، براى رسیدن به این منظور باید اصولى رعایت گردد: ایجاد محیط کلاس قابل پیش بینى، یافتن تعادلى بین تکالیف تحصیلى درگیر کننده و متوسط و بوجودآوردن فرصت هایى براى دانش‏آموزان در این باره که به رشد شایستگى آن‏ها منجر خواهد شد، تدارک حمایتهاى آموزشى لازم براى دانش آموزان اصل سوم است که علاوه بر روش گفتارى معلم باید از الگودهى، تقسیم تکلیف و تجزیه اهداف استفاده کند، چهارمین اصل این است که معلم فرصت هایى را ارائه دهد تا دانش‏آموزان در انتخاب نوع یادگیرى آزاد باشند که باید راهنماى آنان بود و تشویقشان کرد تا انتخاب‏هاى آسان را برگزینند، همچنین معلم بهتر است به جاى مقایسه کردن دانش‏آموزان با یکدیگر، شایستگى آنان را از طریق نشان دادن میزان رشد و پیشرفت که در یک دوره معین رخ مى‏دهد کشف کند و یا به او نشان دهد که تا چه حد و مقدار به ملاک‏هاى از قبل تعیین شده رسیده و یا ناموفق بوده است. آخرین اصل به معلمان پی
شنهاد مى‏کند که هراز چندگاهى به فعالیت‏ها و دروس بعدى تازگى بخشند و آن را به صورت غیر منتظره درآورند، اجراى این روش علاقه دانش‏آموزان را به درس و فعالیت‏هاى کلاسى افزایش خواهد داد.(36)
2- مراقبت‏هاى رفتارى: معلمان باید فرصت‏هاى زندگى را غنیمت شمرده و از لحظه‏هاى عمر استفاده بهینه ببرند، از فصاحت کلام، بلاغت و مبانى تعلیم و تربیت بهره کافى بدست آورند در شیوه هایى که اتخاذ مى‏کنند روش اعتدال را پیش گیرند و از افراط و تفریط بپرهیزند، در برخورد با دانش‏آموزان و در هنگامى که با مشکلات و ناگوارى‏هاى آموزشى روبرو مى‏گردند خشم و غضب را تحت کنترل عقل خویش گرفته و برخوردهاى منطقى، برهانى و متین را جایگزین تصمیم‏گیرى‏هاى عجولانه و هیجانى بنمایند، براى شاگردان نمونه عقل و وقار باشند و ذهن آنان را براى درک مسایل آموزنده با استفاده از بهترین و نزدیکترین راه و روش آماده سازند و از احتمالات بعید و تکلّف‏آمیز، دورى کنند، دروس را قبل از تشریح براى دانش آموزان حاضر و آماده سازند و براى تصحیح الفاظ و سخنان خود و نیز در تفحص و تحقیق در مبانى دروس به آثار مورد نیاز مراجعه کنند. به دانش‏آموزان یاد دهند که چگونه مفاهیم علوم را درک کنند، پیرامون آنها اندیشه نمایند، درباره مضامین درسى بحث کنند و عادت کنند در این خصوص خود پژوهش نمایند و قادر باشند مسایل را با برهان صحیح اثبات کنند، تعصّب، جمود و تحجر را از ذهن خود و دانش‏آموزان خالى کرده و اندیشه را به انصاف و رعایت منطق بیارایند.(37)
3- تشویق و تنبیه: در مسیر آموزش و پرورش و هر حرکت تربیتى و ارشادى تشویق و تنبیه امر لازمى به نظر مى‏رسد، انسان نیز بطور غریزى از تشویق، حمایت و پاداش لذت مى‏برد و از مجازات، تنبیه و جریمه روى گردان است، جایزه دادن، ستایش و تقدیر، احترام و ابراز علاقه و حمایت‏هاى عاطفى از امورى هستند که دانش‏آموزان را به سوى تلاش‏هاى آموزشى و پرورشى سوق مى‏دهد. در فرهنگ اسلامى نیز این اصل مطرح است و مفاهیمى چون بشیر و نذیر، سختى و آسانى(عسر و یسر)، دوزخ و جنّت مجازات‏هاى قضایى، جزایى و جنایى، سود و زیان، کفاره گناهان، بیم و امید، مکافات عمل از جنبه تنبهى حکایت دارد ولى در تنبیه باید نکاتى را مورد توجه قرار داد یکى این که غالباً باید از نوع خود عمل باشد، دیگر این که تنبیه باید جبران کننده کمبود عمل و تلاش و مکمّل وظیفه‏اى باشد که در آن کوتاهى شده است، معلم باید شرایطى را فراهم سازد که دانش‏آموزان از غفلت، نسیان، بى‏تفاوتى و راحت‏طلبى بیرون آیند و با درک ارزش تحصیل و مدارج علمى و کرامت‏هاى اخلاقى آنان را براى اهتمام در درس و کوشش‏هاى کلاسى مهیا سازد.
