آرشیو

آرشیو شماره ها:
۷۶

چکیده

در این مقاله با نیم نگاهى به تاریخ و سیر پیشرفت علم و دانش هاى تجربى این گونه نتیجه گیرى مى شود که با توجه به این نکته مهم که رشد علم و تکنولوژى در غرب مبتنى بر حذف دین بوده است. در طول تاریخ خود همواره داراى اثرات مخربى بوده است و در نقطه مقابل آن به جامعه درخشان و پیشرفته مسلمانان در دورانى که اروپا غرق در بدبختى و سیاهى بوده اشاره مى شود و علل آن پیشرفت علمى سودمند را، داشتن پشتوانه اى نظیر دین اسلام مى داند. مقاله با طرح آیاتى از قرآن مجید نشان مى دهد که این کتاب آسمانى چگونه به صورتى دقیق حقایق مسلم علمى را بیان کرده آن هم در عصرى که مردم کوچکترین آگاهى و اطلاعاتى از این حقایق نداشتند و این خود دلیل محکمى بر الاهى بودن نگارش این کتاب مى باشد. امروزه نیز که به واسطه کشفیات فیزیک مدرن و متلاشى شدن بنیان تئورى ورافیزیک کلاسیک و جاى گیرى اصل عدم قطعیت در مقابل دانشمندانى که ادعا داشتند با یافتن علت و قانون علمى، هر پدیده اى را مى توانند توضیح بدهند، بیش از پیش نقش قدرت علمى نهفته در دین، اسلام و قرآن آشکار مى گردد. دین همواره راهى میانى را ارایه داده است: نه رویکرد علمى مدرن را رد و محکوم مى کند و نه مجبور مى شود که براى آن مقام الوهیت و یزدانى قایل شود.

متن


قرآن کریم چگونه کتابى است، کتابى اسرار آمیز، معماگونه، عجیب و رازآلود یا کتابى روشن و پر محتوا؟ حقیقت آن است که قرآن خود را کتاب هدایت و رستگارى مى‏داند و پیوسته بندگان را به تلاوت و تدبّر در خود دعوت مى‏کند. این دعوت قرآن، دعوت به تماشاى حروف و کلمات نیست، بلکه فراخواندن به قرائت، تدبّر و توجّه به انذارها و هشدارها است. قرآن أحسن الحدیث است که جنبه معنایى و محتوایى آن مدّ نظر بوده است هر چند که ساختار لفظى آن نیز نمودهاى اعجاز را به وضوح در بر دارد: «اللَّه نزّل أحسن الحدیث کتاباً متشابهاً مثانى تقشعرّ منه جلود الّذین یخشون ربّهم ثمّ تلین جلودهم و قلوبهم الى ذکر اللَّه ذلک هدى اللَّه یهدى به من یشاء و من یُضلل اللَّه فما له من هاد...»(زمر/23) «خداوند بهترین سخن را نازل کرده، کتابى که آیاتش (در لطف و زیبایى و عمق و محتوا) همانند یکدیگر است؛ آیاتى مکرّر دارد (با تکرارى شوق‏انگیز) که از شنیدن آیاتش لرزه بر اندام کسانى که از پروردگارشان مى‏ترسند افتد؛ سپس برون و درونشان نرم و متوجّه ذکر خدا مى‏شود؛ این هدایت الهى است که هر کس را بخواهد با آن راهنمایى مى‏کند؛ و هر کس را خداوند گمراه سازد، راهنمایى براى او نخواهد بود!» قرآن خود را حکمت، علم، نور، ذکر، هدایت، موعظه، بلاغ، وسیله جدایى حقّ از باطل، شفاى بیمارى‏هاى قلبى، بیان هر چیز و وسیله خروج از تاریکى به نور مى‏داند و تمامى این عناوین در پرتو توجه به محتواى قرآن و پیروى از رهنمودهاى آن میسّر مى‏شود: «ذلک الکتاب لاریب فیه هدىً للمتّقین»(بقره/2) «آن کتاب با عظمتى است که شک در آن راه ندارد؛ و مایه هدایت پرهیزکاران است.» «شهر رمضان الذى انزل فیه القرآن هُدىً للنّاس و بیّنات من الهُدى و الفرقان» (بقره/185) «روزه، در چند روز معدودِ ماه رمضان است؛ ماهى که قرآن، براى راهنمایى مردم، و نشانه‏هاى هدایت، و فرق میان حق و باطل، در آن نازل شده است.» «انّ هذا القرآن یهدى للتى هى أقوم» (اسراء/9) «این قرآن به راهى که استوارترین راههاست، هدایت مى‏کند.» «و لقد صرّفنا فى هذا القرآن لیذّکّروا و ما یزیدهم الاّ نفوراً» (اسراء/41) «ما، در این قرآن، انواع بیانات مؤثّر را آوردیم تا متذکر شوند! ولى (گروهى از کوردلان،) جز بر نفرتشان نمى‏افزاید.» «و ننزّل من القرآن ما هو شفاء و رحمه للمؤمنین و لایزید الظالمین الاّ خساراً» (اسراء/82) «و از قرآن، آنچه شفا و رحمت است براى مؤمنان، نازل مى‏کنیم؛ و ستمگران را جز خسران (و زیان) نمى‏افزاید.» «و انّک لتلقّى القرآن من لدُن حکیم علیم» (نمل/6) «به یقین این قرآن از سوى حکیم و دانایى بر تو القا مى‏شود.» پوشیده نماند که یکى از وجوه اعجاز قرآن فصاحت و بلاغت آن است اما این دو نیز طریقى براى توجه هر چه فزون‏تر به حوزه محتوا و مفاد این کتاب آسمانى است. عربى بودن قرآن نیز در همین راستاست. قرآن فلسفه عربى بودن خویش را تدبّر و تأمّل هر چه بیشتر بندگان مى‏داند. چه اینکه زبان عربى قابلیت ظرفیت و انعطافى بسیار بالا دارد و دقایق و لطایف معانى را در قالب هیچ زبانى چونان زبان عربى نمى‏توان به مخاطب القاء نمود. «انّا أنزلناه قرآناً عربیاً لعلّکم تعقلون» (یوسف/2) «ما آن را قرآنى عربى نازل کردیم. شاید شما درک کنید (و بیندیشید)!» در گستره آیات وحى نیز، حتى به گونه‏اى تلویحى، به کاوش‏ها و تأملاتى از این دست دعوت نشده‏ایم. بلکه مى‏توان گفت به نقطه مقابل آن تشویق شده‏ایم. قرآن کریم در قصه زیبا و عبرت‏انگیز اصحاب کهف پس از ذکر داستان، اظهار تأسف مى‏نماید که چرا مردمان به جاى آن که به پیام اصلى و نخستین این قصه توجه کنند و دقایق و ظرایف موجود در راز خواب طولانى و بیدارى شگفت‏انگیز ایشان را بیابند و به قدرت لایزال الهى که پس از خوابى‏گران آدمیان را در روز جزا بیدار و زنده خواهد نمود راه برند، خود را به مطالب حاشیه‏اى مشغول نموده‏اند و بر سر تعداد اصحاب کهف با هم جدال مى‏نمایند: «سیقولون ثلاثة رابعهم کلبهم و یقولون خمسة سادسهم کلبهم رجماً بالغیب و یقولون سبعة و ثامنهم کلبهم قل ربّى اعلم بعدّتهم ما یعلمهم الاّ قلیل فلاتمار فیهم الاّ مراءً ظاهراً و لاتستفت فیهم منهم أحداً...» (کهف/22) «گروهى خواهند گفت: «آنها سه نفر بودند، که چهارمین آنها سگشان بود!» و گروهى مى‏گویند: «پنج نفر بودند، که ششمین آنها سگشان بود.» - همه اینها سخنانى بى‏دلیل است - و گروهى مى‏گویند: «آنها هفت نفر بودند، و هشتمین آنها سگشان بود.» بگو: «پروردگار من از تعدادشان آگاهتر است!» جز گروه کمى، تعداد آنها را نمى‏دانند. پس درباره آنها جز با دلیل سخن مگو؛ و از هیچ کس درباره آنها سؤال مکن!» همین گونه در فرازى دیگر در مورد تعداد نگاهبانان دوزخ مى‏فرماید: تعدادشان را نوزده قراردادیم نه بدان جهت که اسرار و رموزى در این عدد نظر گرفته‏ایم بلکه تنها بدین منظور که چون و چرایى افراد بیماردل و کافر را برانگیزیم و نیز ایمان مؤمنان را تقویت کرده باشیم. «و ما جعلنا اصحاب النار الّا ملائکة وما جعلنا عدّتهم الاّ فتنة للذین کفروا لیستیقن الذین اوتوا الکتاب و یزداد الذین آمنوا ایماناً و لایرتاب الذین اوتوا الکتاب و المؤمنون و لیقول الذین فى قلوبهم مرض و الکافرون ماذا اراد اللَّه بهذا مثلاً کذلک یُضلّ اللَّه من یشاء و یهدى من یشاء...» (مدّثر/31) «مأموران دوزخ را فقط فرشتگان (عذاب) قرار دادیم، و تعداد آنها را جز براى آزمایش کافران معیّن نکردیم تا اهل کتاب ]= یهود و نصارى[ یقین پیدا کنند و بر ایمان مؤمنان بیفزاید، و اهل کتاب و مؤمنان (در حقانیت این کتاب آسمانى) تردید به خود راه ندهند، و بیماردلان و کافران بگویند: «خدا از این توصیف چه منظورى دارد؟! (آرى) این‏گونه خداوند هر کس را بخواهد گمراه مى‏سازد و هر کس را بخواهد هدایت مى‏کند!»
