آرشیو

آرشیو شماره ها:
۷۶

چکیده

متن

خداى رحمان با آفرینش انسان، رداى خلافت خویش را بر قامت او پوشانید و مظهر و مجلاى صفات جلال و جمال خویشش گردانید تا با تقویمى احسن و تفضیلى بر دیگر آفریده‏ها و تکریمى شایسته بار امانتى را که آسمان و زمین و کوه‏ها نتوانستند کشید، در عین ظلومى و جهولى بر دوش کشد و حق عبادت و معرفت بر جاى نهد. پس بیان را تعلیمش فرمود و پیام آورانى پى در پى فرستاد تا بر او بخوانند و بدو بیاموزند. و چون نوبت به واپسین سفیر آسمانى رسید او را با کامل‏ترین دین و لبریزترین پیمانه و پسندیده‏ترین آیین همراه ساخت تا رهنمون همواره و همیشه انسانها باشد. در نخستین گام مأمورش فرمود که: بخوان (اقرء) نیز معجزه همراه او را سخنى خواندنى (قرآن) نام نهاد که کتاب نیز بود، اما نه از نوع نوشتار. بدین‏سان قدسى‏ترین و گرامى‏ترین منشور آسمانى به زبان عربى مبین نازل شد؛ و والاترین پیامبر از میان قوم عرب برگزیده شد؛ چیزى که دلیل آن چندان روشن نیست و سخن در این زمینه بسیار. آیا علّت را در ظرفیت نداشتن زبانهاى دیگر باید جست، یا برترى جایگاه زبان عربى، یا آمادگى قوم عرب، یا پاک و پیراسته بودن ذهن و ضمیرشان از هر آموزه و نگره بشرى، یا... امّا به هر روى از آن روز که پرتو آفتاب قرآن بر سرزمین‏هاى غیر عرب نشین تابیدن گرفت شور و شوق باز تاباندن آن در آیینه دیگر زبانها زنده شد و چه بسیار پویش‏ها، کنکاش‏ها و نگرش‏ها از یک سو و واکنش‏ها و کشمکش‏ها از دیگر سو که رخ نمود. چندان که از نخستین سال‏هاى به به صحنه آمدن فنّ ترجمه قرآن تا به امروز و اکنون، سیر مدام این پویش هرگز ایستایى نداشته و چنان مى‏نماید که نخواهد داشت. تلاش نافرجام انسان در برگردان شایسته و بایسته کلام حق که منشور هدایت و اعجاز نیز بوده، در گذار زمان به رغم همه مشکلات و دشوارى‏ها توقف نیافته و هرگز و در هیچ زمانى حتّى اهل آن زمان را قانع نساخته است، چوناکه پسین‏ترینان از این گروه نیز خود را در آغاز راه مى‏بینند. اقدام بسیارى از کسانى که به دلیل نابسندگى ترجمه‏هاى موجود دست به کار ترجمه مى‏زنند یا داورى مترجمان صاحب نامى که حتّى در سالهاى اخیر ترجمه خود را از قرآن ارائه کردند شاهد صدق این دعوى است. نیز ویرایش‏هاى جدیدى که از ترجمه‏هاى معتبر در پى بازنگرى‏ها و تلاش‏هاى تکمیلى برخى از مترجمان ارائه مى‏شود شاهد دیگر این مدّعا است. گاه دیده مى‏شود که مترجمى هنوز دو سه سالى از انتشار ترجمه‏اش نگذشته، به چاپ دوم با اصلاحات دست مى‏یازد و از ترجمه چاپ نخست خود و اشتباهات و کاستى‏هاى موجود در آن تبرّى مى‏جوید. در طول تاریخ پر افت و خیز ترجمه قرآن، پرسش‏ها و چالش‏هاى بنیادینى مطرح بوده که موضوعات و سر فصل‏هاى فراوانى را پدید آورده از جمله: ماهیت ترجمه، روایى یا ناروایى ترجمه قرآن، ترجمه پذیرى و ترجمه ناپذیرى قرآن، جواز قراءت نماز با ترجمه قرآن، ضوابط و قواعد ترجمه، شرایط مترجم، تفاوت‏هاى ترجمه و تفسیر، شیوه بایسته ترجمه، ترتّب احکام مربوط به قرآن بر ترجمه آن، علوم مورد نیاز در ترجمه قرآن، تأثیر تفسیر و اختلافات تفسیرى در ترجمه، تفاوت ترجمه قرآن با دیگر متون، تعادل در کار ترجمه قرآن، میزان وفادارى به متن، تفاوت‏هاى دستورى زبان عربى و فارسى، مهارتهاى علمى و عملى لازم براى مترجم، مشکلات خاص ترجمه قرآن، هنر؛ فن یا علم بودن ترجمه، نقش پیش‏دانسته‏ها و باورها در کار ترجمه، منابع