در تنبیه باید به عواقب و عوارض آن توجه داشت، اعتدال و رعایت انصاف و نیز مساوات قائل شدن امرى ضرورى در این مورد است. در منابع اسلامى از کتک زدن به کودکان و نوجوانان منع گردیده است، حضرت على(ع) خطاب به فرزندش امام مجتبى(ع) مى‏فرماید: از آن اشخاص مباش که موعظه در آنان سودى ندارد مگر آن که توأم با رنج و آزار باشد، زیرا انسان عاقل باید از طریق آموزش و اندیشه پند پذیرد، این حیوانات هستند که جز با کتک فرمان نمى‏برند.(38)
روان‏شناسى امروز و نیز یافته‏هاى تربیتى تنبیه بدنى را نهى نموده‏اند. البته جدّیت و قاطعیت، حسابى جداگانه دارد کارنکو مى‏نویسد: در مورد کیفیت ابراز محبت، تنبیه، صدور دستورات، تشویق، دادن انواع امتیازات، اغماض و گذشت و سخت‏گیرى‏ها، زیاده‏روى هایى به چشم مى‏خورد اما وقتى گفتگو از روش تربیتى است باید تمام این اشکال جاى خود را به موازینى بدهند که جنبه اساسى‏تر، یگانه‏تر و ضرورى‏تر دارند، مربیان باید تا آنجا که امکان دارد روش آرام، یک نواخت و محبت‏آمیزى پیش گیرند ولى در عین حال در کار خویش متین و جدّى باشند، معلمان مى‏توانند هر قدر که امکان دارد با دانش‏آموزان خود مهربان شوند اما باید سیر آموزش به گونه‏اى برنامه ریزى گردد که شاگردان در اجراى دستورات و تکالیف آنها هیچ گونه مسامحه و کوتاهى نکنند و نظارت، بررسى، مراقبت و ارزشیابى مستمر مى‏تواند توأم با برخوردهاى عاطفى اجرا گردد.(39) معلم در برخورد با شاگرد باید مراحل رشد متعلّم، وضع بدنى، روحى، انگیزه‏ها، علایق و خلق و خوى او را در نظر گیرد و با کشف دقیق آنها، راه حل مؤثرى بدست آورد، همچنین او باید با شاگرد به گونه‏اى رفتار کند که از اهداف تربیتى فاصله نگیرد، حضرت على(ع) مى‏فرماید: زیادى روى در ملامت آتش لجاجت را شعله‏ور مى‏سازد.(40) بنابراین باید کوشید تنبیه و انتقاد از دانش آموز به صورت کنایه‏اى، تعریضى و غیرعلنى باشد در غیر این صورت موجب پرده درى، خلاف کارى افزون‏تر و جرأت بیشتر متعلّم در کوتاهى از وظایف مى‏گردد.
