آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

آیین یهود، یکى از سه دین بزرگ داراى کتاب آسمانى است. پیامبران بسیارى براى هدایت و راهنمایى آنان از جانب خداوند آمده که همگى در دوران زندگى و رسالت خویش متحمل رنج‏هاى فراوانى شده‏اند، تا بتوانند مردم زمان خویش را از خواب غفلت بیدار و متوجه مبدأ هستى و روز جزا کرده و در پرتو عمل به احکام الهى به سعادت و خوشبختى همیشگى نایل شان کنند.
یهود از روز نخست تشکّل قومى خود، واکنش‏هاى ناشایستى نشان داده و در زمان هر پیامبرى به گونه‏اى نافرمانى و مخالفت خود را ابراز داشته‏اند. که صفحات تاریخ گواه گویا و شاهدى بى‏طرف بر مدعا است. بازماندگان قوم بنى‏اسرائیل در آغاز بعثت نبى مکرم اسلام(ص) آن چنان دست به دشمنى و عداوت یازیدند که قرآن مجید «از آنان با عنوان سرسخت‏ترین دشمن مسلمانان یاد مى‏کند»(1).
در این نوشتار به تبیین نظر قرآن در این‏باره مى‏پردازیم:
صفات و ویژگى‏هاى یهود در قرآن‏
یکى از راه‏هاى شناخت هر قوم و ملتى دانستن اوصاف و ویژگى‏هاى آنان است. قرآن کریم در آیات بسیارى صفات و ویژگى‏هاى یهودیان را یادآور شده و با بیان اوصاف آنها مسلمانان را با ماهیت اصلى و واقعى‏شان آشنا مى‏سازد.
قساوت قلب‏
از جمله بیمارى‏هاى روانى و گناهان قلبى که در عقل و شرع درمان علاج آن‏ها لازم و ضرورى است، بیمارى قساوت قلب (سنگ دلى و سخت دلى) است. افزون بر این که خود قساوت قلب، بیمارى و علامت ناسالمى دل انسان است؛ سبب بیمارى‏هاى دیگرى هم مى‏شود که از جمله آن‏ها انحراف انسان از صراط مستقیم عبودیت در گفتار و کردار است.(2) قرآن کریم آثار وخیم قساوت قلب را این چنین بیان مى‏کند:«اَفَمَنْ شَرَحَ اللّهُ صَدْرَهُ لِلاِسْلام فَهُوَ عَلى‏ نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَیْلٌ لِلْقاسِیَةِ قُلْوبُهُمْ مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ أَوْلئِکَ فى‏ ضَلالٍ مُبینٍ(3)؛ «پس آیا کسى که خدا سینه‏اش را براى (پذیرش) اسلام گشاده، و (در نتیجه) برخوردار از نورى از جانب پرودرگارش مى‏باشد (همانند فرد تاریک دل است)؟ پس واى بر آنان که از سخت دلى یاد خدا نمى‏کنند، اینانند که در گمراهى آشکارند.»

قرآن کریم از این سنگ دلى یهود این گونه سخن مى‏گوید: «ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَهِیَ کَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَ إِنَّ مِنَ الْحِجارَةِ لَما یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهارُ وَ إِنَّ مِنْها لَما یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْماءُ وَ إِنَّ مِنْها لَما یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ(4)؛ سپس دل‏هاى شما (یهودیان) بعد از این واقعه سخت شد؛ همچون سنگ یا سخت‏تر از آن؛ چرا که برخى از سنگ‏ها مى‏شکافد و از آن، نهرها جارى مى‏شود، و پاره‏اى از آنها شکاف بر مى‏دارد و آب از آن تراوش مى‏کند، و پاره‏اى از خوف خدا (از فراز کوه) به زیر مى‏افتد؛ اما دل‏هاى شما چنین نیست و خداوند از اعمال شما غافل نیست.»