معتبر در کار ترجمه، میزان ضرورت ترجمه قرآن، چگونگى انتقال ابهامات موجود در متن به مترجم، میزان دخالت دادن تفسیر در ترجمه، میزان تأثیر ذوق ادبى و شاعرانه در کار ترجمه، میزان پاى بندى به زبان تاریخى، ناهماهنگى‏هاى موجود میان زبان مترجم و زبان متن تأثیر تفاوت نگاه‏هاى متن محور، مخاطب محور و مؤلف محور در ترجمه، تأثیر تطوّرات تاریخى در کار ترجمه، نقش زبان‏شناسى در کار ترجمه، تأثیر آشنایى با فضاى اول در کار ترجمه، اولویت داشتن ترجمه یا تفسیر، بسنده بودن ترجمه‏هاى موجود، امکان و عدم امکان ترجمه فردى موفق در قرآن، نقش جنسیّت در ترجمه قرآن و...
حساسیّت و اهمیّت ترجمه در جهان امروز
اما اکنون کار ترجمه قرآن فراتر از تلاش علمى به عنوان رسالتى دینى و وظیفه‏اى قرآنى پیشاروى آشنایان با زبان وحى مطرح است. امروزه با نگاهى فراگیر به جهان اسلام شاهد این حقیقت غیرقابل انکار هستیم که با وجود سیل اتهاماتى که به سوى قرآن و اسلام روانه مى‏شود و با حجم انبوه تلاشها و تبلیغ‏ها و تزویرهایى که جهان و جهانیان در جهت مشوّه جلوه دادن چهره تابناک قرآن عظیم معمول مى‏دارند، گرایش انسان‏هاى حقیقت‏جو و پاک فطرت به اسلام و قرآن روزافزون است و در این جهت هیچ آیینى را یاراى رقابت با این آیین استوار نیست، گویى ورود فوج فوج مردمان که در سوره نصر خوانده‏ایم در شأن امروز و این عصر است؛ یا تحقق وعده الهى که ظهور و چیرگى دین حق بر همه ادیان دیگر نوید داده در این زمان و این برهه است. دیگر سخن از روایى و ناروایى ترجمه قرآن به زبان‏هاى بیگانه نیست، چه آنکه ترجمه دروازه ملت‏ها و امت‏هایى است که رو به سوى اسلام و قرآن آورده‏اند، پس چه سان مى‏توان به بستن این دروازه فتوى داد. آرى اینک رسالت ارائه ترجمه بایسته و شایسته از قرآن بیش از گذشته و با حسّاسیّت هر چه تمام‏تر خودنمایى مى‏کند.
تلاش‏ها و بایسته‏ها
در عرصه ترجمه قرآن به فارسى تلاشهاى گوناگونى جامه عمل پوشیده و اقدامات چندى بایسته مى‏نماید:
الف. مهم‏ترین تلاشهاى انجام یافته تاکنون از قرار زیر است:
یک( ترجمه‏هاى صورت گرفته که افزون بر آن که نمونه‏اى از کار ترجمه پیشنهاد داده‏اند سیر تکامل آن را گامى به پیش برده‏اند و نکته‏هاى قوّتى یا نقطه‏هاى عبرتى براى گام زنان بعدى ترسیم کرده‏اند. دو( پژوهه‏ها و نظریه‏پردازى‏ها و نقدها که در قالب مقاله یا کتاب یا بخشى از یک کتاب به نگارش در آمده‏اند و گاه مجموعه آنها به گونه ویژه نامه‏هایى عرضه شده است، که این مجوعه را نیز در این شمار مى‏توان جاى داد. یادآور مى‏شود تنها در باب نقد ترجمه‏ها نزدیک به 500 مقاله شناسایى و فهرست شده است. سه( مرکز ترجمه قرآن به زبانهاى خارجى از سالیانى پیش در قم بنیاد گرفته و تلاشهایى در خور تقدیر ارائه کرده و به گردآورى و نگهدارى صدها ترجمه قرآن به زبانهاى گوناگون جهان مى‏پردازد و همچنین در کنار فعالیت‏هاى یاد شده به انتشار مجله‏اى تخصصى با نام «ترجمان وحى» در این راستا فعالیّت دارد. چهار( فرهنگنامه قرآن که به اهتمام بنیاد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس سامان یافته و معادل‏هاى فارسى هر واژه قرآن را با استفاده از 142 ترجمه خطى موجود در کتابخانه ارجمند آستان قدس رضوى‏علیه السلام گردآورى و تنظیم الفبایى کرده است و بدین‏سان امکان معادل گزینى در بهترین شکل با استفاده از ظرفیّت بالاى زبان فاخر فارسى را فراهم ساخته است.
