آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

یکى از مزایایى که خداى متعال به مؤمنان، اختصاص داده این است که اگر مؤمن، ایمان خودش را تا هنگام مرگ حفظ کند که باعث سلب توفیق و سوء عقاب و سرانجام، شک و تردید یا انکار و جحود نشود، و خلاصه در یک جمله «اگر با ایمان از دار دنیا برود» به عذاب ابدى مبتلا نخواهد شد و جهنم برایش ابدى نخواهد بود و گناهان کوچکش به واسطه اجتناب و دورى از گناهان کبیره، بخشوده شده و گناهان بزرگش به وسیله توبه کامل و مورد قبول‏پروردگارش، آمرزیده مى‏شود، و اگر موفق به چنین توبه‏اى نشد، تحمل گرفتارى‏ها و مصائب دنیا بار گناهانش را سبک مى‏کند و سختى‏هاى برزخ و مواقف آغازین رستاخیز ناخالصى هایش را مى‏زداید و اگر باز هم از آلودگى‏هاى گناهان پاک نشد به وسیله شفاعت - که مظهر تجلى بزرگ‏ترین و فراگیرترین رحمت الهى در اولیاء خدا به ویژه رسول اکرم و اهل بیت کرامش (علیهم الصلوة والسلام) مى‏باشد - از عذاب دوزخ نجات خواهد یافت.(1) بر حسب روایات فراوان «مقام محمود» که در قرآن کریم(2) به رسول اکرم(ص) وعده داده شده همین مقام شفاعت است، و نیز آیه شریفه «و لسوف یعطیک ربّک فترضى؛(3) و همانا پروردگارت «آنقدر» به تو عطا خواهد کرد که خشنود شوى.» اشاره به آمرزش الهى است که به واسطه شفاعت آن حضرت شامل حال کسانى که استحقاق دارند مى‏شود.
بنابراین، بزرگترین و نهایى‏ترین امید مؤمنان گنه کار، شفاعت است، ولى در عین حال نباید از «مکر الهى» ایمن شوند و باید همیشه بیمناک باشند که مبادا کارى از آنها سر زده باشد یا سر بزند که موجب سوء عاقبت و سلب ایمان، در هنگام مرگ گردد و مبادا علاقه به امور دنیوى به حدّى در دلش رسوخ یابد که «العیاذ بالله» با بغض خداى متعال از این جهان برود بدان جهت که مى‏بیند اوست که به وسیله مرگ، بین او و محبوب‏ها و معشوق‏ها جدایى مى‏افکند.
مفهوم شفاعت‏
شفاعت از ماده «شفع» است که در لغت به معناى «جفت شدن با چیزى» است، و اصطلاحاً به معناى حائل شدن براى رفع ضرر از کسى و یا رساندن منفعتى به اوست و در عبارت ساده‏تر و در محاورات عرفى بدین معنا به کار مى‏رود که شخص آبرومندى از بزرگى بخواهد که از مجرمى بگذرد یا بر پاداش خدمتگزارى بیفزاید. البته در این وساطت براى دفع ضرر از کسى باید سه طرف وجود داشته باشند:
الف - شفاعت، ب - شفاعت شونده، ج‏شفاعت کننده‏
در اصطلاح شرعى و مذهبى شفاعت درآن جا مطرح مى‏شود که شخصى در نزد خداوند براى دیگرى طلب مغفرت و آمرزش نماید و یا بخواهد عقابى که در اثر گناه متوجه نفس گنهکار شده از او برداشته شود و یا تخفیف یابد. در این حال، شخص گنهکار، شفاعت شونده و ذات مقدس پروردگار پذیرنده شفاعت خواهد بود.
شفاعت به معناى مذکور از مسلّمات دین مبین اسلام به شمار مى‏رود و در این زمینه علاوه بر آیات متعدد قرآنى، روایات فراوانى از طریق شیعه و سنّى از رسول‏اکرم(ص) نقل گردیده است. شاید به جرأت بتوان گفت که از همه ائمه معصومین در زمینه شفاعت روایت داریم و این روایات هرگونه ابهام و شک و تردیدى را در زمینه شفاعت از بین مى‏برد و موجبات یقین را براى حقیقت جویان با انصاف فراهم مى‏سازد.