بر پایه شواهد و قرائن فراوان، یهود در طول تاریخ از سنگ دل‏ترین ملّت‏ها بوده و هست؛ چنان که اگر زمانى بر منطقه‏اى حاکم مى‏شدند با بى‏رحمانه‏ترین شیوه دست به کشتار مى‏زدند. شاید آنان این طور جنگیدن و خونریزى را از توراتِ تحریف شده گرفته باشند که در اسفار مختلف از آن سخن به میان آورده است از جمله «...هیچ کسى را زنده نگذارید و به کسى رحم نکنید. پیر و جوان دختر و زن و بچه همه را از بین ببرید.(5)» و در سفر اشعیا نبى این گونه آمده است «هر که
گیر بیفتد با شمشیر یا نیزه کشته خواهد شد. اطفال کوچک در برابر چشمان والدینشان به زمین کوبیده خواهند شد. خانه‏هایشان غارت و زنان بى عصمت خواهند گردید.»(6) این بینش و نگرش را خداوند چنین در قرآن به نقد مى‏کشد: چون از شما پیمان محکم گرفتیم که خون همدیگر را مریزید و یکدیگر را از سرزمین خود بیرون نکنید؛ سپس شما به این پیمان اقرار کردید و خود گواهید؛ ولى باز همین شما هستید که یک دیگر را مى‏کشید و گروهى از خودتان را از دیارشان بیرون مى‏رانید و به گناه و تجاوز بر ضد آنان به یک دیگر کمک مى‏کنید؛ و اگر به اسارت پیش شما آیند به دادن فدیه آنان را آزاد کنید؛ با آن‏که نه تنها کشتن بلکه بیرون کردن آنان بر شما حرام شده است. آیا شما به پاره‏اى از کتاب تورات ایمان مى‏آورید و به پاره‏اى دیگر کفر مى‏ورزید.(7)
ثروت پرستى و مال اندوزى‏
در تاریخ بشریت هیچ امتى مانند یهود وجود نداشته که این چنین شیفته ثروت و مال دنیا باشد. آنها براى به دست آوردن مال، از هر راهى استفاده مى‏کردند گرچه مخالف با شرف و حیثیتِ انسانى باشد.(8) قرآن کریم کسانى را که فقط به دنبال مال اندوزى هستند و هیچ گونه بهره‏اى از معنویات و هدایت ندارند به حیوانات تشبیه کرده و مى‏فرماید: «وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثِیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ(9)؛ «آنها دل‏ها [= عقل‏ها]یى دارند که با آن اندیشه نمى‏کنند و نمى‏فهمند؛ چشمانى که با آن نمى‏بینند، و گوش‏هایى که با آن نمى‏شنوند. آنها هم چون چهار پایانند، بلکه گمراهتر. اینان همان غافلانند (چرا که با داشتن همه گونه امکانات هدایت باز هم گمراهند.»
یهودیان با این که پیامبران زیادى داشتند و مى‏توانستند با بهره‏گیرى از مواعظ و نصایح آنان از ضلالت و گمراهى نجات یابند، ولى همیشه در غفلت بودند، و تنها به جمع آورى مال دنیا فکر مى‏کردند، تا آن جایى که به مرحله‏ى پرستش مال مى‏رسند؛ چنان که عیسى ابن مریم(س) به آنها مى‏فرماید:«لا تَعبُدُوا رَبَّیْنِ اللَّهَ وَ المال(10)» یعنى دو خدا را پروردگار و ثروت را عبادت نکنید.
قرآن کریم حقیقت حال یهود و شدت علاقه آنان را به زندگى مادى دنیا، این گونه توصیف مى‏کند: «وَ لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلى‏ حَیاةٍ وَ مِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا یَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ یُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَ ما هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذابِ أَنْ یُعَمَّرَ وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِما یَعْمَلُونَ(11)؛ «آنان (یهودیان) را حریص‏ترین مردم حتى حریص‏تر از مشرکان بر زندگىِ (این دنیا و اندوختن ثروت) خواهى یافت (تا آن‏جایى) که هر یک از آنها آرزو دارد هزار سال عمر به او داده شود. در حالى‏که این عمر طولانى او را از کیفر و عذاب (الهى) باز نخواهد داشت و خداوند به اعمال آنها بیناست.»
به فرموده‏ى قرآن، یهود حریص‏ترین مردم به زندگى دنیا است و به خیال این‏که عمر طولانى مانع از عذاب الهى مى‏شود همیشه این آرزو را داشته‏اند. شاید یکى از علل مال اندوزى یهود عدم اعتقاد آنان به جهان آخرت در مقام عمل مى‏باشد خداوند متعال در قرآن کریم با اشاره به این عقیده یهود این گونه مى‏فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ قَدْ یَئِسُوا مِنَ الاخِرَةِ کَما یَئِسَ الْکُفَّارُ مِنْ أَصْحابِ الْقُبُورِ(12)؛ «اى کسانى که ایمان آورده‏اید با مردمى که خداوند آن‏ها را مورد غضب قرار داد. (یعنى یهودیان که ملت مغضوب علیهم هستند چنان که در آیه 90 سوره بقره گفته شد.) دوستى نکنید آن‏ها از آخرت مأیوسند همان گونه که کفار مدفون در قبرها مأیوس مى‏باشند.»