ب. اقدامات بایسته
آنچه گذشت تلاشهاى صورت گرفته بود امّا به نظر مى‏رسد اقداماتى در این زمینه بایسته است که همچنان برجاى مانده کهب ه گونه شایسته انجام نپذیرفته از جمله: 1) تأسیس کتابخانه تخصصى ترجمه قرآن که افزون بر ترجمه‏ها، همه منابع علمى، ادبى و فرهنگ‏ها و مراجع مورد نیاز مترجمان و ترجمه‏پژوهان و ناقدان را داشته باشد و به پیشرفته‏ترین ابزارها و دستگاه‏هاى اطلاع رسانى و نرم‏افزارى مجهز باشد. 2) تأسیس پژوهشکده ترجمه قرآن که در آن به بررسى‏هاى نظرى فنّ ترجمه بر اساس آخرین دستاوردهاى دانش‏هاى مرتبط پرداخته شود و زمینه ساز تدوین نهایى‏ترین مبانى نظرى فنّ ترجمه قرآن باشد، و در این جهت زیرساخت‏هاى معرفتى، کلامى، فقهى، ادبى و تفسیرى ترجمه را مورد کاوش قرار دهد و همچنین ترجمه‏هاى صورت گرفته را به دست نقد و بررسى بسپارد. 3) تدوین دائرة المعارف ترجمه که به شیوه مرسوم دائرة المعارف‏ها اطلاعاتى جامعه و بایسته از دستاوردها و دانستنى‏هاى مورد نیاز پژوهشگر ترجمه یا مترجم به دست داده آیینه تمام‏نماى تلاشهاى صورت گرفته و اطلاعات موردنیاز باشد. 4) تعریف رشته علمى «ترجمه پژوهى» به مثابه دانشى بایسته وسودمند و داراى اهمیّت در عرصه آموزش‏ها و گرایش‏هاى درسى مراکز عالى آموزش حوزوى و دانشگاهى. 5) زمینه سازى و فراهم آوردن بستر لازم جهت تولید و عرضه «ترجمه گروهى قرآن کریم». این محور خود فصلى با اهمیّت است که با عنوانى جداگانه بدان مى‏پردازیم. 6) همگانى سازى آشنایى با زبان عربى و فرهنگ‏سازى و برنامه‏ریزى‏هاى لازم آموزش و پرورش و گارگاهى تا ترجمه‏هاى عرضه شده همانند تفاسیر، براى مخاطبان تنها نقش توضیحى داشته باشند و معناى ظاهرى آیات بى‏نیاز به مراجعه به ترجمه در دسترسِ همه مخاطبان باشد.