در موارد متعارف علت این که کسى شفاعت شفیعى را مى‏پذیرد این است که مى‏ترسد اگر نپذیرد شفاعت کننده رنجیده مى‏شود و رنجش خاطر وى موجب محرومیت از لذت مؤانست و خدمت و یا حتى موجب ضررى از ناحیه شفیع گردد. مشرکانى که آفریدگار جهان را داراى اوصاف انسانى و از جمله نیاز به انس با همسر و ندیمان و کمک یاران و همکاران و یا ترس از انبازان و همتایان مى‏پنداشتند براى جلب توجه خداى بزرگ یا مصونیّت از خشم وى دست به دامن خدایان پندارى مى‏زدند و به پرستش فرشتگان و جنّیان و کرنش در برابر بت‏ها و تندیس‏ها پرداخته و مى‏گفتند: «هؤلاء شفعائنا عند الله؛(4) اینان شفیعان ما نزد الله هستند» و نیز مى‏گفتند:
«ما نعبدهم الاّ لیقربونا الى الله زُلفى؛(5) اینان را پرستش نمى‏کنیم؛ جز به این منظور که قرب و منزلتى براى ما نزد الله تحصیل کنند.»
قرآن کریم نیز در مقام ردّ چنین پندارهاى جاهلانه‏اى مى‏فرماید: «لیس لها من دون الله ولىٌّ و لا شفیع؛(6) ولى باید توجه داشت که نفى چنین شفیعان و چنین شفاعتى به معناى نفى مطلق شفاعت نیست و در خود قرآن کریم آیاتى داریم که «شفاعت باذن الله» را اثبات و شرایط شفیعان و نیز شرایط کسانى که مشمول شفاعت واقع مى‏شوند را بیان فرموده است. وانگهى پذیرفته شدن شفاعت شفیعان مأذون از طرف خداى متعال، به واسطه ترس یا نیاز به ایشان نیست، بلکه راهى است که خود او براى کسانى که کمترین لیاقت دریافت رحمت ابدى را دارند گشوده و براى آن، شرایط و ضوابطى تعیین فرموده است. در حقیقت فرق بین اعتقاد به شفاعت صحیح و شفاعت شرک‏آمیز، همان فرق بین اعتقاد به ولایت و تدبیر استقلالى است که در مباحث خداشناسى بیان مى‏شود.
واژه شفاعت گاهى به معناى وسیع‏ترى به کار مى‏رود و شامل ظهور هر تأثیر خیرى در انسان به وسیله دیگرى مى‏شود و چنان که پدر و مادر نسبت به فرزندان و گاهى بالعکس، یا آموزگاران و ارشادگران نسبت به شاگردانشان و حتى مؤذن نسبت به کسانى که با صداى اذان او به یاد نماز افتاده و به مسجد رفته‏اند شفاعت مى‏کنند، و در حقیقت، همان اثر خیرى که در دنیا داشته‏اند، به صورت شفاعت و دستگیرى در قیامت ظاهر مى‏شود.
نکته دیگر این که: استغفار براى گنهکاران در همین دنیا نیز نوعى شفاعت است و حتى دعا کردن براى دیگران و درخواست قضاى حوائجشان از خداى متعال نیز در حقیقت از قبیل «شفاعت عندالله» به شمار مى‏رود، زیرا همگى اینها وساطت نزد خداى متعال براى رساندن خیرى به شخصى دیگر یا دفع شرى از اوست. اینک به ذکر و ترجمه برخى از آیات و روایات کوتاه که در این زمینه وجود دارد مى‏پردازیم:
آیات‏
«مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ؛(7) کیست که در نزد خداوند براى دیگران شفاعت کند مگر به اذن او؟»
«مَا مِن شَفِیعٍ إِلاَّ مِن بَعْدِ إِذْنِهِ؛(8) شفیعى نیست مگر پس از اذن او».
«یَوْمَئِذٍ لا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلاّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَرَضِىَ لَهُ قَوْلا؛(9) در آن روز (قیامت) شفاعت هیچ کس سودى نبخشد جز آن کس که خداى رحمن به او رخصت شفاعت داده و سخنش مورد پسند او گردیده است.»