قرآن و علم
از جمله مباحثى که بر پایه فرهنگ الهى قرآن قابل طرح مى‏باشد این واقعیت است که قرآن به حقایق مشخصى از خلقت اشاره کرده است که اخیراً به وسیله روش‏هاى علمى جدید مورد تصدیق و گواهى قرار گرفته است. این نظریه بر این پایه استوار است که قرآن داراى مبدء الهى است؛ زیرا که بدون در نظر گرفتن مبدئى الهى، چگونه حقایقى را بیان کرده است که مردم آن زمان کوچک‏ترین اطلاعى از آن نداشته‏اند و در زمره مجهولات تاریخى بشر بوده است؟ براى مثال، اگر قرآن یک وحى الهى نبود آیا مى‏توانست حاوى چنین آیه‏اى باشد: «أو لم‏یر الذین کفروا انّ السّموات و الأرض کانتا رتقاً ففتقناهما و جعلنا من الماء کلّ شى‏ء حىّ أفلایؤمنون...» (انبیاء/30) «آیا کافران ندیدند که آسمان‏ها و زمین به هم پیوسته بودند، و ما آنها را از یکدیگر باز کردیم؛ و هر چیز زنده‏اى را از آب قرار دادیم؟ آیا ایمان نمى‏آورند؟!» قرآن به صراحت و یا به گونه ضمنى، به حقایقى که اندیشه بشر با آن سرو کار دارد به صورتى کاملاً روشن اشاره کرده است و بدین لحاظ ارتباط میان قرآن و علوم جدید، موضوع مهم بحث در میان روشنفکران مسلمان است.
تمدن رهاورد اسلام
جان داونپورت یک دانشمند پیشرو معتقد است: «باید دانست که تمامى دانش‏ها مانند فیزیک، نجوم، فلسفه، ریاضیات که از قرن دهم شروع به رشد در اروپا کرد در اصل از مدارس عربى نشأت گرفته و عرب‏هاى اسپانیایى به عنوان پدر فلسفه اروپا شناخته مى‏شوند.» برتراند راسل، فیلسوف برجسته انگلیسى مى‏نویسد: «برترى شرق تنها نظامى نبود. علم، فلسفه، شعر و هنر همه در دنیاى مسلمانان رشد کرد، در حالى که اروپا غرق در تاریکى و وحشى‏گرى بود. اروپایى‏ها با کوته‏نظرى غیرقابل بخششى این زمان را عصر تاریکى مى‏نامند. اما واقعیت این است که تنها در اروپا این‏گونه بود - و مسلماً تنها اروپاى مسیحیت چنین وضعى داشت چرا که اسپانیا که مسلمان بود فرهنگ درخشانى داشت.»
ساخت بشریت
کاملاً مشخص است که براى عرب‏ها، تمدن مدرن اروپایى هرگز نقش روشنگرى نداشت، زیرا آنان از تمدّن درخشانى برخوردار بودند. این امر به اروپا اجازه داد که تمامى مراحل تکاملى پیشین تمدن اسلامى را پشت سر گذارده به گونه‏اى که هیچ جنبه‏اى از رشد انسان وجود ندارد که تأثیر قطعى فرهنگ اسلامى در آن قابل ردیابى نباشد، حتى پیدایش قدرتى که نیروى ممتاز و برتر دنیاى مدرن و دوره عالى پیروزى آن را به وجود آورد یعنى، علوم طبیعى و روحیه علمى، در اثر روحیه پرسشگرى، روش‏هاى جدید تحقیق، همچون آزمایش، مشاهده، اندازه‏گیرى و تکامل ریاضیات (به گونه‏اى که براى یونانیان ناشناخته بود)، پدید آمد که توسط عرب‏ها به اروپاییان معرفى شد. در پنج قرن نخست به وجود آمد. این روحیه و روش‏ها توسط عرب‏ها به اروپاییان معرفى شد. تمدّن درخشان اسلامى پیشرفت کرد تا زمانى که با فاجعه وحشتناک جنگ‏هاى صلیبى و حمله مغول رو به رو شد که همانند موج‏هاى مخرب از شرق و غرب یکى پس از دیگرى آن را در بر گرفتند. این فاجعه قرن‏ها ادامه پیدا کرد تا اینکه حکومت اسلامى در بغداد از هم پاشید و تاریخ اسلام از اوایل قرن چهاردهم با ظهور ترک‏هاى عثمانى وارد مرحله جدیدى شد. تمدن اسلامى هنوز قوى بود و تا قرن هجدهم هنوز در زمینه‏هاى نظامى و اقتصادى از غرب مسیحى بسیار پیشرفته‏تر بود. هر چند از قرن شانزدهم به بعد در زمینه علوم عقب افتاد. در قرن دهم قرطبه تحت حکومت اسلامى متمدن‏ترین شهر اروپا و مایه تعجب و حیرت جهان بود. مسافران شمال با حسى آمیخته با ترس درباره شهرى شنیده بودند که 700 کتابخانه حاوى صدها هزار جلد کتاب و 900حمام عمومى داشت. هنوز هم حکام بارسلونا هرگاه احتیاج به جراح، معمار، خیاط یا موسیقى‏دان داشته باشند از اهالى قرطبه استخدام مى‏نمایند. اعتبار ادبى اسلام به حدى بود که براى مثال در اسپانیا ترجمه انجیل و مناجات نامه به عربى، براى استفاده جمعیت‏هاى مسیحى لازم تشخیص داده شد. توضیحى که آلوارو نویسنده مسیحى ارایه مى‏دهد، به طور کاملاً روشن نشان مى‏دهد که چگونه حتى اسپانیایى‏هاى غیرمسلمان جذب ادبیات عرب مسلمان شدند: «هم مذهبان مسیحى من از شعرها و عاشقانه‏هاى عرب لذت مى‏بردند. آنها کارهاى فلاسفه و متخصصان الهیات مسلمان را مطالعه مى‏کردند، نه براى اینکه آنها را درک کنند بلکه براى به دست آوردن یک روش عربى صحیح و برازنده. امروز کجا مى‏توان یک فرد عامى را پیدا کرد که تحشیه‏هاى لاتین کتاب مقدس را بخواند؟ چه کسى را مى‏توان یافت که کتاب‏هاى مختلف انجیل عهد قدیم و جدید را مطالعه کند؟ دریغا، جوانان مسیحى که استعدادهایشان کاملاً آشکار است هیچ اطلاعاتى درباره ادبیات و زبان عربى ندارند. آنها با اشتیاق کتاب‏هاى عربى را مطالعه کرده و کتابخانه‏هاى کاملى از آنها را با قیمت‏هاى هنگفت جمع‏آورى مى‏کنند و همه جا مدح دنیاى عرب را مى‏گویند.» اگر هدف تحصیلات و ارزش تمدن در این باشد که حسّ غرور، شخصیت و اعتبار اشخاص را بالا ببرد به طورى که آنها وضعیت خود و در نتیجه جامعه را بهبود بخشند، تمدن اسلامى نشان داده که مى‏تواند در این زمینه با ارزش باشد. شواهد زیادى به وسیله نویسنده‏هاى مختلف ارائه شده که نشان مى‏دهد چگونه اسلام در انجام این امر براى مردم مختلف در نواحى مختلف موفق بوده است، براى مثال ایساک تایلور در سخنرانى خود در همایش کلیسا در انگلستان درباره تأثیرات اسلام بر مردم مى‏گوید: «هنگامى که اسلام پذیرفته شد، الحاد، خرافات، کودک‏کشى و جادوگرى ناپدید شد. پلیدى با پاکى جایگزین گردید و این تغییر جدید اعتبار شخصى و احترام به خود را به دنبال داشت. رقص‏هاى بى‏شرمانه و آمیزش‏هاى بى قاعده متوقف شد. عفت زنانه به صورت یک تقوا هدیه داده شد. صنعت، جایگزین بیکارى شد. متانت و هشیارى غالب آمد. دشمنى خونى و بدرفتارى با حیوانات و اسیران ریشه کن شد. اسلام فساد و خرافات را از میان برد. اسلام قیامى علیه بحث‏هاى توخالى