از ویل دورانت نقل شده که «یهود به جهان پس از مرگ معتقد نیست و پاداش و کیفر را منحصر به زندگى دنیا مى‏داند.»(13)
رباخوارى‏
ربا یکى از محرمات الهى است، که انسان‏هاى حریص به دنیا گرفتار آن هستند. با این که در شریعت موسى و عیسى(ع) ربا منع شده بود، باز هم یهودیان به آن عمل کرده و اموال خود را به این وسیله آلوده مى‏کردند. قرآن کیفر این رفتار ناپسند ایشان را عذاب دنیوى و اخروى دانسته و مى‏فرماید: «فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِینَ هادُوا حَرَّمْنا عَلَیْهِمْ طَیِّباتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ وَ بِصَدِّهِمْ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ کَثِیراً وَ أَخْذِهِمِ الرِّبَوا وَ قَدْ نُهُوا عَنْهُ وَ أَکْلِهِمْ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْباطِلِ وَ أَعْتَدْنا لِلْکافِرِینَ مِنْهُمْ عَذاباً أَلِیماً(14)؛ «پس به سزاى ستمى که از یهودیان سر زد و به سبب آن که (مردم را) بسیار از راه خدا باز داشتند، چیزهاى پاکیزه‏اى را که به آنان حلال شده بود حرام گردانیدیم و (به سبب) ربا گرفتنشان با آن که از آن نهى شده بودند و به ناروا مال مردم خوردنشان و ما براى کافران آنان عذابى دردناک آماده کرده‏ایم.»
این آیه شریفه نشانگر روح طغیانگر مادى آنهاست که در راه رباخوارى گام بر مى‏داشتند. از شواهد تاریخى، چنین استفاده مى‏شود که این ملت، نظام مالیشان را براساس ربا پایه گذارى کرده‏اند. «رو تشلد» مى‏گوید: یهودیان، نظام اقتصادى جهان را براساس ربا قرار داده‏اند. آن‏ها به هر منطقه‏اى که وارد شدند، به زمامداران قرض دادند تا سیاست آنها را به نفع خود کنترل کنند.
لجاجت یهود
لجاجت و سرسختى بنى اسرائیل به اندازه‏اى بود که حتى از گفتن جمله «قُولُوا حِطَّةٌ...؛(15) بگوئید خداوندا گناهان ما را بریز»؛ امتناع ورزیدند و به جاى آن کلمه نامناسبى به طور استهزاء گفتند.(16) براى همین قرآن کریم مى‏فرماید: «فَبَدَّلَ الذَّینَ ظَلَمُوا قُولاً غَیْرَ الَّذى‏ قیلَ لَهُمْ.(17)؛ «اما کسانى که ستم کرده بودند، (آن سخن را) به سخن دیگرى غیر از آنچه به ایشان گفته شده بود تبدیل کردند.»
در مجمع البیان در ذیل همین آیه نقل شده است؛ گروهى از بنى اسرائیل به جاى کلمه «حطة» به معنى «ریزش گناهان»(18) از روى مسخره گفتند «حنطة» یعنى گندم.(19) خداوند متعال هم به سبب این گونه لجاجت‏ها آنها را به عذاب دردناک خویش گرفتار نمود. البته لجاجت و بهانه جویى‏هاى بنى اسرائیل فراوان است که بخشى از آن در سوره بقره آمده است.
پیمان شکنى یهود
یهود از جمله اقوامى است که به پیمان شکنى معروف مى‏باشد. قرآن کریم در آیات متعددى از نقض پیمان یهودیان سخن به میان آورده است. که بررسى همه موارد رساله جداگانه‏اى مى‏طلبد به همین جهت به نمونه‏هایى از آن اشاره مى‏کنیم.
یکى از موارد مهم نقض پیمان یهودیان نقض پیمان دوازده دستور الهى بود که خداوند در دو آیه به بیان آن پرداخته و مى‏فرماید: «وَ إِذْ أَخَذْنا مِیثاقَ بَنِی إِسْرائِیلَ لا تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً وَ ذِی الْقُرْبى‏ وَ الْیَتامى‏ وَ الْمَساکِینِ وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ إِلاَّ قَلِیلاً مِنْکُمْ وَ أَنْتُمْ مُعْرِضُونَ وَ إِذْ أَخَذْنا مِیثاقَکُمْ لا تَسْفِکُونَ دِماءَکُمْ وَ لا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ(20)؛ «و چون از فرزندان اسرائیل پیمان محکم گرفتیم که: جز خدا را نپرستید، و به پدر و مادر و خویشاوندان و یتیمان و مستمندان احسان کنید، و با مردم (به زبان) خوش سخن بگویید، و نماز را به پا دارید و زکات را بدهید؛ آنگاه جز اندکى از شما، (همگى) به حالت اعراض روى برتافتید؛ و چون از شما پیمان محکم گرفتیم که: خون همدیگر را مریزید، و یکدیگر را از سرزمین خود بیرون نکنید، سپس (به این پیمان) اقرار کردید و خود گواهید.»