«لا یَمْلِکُونَ الشَّفَاعَةَ إِلا مَنِ اتَّخَذَ عِند الرَّحْمَنِ عَهْدًا؛(10) در قیامت هیچ کس مالک شفاعت نمى‏باشد مگر کسى که [به پرستش حق‏] از خداى متعال عهد [نامه توحید کامل ]دریافته است».
«وَلا یَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضَى وَهُم مِّنْ خَشْیَتِهِ مُشْفِقُونَ؛(11) و هرگز آن مقرّبان درگاه الهى از احدى جز آن کس که خدا از او راضى است شفاعت نمى‏کنند و آنها دائماً از خوف قهر خدا هراسانند.»
روایات‏
همان طور که گفته شد در زمینه شفاعت هم از طریق اهل سنّت و هم از طریق شیعه اخبار فراوانى به دست ما رسیده است. نخست به ذکر چند روایت که از طریق اهل سنّت از پیامبر اکرم(ص) رسیده است مى‏پردازیم و سپس اخبار شیعه را در زمینه شفاعت بررسى مى‏کنیم.
اخبار اهل سنّت‏
قال رسول الله(ص): «شفاعتى نائلة ان شاء الله من مات و لا یشرک بالله شیئاً؛ از شفاعت من - اگر خداوند بخواهد - آن کس برخوردار خواهد شد که بمیرد در حالى که هیچ گونه شائبه شرکى نسبت به خداوند در دلش نباشد.»
قال رسول الله(ص): «قوله تعالى: عسى ان یبعثک ربّک مقاماً محمودا؛(12) هو المقام الذى اشفع لامتى فیه؛ منظور از «مقام محمود» در آنجا که خداوند مى‏فرماید: «امید است که خداوند تو را براى مقام محمود برگزیند» مقامى است که من در آن براى امتم شفاعت مى‏کنم».
قال رسول الله(ص): «یشفع یوم القیامة الانبیاء ثم العلماء ثم الشهداء؛ در آن روز نخست انبیاء، پس از آن علما و سپس شهداء، گنهکاران را شفاعت مى‏کنند».
اخبار شیعه(13)
قال رسول الله(ص): «ثلاثة یشفعون الى الله فیشَّفعون: الانبیاء، ثم العلماء ثم الشهداء؛ سه گروهند که در نزد خداوند براى گنه‏کاران شفاعت مى‏کنند و شفاعتشان مورد قبول واقع مى‏شود: نخست انبیا، سپس علما، پس از آن شهداء».(14)
قال رسول الله(ص): «انما شفاعتى لاهل الکبائر من امتى؛ شفاعت من فقط براى کسانى از امتم مى‏باشد که مرتکب گناهان کبیره شده‏اند.»
قال امیرالمؤمنین(ع): «لنا شفاعة و لاهل مودّتنا شفاعة؛ امیرالمؤمنین (در ضمن حدیثى) فرمودند: براى ما و نیز براى اهل مودّت و دوستى ما حق شفاعت وجود دارد.»
قال الصادق(ع): «من انکر ثلاثة اشیاء فلیس من شیعتنا، المعراج والمسألة فى القبر والشفاعة؛ امام صادق(ع) فرمودند: هر کس منکر سه چیز شود از شیعیان ما محسوب نمى‏شود: معراج پیامبر، سؤال در قبر و مسئله شفاعت.»
قال الصادق(ع): «نمجّد ربّنا، و نصلّى على نبیّنا، و نشفع لشیعتنا فلایردّنا ربّنا؛ امام صادق(ع) فرمود: ما پروردگارمان را تمجید مى‏کنیم و بر پیامبرمان درود و سلام مى‏فرستیم، و براى شیعیانمان شفاعت مى‏کنیم، و خداوند نیز درخواست ما را ردّ نمى‏کند.»
قال الرضا(ع): «من کذب بشفاعة رسول الله(ص) لم تنله؛ هر کس شفاعت رسول خدا(ص) را تکذیب نماید مشمول آن نخواهد شد.