4- تدریس سودمند: معلم براى بیان مطالب علمى، آموزشى و اصولى لازم است از عبارت‏پردازى‏هاى خسته کننده و ساختگى پرهیز نماید و از کلمات ساده، روشن و قابل درک استفاده کند. حضرت على(ع) فرموده‏اند: بهترین کلام آن است که از حسن نظام برخوردار بوده و عموم مردم و خواص آن را بفهمد(41) و نیز به فرمایش آن امام همام، کلامى بهتر است که مستمعین براى درک آن به زحمت و مشقت نیفتند.(42)
ضرورت دارد معلم ضمن تقویت رفتار مناسب داخل کلاس و پروردن محتوا در جریان دروس، موضوع را به معلومات و تجارب قبلى شاگردان متصل کند، شاگردان را تشویق مى‏نماید که همکارانه تلاش نمایند و به یکدیگر یارى دهند، بدون نگرانى سؤال نمایند و در دروس سهیم گردند. معلمان توانمند احساس هدف مندى مدرسه رفتن و درس خواندن جدى و نیز استفاده بهینه از فرصت بدست آمده را به شاگردان گوشزد مى‏کنند. تمرکز حواس، سرعت یادگیرى و انجام تکالیف و وظایف مورد نظر را به موقع به آنها مى‏آموزند. برنامه‏هاى درسى باید به شاگردان کمک کند که چه گونه استعداد خود را بروز دهند، مهارت‏هاى لازم را به دست آورند، نقش اجتماعى خویش را در جامعه بیابند و معلومات، نگرش، ارزش‏ها و یافته‏هاى علمى را درست و منطقى در مسیر زندگى فردى و جمعى بکار گیرند.
وقتى تدریس منسجم باشد، ترتیب و توالى معنادار در آن رعایت گردد، محتوا به طور اصولى گزینش شود، هدف فوق زودتر بدست مى‏آید، معلمان با بصیرت در هنگام ارائه دروس با دادن توضیحات، ذکر مثال و شواهد، موضوع را اثبات مى‏کنند و ضمن سازماندهى و مرحله بندى علاقه به محتوا را بین فراگیران تقویت مى‏نمایند. مشارکت دانش‏آموزان در امر تدریس نیز اهمیّت فوق العاده‏اى دارد، این برنامه فواید زیادى دارد از جمله آن که آنها را وادار مى‏کند درس را به دقت گوش دهند، از روى فکر و تأمل سؤال کنند و مشکلات درسى خویش را مطرح نمایند و فضاى صمیمى و توأم با آرامش بر کلاس حاکم نمایند.(43) قدر دانى از تلاش معلم‏
وقتى رسول اکرم(ص) تأکید مى‏فرماید که من معلم برانگیخته شدم و حضرت على(ع) فرموده است: هر کس به من سخنى آموزد مرا بنده خویش ساخته است و چون عبدالرحمن سلمى به فرزند امام حسین(ع) سوره حمد را آموزش داد آن فروغ اصالت علاوه بر پول نقد و پارچه‏اى که از راه حق‏شناسى به معلم طفل داد، دهان آموزگار را از مروارید پر نمود، برخى افراد از این همه عطا تعجب نمودند و دلیلش را خواستند، خورشید عاشورا فرمود: کجا پاداش مالى با آموزش این معلم برابرى مى‏کند.(44) این نمونه‏هاى مستند مقام و میزان تلاش آموزشى و پرورشى معلم را به اثبات مى‏رساند امّا.