چنان که ملاحظه گردید ده پیمان از فرمان‏هاى الهى در این دو آیه آمده است و با آن که یهودیان بر آن اقرار کرده بودند ولى متأسفانه همه آنها را مورد نقض قرار دادند. افزون بر این، در سوره مائده، سخن از نقض دو پیمان دیگر نیز آمده است: «وَ لَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ بَنِی إِسْرائِیلَ وَ بَعَثْنا مِنْهُمُ اثْنَیْ عَشَرَ نَقِیباً وَ قالَ اللَّهُ إِنِّی مَعَکُمْ لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلاةَ وَ آتَیْتُمُ الزَّکاةَ وَ آمَنْتُمْ بِرُسُلِی وَ عَزَّرْتُمُوهُمْ وَ أَقْرَضْتُمُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً(21)؛ «در حقیقت، خدا از فرزندان اسرائیل پیمان گرفت، و از آنان دوازده سرکرده برانگیختیم، و خدا فرمود: من با شما هستم. اگر نماز برپا دارید و زکات بدهید و به فرستادگانم ایمان بیاورید و یاریشان کنید و وام نیکویى به خدا بدهید، قطعاً گناهانتان را از شما مى‏زدایم، و شما را به باغ‏هایى که از زیر (درختان) آن نهرها روان است در مى‏آورم، پس هر کس از شما بعد از این کفر ورزد، در حقیقت از راه راست گمراه شده است. خداوند متعال به همین سبب آنها را از رحمت خویش دور ساخت و دل‏هاى آنان را سخت و سنگین نمود که موجب فراموشى نعمتهاى الهى گردید.(22)»
ظلم و جنایت یهود
جنایاتى را که ملت یهود در طول تاریخ انجام داده نمى‏توان فراموش کرد؛ چنان که اشاره شد، این روحیه ستمگرى را شاید از تورات تحریف شده یاد گرفته‏اند، یعنى دانشمندان یهود هنگام نگارش تورات، قسمتى از آن را طورى بیان کرده‏اند که روح ستمگرى و تجاوز را در میان قوم خویش رواج دهند تا بتوانند جنایات خویش را توجیه کنند.
«عبدالفتاح طبّاره» در این زمینه چنین مى‏گوید: «جنایات یهود در سرزمین عرب به صورتى بود که بدن‏ها را به لرزه مى‏انداخت و امروز نسل جدید یهود به پیروى از افکار نیاکان خود به جنایات و کشتار وحشتناک دست زده است.»
هم‏چنین گوستاولبون چنین مى‏نویسد: «ملت یهود هیچ‏گاه از جنایات جدا نبوده است آنها اسیران فراوانى مى‏گرفتند، و بدن‏هاى آنها را با ارّه پاره مى‏کردند و جلو سگ‏ها مى‏ریختند و مردم شهر از کوچک و بزرگ و پیر و جوان را سر مى‏بریدند.»(23)
قرآن کریم، آنها را آدم‏کش و قاتل انبیاء معرفى نموده و مى‏فرماید: «اِنَّ الَذَّین یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللّهِ وَ یَقْتُلُونَ النَّبییّنَ بِغَیْرِ حَقِّ وَ یَقْتُلُونَ الذَّین یَأمُرُونَ بِالقِسْطِ مِنْ النّْاسِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ اَلیمٍ(24)؛ «کسانى که به آیات خدا کفر مى‏ورزند و پیامبران را بناحق مى‏کشند، و دادگستران را به قتل مى‏رساندند، آنان را از عذابى دردناک خبر ده.»
خودخواهى یهود
در طول تاریخ یهودیان خود را تافته اى جدابافته مى‏دانسته‏اند و همیشه این تصور را داشته که بنده ممتاز خداوند فقط آنها هستند؛ حتى چنین ادعا دارند که ما پسران خدا هستیم و یا مى‏گویند که ما دوستان خاص پروردگار مى‏باشیم؛ چنان که قرآن کریم از زبان آنان نقل مى‏کند: «وَ قالَتِ الیُهُودُ وَ النَصارَى نَحْنُ اَبْناءُ اللّهِ وَ اَحْبَّاءُهُ(25)» و یهودیان و ترسایان (مسیحى‏ها) گفتند: «ما پسران خدا و دوستان او هستیم!» (و گرچه منظورشان فرزندان مجازى باشد.) همچنین در «تلمود» آمده است: «آنان (یهودیان) به این اصل اساس معتقد بودند که اسرائیل قوم برگزیده الهى است، البته این عقیده کتاب مقدس است که در ادبیات و تفسیرهاى دانشمندان یهود به حدّ اعلى گسترش یافته است. تلمود مکرر این مطلب را گوشزد مى‏کند که میان خدا و یهود رابطه‏اى صمیمى و ناگسستنى وجود دارد.»(26)
به همین جهت در میان یهودیان نوعى خودخواهى و خودپسندى که ازاوصاف زشت مى‏باشد، رایج است.(27)
اما نظر قرآن در مورد امت برگزیده بودن یهود چیست؟ در ابتداى امر به نظر مى‏رسد که قرآن کریم ملت یهود را قومى برگزیده معرفى کرده است، ولى با دقت نظر درمى‏یابیم که قرآن کریم ملت یهود را در زمانى خاص به عنوان ملت ممتاز و برگزیده دانسته، چنان که در ذیل آیه شریفه «...اَنّى فَضَّلْتُکُمْ عَلى‏ العالَمینَ(28)» از ابن عباس این گونه نقل مى‏کند که؛ مراد از «العالمین» مردمان زمان بنى اسرائیل مى‏باشد، چون که امت محمد(ص) به اتفاق همه، برترین امت‏هاست، چنان‏که پیامبر اسلام(ص) افضل پیامبران است؛ چون در قرآن کریم آمده است(29): «کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لَوْ آمَنَ أَهْلُ الْکِتابِ لَکانَ خَیْراً لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ أَکْثَرُهُمُ الْفاسِقُونَ(30)؛ «شما بهترین امتى هستید که براى مردم پدیدار شده‏اید: به کار پسندیده فرمان مى‏دهید و از کار ناپسند باز مى‏دارید، و به خدا ایمان دارید و اگر اهل کتاب ایمان آورده بودند قطعاً برایشان بهتر بود، برخى از آنان مؤمنند (ولى) بیشترشان نافرمانند.»