بود. اسلام به اسیران امید، به بشریت برادرى و به حقایق بنیادى طبیعت انسان یادآورى هدیه کرد. خوبى‏هایى که اسلام جایگزین کرد شامل اعتدال، پاکیزگى، عفت، عدالت، بردبارى، شجاعت، نوع‏پرستى، مهمان‏نوازى، صداقت و تسلیم است. اسلام یک برابرى کارآمد یعنى برابرى اجتماعى همه مسلمانان را آموزش مى‏دهد. برده‏دارى در آیین اسلام نیست. چند همسرى مسأله پیچیده‏ترى است. حضرت موسى آن را نفى نکرد. حضرت داوود خود چند همسر داشت. چند همسرى به طور مستقیم در کتب عهد جدید مسیحیان ممنوع نشده است. محمدصلى الله علیه وآله وسلم داشتن همسران بى‏شمار را محدود کرد. این بیشتر از اینکه یک قانون باشد یک استثناء است. در تسلیم بودن در مقابل خواست خدا، اعتدال، عفت، صداقت و برادرى، مؤمنان مسلمانان قوانینى دارند که باید از آنها پیروى کرد. اسلام مستى، دزدى و فحشا را برانداخت که مصیبت سرزمین‏هاى غربى است. اسلام بیشتر از مسیحیت به تمدن خدمت کرده است. غلبه آیین محمدصلى الله علیه وآله وسلم بر بیش از یک سوم دنیا یک معجزه بود.» فلسفه طولانى شدن مقدمه مزبور با ذکر مواردى از رویکردهاى جنجال برانگیز رایج در دنیاى اسلام درباره ارتباط بین اسلام و علم رخ مى‏نماید. براى سالیان دراز حکومت اسلامى به حکومت برتر در علم و تکنولوژى مشهور بود که البته امروزه این شهرت به طرف حکومت‏هاى غربى متمایل شده است. بعضى از روشنفکران مسلمان خود اسلام را دلیل پسرفت مسلمانان مى‏شناساند. آنها به گونه‏اى فکر مى‏کنند و مى‏نویسند گوئى تاریخ اسلام تنها از قرن 18 شروع شده است. حال آن که آنان یازده قرن برترى اسلام را فراموش کرده‏اند. در ضمن، اشتباه اسفناک آنان این است که ارتباط بین علم و دین را منحصر به ارتباط بین علم و مسیحیت تعریف مى‏کنند. آنها حتى زحمت مطالعه سطحى اسلام و تاریخ بلند آن را به خود نمى‏دهند. در مقابل این گروه، برخى از روشنفکران معاصر مسلمان تنها پس از مشاهده فجایعى که علم و تکنولوژى براى بشریت به ارمغان آورده است و کمبودها و مشکلاتى که تنها نتیجه رویکرد علمى است - مانند بمب‏هاى اتمى، کشتار دسته جمعى، آلودگى محیط زیست، از دست رفتن رویش‏هاى اخلاقى، آشفتگى روانى مدرن از آن رنج مى‏برند و غیره - به دنبال حقیقت هستند. چنین رویکردى تنها از آن روست که علم و تکنولوژى نتوانست براى بشریت خوشبختى بیافریند. آنان نیز مانند برخى از همتایان خود آشکارا علم و تکنولوژى را محکوم کرده و رویکردى تنها ایده‏آل را قبول دارند.
مسیحیت و تغییر تفکر در غرب
پس از آن که پس از سال‏ها جنگ و هزاران کشته، مسیحیت دین اصلى امپراطورى روم شد، خودش را در محیطى یافت که عیاشى و رفتارهاى مادى‏گرا غالب، و دانش بشرى مقدس بود. تعالیم مسیح که بعدها مسیحیت خوانده شد در جنگ با امپراطورى روم پیروز شد، اما به قیمت از دست دادن هویت و خلوص اصلى خود، به علاوه از میانه‏روى منحرف شد.انسان را متعلق به عشق الهى دانست و غریزه را به عنوان یک عالم جداکننده انسان از خدا محکوم کرد. هم‏چنین تحت تأثیر برخى دین‏هاى خاور نزدیک مانند مهرپرستى و مانویت تبدیل به یک دین کاملاً عرفانى شد. اما ماده یا غریزه در اسلام و هر دین فرو آمده از سوى خداوند به عنوان قلمرویى که در آن نام‏هاى زیباى خدا آشکار مى‏شود یا قلمرویى که ذهن باید در آن بنگرد تا به قدرت خدا دست یابد و یا جایى که خودش انعکاسى از بهشت است، دیده مى‏شود. بى تردید این کلیسا بود که مسیحیت را به صورت قالبى که توضیح داده شد کل داد، و در پى آن؛ لشکرکشى قدرت جهانى خود را موازى با قدرت باطنى خود گسترش داد. در قرن‏هایى که غرب تحت حکومت کلیسا بود تمدّن خیره‏کننده‏اى در شرق مسلمان بوجود آمد. در نتیجه تماس غرب با این تمدن هنگام جنگ‏هاى صلیبى از طریق آندلس، غرب این فرصت را یافت که اطلاعاتى درباره عهد عتیق به دست آورد. فلسفه یونان به ویژه سیستم فلسفى ارسطو، طبیعت‏گرایى روم و همچنین لذت‏گرایى و عیاشى یونان به غرب راه پیدا کرده بود. ترجمه متون عربى و مرکز آموزش اسلامى در آندلس و سیسیل که سبب بیدارى غرب از عهد عتیق شد همراه با حسادت غرب نیست به مؤفقیت شرق مسلمان زمینه‏هاى رنسانس را به وجود آورد. تفکّرات غرب کاملاً تغییر کرد. دیوارى آهنى که کلیسا بین رفتار غرب و اسلام طى قرن‏ها ساخته بود سبب شد که این تغییر علیه دین عمل کند. کلیسا به دلیل بیم از کاستى و محو قدرت جهانى خویش به شدت با این تغییر مخالفت کرد. انجیل تحریف شده دیگر قادر به پاسخگویى به سؤالاتى در رابطه با خلقت و نظم جهان که به اذهان جست‏وجوگر مى‏رسید، نبود. کتاب‏هاى عهد قدیم مسیحیت قرن‏ها قبل در طول حمله آشورى‏ها به بیت‏المقدس از بین رفته بودند. متونى که در دست بود به وسیل‏ى دانشمندان یهودى که مسلماً در ذهن مشکلاتى از جامعه یهود آن زمان داشتند نوشته شده بود. هیچ‏کدام از انجیل‏هایى که از بین صدها نمونه انتخاب شده و مشروع تلقى مى‏شدند نسخه اصلى که خدا بر مسیح‏علیه السلام نازل کرده بود نبودند. افزون بر آن هیچ کدام از کتاب‏هاى عهد جدید اصول مسیح را ننوشته بودند. بنابراین زبان سمبلیک کتاب مقدس از دست رفته بود. براى مثال در توضیح خلقت، کتاب‏هاى عهد قدیم به هفت روز مثل روزهاى جهان اشاره کرده بود: «و در آنجا عصر بود و در آن صبح بود روز اول.» تصور روزى مشتمل بر صبح و عصر متعلق به ماست که روى زمین زندگى مى‏کنیم. قرآن نیز به روزها اشاره کرده است و اینکه خداوند جهان را در شش روز آفرید. اما هرگز به صبح و عصر اشاره نکرده است و روز را به عنوان دوره‏اى بیان مى‏کند که طول آن براى ما مشخص نیست براى مثال این آیه‏ها: «تعرج الملائکة و الروح الیه فى یومٍ کان مقداره خمسین ألف سنةٍ» (معارج/4) «فرشتگان و روح ]= فرشته مقرّب خداوند[ به سوى او عروج مى‏کنند در آن روزى که مقدارش پنجاه هزار سال است!» «و یستعجلونک بالعذاب و لن‏یخلف اللَّه وعده و انّ یوماً عند ربّک کألف سنة ممّا