ترجمه گروهى
در طول سده‏هاى گذشته افراد بسیار و چه بسا بى شمارى به کار دشوار ترجمه قرآن دست یازیده‏اند. از مفسّران چیره دست و فقیهان و نامدار گرفته تا ادیبان و شاعران و مؤلفان دیگر... ؛ با داشتن شایستگى‏هاى لازم یا بدون آن، از سر درد و دغدغه و احساس تعهّد یا از روى تفننّ و طبع آزمایى، سخت‏کوشانه و تلاش‏گرانه یا سست‏انگارانه و عافیت‏طلبانه. چنان که بسیارى از اهل نظر که در کار ترجمه متون عربى دستى چیره دارند از دست یازیدن به ترجمه قرآن تن زده‏اند و از دشوارى و دست اندازى آن پروا کرده‏اند. در چند دهه اخیر به برکت شکل‏گیرى نظام اسلامى د رمهد زبان فارسى یعنى کشور ایران و حیات مجدّد ارزش‏هاى قرآنى در جامعه و رویکرد عمومى بدان، عرضه و تقاضاى ترجمه‏هاى جدید رو به فزونى نهاده و هر از چندى ترجمه‏اى تازه خودنمایى مى‏کند، چندان که گزینش بهترین را در میان آنچه ارائه شده نیز دشوار مى‏سازد. به راستى پاسخ این پرسش که میان ترجمه‏هاى موجود، بهترین کدام است، ناممکن یا بس دشوار است؛ زیرا هیچ یک از ترجمه‏هاى موجود، واجد تمامى امتیازات و نقاط قوت نیست. زیبایى، روانى، دقت و وفادارى، سادگى و خوشخوانى، بلاغت و ادیبانگى و... امتیازاتى هستند که در یک ترجمه کنار هم نمى‏آیند. از سوى دیگر چه بسا کار یک مترجم از نگاه خود او بهترین و دقیق‏ترین باشد و کاستى‏ها و اشتباهات ترجمه‏هاى قبلى را نداشته باشد، امّا پس از انتشار و رویارویى با نگاه‏هاى نقادانه و ریزنگرى‏هاى عالمانه اهل فن با انبوه نقدها و اشکالات روبرو گردد. از جهت سوّم نیز اهل فنّ در مبانى و اصول ترجمه در بسیارى از موارد همراه و هم عقیده نیستند و در شیوه‏ها و قالب‏ها نیز اختلاف سلیقه بسیارى وجود دارد. این همه بر این تأکید دارد که ترجمه فردى هرگز و هیچ‏گاه بى‏ایراد و کامل و نهایى حتى به گونه نسبى نخواهد بود. در این میان تلاش جمعى و ترجمه گروهى بایسته مى‏نماید. پیشنهاد ترجمه جمعى از گذشته‏اى نه چندان دور در ذهن برخى از اصحاب نظر مطرح بوده و بر لزوم آن تأکید شده و در نخستین شماره نشریه «ترجمان وحى»، اقتراحى با حضور جمعى از صاحب‏نظران قرآنى برگزار گردید. همچنین اخیراً نمونه‏اى با عنوان نخستین ترجمه گروهى ارائه شده اما چندان توفیق نیافت، به گونه‏اى که از بسیارى از ترجمه‏هاى فردى نیز ضعیف‏تر و کم ارزش‏تر مى‏نماید. بارى آنچه در این عرصه به کار مى‏آید و بایسته مى‏نماید ترجمه‏اى است که جمعى از برترین صاحب‏نظران و متخصّصان در زمینه‏هاى گوناگون مرتبط با موضوع، همانند تفسیر، ادبیات فارسى و عربى، فقه، کلام، تاریخ، حدیث، لغت، زبان‏شناسى، علوم طبیعى و... که چه بسا به ده‏ها تن مى‏رسند در آن حضور داشته باشند وبا دقیق‏ترین بررسى‏هاى اولیه در کار گروه‏هاى ویژه و مباحثات و کنکاش‏هاى علمى و با تقسیم وظایف و بر اساس نظرپردازى جمعى ترجمه نهایى را ارائه نمایند. نیز گروه یاد شده خود به تدوین و تنظیم شیوه نامه و آیین نامه مربوطه خواهند پرداخت. بر اساس شیوه نامه یاد شده در موارد اختلاف نظر و دیدگاه‏ها یکى از دو روش زیر در پیش گرفته خواهد شد: 1 - رأى‏گیرى و مبنا قرار دادن رأى اکثریّت. 2 - فصل الخطاب قرار دادن رأى بالاترین و جامع‏ترین مقام علمى که برگزیده از میان جمع و سر ویراستار علمى خواهد بود. این بنده سخت بر این باور است که عرضه کردن ترجمه فردى از این پس هرگز وظیفه و رسالتى بایسته و پسندیده نیست و سودى نخواهد بخشید. نیز بى‏صبرانه در آرزوى شکل‏گیرى و تحقق پذیرى آن پدیده علمى درخشان است. تا دستاورد آن، مورد اتفاق و تأیید همه افراد ومراکز علمى معتبر قرار گیرد و به عنوان ترجمه معتبر و معیار قرآن به زبان فارسى مرجع و مبنا و منشور رسمى جمهورى اسلامى براى همه فارسى زبانان معرفى گردد. آنچه در این مجموعه گرد آمده تلاشى است ناچیز و در حدّ توان که در سه شماره عرضه مى‏شود و بخشى از آنچه را در این باب باید گفت مطرح مى‏سازد باشد تا سهمى هر چند اندک در مسیر پرمخاطره بالندگى و پیشرفت ترجمه قرآن ایفا کرده باشد و گامى به پیش برده باشد. مقالاتى که در این مجلّد و در شماره بعدى (44) خواهد آمد گاه به ترجمه قرآن به طور کلى و بیشتر به مسائل مرتبط با ترجمه قرآن به زبان فارسى ارتباط مى‏یابد.