نژادپرستى یهود
روح نژادپرستى یهودیان زاده همان خیال و تصور باطل خودبرتربینى آنهاست که منشأ بسیارى از انحرافات و تصورهاى باطل از جمله نژاد پرستى گردید تا بدان حد که «گفتند: هرگز آتش دوزخ، جز چند روزى به ما نخواهد رسید.»(31)
این امتیازطلبى و اعتقاد به برترى نژاد ملت یهود با هیچ منطقى انسانى سازگار نیست؛ چون هیچ گونه تفاوت میان انسان‏ها در پیشگاه الهى وجود ندارد؛ افزون بر آن معیار برترى در منطق قرآن پرهیزگارى است، «اِنَ اَکْرَمَکُمْ عِنْدَاللّهِ اَتْقاَکُمْ؛(32) «که برترى، از آنِ متقین مى‏باشد.»
دشمنى یهود با دیگر ملل:
چنان که اشاره شد روحیه ستمگرى و تجاوز در سرشت یهود ریشه دوانیده و موجب شده است تا آنان در تاریخ با هیچ ملّتى سرسازش و صلح نداشته و همواره با دیگران در جنگ و دشمنى باشند؛ هم‏چنان که با انبیاى خویش ناسازگارى کرده و نافرمانى از دستورهاى آنان را به حد اعلا مى‏رسانده‏اند. قرآن کریم در مورد این که یهودیان و مسیحیان همدیگر را قبول نمى‏کردند، مى‏فرماید: «وَ قالَتِ الیَهُودُ لَیْسَتِ النَصارى‏ عَلى شَى‏ءٍ و قالَتِ النَصارى‏ لَیْسَتِ الیَهُودُ عَلى‏ شَى‏ء.(33)؛ یهودیان گفتند: ترسایان (مسیحى‏ها) بر حق نیستند و ترسایان گفتند: یهودیان بر حق نیستند».
دشمنى یهود با اسلام:
یهود از آغاز با مسلمانان و پیامبر مکرم اسلام(ص) به دشمنى و خصومت پرداختند. براى بیان شدت دشمنى یهود با اسلام خداوند متعال مى‏فرماید: «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ قالُوا إِنَّا نَصارى‏ ذلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسّیسِینَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ(34)؛ «مسلماً یهودیان و کسانى را که شرک ورزیده‏اند، دشمن‏ترین مردم نسبت به مؤمنان خواهى یافت و قطعاً کسانى را که گفتند: «ما نصرانى هستیم»، نزدیک‏ترین مردم در دوستى با مؤمنان خواهى یافت، زیرا برخى از آنان دانشمندان و رهبانانى‏اند که تکبر نمى‏ورزند.»
علل دشمنى‏
با نگرشى هر چند گذرا در ادیان قبل از اسلام به خوبى درمى‏یابیم؛ آیین‏هایى که دستخوش تحریف و بازیچه تغییر واقع نشده‏اند با تعالیم اسلام سازگارتراند؛ زیرا دین مبین اسلام در حقیقت مکمل و متمم آنها تلقى مى‏شود. اما از آن جایى که دین یهود مورد تحریف واقع شده بود سران آن مى‏دانستند که با رشد و نفوذ اسلام در میان مردم، منافع دنیوى‏شان در معرض خطر و نابودى قرار خواهد گرفت. از این‏رو، با مسلمانان و شخصِ نبى مکرم اسلام(ص) با شدیدترین وجهى به دشمنى برخاستند. افزون بر این، عوامل دیگرى نیز در دشمنى یهود مؤثر بود از جمله: اول؛ حسادت یهود نسبت به پیامبر اکرم(ص)(35) و مسلمانان؛ «وَدَّ کَثِیرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَوْ یَرُدُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ إِیمانِکُمْ کُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ(36)؛ «بسیارى از اهل کتاب پس از این که حق برایشان آشکار شد از روى حسدى که در وجودشان بود، آرزو مى‏کردند که شما را، بعد از ایمانتان، کافر گردانند.»