تعدّون» (حج/47) «آنان از تو تقاضاى شتاب در عذاب مى‏کنند؛ در حالى که خداوند هرگز از وعده خود تخلّف نخواهد کرد؛ و یک روز نزد پروردگارت، همانند هزار سال از سالهایى است که شما مى‏شمرید!» «یدبّر الأمر من السماء الى الأرض ثمّ یعرج الیه فى یومٍ کان مقداره ألف سنةٍ ممّا تعدّون» (سجده/5) «امر این جهان را از آسمان به سوى زمین تدبیر مى‏کند؛ سپس در روزى که مقدار آن هزار سال از سالهایى است که شما مى‏شمرید بسوى او بالا مى‏رود (و دنیا پایان مى‏یابد).» شکست مسیحیت و انجیل در پاسخ‏گویى به سؤالاتى که ذهن‏هاى پرسشگر غربى طرح مى‏نمود سبب گردید که پیشرفت‏هاى علمى مسیر مخالف دین رویش گیرد. در نقطه مقابل، اسلام دینى را براى تمامى زمان‏ها و مکان‏ها عرضه داشت. این دین مجموعه‏اى از ارزش‏ها را حتى در گسترة دنیا دارا مى‏باشد. در پرتو قوانین آن مسلمانان سراسر جهان نه تنها مى‏توانند افتخارات معنوى را کسب نمایند بلکه مى‏توانند بر فراز تمامى افتخارات دیگر نیز قرار گیرند و ثروت و سلامتى را نیز به دست آورند. روابط بسیار نزدیک و گسترده‏اى میان پزشکى نوین و برخى از تعالیم اسلام وجود دارد. هر کلمه از قرآن در واقع تجربه‏اى از واقعیت است و علم تنها تلاشى است براى رسیدن به واقعیت. دانش نامحدود است و انتهاى آن با هر پیشرفتى براى کشف اطلاعات تازه پیوسته گسترده‏ترى مى‏شود و دانش قرآن متنى است جامع که تمامى بخش‏هاى علمى، مذهبى، تکنولوژى، کشاورزى، مهندسى و پزشکى را پوشش مى‏دهد. بى‏تردید قرآن معجزه جاوید است که به دنیاى دانش بشرى معنى و مفهوم مى‏بخشد. «و نزّلنا علیک الکتاب تبیاناً لکلّ شى‏ء و هدىً و رحمةً و بشرى للمسلمین...» (نحل/89) «ما این کتاب را بر تو نازل کردیم که بیانگر همه چیز، و مایه هدایت و رحمت و بشارت براى مسلمانان است!» قرآن یک کتاب پزشکى یا دارویى نیست، اما در آن رهنمودهایى در زمینه بهداشت و درمان بیمارى‏ها موجود است. در آیات قرآن مى‏خوانیم: «ما أصابک من حسنة فمن اللَّه و ما أصابک من سیئة فمن نفسک...» (نساء/79) «(آرى،) آنچه از نیکى‏ها به تو مى‏رسد، از طرف خداست؛ و آنچه از بدى به تو مى‏رسد، از سوى خود توست...» آسیب‏شناسى بیمارى مى‏گوید که اعمال نفوذها بر روندهاى طبیعى منجر به پیامدهاى غیرطبیعى مى‏شود. بدن انسان را تا اندازه‏اى مى‏توان با یک ماشین مقایسه کرد. یک دستگاه ضبط صوت قسمت‏هاى الکترونیکى و مکانیکى زیادى دارد اما زندگى با حرکت مدار الکترونیکى کار نمى‏کند. همچنین در اجزاء بدن انسان علاوه بر بخش‏هاى کالبدى و متغیر روح نیز وجود دارد. همانطور که براى مراقبت از یک ماشین باید آن را تمیز نگاه داریم، ولتاژ مناسبى را براى آن فراهم آوریم و از آن به طور اصولى و با دقت استفاده نماییم، بدن نیز به تمامى این مراقبت‏ها نیاز دارد.
ایمان
ایمان به خدا اولین و اساسى‏ترین نیاز براى دوام روح است. ایمان به خدا عبارت است از ایمان به تمام صفات او، فرشته‏هاى او، کتاب او، روز قیامت، بهشت و جهنم و نیز ایمان به اینکه تمام خوبى‏ها و بدى‏ها در دسترس اوست. در زمان بیمارى توجه انسان به خدا بیشتر مى‏شود و انسان با درک ضعف‏هاى خود به خدا نزدیک‏تر مى‏شود. بدون ایمان واقعى، نماز ما، نیکوکارى ما، روزه و حج ما پذیرفته نخواهد شد. اصل ایمان در این است که ما را از خداهاى دروغین اطراف دور نماید و کسى را بجز خداى واحد پرستش نکنیم.
نماز
سه جنبه بهداشتى در نماز وجود دارد: 1. وضو: شستشوى تمام قسمت‏هاى بى‏حفاظ بدن مثل دست‏ها، پاها، صورت، دهان، بینى و غیره پنج مرتبه در روز یک روند بهداشتى است. شستشوى دست‏ها مطلبى است که بارها و بارها در علم پزشکى براى جلوگیرى از گسترش میکرب‏ها به آن تأکید شده است. به مسلمانان 1400 سال پیش شستشوى دست‏ها سفارش شده است و براى نظافت بیشتر انجام غسل هم به آنان سفارش شد. 2. تلاوت قرآن: تلاوت قرآن تأثیر شفابخشى بر روى بدن، ذهن و قلب دارد. این تأثیر بدلیل اثر صدا (اکو) و معانى کلمات است. حرف «الف» همچون اکویى در قلب طنین مى‏اندازد و حرف «یا» در مغز. «یا أیّها الناس قد جاءتکم موعظه من ربّکم و شفاء لما فى الصدور و هدى و رحمة للمؤمنین...» (یونس/57) «اى مردم! اندرزى از سوى پروردگارتان براى شما آمده است؛ و درمانى براى آنچه در سینه‏هاست؛ (درمانى براى دلهاى شما؛) و هدایت و رحمتى است براى مؤمنان!» 3. تمرین بدنى: حرکات در نماز بسیار ملایم و هماهنگ هستند و تمام ماهیچه‏ها و عضلات بدن را درگیر مى‏کند. میزان کالرى بدست آمده به حفظ تعادل انرژى کمک مى‏کند. در هر رکعت20 کالرى انرژى مصرف مى‏شود. در سوره ماعون خداوند کسانى که نماز را سبک و سهل مى‏شمارند مورد نکوهش قرار داده است. همان‏گونه که سه بار در روز غذا مصرف مى‏کنیم به ورزش هم نیاز داریم تا سطح کلسترول خون خود را که بعد از غذا افزوده مى‏شود نیز کاهش دهیم و خون خود را غلیظتر کنیم تا شکاف در سرخرگ‏ها ایجاد نشود. افزون بر این در پرهیز از گناهان و افزایش حالت معنوى خودمان. نماز بهترین کمک حفظ سلامت بدنى است. نماز بدن ما را به حرکت وادار مى‏کند، به هضم مواد غذایى کمک مى‏نماید و با ورزش‏هاى متعادل و منظم ما را از بیمارى‏هاى عضلانى و مفصلى محافظت مى‏کند. نماز به جریان خون کمک کرده و نیز موجب کاهش اثرات بد کلسترول مى‏شود. نماز نقش بسزایى در جلوگیرى از حمله قلبى، فلج شدگى، پیرى زودرس و دیوانگى و دیابت و بیمارى‏هاى دیگر دارد. بیماران قلبى بایستى به پنج بار در روز به خواندن نماز مجبور شوند البته هر زمان که دکتر آنان اجازه خروج از تخت را داده باشد. اجراى نماز به صورتى است که تمام ماهیچه‏هاى بدن را فعال مى‏کند. گروه‏هاى مختلف ماهیچه‏ها در نماز بحرکت در مى‏آیند. در هنگام سجده خون به مغز مى‏رسد. یکى از روش‏هاى مفید براى تقویت ماهیچه‏هاى زانویى کاهش کشش در مفاصل زانو است که در نماز این ورزش منظم بر روى ماهیچه‏ها تأثیر مى‏گذارد.