یاد یک خاطره
در پایان این نوشتار خاطره‏اى از یکى از عالمان بزرگان معاصر، علامه ذى‏فنون، فقیه وارسته و حکیم متأله، مرحوم آیة اللَّه حاج آقا رحیم ارباب‏رحمه الله به نقل از یکى از استادان ادب فارسى آورده مى‏شود که افزون بر ارائه دیدگاهى و تعلیم نکاتى در باب ترجمه، داراى فوائد معرفتى و تربیتى نیز هست؛ باشد که خوانندگان گرامى را سودمند افتد: «سال یکهزار و سیصد و سى و دو شمسى بود، من و عده‏اى از جوانان پر شور آن روزگار پس از تبادل نظر و بحث و مشاجره به این نتیجه رسیده بودیم که چه دلیلى دارد که ما نماز را به عربى بخوانیم؟ چرا نماز را به زبان فارسى نخوانیم؟ و عاقبت تصمیم گرفتیم که نماز را به فارسى بخوانیم و همین کار را هم کردیم. والدین، کم کم از این موضوع آگاهى یافتند و به فکر چاره افتادند. آنها هم پس از تبادل نظر با یکدیگر تصمیم گرفتند که اول خودشان با نصیحت کردن، ما را از این کار بازدارند و اگر مؤثر نبود راه دیگرى برگزینند و چون پند دادن آنها مؤثر نیفتاد؛ روزى ما را به نزد یکى از روحانیون آن زمان بردند و آن فرد روحانى وقتى فهمید ما به زبان فارسى نماز مى‏خوانیم به طرز اهانت‏آمیزى ما را کافر و نجس خواند. و این عمل او ما را در کارمان راسخ‏تر و مصرتر ساخت. عاقبت یکى از پدران، آنها را یعنى والدین دیگر افراد را به این فکر انداخت که ما را به محضر حضرت آیت اللَّه حاج آقا رحیم ارباب ببرند و این فکر مورد تأیید قرار گرفت و روزى آنها نزد حضرت ایشان مى‏روند و موضوع را با ایشان در میان مى‏گذارند و ایشان دستور مى‏دهند که در وقت معینى ما را به خدمت آقاى ارباب راهنمایى کنند. در روز موعود ما را که تقریباً پانزده نفر مى‏شدیم به محضر مبارک ایشان بردند. در همان لحظه اول چهره نورانى و لبان خندان ایشان ما را مجذوب خود ساخت و آن بزرگمرد را غیر از دیگران یافتیم و دانستیم که اکنون با شخصیتى استثنایى مواجه هستیم. ایشان در آغاز دستور پذیرایى از همه ما را صادر فرمودند، سپس رو به والدین ما کردند و فرمودند شما که نماز به فارسى نمى‏خوانید فعلاً تشریف ببرید و ما را با فرزندانتان تنها بگذارید. وقتى آنها رفتند حضرت آیت اللَّه ارباب رو به ما کردند و فرمودند بهتر است شما یکى یکى خودتان را به من معرفى کنید و هر کدام بگویید که در چه سطح تحصیلى هستید و در چه رشته‏اى درس مى‏خوانید. پس از آن که امر ایشان را اطاعت کردیم، به تناسب رشته و کلاس هر کدام از ما پرسشهاى علمى طرح کردند و از درسهایى از قبیل جبر و مثلثات و فیزیک و شیمى و علوم طبیعى مسائلى پرسیدند که پاسخ اغلب آنها از عهده درسهاى نیم بندى که ما خوانده بودیم خارج بود، اما هر یک از ما که از عهده پاسخ پرسشهاى ایشان بر نمى‏آمد با اظهار لطف حضرت ارباب مواجه مى‏شد که با لحن پدرانه‏اى پاسخ درست آن پرسشها را خودشان مى‏فرمودند. اکنون ما مى‏فهمیم که ایشان با طرح این سئوالات قصد داشتند ما را خلع سلاح کنند و به ما بفهمانند که آن دروس جدیدى که شما مى‏خوانید من بهترش را مى‏دانم ولى به آنها مغرور نشده‏ام. پس از اینکه همه ما را خلع سلاح کردند