از مرحوم طبرسى نقل شده که این آیه در مورد جماعتى از یهودیان نازل شده است.(37)
توطئه‏ها و دسیسه‏هاى یهود در حدى بود که موجب اذیت و آزار رسول مکرم اسلام(ص) مى‏گردید؛ براى این، خداوند متعال براى تسلى و آرامش خاطر پیامبر اسلام(ص) مى‏فرماید(38): «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ لا یَحْزُنْکَ الَّذِینَ یُسارِعُونَ فِی الْکُفْرِ مِنَ الَّذِینَ قالُوا آمَنَّا بِأَفْواهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ وَ مِنَ الَّذِینَ هادُوا سَمَّاعُونَ لِلْکَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِینَ لَمْ یَأْتُوکَ یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَواضِعِهِ(39)؛ «اى پیامبر، کسانى که در کفر شتاب مى‏ورزند، تو را غمگین نسازند، از آنان که با زبان خود گفتند: «ایمان آوردیم»، و قلب آنها ایمان نیاورده تو را اندوهگین نسازند! و (همچنین)گروهى از یهودیان که خوب به سخنان تو گوش مى‏دهند، تا دستاویزى براى تکذیب تو بیابند؛ آنها جاسوسان گروه دیگرى هستند که خودشان نزد تو نیامده‏اند؛ آنها سخنان را از مفهوم اصلیش تحریف مى‏کنند.
دوم؛ از آنجا که یهودیان در تعالیم پیشین خود بنا را بر ردّ و تکذیب انبیا و رسولان گذارده بودند. بنابراین هر پیامبرى که بعد از حضرت موسى(ع) برانگیخته مى‏شد، او و قومش را دشمن داشته و با تلاش‏هاى فراوان در صدد نابودى آنان برمى‏آمدند؛ چه این‏که پذیرش حقانیت انبیاى پسین، معیار دست برداشتن از آموزه‏هاى باطل پیشینیان‏شان بود. چنان‏چه همین معامله را پیشتر با حضرت عیسى(ع) و مسیحیان انجام و در پى آن، همان شیوه را در برخورد با پیامبر اسلام(ص) و مسلمانان بکار گرفتند.
واکنش یهود هنگام ظهور اسلام‏
از آن‏جایى که، بنابه فرمایش قرآن،عیسى‏بن مریم(ع) پیشتر بشارت‏آمدنِ پیامبراکرم(ص) را به آنان داده بود: «وَ إِذْ قالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ یا بَنِی إِسْرائِیلَ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْراةِ وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ یَأْتِی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ...(40)؛ «و هنگامى را که عیسى پسر مریم گفت: اى فرزندان اسرائیل، من فرستاده خدا به سوى شما هستم. تورات را که پیش از من بوده تصدیق مى‏کنم و به فرستاده‏اى که پس از من مى‏آید و نام او احمد است بشارتگرم....»
از این‏رو یهودیان مى‏دانستند، که در شبه جزیره عربستان پیامبر خاتم ظهور خواهد کرد، و بر خصوصیات او آن چنان واقف بودند که که فرزندانشان را مى‏شناختند. «اَلَّذینَ آتَیَناهَمُ الْکِتابَ یَعْرِفُونَهُ کَما یَعْرِفُونَ اَبْناءَهُمْ(41)؛ کسانى که به ایشان کتاب (آسمانى) داده‏ایم، همان گونه که پسران خود را مى‏شناسند، او (- محمد) را مى‏شناسند.»
در روایات تاریخى آمده است که تبّع که قبیله اوس و خزرج را مى‏شناخت در مدینه منزل نمود؛ هنگامى که نفرات آنان زیاد شد اموال یهودیان را مى‏گرفتند، آنان مى‏گفتند: اگر پیامبر ما محمد(ص) مبعوث شود شما را از اینجا خارج مى‏کنیم. اما هنگامى که حضرت محمد بن عبدالله(ص) مبعوث شد، قبیله اوس و خزرج به حضرت ایمان آوردند و یهودیان کفر ورزیده و ایمان نیاوردند.(42) چنان که قرآن کریم مى‏فرماید:
وَ لَمَّا جاءَهُمْ کِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ وَ کانُوا مِنْ قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِینَ کَفَرُوا فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْکافِرِینَ(43)؛ و هنگامى که از جانب خداوند کتابى که مؤید آنچه نزد آنان است برایشان آمد، و از دیر باز (در انتظارش) بر کسانى که کافر شده بودند پیروزى مى‏جستند، ولى همین که آنچه (که اوصافش) را مى‏شناختند برایشان آمد، انکارش کردند پس لعنت خدا بر کافران باد.»