قلب
قلب اندام حیاتى بدن است که پیوسته باید در سلامت باشد تا جریان خون به خوبى انجام گیرد. بیمارى‏هاى قلبى موجب کاهش سلامتى جسمى مى‏شوند. این دانش که توسط پیامبر بزرگ اسلام 1400 سال پیش به ما گفته شده است پس از قرن‏ها دانشمندان به آن پى برده‏اند: «قسمتى در بدن است که اگر سالم باشد تمام بدن را سالم نگه خواهد داشت ولى ا گر این قسمت دچار نقصى شود تمام بدن بیمار خواهد شد. مطمئناً این قسمت قلب است».
میانه‏روى در صرف غذا
قرآن در آیه 31 سوره اعراف مى‏گوید: «یا بنىّ آدم خذوا زینتکم عند کل مسجد و کلوا و اشربوا و لاتسرفوا انّه لایحبّ المسرفین» «اى فرزندان آدم! زینت خود را به هنگام رفتن به مسجد، با خود بردارید! و (از نعمت‏هاى الهى) بخورید و بیاشامید، ولى اسراف نکنید که خداوند مسرفان را دوست نمى‏دارد!» بى‏شک زیاده‏روى در خوردن غذا ریشه بسیارى از بیمارى‏هاست و سبب پیرى زودرس مى‏شود. زیاده‏روى در خوردن سبب چاقى شده و نیز بدن را در معرض بیمارى‏هاى خطرناکى چون دیابت، بیمارى‏هاى عصبى، بیمارى‏هاى قلبى و فلج قرار مى‏دهد.
دیابت
دیابت در اثر کمبود انسولین بدن بوجود مى‏آید. زیاد خوردن سبب مى‏شود سلول‏هاى خاص پانکراس زیادتر از حد معمول کار کنند و قادر به تأمین انسولین مورد نیاز نباشند. بدین‏ترتیب آن سلول‏ها خسته شده و تحلیل مى‏روند و سبب کمبود انسولین مى‏شوند.
فلج، بیمارى‏هاى عروق کرنر قلب و پیرى زودرس
فلج شدگى نتیجه طبیعى انسداد سرخ‏رگ در مغز مى‏باشد و در قلب موجب ضایعه میوکاردیال مى‏شود. پیرى زودرس نیز زمانى رخ مى‏دهد که اکثر سرخ‏رگ‏ها در بدن دچار انسداد شده باشند. ترى گلیسیرید و کلسترول در سرخ‏رگ‏ها مستقر مى‏شوند. زیاد خوردن سبب افزایش سطح کلسترول خون مى‏شود. گوشت خوک و گوشت گاو حاوى کلسترول بالایى است در حالى که گوشت پرندگان حاوى کلسترول بسیار اندکى است. قرآن اشاره کرده است که گوشت پرندگان یکى از غذاهاى بهشتى است. در قرآن بارها به زیتون اشاره شده است و آمار نشان مى‏دهد که حملات قلبى بیشتر در شمال ایتالیا رخ مى‏دهد که مردم از کره و مارگارین براى پخت و پز استفاده مى‏کنند ولى در جنوب ایتالیا که معمولاً از روغن زیتون استفاده مى‏کنند حملات قلبى هم کمتر است. بیمارانى که از انسداد عروق کرنر رنج مى‏برند معمولاً بعد از یک وعده غذایى سنگین دچار حمله قلبى مى‏شوند.
مواد غذایى حرام
1. خون
هرگاه خون به روده برسد با باکترى‏هاى موجود در آن ترکیب شده و مادى سمى چون آمونیاک تولید مى‏کند که براى کبد ماده‏اى سمى است. بنابراین خداوند خوردن و آشامیدن خون را براى ما حرام کرده است و روشى براى ذبح حیوانات را به ما توصیه کرده است.
2. گوشت خوک
دو کِرم مضرّ در بدن خوک زندگى مى‏کند. یکى «تاینیا سولیوم» است که به مغز راه مى‏یابد و موجب بیمارى صرع مى‏شود. دیگرى «تریچینلا سپیرایس» است که به ماهیچه و مغز رفته و سبب تورم ماهیچه و درد در آنها مى‏شود و آن نیز سبب صرع مى‏شود. گوشت خوک حاوى چربى و کلسترول بسیارى نسبت به دیگر گوشت‏ها مى‏باشد.
3. الکل
بیمارى‏هایى که الکل مى‏تواند باعث آنها شود عبارتند از مشکلات گوارشى، زخم معده، سرطان معده، سیروز کبدى، کمبود ویتامین و بیمارى‏هاى قلبى.
روزه
روزه در اسلام به عنوان راهى براى تمرین فکر و بدن در خویشتن‏دارى است. «یا أیها الذین آمنوا کتب علیکم الصّیام کما کتب على الّذین من قبلکم لعلّکم تتّقون» (بقره /183) «اى افرادى که ایمان آورده‏اید! روزه بر شما نوشته شده، همان‏گونه که بر کسانى که قبل از شما بودند نوشته شد؛ تا پرهیزکار شوید.» بنابراین در یک روز روزه نه تنها از خوردن غذا، نوشیدن چاى و سیگار کشیدن باید اجتناب کنیم بلکه از لذت جنسى نیز باید پرهیز کرد. در واقع روزه نه تنها زمینه استراحت براى معده را فراهم مى‏آورد بلکه ترشح هورمون‏هاى کنترل کننده رفتار را نیز ثابت مى‏کند. خداوند به مخلوقاتش عشق مى‏ورزد به گونه‏اى که حتى به آنچه که باید بخوریم و در بدن خود جاى دهیم نیز توجه کرده است. ماهیچه‏ها، استخوان‏ها، ریه‏ها، کبد، مغز و غدد ما از مواد خامى که مى‏خوریم درست شده‏اند. اگر بدن را با مواد خام بیهوده‏اى در نظر بگیریم این مواد قادر به ایجاد استخوان‏هایى محکم، ماهیچه‏اى قوى و قلبى خوب و رگ‏هایى منظم نخواهد شد. «یا ایها الناس کلوا ممّا فى الارض حلالاً طیّباً...» (بقره /168) «اى مردم! از آنچه در زمین است، حلال و پاکیزه بخورید!» خوردن گوشت مرده، گوشت خوک، و خون و مسکرات حرام است. خون و گوشت حیوانات مرده مملو از میکرب‏ها و دیگر آنتى‏بادى‏هاى مضر مى‏باشد. گوشت خوک حاوى کلسترول بسیار بالا و نمک فراوان و گاهى کِرم مى‏باشد. الکل و دیگر مسکرات موجب مختل شدن ذهن ما شده و مانع از قضاوت درست درباره خوب و بد مى‏شوند. بخشى مهمى از حقیقت تغذیه، اعتدال در خوردن مواد غذایى حلال مى‏باشد. در حالى که چاقى مشکل نخستین جهان امروز است میلیون ها نفر در جهان از سوء تغذیه رنج مى‏برند. خداوند میانه‏روى در مصرف مواد غذایى را توصیه فرموده است. «و کلوا و اشربوا و لا تسرفوا اِنّه لایحبّ المسرفین» (اعراف /31) «و (از نعمت‏هاى الهى) بخورید و بیاشامید، ولى اسراف نکنید که خداوند مسرفان را دوست نمى‏دارد.» «کلوا من طیّبات ما رزقناکم و لا تطغوا فیه فیحلَّ علیکم غضبى و من یحلل علیه غضبى فقد هوى» (طه /81) «بخورید از روزیهاى پاکیزه‏اى که به شما داده‏ایم؛ و در آن طغیان نکنید، که غضب من بر شما وارد شود و هر کس غضبم بر او وارد شود، سقوط مى‏کند!» انواع غذاهایى که در قرآن به آنها به طور خاص اشاره شده است عبارتند از: «و من ثمرات النخیل و الاعناب تتّخذون منه سکراً و رزقاً حسناً اِنَّ فى ذلک لایةً لقومٍ یعقلون» (نحل /67) «و از میوه‏هاى درختان نخل و انگور، مسکرات (ناپاک) و روزى خوب و پاکیزه مى‏گیرید؛ در این، نشانه روشنى است براى جمعیتى که اندیشه مى‏کنند!» میوه‏ها داراى کالرى کم، ویتامین‏ها، مواد معدنى و فیبرهاى فراوانى هستند. میوه‏ها حاوى فروکتوز هستند. مطالعات اخیر نشان مى‏دهد که فروکتوز سبب افزایش قند خون نمى‏شود. بلکه فروکتوز بیشتر سبب کاهش قند خون در دیابت مى‏شود.