به موضوع اصلى پرداختند و فرمودند: والدین شما نگران شده‏اند که شما نمازتان را به فارسى مى‏خوانید، آنها نمى‏دانند که من کسانى را مى‏شناسم که، نعوذ باللَّه، اصلاً نماز نمى‏خوانند. شما جوانان پاک اعتقادى هستید که هم اهل دین هستید و هم اهل همت. من در جوانى مى‏خواستم مثل شما نماز را به فارسى بخوانم اما مشکلاتى پیش آمد که نتوانستم به این خواسته جامه عمل بپوشم، اکنون شما به خواسته دوران جوانى من لباس عمل پوشانیده‏اید، آفرین به همّت شما. امّا من در آن روزگار به اولین مشکلى که برخوردم ترجمه صحیح سوره حمد بود که لابدّ شما آن مشکل را حل کرده‏اید. اکنون یک نفر از شما که از دیگران بیشتر مسلط است به من جواب دهد که بسم اللَّه الرحمن الرحیم را چگونه ترجمه کرده است. یکى از ما به عادت محصلین دستش را بالا گرفت و داوطلب پاسخ به حضرت آیت اللَّه ارباب شد. جناب ایشان با لبخند فرمودند که خوب شد که طرف مباحثه ما یک نفر است، زیرا من از عهده پانزده جوان نیرومند بر نمى‏آمدم. بعد رو به آن جوان کردند و فرمودند: خوب بفرمایید که بسم اللَّه را چگونه ترجمه کرده‏اید؟ آن جوان گفت بسم اللَّه الرحمن الرحیم را طبق عادت جارى ترجمه کرده‏ایم: به نام خداوند بخشنده مهربان. حضرت ارباب با لبخندى فرمودند: گمان نکنم ترجمه درست بسم اللَّه چنین باشد. در مورد «بسم» ترجمه «به نام» عیبى ندارد. اما «الله» قابل ترجمه نیست زیرا اسم علم (= خاص) است براى خدا، و اسم علم را نمى‏توان ترجمه کرد، مثلاً اگر اسم کسى «حسن» باشد نمى‏توان به او گفت «زیبا». درست است که ترجمه «حسن» زیباست اما اگر به آقاى حسن بگوییم آقاى زیبا حتماً خوشش نمى‏آید. کلمه اللَّه اسم خاص است که مسلمانان بر ذات خداوند متعال اطلاق مى‏کنند، همان گونه که یهود خداى متعال را «یهوه» و زردشتیان «اهورامزدا» مى‏گویند. بنابراین نمى‏توان «الله» را ترجمه کرد، بلکه باید همان لفظ جلاله را به کار برد. خوب «رحمن» را چگونه ترجمه کرده‏اید؟ رفیق ما پاسخ داد که رحمن را بخشنده معنى کرده‏ایم. حضرت ارباب فرمودند که این ترجمه بد نیست؛ ولى کامل هم نیست زیرا رحمن یکى از صفات خداست که شمول رحمت و بخشندگى او را مى‏رساند و این شمول در کلمه بخشنده نیست، یعنى در حقیقت رحمن یعنى خدایى که در این دنیا هم بر مؤمن و هم بر کافر رحم مى‏کند و همه را در کنف لطف و بخشندگى خود قرار مى‏دهد؛ از جمله آن که نعمت رزق و سلامت جسم و امثال آن عطا مى‏فرماید. در هر حال ترجمه بخشنده براى رحمن در حد کمال ترجمه نیست. خوب، رحیم را چطور ترجمه کرده‏اید؟ رفیق ما جواب داد که رحیم را به «مهربان» ترجمه کرده‏ایم. حضرت آیت‏اللَّه ارباب فرمودند: اگر مقصودتان از رحیم من بودم (چون نام مبارک ایشان رحیم بود) بدم نمى‏آمد که اسم مرا به «مهربان» بر گردانید؛ اما چون رحیم کلمه‏اى قرآنى و نام پروردگار است باید آن را غلط معنى نکنیم. باز هم اگر آن را به «بخشاینده» ترجمه کرده بودید راهى به دهى مى‏برد، زیرا رحیم یعنى خدایى که د رآن دنیا گناهان مؤمنان را عفو مى‏کند و صفت «بخشایندگى» تا حدودى این معنى را