قدر مجموعه گل، مرغ سحر داند و بس‏
که نه هر کو ورقى خواند و معانى دانست‏

شالوده و پایه آموزشى و تربیتى یک دانش‏آموز را معلم پى‏ریزى مى‏کند و از این جهت پایگاه اجتماعى و فرهنگى معلم در میان سایر اقشار جامعه باید شامخ و رفیع باشد. حفظ حرمت و شأن معنوى معلمان توسط اولیاى دانش‏آموزان، شاگردان و دست اندرکاران و برنامه ریزان امر تعلیم و تربیت در واقع گرامى داشتن معماران فکرى و احیاء کنندگان جان‏هاى مستعدى است که نوباوگان را با ذهنى سرشار از عشق و امید به سوى چشمه معارف و مکارم رهسپار مى‏سازند و بدین گونه جامعه با چنین اهتمامى از فروغ بیکران دانش و اندیشه منور مى‏گردد:
گر جسم و جان فداى معلم کنى رواست‏
تعلیم و تربیت به جهان کار انبیاست‏

شأن و منزلت معلمى همان گونه که مقام معظم رهبرى تصریح فرموده‏اند، اقتضا مى‏کند که به معلم و مسؤولیت خطیرش با بصیرت و اعتبار خاصى نگریسته شود، بزرگداشت معلم در روز و هفته خاصى بدین مناسبت و نیز تکریم از مقامش در سخنرانى‏هاى مسؤولین، نمى‏تواند قدردانى واقعى و راستین از زحمات این قشر مخلص و سخت کوش باشد، معلمانى که علیرغم مشکلات فراوان از قبیل کمبود امکانات آموزشى، تنگ نظرى‏هاى عده‏اى از برنامه ریزان آموزشى، تراکم زیاد دانش‏آموزان، ملموس نبودن محتواى دروس، جذاب و با نشاط نبودن فضاى مدارس، مشکلات مالى و معیشتى به کار طاقت فرساى تدریس ادامه مى‏دهند و با این نگرش که مسؤولیت پرورش نسل آینده را عهده دارند با اشتیاق درونى و انگیزه‏هاى قوى انجام وظیفه مى‏کنند باید در عرصه عمل به عنوان یکى از ارکان مهم، اثر گذار و تعیین کننده در نظام آموزشى به شمار آیند و فعالیت‏هاى آنان بادیدگاههاى محدود و بخش نامه‏هاى تقویمى و مصرفى محصور و تحت الشعاع قرار نگیرد، پیش بینى‏هاى سنجیده با پشتوانه‏هاى علمى و ارزشى و با در نظر گرفتن نیازهاى معنوى، شغلى و معیشت معلمان مى‏تواند در این خصوص مؤثر باشد. در بررسى مشکلات معلمان، در نخستین گام، کمبودهاى مالى خودنمایى مى‏کند امّا اعطاى عزت حرفه‏اى به معلم از مطالبات مادى کمتر نمى‏باشد، به نظر مى‏رسد مشکل اصلى احیاى حقوق آموزشى و پرورشى و منزلت حرفه‏اى و معنوى معلمان است. حقوق حرفه‏اى معلم به جایگاهش در کلاس درس و ساختار نظام آموزشى مربوط است و از این جهت براى شناسایى حقوق مسلّم این قشر لازم است ضوابط، مقررات، وظایف و اختیارات در تمامى مؤلفه‏هاى برنامه ریزى آموزشى و درسى با انگیزه بازسازى منزلت معلم مورد بررسى، بازبینى و تحقیق و تجدید نظر قرار گیرد. نکته آخر این که بیش از همه باید خود معلمان براى حفظ موقعیت ارزشى خود اهتمام ورزند و اجازه ندهند مطالبات بر حق آنان ابزارى در دست فرصت طلبان و بازى‏هاى جناحى و گروه بازى سیاسى قرار گیرد. وزارت آموزش و پرورش نیز باید در جذب معلمان به جاى توجه صرف به مدرک تحصیلى