نقش ورزش در حفظ سلامتى
اگر چه در قرآن در مورد ورزش مطلب چندانى نمى‏یابیم اما در زندگى پیامبر پیشنهادات فراوانى شده است. او به مسلمانان توصیه کرده تا به فرزندان خود شنا، تیراندازى و سوارکارى بیاموزند. خود او با گام‏هاى سریع راه مى‏رفت با دست‏هاى خود زیاد کار مى‏کرد چه در منزل و در آشپزخانه و چه با یارانش در جمع‏آورى هیزم براى آتش و یا براى جنگ با دشمن. متأسفانه زنان و مردان مسلمان کم‏تحرک هستند و بدلیل مصرف زیاد مواد نشاسته‏دار، چاقى سبب کم‏تحرکى آنها شده است. مسلمانان چه زن و چه مرد همیشه باید در وضعیت بدنى مناسبى باشند تا در زمان صلح یا جنگ بتوانند در راه خدا جهاد کنند.
وضعیت بیمارى
بدن سالم یکى از هدایاى خداوند است. ما هم باید امانت‏دار باشیم. باید از سلامتى خود به خوبى بهره بگیریم. ما باید ماشین حسّاس و ظریف خود را در وضعیتى بسیار خوب نگه داریم تا در این دنیا از رحمت خداوندى برخوردار شویم. بسیارى از بیمارى‏هاى مزمن مانند بیمارى‏هاى قلبى، بیمارى‏هاى عصبى، دیابت، بیمارى‏هاى پوستى، چاقى و افسردگى در اثر رعایت نکردن بعضى موارد توسط خود فرد بوجود مى‏آیند. از جمله این موارد مصرف مواد غذایى فراوان و نمک فراوان، شکر زیاد، کشیدن سیگار و استرس و الکل مى‏باشد. ما با دانش خود را در زمینه بهداشت و بیمارى و داروها و اثرات جانبى آنها گسترده کنیم. این دانش گرچه ما را پزشک متخصص نمى‏کند، اما با استفاده از آن مى توان از بروز بیمارى جلوگیرى نمود، چون با بروز علایم، بیمارى را خیلى سریع تشخیص مى‏دهیم، در جست‏وجوى راه درمان آن برمى‏آییم و سپس مسیر بیمارى را کنترل مى‏کنیم و براى درمان آن اقدام مى‏نماییم. در زمینه معرفى تکنولوژى جدید در پزشکى در سطوح حفظ سیستم‏هاى حفاظتى حیات، پیوند اعضا، پدر و مادر شدن با تکنیک‏هاى زیستى، سندرم نقص ایمنى اکتسابى (AIDS)، سؤالات جدیدى وجود دارد که دورنماى اخلاق پزشکى را تحت تأثیر قرار مى‏دهد. بیماران مسلمان، خانواده‏هایشان و پزشکان‏شان به بهره‏گیرى از علم رایج و دیدگاه اسلام در این سطوح نیاز دارند.
اوتانازى (مرگ از روى ترحم) جانشین سقط مادران، ایدز
«تبارک الذى بیده الملک و هو على کلّ شى‏ءٍ قدیرٌ × الّذى خلق الموتَ و الحیاة لیبلوکم ایکم احسن عملاً و هو العزیز الغفور» (ملک /1-2) «پر برکت و زوال‏ناپذیر است کسى که حکومت جهان هستى به دولت اوست، و او بر هر چیز تواناست. آن کس که مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک از شما بهتر عمل مى‏کنید، و او شکست‏ناپذیر و بخشنده است.» ابداع تکنیک‏هاى مدرن پزشکى سؤالات پیچیده‏اى را براى مسلمانان مطرح نموده است، پاسخ دادن به آنچه آنها در جست‏وجوى آن هستند یک ضرورت است. مسلمانان به دو گروه تقسیم مى‏شوند، یکى گروه آموزش دیده و مدرن که هر چیزى را که به علم و انسانیت خدمت کند بى‏توجه به اینکه مذهب یا قوانین اخلاقى زیرپا گذاشته مى‏شود مى‏پذیرند، گروه دیگر دانشمندان اسلامى هستند که علم اسلامى را دارند اما علم پزشکى ندارند. آنها سریعاً در مورد هر چیزى نظرشان را بیان مى‏کنند. اگر چه به هر دو گروه باید متذکر شد که اسلام مذهب عقاید شخصى نیست. «و ما کان لمؤمن و لامؤمنةٍ اذا قضى اللَّه و رسولُه امراً ان یکون لهم الخیرة من امرهم و من یعص اللَّه و رسوله فقد ضلّ ضلالاًمبینا» (احزاب /36) «هیچ مرد و زن با ایمانى حق ندارد هنگامى که خداو پیامبرش امرى را لازم بدانند، اختیارى (در برابر فرمان خدا) داشته باشد؛ و هر کس نافرمانى خداو رسولش را کند، به گمراهى آشکارى گرفتار شده است!» مسلمانانى که در یک جامعه پیشرفته غربى زندگى مى‏کنند نمى‏توانند دور از مسایلى که در اطراف آنهاست باقى بمانند. همه فاکتورهایى که بر غیر مسلمانان تأثیر مى‏گذارد، دیر یا زود، مستقیم یا غیرمستقیم روى آنها نیز تأثیر مى‏گذارد. سؤال اساسى در اخلاق پزشکى این است که چه کسى مرگ و زندگى مى‏دهد؟ آیا بشر مرگش را کنترل مى‏کند یا دیگر انسان‏ها؟ بشر هم اکنون فکر مى‏کند که قادر است زندگى را ایجاد کند یا از بین ببرد یا ادامه دهد. آیا پزشکان به مخلوقات خدا خدمت مى‏کنند یا خودشان به عنوان خدا عمل مى‏کنند؟ بنابراین قرآن قوانین اصلى‏بشرى‏اش را یادآورى مى‏کند: «او لم یر الانسان انّا خلقناه من نطفةٍ فاذا هو خصیم مبین. و ضرب لنا مثلاً و نسى خلقه قال من یحیى العظام و هى رمیم. قل یحییها الذى انشأها اوّل مرة و هو بکلّ خلق علیم» (یس /77-79) «آیا انسان نمى‏داند که ما را از نطفه‏اى بى‏ارزش آفریدیم؟! و او (چنان صاحب قدرت وش عور و نطق شد که) به مخاصمه آشکار (با ما) برخاست! و براى ما مثالى زد و آفرینش خود را فراموش کرد و گفت: «چه کسى این استخوان‏ها را زنده مى‏کند در حالى که پوسیده است؟!» بگو: «همان کسى آن را زنده مى‏کند که نخستین‏بار آن را آفرید؛ و او به هر مخلوقى داناست!».
حقیقت مرگ و زندگى
مراقبت از بیماران در حال احتضار بسیار گران تمام مى‏شود میلیون‏ها دلار براى حفظ بیماران حساس در سطح زندگى گیاهان در ICU ها صرف مى‏شود مفهوم اوتانازى (مرگ از روى ترحم) دوباره زنده شده است در 23000 1978 نمونه در هلند اتفاق افتاد چه کسى تصمیم مى‏گیرد که سیستم‏هاى حفظ حیات باید متوقف شود، تعریف مرگ چیست؟ آیا ادامه زندگى موجه است؟ آیا توقف سیستم‏هاى حفظ حیات و عمل ترحم یک تصمیم پزشکى یک قتل و یا فقط یک تصمیم اقتصادى است؟ اسلام بر این باور نیست که تمدید زندگى هر کس براى فاصله بین دو زندگى ایجاد مى‏شود. دانشمندان باید کمک کنند اما نباید جایگزین خدا در ایجا مرگ بشر باشند. قوانین اسلامى از رحم مادر شروع شده و به مرگ و آرامگاه ختم مى‏شود. اسلام تأکیدات زیادى روى حرمت و تقدس زندگى و سرانجام مرگ دارد. «من قتل نفساً بغیر نفسٍ او فسادٍ فى الارض فکانّما قتل الناس جمیعاً و من احیاها فکانّما احیا الناس جمیعاً...» (مائده /32) «هر کس، انسانى را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روى زمین بکشد، چنان است که گویى همه انسانها را کشته؛ و هر کس، انسانى را از مرگ رهایى بخشد، چنان است که گویى همه مردم را زنده کرده است.» «و ما کان لنفسٍ ان تموت الاّ باذن اللَّه...» (آل عمران /145) «هیچ کس، جز به فرمان خدا، نمى‏میرد.» پزشکان و خانواده‏ها باید حدود و محدودیت‏هاى‏شان را بشناسند و براى اقدامات شجاعانه جهت یک بیمار محتضر و یا ادامه زندگى به طور معمولى تلاشى غیرمعقول روا ندارند. اقدامات شجاعانه در شروع زندگى (مانند نجات نوزاد نارس) ممکن است از پایان دادن به چشمه زندگى موجه‏تر باشد اگر چه هر نمونه‏اى شرایطى اختصاصى دارد. اسلام به طور قاطع با اوتانازى (مرگ از روى ترحم) مخالفت مى‏کند و آن را قتل مى‏داند. میان استفاده از تفنگ توسط شوهر براى کشتن همسرش و استفاده از سرم توسط پزشک براى کشتن بیمارش فرقى نیست. هر دو سلاح‏هاى مرگ هستند و آنچه که اهمیت ندارد قصد کشنده است.