با توجه به آیات متعدد قرآنى و روایات فراوانى که از شیعه و اهل سنت در زمینه شفاعت وجود دارد، انکار و تشکیک در آن هرگز براى اهل تحقیق و انصاف ممکن نیست.
جمع بندى روایات در باب شفاعت‏
آن چه از روایات در این جا ذکر گردید، تعداد کمى از روایات متعددى است که در زمینه شفاعت به معناى گسترده آن به ما رسیده است. ما در این جا براى رعایت اختصار از ذکر بقیه روایات این باب که در کتب احادیث آمده است خوددارى مى‏کنیم و با جمع بندى جامع از مجموع روایات به دست آمده، معانى گوناگون و اصطلاح «شفاعت» در لسان شرع را نیز بیان مى‏کنیم:
به طور کلى مى‏توان این روایات را به سه دسته تقسیم کرد:
دسته اوّل: روایاتى است که شفاعت را به پیامبر اسلام(ص) و اهل بیت شان، مؤمنین و یا گروه‏هاى خاص دیگر مثل انبیا، علما و شهدا نسبت مى‏دهند و در بعضى از روایات آمده است که همسایه نیز درباره همسایه شفاعت مى‏کند.(15)
دسته دوم: روایاتى است که شفاعت را به بعضى از اعمال نسبت مى‏دهند. به عنوان مثال در روایتى شفاعت به «رحم و امانت‏دارى» نسبت داده شده است.(16)
دسته سوم: روایاتى است که مفادشان این است که همه مردم (ظاهراً بدون استثناء) در قیامت نیازمند شفاعت پیامبر اکرم(ص) مى‏باشند.(17)
اگر بخواهیم معناى عام و جامعى براى شفاعت - با توجه به گونه‏هاى مختلف آن - ارائه دهیم، بهتر این است که بگوییم: «شفاعت همان واسطه شدن در درگاه الهى است» و این گروه‏ها، اشخاص و یا افعالى که در روایات به عنوان «شفیع» مطرح مى‏شوند، هر یک به نوبه خود مجرایى از مجارى فیض بارى تعالى هستند و وسائط و کانال‏هاى جریان لطف و رحمت خداوندى به شمار مى‏روند یعنى همان گونه که هر یک از فیوضات الهى سبب و مجراى خاصى دارد، فیض شفاعت الهى نیز سبب و کانال خاصى دارد.
توضیح مطلب‏
اگرچه سراسر وجود و هستى ما از آن خداست، و در هر لحظه غرق در دریاى فیض الهى هستیم؛ امّا خداى تعالى فیوضات خاصى دارد که شامل حال همه افراد نمى‏شود. بلکه متوقّف بر اعمال و افعال اختیارى‏اى است که هر کس موفق به انجام آن اعمال گردد از آن فیوضات بهره‏مند مى‏شود. هم چنین با توجه به تفاوت و اختلافى که بین این افعال - به عنوان اسباب تحصیل آن فیض‏ها - وجود دارد، خود این فیض‏ها نیز مختلف مى‏شود. به گونه‏اى که فیض خاصى که از راه انجام یک فعل معیّن عاید انسان مى‏شود با فیض خاص عمل دیگر تفاوت دارد و این دو قابل جانشینى و تبدیل نیستند. به عنوان مثال فیض و ثوابى که از راه «صدقه» به انسان مى‏رسد، ممکن نیست که از راه دیگرى کسب شود. و هر یک از اعمال نیک و صالح دیگر نیز سبب فیض خاصى هستند که این فیض‏هاى خاص جز از راه انجام فعل اختیارى خاص خودشان حاصل نمى‏شود. براین اساس مى‏توان گفت حتى ملائکه الهى نیز که موجوداتى تام التجرد بوده و جمیع کمالات ممکنه نوع خود را بالفعل داراست از آن جا که در کارهاى خود مختار نیستند، نمى‏توانند لذّت خاصى را که از راه انجام یک فعل اختیارى براى ما قابل درک است ادراک کنند.