که نمى‏تواند به تنهایى دلایل توانایى و مهارت باشد به جنبه‏هاى گوناگون از جمله انگیزه، عشق و علاقه، زمینه‏هاى ذوقى و کوشش‏هاى علمى، قدرت کاوشگرى، خلاقیت، کارآفرینى و تجارب ارزنده آموزشى و مهمتر از همه این‏ها به میزان تعهد، پاى بندى به ارزش‏ها، شخصیت علمى معلّم توجه داشته باشد و بیش از گذشته معلمان را در امر تعلیم و تربیت بصورت زیربنائى سهیم بداند. پاورقی ها:پى‏نوشت‏ها: - 1. سوره بقره، آیه 32. 2. همان، آیه 282. 3. سوره اقرأ (علق)، آیات 4 و 5. 4. سوره الرحمن، آیات 1 و 2 و 4. 5. سوره کهف، آیه 65. 6. سوره جمعه، آیه 2. 7. سوره آل عمران، آیه 164. 8. نهج البلاغه، خطبه قاصعه. 9. سوره بقره، آیه 151. 10. آشنایى با قرآن، شهید مطهرى، ج 8، ص 58 - 57. 11. سوره بقره، آیه 269. 12. با استفاده از مقاله استاد جلال الدین همایى که بصورت مقده‏اى بر کتاب «مقام معلم» در تاریخ پنجم مرداد 1345 ه.ش نوشته است. 13. اصول کافى، ج 1، ص 27. 14. گفتگو با علامه حسن زاده آملى، ص 154 - 153. 15. کلمات قصار امام خمینى، ص 204. 16. در جستجوى راه از کلام امام، دفتر 22، ص 355. 17. دیدگاهها، آیةاللّه خامنه‏اى، ص 287. 18. چهار ساله دوم ریاست جمهورى حضرت آیة اللّه خامنه‏اى، ج 2، ص 153. 19. آداب تعلیم و تعلم در اسلام، دکتر سید محمد باقر حجتى، ص 257. 20. آنچه معلمان و مربیان باید بدانند، فرهادیان، ص 10. 21. بحارالانوار، ج 2، ص 17. 22. گلچینى از کشکول شیخ بهایى، هاشم نجفى یزدى، ص 27. 23. جرعه‏هاى جانبخش، ص 65. 24. آفاق مرزبانى، عبداللّه نصرى، ص 24. 25. جرعه‏هاى جانبخش . 26. منظومه معرفت، از نگارنده، ص 40. 27. یادنامه شهید بهشتى، سید فرید قاسمى، ص 159. 28. سوره مدثر، آیه 3. 29. منیة المرید، شهید ثانى، ص 10. 30. تعلیم و تربیت در اسلام، شهید مطهرى، ص 200. 31. زندگى و شرح حال معلم ثانى فارابى، دکتر سید ابوالقاسم هاشمى، ص 25 - 20. 32. نک: غررالحکم، ج 2، ص 672. 33. نک: کنزالعمال، ج 10، ص 186. 34. اصول کافى، ج 1. 35. سیرى در نهج البلاغه، شهید مطهرى، مقدمه. 36. انگیزش در کلاس درس، ال. اسپالدینگ، ترجمه حسن یعقوبى و ایرج خوش خلق، ص 10 و 69.کار آفرینى خلّاق، انواع و شیوه‏هاى حمایت، دکتر حسن قاسم زاده، فصلنامه پژوهش و مهندسى، ش 11 و 12، بهار 1378. 37. نک: منیة المرید، ص 68 - 58. 38. نهج البلاغه، ترجمه فیض الاسلام، ص 248. 39. انسان مربى و نویسنده، ماکارنکو، ترجمه ب. کیوان، ص 89 - 88. 40. تحف العقول 7 ص 84. 41. الحیاة، ج 1، ص 97. 42. تحف العقول، ص 267. 43. نک: مجموعه رویه‏هاى آموزشى(تدریس) جربروفى، دفتر همکارى‏هاى علمى بین المللى آموزش و پرورش، جزئیات روش تدریس، دکتر نادر قلى قورچیان. 44. مستدرک الوسایل، ج 1، ص 290، و نیز بنگرید به کتاب حضرت على اکبر(ع) شبیه پیامبر شهید ولایت، از نگارنده.

تبلیغات