پیوند اعضا
امروزه جایگزینى اعضاى معیوب توسط اعضاى سالم از افراد زنده، جسد و یا از منابع حیوانى کاملاً ممکن است، چنان که مغز استخوان، کلیه، معده، لوز المعده، قلب و سلول‏هاى عصبى به مکان دیگرى پیوند زده مى‏شوند. تنها مسأله محدودیت در قیمت و یا موجود بودن (در دسترس بودن) اعضا مطرح است. سؤالات اخلاقى بسیارى در مورد فرد زنده دهنده، جسم مرده و گیرنده عضو پیوندى وجود دارد: آیا براى ادامه زندگى فرد گیرنده، بیرون آوردن اعضاى یک مرده درست است؟ آیا فروش اعضاى بدن قابل توجیه است؟ آیا گرفتن اعضاى بدن حیوانات قابل توجیه است؟ آیا پذیرش اعضاى بدن جنین سقط شده قابل توجیه است؟ آیا ارزش و قیمت عضو پیوندى برابر فایده‏اى که از آن مى‏رسد هست؟ سؤال اساسى این است که مالک اعضاى بدن ما کیست؟ ما، خانواده‏مان و یا خالق‏مان؟ الف( پیوند اعضاى حیوانى به انسان: اگر مى‏توانیم آنها را براى خوراک‏مان بکشیم پس اجازه داریم گوشت بدن‏شان را جزء جسم خودمان کنیم. 1/الف( فرد زنده به زنده: این مانند یک بخشش بدون بها است، و فروش ممنوع است. 2/الف( فرد مرده به زنده: این مورد وقتى منجر به بى‏حرمتى به بدن مرده شود اجازه داده نمى‏شود.
سقط جنین
پیرامون سقط جنین پرسش فراوان است: آیا سقط جنین برابر قتل است؟ چه موقع جنین زنده است؟ چه کسى قوانین را حفظ مى‏کند؟ آیا هر دو والد (پدر و مادر) حقوق یکسانى در زندگى جنین دارند، اگر زندگى موهبتى الهى است چه کسى مى‏تواند زندگى ما را از بین ببرد؟ آیا کشتن یک نوزاد، یک فرد مسن و بیمار در حال احتضار یکسانند؟ با حاملگى‏هایى که نتیجه زنا است چه باید کرد؟ نقش متخصصان زنان و مامایى مسلمان چیست؟ آیا فروش جنین سقط شده براى پیوند بافت‏ها و اعضا یا پوست ظریفشان براى ساخت فرآورده‏هاى آرایشى قابل توجیه است. اسلام سقط جنین قابل بقا و زیست را به عنوان بچه‏کشى مورد رسیدگى و نهى قرار مى‏دهد مگر در مواردى که براى نجات جان مادر باشد در این موقعیت هر تلاشى براى نجات جان هر دو بایستى صورت گیرد. زندگى جنین به عنوان یک سلول بسیار زود در 4 هفتگى شروع مى‏شود. حرکات در 4 ماهگى شکل مى‏گیرد. بر طبق احادیث در چهار ماهگى فرشته‏اى با جنین ملاقات کرده و روح را به آن مى‏دمد. این موضوع با شروع اولین حرکات بدن جنین منطقى است. قابل زیست بودن جنین از لحاظ پزشکى با توسعه علم دوران پس از تولد (نئوناتولوژى NEONATOLOGY) پیشرفت کرده است کوچک‏ترین کودک، در سن 3/5 ماهگى نجات یافته است. «ولا تقتلوا اولادکم خشیة املاقٍ نحن نرزقهم و ایّاکم انّ قتلهم کان خطأ کبیرا» (اسراء /31) «فرزندانتان را از ترس فقر نکشید! که ما آنها و شما را روزى مى‏دهیم؛ مسلماً کشتن آنها گناه بزرگى است.» «و لا تقتلوا اولادکم من املاقٍ نحن نرزقکم و ایاهم ولا تقربوا الفواحش ما ظهر منها و ما بطن و لاتقتلوا النفس التى حرّم اللَّه الاّ بالحقّ ذلکم وصّاکم به لعلّکم تعقلون» (انعام /151) «و فرزندانتان را از (تس) فقر، نکشید، ما شما و آنها را روزى مى‏دهیم؛ و نزدیک کارهاى زشت نروید، چه آشکار باشد و چه پنهان! و انسانى را که خداوند محترم شمرده، به قتل نرسانید! مگر به حق (و از روى استحقاق)؛ این چیزى است که خداوند شما را به آن سفارش کرده، شاید درک کنید!» «و اذا المؤءودةُ سئلت بأىّ ذنبٍ قتلت» (تکویر /8-9) «و در آن هنگام که از دختران زنده به گور شده سؤال شود: به کدامین گناه کشته شدند؟!» مشرکان که امروز زن را آزاد گذاشته‏اند، نوزادانشان را براى ترس از نیازمندى و فقر نمى‏کشند یا بخاطر شرمسارى از تولد یک دختر، اما به طور نسبى از زندگى آزاد جنسى لذت مى‏برند خداوند به آنها یادآورى مى‏کند که: «الذین اتّخذوا دینهم لهواً و لعباً و غرّتهم الحیوة الدنیا فالیوم ننساهم کما نسوا لقاء یومهم هذا و ما کانوا بآیاتنا یجحدون» (اعراف /51) «همانها که دین و آیین خود را سرگرمى و بازیچه گرفتند؛ و زندگى دنیا آنان را مغرور ساخت؛ امروز ما آنها را فراموش مى‏کنیم، همان‏گونه که لقاى چنین روزى را فراموش کردند و آیات ما را انکار نمودند.»
ساز و کار زیستى در تولید مثل
عمل لقاح و میل زن و شوهر به داشتن فرزندى از خودشان یک مشکل جدید نیست اگر چه این تکنیک‏هاى جدید پیچیدگى‏هاى نوین را حل کرده، هم اکنون و به کمک تکنولوژى لقاح یک تخم بیرون از رحم و تزریق اسپرم به رحم از شوهر یا یک داوطلب مرد دهنده مشاهده مى‏شود. سلول تخم یک زن را براى لقاح آن با اسپرم شوهرش و تزریق آن براى جایگزینى در رحم زن دیگر در لابراتوار جداسازى مى‏نمایند.ب بایستى دید: الف( آیا ازدواج پیمانى قانونى بین زن و مرد است یا پیمان مقدس بین دو نفر که خدا شاهد و گواه آن است؟ ب( آیا کودک متولد شده، از یک ازدواج قانونى بى‏عیب است یا ازدواجى ظاهرى؟ ج( در این موارد پدر خوانده کیست؟ آیا او قانوناً پدر کودک شناخته مى‏شود؟ د( در این مورد مادر خوانده واقعى کیست؟ کسى که از سلول تخم او استفاده شده، یا کسى که اجازه استفاده از رحم‏اش را مى‏دهد؟ ه( آیا اجاره رحم براى این هدف اجازه داده شده است؟ و( آیا این درست است که یک زن متأهل یا مجرد مى‏تواند در هر حال به طور تکنیکى یک کودک داشته باشد. اگر او اجازه دهد که سلول تخم با اسپرم‏هاى متفاوتى بارور شده و هر ماه در رحم‏هاى اجاره‏اى جایگزین شود این او را از دردهاى حاملگى، زایمان و شیردهى نجات مى‏دهد.