هدف از این توضیحات این است که بگوییم: شفاعت نیز همچون سایر فیوضات حق تعالى سبب و مجراى خاصى دارد، اگر این سبب فراهم نشود این فیض هرگز به کسى نخواهد رسید، و این اسباب نیز هم‏چون سایر اسبابِ فیض‏هاى الهى جز از راه افعال اختیارى قابل تحصیل نیست.
پاسخ به دو سؤال:
حال با توجه به مطالب مذکور پاسخ دو شبهه از شبهاتى که در زمینه شفاعت مطرح شده است روشن مى‏شود.
از آن جا که پاسخ این دو شبهه ارتباط مستقیم با مطالب مذکور دارد، لذا این دو شبهه را در این جا مطرح کرده و پاسخ مى‏دهیم و پاسخ شبهات دیگر را در جاى خود پاسخ مى‏دهیم.
سؤال اول: آیا شفاعت به معناى تحت تأثیر قرار گرفتن خداوند در برابر دیگرى - یعنى شفیع - نیست؟ چرا که اگر بگوییم در مسأله شفاعت مؤثر حقیقى تنها و تنها خداست، بنابراین درخواست شفیع هیچ اثرى نداشته و شفاعت بى‏معناست؛ و اگر بگوییم دیگرى نیز در افاضه این فیض الهى از ناحیه خداوند مؤثر است، مستلزم تأثر و انفعال خداوند است!
سؤال دوم: آیا شفاعت کردن شفیع براى رفع عقاب از کسى است که مستحق عقاب است و آیا پذیرش این شفاعت از جانب خداوند به این معنا نیست که رحمت و لطف و مهربانى شفیع بیشتر و بالاتر از رحمت و لطف خداوند است؟
پاسخ سؤال اول:
با توجه به این که گفتیم شفاعت نیز فیضى از فیوضات خداوندى است بنابراین روشن است که منشأ اصلى و حقیقى این فیض شفیع نیست، هرچند که او تنها و تنها به عنوان کانال و فیض خاص الهى در رسیدن آن به انسان مدخلیت دارد. یعنى فیض شفاعت تنها و تنها از آن خداست؛ اما خود او کانال خاصى، مانند: پیامبران، ائمه، شهدا، علما و... را براى این فیض قرار داده است که این فیض جز از این مجارى قابل تحصیل نیست، بنابراین در عین حالى که این وسائط در شفاعت مؤثرند، هرگز این مطلب به معناى متأثر شدن و انفعال پذیرى خداوند نیست.
پاسخ سؤال دوم:
از پاسخ سؤال قبلى پاسخ این سؤال نیز روشن مى‏شود یعنى وقتى روشن شد که فیض و رحمت تنها از ناحیه خداست، و این شفعا و وسائط تنها نقش مجرا و واسطه دارند؛ بنابراین هرگز چنین نیست که رحمت و مهربانى شفیع بیشتر از خداوند باشد،بلکه این رحمت بى‏منتهاى اوست که باعث شده بابى به نام «شفاعت» به عنوان آخرین مرحله بهره مندى از فیض الهى گشوده گردد تا از این طریق نیز افراد بیشترى مشمول فیض و رحمت او واقع شوند.
شرایط شفاعت‏
هرچند مسئله شفاعت از اصول مسلّم و قطعى اسلام است، اما تابع شرایط و مقتضیات خاص و ویژه‏اى است، که از لابلاى مباحث گذشته تا حدودى مى‏توان این شرایط را به دست آورد، این شرایط را به صورت خلاصه ذکر مى‏کنیم:
1 - اذن الهى: چنان که در بسیارى از آیات قرآن کریم مشاهده کردیم، یکى از شرایط اساسى و اصلى شفاعت این است که به اذن الهى باشد. بنابراین چنین نیست که هر کس بتواند در مورد هر کس که بخواهد شفاعت کند:
«رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا الرحْمَنِ لا یَمْلِکُونَ مِنْهُ خِطَابًا».(18)
2 - رضایت خدا نسبت به شفیع: علاوه بر این که اصل شفاعت بایستى با اذن الهى باشد، شخص شفیع نیز بایستى از کسانى باشد که خداوند شفاعت آنان را مى‏پذیرد. با توجه به این شرایط نیز نمى‏توان از هر کسى توقع شفاعت داشت وهر کس نمى‏توانند مدّعى حق شفاعت شود.