مى‏رساند. بنابر آنچه گفته شد معلوم شد که آنچه در ترجمه «بسم اللَّه» آورده‏اید بد نیست ولى کامل نیست و از جهتى نیز در آن اشتباهاتى هست، و من هم در دوران جوانى که چنین قصدى را داشتم به همین مشکلات برخورد کردم و از خواندن نماز به فارسى منصرف شدم، تازه این فقط آیه اول سوره حمد بود اگر به بقیه آیات بپردازیم موضوع خیلى غامض‏تر از این خواهد شد. اما من عقیده دارم شما اگر باز هم به این امر اصرار دارید، دست از نماز خواندن به فارسى بر ندارید، زیرا خواندنش بهتر از نخواندن نماز به طور کلى است. در اینجا، همگى شرمنده و منفعل و شکست خورده به حال عجز و التماس از حضرت ایشان عذرخواهى مى‏کردیم و قول مى‏دادیم که دیگر نمازمان را به فارسى نخوانیم و نمازهاى گذشته را نیز اعاده کنیم، اما ایشان مى‏فرمودند که من نگفتم نماز به عربى بخوانید، هر طور دلتان مى‏خواهد نماز بخوانید، من فقط مشکلات این کار را براى شما شرح دادم ولى ما همه عاجزانه از پیشگاه ایشان طلب بخشایش مى‏کردیم و از کار خود اظهار پیشمانى مى‏نمودیم. حضرت آیت اللَّه ارباب با تعارف میوه و شیرینى مجلسى را به پایان بردند و ما همگى دست مبارک ایشان را بوسیدیم و در حالى که ایشان تا دم در ما را بدرقه مى‏کردند از ایشان خداحافظى کردیم و در دل به عظمت شخصیت ایشان آفرین مى‏گفتیم و خوشحال بودیم که افتخارى چنین نصیب ما شد که با چنین شخصیتى ملاقات کنیم. نمازها را اعاده کردیم و دست از کار جاهلانه خود برداشتیم بنده از آن به بعد گاهگاهى به حضور آن جناب مى‏رسیدم و از خرمن علم و فضیلت ایشان خوشه‏ها بر مى‏چیدم. وقتى در دوره دکترى زبان و ادبیات فارسى دانشگاه تهران به تحصیل مشغول بودم، گاهى حامل نامه‏ها و پیغام‏هاى استاد فقید، مرحوم بدیع الزمان فروزانفر براى ایشان مى‏شدم و پاسخ‏هاى کتبى و شفاهى حضرت آیت اللَّه را براى آن استاد فقید مى‏بردم و این خود افتخارى براى بنده بود. گاهى نیز ورقه‏هاى استفتائى که به محضر آن حضرت رسیده بود روى هم انباشته مى‏شد و آن جناب دستور مى‏دادند که آنها را بخوانم و پس از خواندن پاسخ اگر اشتباهى نداشت آن را مهر مى‏کردند. خدایش بیامرزد و او را غریق دریاى رحمت خویش کند. انه کریم رحیم.» (1)
پی نوشت ها
________________________________________
1- به نقل از دکتر محمد جواد شریعت، مجموعه ارباب معرفت، یاد نامه حکیم متأله، فقیه بزرگوار ومعلّم اخلاق، حضرت آیة اللَّه حاج آقا رحیم ارباب، به اهتمام و تدوین محمد حسین ریاحى، روابط عمومى اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامى اصفهان، چاپ دوم، 1375. مرحوم آیت اللَّه ارباب از سرآمدان عالمان معاصر در فلسفه و فقه و اصول و ادبیات و ریاضیات و هیأت و نجوم و اخلاق و از شاگردان جهانگیر خان قشقائى، آخوند کاشى و سید محمد باقر درچه‏اى بود. یکى از شاگردانش علامه جلال الدین همایى او را وارث علوم الاقدمین، سید الفقهاء و الحکماءالعارفین مى‏نماید. وى پس از یک قرن عمر با برکت در سال 1396 قمرى در اصفهان چشم از جهان فرو بست. و در مقبره تخت فولاد به خاک سپرده شد.
 

تبلیغات