هم چنین مرحوم طبرسى در تفسیر خویش از ابن عباس نقل مى‏کند که «یهودیان قبل از بعثت پیامبر اکرم(ص) براى اوس و خزرج خط نشان مى‏کشیدند که اگر رسول خدا(ص) مبعوث شود به حساب شما مى‏رسیم ولى همین که دیدند پیامبر آخرالزمان از میان یهود نیست، به او کفر ورزیدند و گفته‏هاى قبلى را به کلى انکار نمودند.(44)»
برخورد یهودیان با پیامبر اکرم(ص) بعد از بعثت‏
یهودیان بعد از بعثت نبى مکرم اسلام(ص) کارشکنى‏هاى فراوانى انجام دادند که در این گفتار فقط به نمونه‏هایى از آن اشاره مى‏شود.
الف) خیانت یهود بعد از جنگ احد: پیامبر اکرم(ص) در اوایل هجرت به مدینه روزهاى سختى را مى‏گذراندند، از طرفى تعداد مسلمانان کم و از طرف دیگر فشار دشمنان اسلام بیش از حد بود. به همین جهت پیامبر اسلام(ص) براى آسوده خاطر بودن از داخل مدینه با قبایل مختلف یهودیان مدینه عهدنامه‏هایى نوشتند که مسلمانان را آزار و اذیت نکنند.(45)
با این وجود عده‏اى از یهودیان مدینه پس از حادثه اُحُد به سوى مکه رفتند تا با مشرکان مکه بر ضد پیامبر اسلام(ص) هم‏پیمان شوند. پس پیمانى را که با رسول خدا(ص) و مسلمانان داشتند شکستند.(46) قرآن کریم به این مطلب چنین اشاره مى‏کند: «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتابِ یُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ یَقُولُونَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا هؤُلاءِ أَهْدى‏ مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا سَبِیلاً(47)؛ آیا کسانى را که از کتاب (آسمانى) نصیبى یافته‏اند ندیده‏اى؟ که به جبت و طاغوت ایمان دارند، و درباره کسانى که کفر ورزیده‏اند مى‏گویند: اینان از کسانى که ایمان آورده‏اند راه یافته‏ترند.»
ب) کارشکنى‏هاى یهود در مورد اتحاد مسلمانان: به برکت حضور مبارک پیامبر اکرم(ص) در مدینه دو قبیله «اوس» و «خزرج» از جنگ و خونریزى دست برداشتند، و در سایه ایمان به تعالیم اسلامى مانند دو برادر در کنار هم زندگى آرام و پر نشاطى داشتند. این اتحاد و همبستگى، سخت یهودیان را متأثر کرد، تا این که روزى یکى از آنها به نام «شامس» فرصت را براى اجراى طرحى شوم و تفرقه‏انگیز مناسب دید، و جوانى را مأمور کرد که اتحاد آنان را به هم بزند. این جوانِ یهودى با بازگویى خاطرات تلخ دوران درگیرى و خونریزى بین اوس و خزرج، آنان را سخت به جان هم انداخت که نزدیک بود آتش جنگ بار دیگر میان آنان شعله‏ور شود، پیامبر اکرم(ص) از نقشه شوم یهودیان پرده برداشت و با پند و اندرز مسلمانان را متوجه این نقشه نمود.(48) قرآن کریم در آیاتى از سوره آل عمران به این ماجرا و کارشکنى یهود این چنین اشاره کرده مى‏فرماید: «قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ لِمَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ مَنْ آمَنَ تَبْغُونَها عِوَجاً وَ أَنْتُمْ شُهَداءُ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تُطِیعُوا فَرِیقاً مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ یَرُدُّوکُمْ بَعْدَ إِیمانِکُمْ کافِرِینَ(49)؛ بگو: اى اهل کتاب چرا کسى را که ایمان آورده است، از راه خدا باز مى‏دارید، و آن (راه) را کج مى‏شمارید، با آن که خود (به راستى آن) گواهید؟ و خدا از آنچه مى‏کنید غافل نیست. اى کسانى که ایمان آورده‏اید، اگر از فرقه‏اى از اهل کتاب فرمان برید، شما را پس از ایمانتان به حال کفر بر مى‏گردانند.»
گویا همیشه این طور بوده که گروهى از دشمنان اسلام کارشان نفاق افکندن و تفرقه انداختن میان مسلمانان بوده است. ولى آنچه که مهم و لازم مى‏باشد هوشیارى مسلمانان در برابر این گونه تفرقه‏ها مى‏باشد.
ج) جاسوسى علیه مسلمانان: عده‏اى از قوم یهود براى ضربه زدن به مکتب نو پاى اسلام در مدینه دست به جاسوسى مى‏زدند حتى به نقل مورخان، برخى از احبار یهود به ظاهر اسلام آوردند تا به مقاصدى که دارند برسند، ولى در باطن به رسول خدا(ص) ایمان نداشتند، بلکه در زمره منافقان بودند.(50)
یهودیان جهت دست یابى به اسرار مسلمانان از چنین افرادى استفاده مى‏کردند و اطلاعات راجع به محافل مسلمانان را در اختیار رهبران خود قرار مى‏دادند تا تدبیرات لازم را براى مقابله با مسلمانان طراحى نمایند.