3 - رضایت خدا نسبت به فرد مورد شفاعت: در مسئله شفاعت، رضایت خداوند نسبت به شفاعت شوندگان نیز شرط است. یعنى چنین نیست که فیض شفاعت بدون استثنا نصیب هر کس شود، بلکه - چنان که اشاره نمودیم - اسباب و ملاک خاصى دارد که هر کس این ملاک را تحصیل کرده باشد، مشمول شفاعت شفاعت کنندگان قرار مى‏گیرد و در غیر این صورت از این فیض محروم خواهد بود.
از آیات و روایات شفاعت مى‏توان بعضى از شرایط شفاعت شوندگان را که موجب رضایت خداوند نسبت به شفاعت در حق آنان مى‏گردد به دست آورد، مانند شرائط «ایمان»، «اقامه نماز» «پرداخت زکات» و «اعتقاد به معاد» که از آیات زیر به دست مى‏آید:
«فِی جَنَّاتٍ یَتَسَاءلُونَ * عَنِ الْمُجْرِمِینَ * مَا سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ * قَالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ *وَلَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِینَ * وَکُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِینَ * وَکُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ * حَتَّى أَتَانَا الْیَقِینُ * فَمَا تَنفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِینَ؛ بهشتیان در بهشت از مجرمین سؤال مى‏کنند که چه کردید که اینک گرفتار عذاب دوزخ شدید؟
دوزخیان پاسخ مى‏دهند، ما از نمازگزاران نبودیم، و با پرداخت زکات دستگیرى از مسکینان نکردیم، و همواره عمر خویش را با اهل باطل به بطالت گذراندیم، و روز جزا و قیامت را دروغ مى‏پنداشتیم، تا این که ناگاه مرگ گریبان ما را گرفت و برایمان یقین حاصل شد. [اما اینان باید بدانند که‏]، با این وضع، شفاعت شافعان در روز رستاخیز هرگز شامل حال آنها نمى‏شود.(19)
به طور کلى باید سنخیّتى بین شفاعت‏کنندگان و شفاعت شوندگان وجود داشته باشد تا شفاعت مؤثر باشد، اما اگر زنگارهاى سیاهى و پلیدى و گناه آنقدر زیاد باشد که به طور کلى سنخیّت بین دو گروه از بین رفته باشد، شفاعت هیچ اثرى نخواهد داشت (باید آهن باشد تا آهن ربا، جذب کند ولى اگر زنگار تمام روى آهن را بپوشاند، آهن‏ربا آن را جذب نخواهد کرد).
پى‏نوشت‏ها: -
1) عن النبى(ص): «ادّخرتُ شفاعتى لاهل الکبائر من امتى؛ شفاعتم را براى ارتکاب کنندگان گناهان کبیره از امتم ذخیره کردم». (بحارالانوار، ج‏8، ص‏37 - 40).
2) بعضى از شب را بیدار و متهجد باش و نماز شب را به جاى آر، باشد که خدایت تو را به مقام محمود مبعوث گرداند. (اسراء/79)
3) سوره ضحى، آیه‏5.
4) سوره یونس، آیه‏18.
5) سوره زمر، آیه‏3.
6) سوره انعام، آیه‏7.
7) سوره بقره، آیه‏255.
8) سوره یونس، آیه‏3.
9) سوره طه، آیه‏109.
10) سوره مریم، آیه‏87.
11) سوره انبیاء، آیه‏28.
12) سوره اسراء، آیه‏79.
13) بحارالانوار، ج‏8، ص‏29 - 63.
14) بحارالانوار، ج‏8.
15) بحارالانوار، ج‏8، ص‏34 - 40، ح‏21، ص‏42، ح‏35.
16) بحارالانوار، ج‏8، ص‏43، ح‏39.
17) بحارالانوار، ج‏8، ص‏48، ح‏51، ص‏42، ح‏31، ص‏38، ح‏10.
18) سوره نبأ، آیه‏37.
19) سوره مدثر، آیات 48 - 40.
 

تبلیغات