دیدگاه اسلام
در اسلام ازدواج زن و مرد یک عمل و ترتیب فیزیکى با هم دیگر نیست. اما یک قرارداد آزاد است، یک موهبت خدایى است، براى لذت جسمى بردن از همدیگر و ادامه یافتن دودمان و نسل. «واللَّه جعل لکم من انفسکم ازواجاً و جعل لکم من ازواجکم بنین و حفدةً و رزقکم من الطیّبات أفبالباطل یؤمنون و بنعمت‏اللَّه هم یکفرون» (نحل /72) «خدا براى شما از جنس خودتان همسرانى قرار داد؛ و از همسرانتان براى شما فرزندان و نوه‏هایى به وجود آورد؛ و از پاکیزه‏ها به شما روزى داد؛ آیا به باطل ایمان مى‏آورند، و نعمت خدا را انکار مى‏کنند؟!» «و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا إلیها و جعل بینکم مودّةً و رحمةً انّ فى ذلک لآیاتٍ لقومٍ یتفکّرون» (روم /21) «و از نشانه‏هاى او این که همسرانى از جنس خودتان براى شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یایبد، و در میانتان مودت و رحمت قرار داد؛ در این نشانه‏هایى است براى گروهى که تفکّر مى‏کنند!» پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله وسلم در مورد ازدواج تأکید مى‏کند و مى‏گوید: «ازدواج سنت من است و هر کس از سنت من سرباز زند از من نیست.» در حقیقت ازدواج به عنوان نیمى از مذهب توصیف شده است که نیمى دیگر آن تقوا است. بعضى از پیامبران بدون فرزند بودند از خدا مى‏خواستند که به آنها فرزندى بدهد.» بنابراین فرزند طیّب حلال زاده توسط والدین موجّه است و هنوز کسى کنترل آن را به رسمیّت نشناخته است: «للَّه ملک السماوات و الارض یخلق ما یشاء یهب لمن یشاء اناثاً و یهب لمن یشاء الذّکور» (شورى /49) «مالکیت و حاکمیت آسمان‏ها و زمین از آنِ خداست؛ هر چه را بخواهد مى‏آفریند؛ به هر کس اراده کند دختر مى‏بخشد و به هر کس بخواهد پسر.» تکنیک‏هاى زیستى پدر و مادر شدن فقط زمانى که با یک ازدواج بى‏نقص همراه باشد و یا در مواردى که یک ازدواج چشمه یک زندگى است مجاز گردیده و استفاده از تلقیح مصنوعى در مورد اسپرم شوهر، بارور کردن رحم زن (همسر) یا تست کردن لوله‏ها اجازه داده شده است. مادر خوانده به خاطر دو پرسش مورد پذیرش نیست: الف) پرسش در مورد مادر حقیقى ب) پرسشى در مورد نسل. «... ما هنّ امّهاتهم اِنّ امّهاتهم الاّ اللائى ولدنهم...» (مجادله /2) «آنان‏هرگز مادرانشان‏نیستند؛ مادرانشان‏تنهاکسانى‏اند که آنها را به دنیا آورده‏اند!» «و هو الذى خلق من الماء بشراً فجعله نسباً و صهراً و کان ربّک قدیراً» (فرقان /54) «و او کسى است که از آب انسانى را آفرید، سپس او را نسب و سبب قرار داد (و نسل او را از این دو طریق گسترش داد)؛ و پروردگار تو همواره توانا بوده است.» اسلام رحم را مقدس و مصون شناخته است. «یا ایّها الناس اتقوا ربّکم الذى خلقکم من نفسٍ واحدةٍ و خلق منها زوجها و بثّ منهما رجالاً کثیراً و نساءً و اتقوا اللَّه الذى تساءلون به و الأرحام انّ اللَّه کان علیکم رقیباً» (نساء /1) «اى مردم! از (مخالفت) پروردگارتان بپرهیزید! همان کسى که همه شما را از یک انسان آفرید؛ و همسر او را (نیز) از جنس او خلق کرد؛ و از آن دو، مردان و زنان فراوانى (در روى زمین) منتشر ساخت و از خدایى بپرهیزید که (همگى به عظمت او معترفید؛ و) هنگامى که چیزى از یکدیگر مى‏خواهید، نام او را مى‏برید؛ (و نیز) از (قطع رابطه با) خویشاوندان خود پرهیز کنید! زیرا خداوند، مراقبت شماست.» هرگاه رازى از جهان آشکار مى‏شود، رازهاى بیشترى در برابر ما خودنمایى مى‏کنند. به بیان دیگر، هر چه پیش مى‏رویم جهل ما فزون‏تر مى‏شود. متخصصان فیزیک اتمى معتقدند که هیچ کس نمى‏تواند مطمئن باشد که لحظه‏اى بعد جهان به همان وضعیتى است که اکنون مى‏باشد. هر چند جهان با توجه به قوانین خاصى کار مى‏کند اما این قوانین ثابت نیستند و جالب‏تر اینکه قوانین مزبور وجود مادى و واقعى ندارند. وجود آنها اسمى است و ما آنها را با مشاهده حوادث و پدیده‏هاى طبیعى کشف مى‏کنیم. همچنین، اینکه آنها تا چه حدّ در خلقت و عمل اشیاء نقش دارند بسیار سؤال برانگیز است. براى مثال: دانشمندان مى‏گویند که یک دانه، زمین، هوا و آب، یک درخت را به وجود مى‏آورند. اما اینها تنها دلایل به وجود آمدن یک درخت نیستند. به وجود آمدن یک درخت ا حتیاج به هماهنگى و نسبت دقیق و ارتباط از پیش تعیین شده بین دانه، زمین، هوا و آب دارد. علم همچنین باید شروع این پروسه و تبدیل شدن دانه‏ها به گیاهان مختلف را توضیح دهد. مأموریتى را که علم به انجام مى‏رساند تنها توضیح این نکته است که چگونه حوادث اتفاق مى‏افتند. علم فکر مى‏کند که با نسبت دادن امر مزبور به طبیعت، خود تنظیمى، ضرورت و اتفاق مى‏تواند از زیربار توضیح منشأ خلقت، شانه خالى کند. روشن است که طبیعت یک طرح است نه یک طرّاح، گیرنده است نه عامل، نوشته است نه نویسنده، فرمان است نه فرمانده، چاپ شده است نه چاپگر، مجموعه‏اى است از قوانینى که به خواسته الهى محقق شده، قوانینى که انسان مى‏تواند به آن دست یابد. از خود هیچ گونه قدرت یا وجود مادى ندارند. نسبت دادن خلقت به خود تنظیمى یا ضرورت و اتفاق یک پندار بیهوده است. زیرا ما آشکارا مى‏بینیم که خلقت نشان دهنده علم مطلق، حکمت مطلق، اراده مطلق است. خود تنظیمى و ضرورت، تفکراتى فاقد وجود مادى هستند که ما مى‏توانیم آنها را به علم، حکمت، اراده و قدرت نسبت دهیم.
منابع
www.consumerhealtherviews.com www.pride-net.com www.therionresearch.com www.ezresult.comw www.islam-usa.com www.mcli.dist.maricopa.edu/smc/ml/med-religion-clash-htm1 www.leaderu.com www.mercola.com www.meta-library.net www.reshafim.org.il/ad/egypt www.cis.org.uk (www.geocifies.com/hotsprings/spa/ 4608 (islam and sience page org/asa/topica/evolution/pscf 9-98 zimmer.htm1 www.asa3. org/asa/pscf/2001.pscf b-01 choi.htm1 www.necip.org.uk/conference.htm1 www.sociolgyofreligion.com www.uioua.cdu/hthpsy/article.htm1 www.infidels.org.library/omden/gary-posner www.islamset.com/hip/i-medcin www.wefound.org www.hf.uid.no/smi/pao/janson.htm1
پی نوشت ها
________________________________________
× مقاله حاضر برداشتى است آزاد از مجموع دیدگاه‏هاى اندیشمندان مسلمان به ویژه دو استاد ارجمند دکتر حسن غزنوى و دکتر شاهد اثر که در زمینه قرآن و حقایق علوم وجود داشته و به زبان فارسى تدوین و ترجمه شده است. 1 - رجوع شود به سوره مریم آیه 2 تا 7 و سوره انبیا آیات 89 تا 90، نماز حضرت زکریا و سوره ذاریات آیات 21 تا 39 داستان حضرت ابراهیم و ساره.
 

تبلیغات