د) ایجاد بحران اقتصادى: یکى از اقدامات دشمنان اسلام محاصره اقتصادى بوده و هست. سران یهود مدینه براى این که مسلمانان را از آیین اسلام برگردانند و یا اعتقادات آن‏ها را تضعیف نمایند،آنان را در بحران اقتصادى شدیدى قرار مى‏دادند؛ به طورى که عده‏اى از مسلمانان به ویژه مهاجرین به سبب فقر در معرض تهدید مرگ قرار گرفتند. حتى از دادن امانت‏هایى که قبل از اسلام به آنان سپرده بودند، خوددارى مى‏کردند و براى تبرئه خود به آن‏ها مى‏گفتند؛ هنگامى بر ما لازم بود امانت شما را برگردانیم که شما اسلام اختیار نکرده بودید. ولى ایمان شما به اسلام، این حقوق را ابطال کرد!(51)
قرآن کریم به این موضوع چنین اشاره مى‏فرماید: «وَ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطارٍ یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ وَ مِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِینارٍ لا یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ إِلاَّ ما دُمْتَ عَلَیْهِ قائِماً ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لَیْسَ عَلَیْنا فِی الْأُمِّیِّینَ سَبِیلٌ وَ یَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ(52)؛ و از اهل کتاب، کسى است که اگر او را بر مال فراوانى امین شمرى، آن را به تو برگرداند، و از آنان کسى است که اگر او را دینارى امین شمرى، آن را به تو نمى‏پردازد، مگر آن که دایماً بر (سر) وى به پا ایستى. این بدان سبب است که آنان (به پندار خود) گفتند: در مورد کسانى که کتاب آسمانى ندارند، بر زیان ما راهى نیست. و بر خدا دروغ مى‏بندند با این که خودشان (هم) مى‏دانند.»
چنان که در جواب تقاضاى فرستاده پیامبر اکرم(ص) جهت قرض گرفتن از یهودیان گفتند: «خدا محتاج و فقیر است ولى ما بى‏نیاز هستیم(53)»
پى‏نوشت‏ها: -
* این مقاله توسط مرکز فرهنگ و معارف قرآن دفتر تبلیغات اسلامى تهیه شده است.
1) ر.ک مائده / 82.
2) سید عبدالحسین دستغیب شیرازى، قلب سلیم، چاپ 12، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1374. ص 303.
3) سوره زمر، آیه 22.
4) بقره / 74.
5) ر.ک. کتاب مقدس، پیشین، سفر حزقبال، 9: 5 - 6.
6) ر.ک. پیشین. سفر اشعیا نبى، 13: 10 - 16.
7) بقره/ 84 و 85.
8) عفیف عبدالفتاح طباره، پیشین، ص 81.
9) اعراف / 179.
10) ر.ک. عفیف عبدالفتاح طباره، پیشین، ص 81.
11) بقره / 96.
12) ممتحنه / 13.
13) ر.ک. عفیف عبدالفتاح طباره، پیشین، ص 83.
14) نساء / 160- 161.
15) بقره / 58.
16) ناصر مکارم شیرازى و دیگران، تفسیر نمونه، ج 1، چاپ 25، تهران؛ دارالکتب الاسلامیه، 1369، ص 269.
17) بقره / 59.
18) راغب، پیشین، ص 122.
19) الطبرسى، پیشین، ج 1، ص 118.
20) بقره / 83 - 84.
21) مائده / 12.
22) ر.ک. مائده 13.
23) ر.ک. طباره، پیشین ص 111.
24) آل عمران / 21.
25) مائده / 18.
26) تلمود، ص 79.
27) ر.ک. تلمود ص 79.
28) بقره / 47.
29) الطبرسى، ج 1، پیشین، ص 102.
30) آل عمران / 110.
31) بقره / 80.
32) حجرات /13.
33) بقره / 113.
34) مائده / 82.
35) الطبرسى، ج 3، پیشین، ص 234.
36) بقره / 109.
37) الطبرسى، ج 1، پیشین، ص 184.
38) الطبرسى، ج 3، پیشین، ص 194.
39) مائده/41.
40) صف / 6.
41) بقره / 146.
42) ابى النضر محمد بن مسعود بن عیاش السلمى السمرقندى، تفسیر العیاشى، تهران: المکتبة العلمیه الاسلامیه، بى‏تا، ج 1، صص 49 - 50.
43) بقره / 89.
44) الطبرسى، ج 1، پیشین، ص 158.
45) ر.ک. المجلسى، ج 19، پیشین، ص 110 - 111.
46) ر.ک. الطبرسى، ج 3، پیشین، ص 92.
47) نساء / 51.
48) ر.ک. جعفر سبحانى، ج 1، پیشین، صص‏468- 469.
49) آل عمران، 99- 100.
50) ر.ک، ابن هشام، ج 2، ص 175.
51) ر.ک. عفیف طباره، پیشین، ص 60.
52) آل عمران / 75.
53) آل عمران / 181.
 
 

تبلیغات