آرشیو

آرشیو شماره ها:
۷۶

چکیده

متن

شعاع پایدار وحى هزار و چهارصد و اندى است که بر بلور اندیشه ها و زلال ادراکها و پهنه نیاز ملّتها, درجوامع تابیده است. تجربه تاریخ معارف اسلامى نشان داده است که گذشت زمان و پیشرفت علمى و تعالى انسان, نه تنها از تابش و درخشش نور وحى نکاسته, بلکه بر جلوه هاى آن افزوده است; چه این که قرآن, کلام خداوند علم و حکمت و خرد است وهرگاه آئینه ذهن و اندیشه دریافت گران و تلاوت کنندگان آن, با علم و حکمت و خرد شفاف تر شده باشد, قرآن نیز مى بایست در صحنه معارف بشرى و فهم و تفسیر پژوهندگان, تابش نوین و پیام جدیدى یافته باشد. انکار نمى توان کرد که دستاوردهاى علمى و ژرفکاویهاى ادراکى بشر در قرن چهارده به لحاظ عملکردى و راهگشایى درخور مقایسه با قرنهاى پیشین نبوده و این تحول, خواه ناخواه, مى طلبیده است که شکوفایى فهم دینى و اقبال به نگرشهاى نو و روشهاى کارآمد تر تفسیرى نیز همپاى سایر تحوّلات علمى, فزاینده و چشمگیر باشد. ولى آیا به راستى چنین بوده است؟ آیا به همان میزان که محققان, پهنه نیلگون اقیانوسها را شکافته و تا اعماق تاریک آن به جستجوى شناخت موجودات شگفت همّت گمارده اند, تأمّل گران معارف دینى براى رهیافت به لایه هاى زیرین و بطون مفاهیم وحى تلاش کرده اند؟ آیا به همان اندازه که دانشمندان علوم تجربى درشناخت عناصر و ساختار و مکانیسم مواد, ریزبین شده اند و در پرتو آن به صنایع حیرت انگیز دست یافته و چهره زندگى مادى انسانها را دگرگون کرده اند, تبیین کنندگان مطالب قرآن, در شناسایى منطوق و مفهوم و مرادات مستقیم و غیرمستقیم آن دقّت کرده اند وآیا ازاین رهگذر توانسته اند, فضاى روح بخش ترى دربرابر دیدگان به تردید نشسته و چشمان یأس آلود انسان عصر ماده بگشایند؟ در روزگارى که انتظار و برداشت انسان از طبیعت, تجربه, دانش, جامعه, تاریخ و… دستخوش دگردیسى شده و دراین میدان, افراطها و تفریطها, شایستگیها و یا خطاهایى را به خود دیده است, آیا درکار تفسیر و تفسیرنگارى نیز برداشتها و انتظارهاى جدیدى از دین و وحى صورت گرفته وآیا دراین نواندیشى و نوگرایى, بایسته ها و نبایسته هایى شکل گرفته است یا خیر؟ این پرسشها و ده ها پرسش دیگر, نکته هایى است که شایان پاسخ گویى است; چرا که در پرتو این پرسشها و پاسخها است که جایگاه واقعى تفسیر و تفسیرنگارى در قرن اخیر وهمچنین سمت و سوى حرکت آن در روزگار معاصر وبایدها و نبایدهاى پژوهشهاى قرآنى براى پژوهندگان, آشکار مى شود. حلقه مطالعات قرآنى در عصر حاضر نمى تواند جدا از زنجیره طولانى این مطالعات در اعصار پیشین باشد, زیرا اگر به راستى این انفصال صورت پذیرد نمى توان ازآن انتظار تکامل داشت, بلکه تجربه اى ابتدایى و ناقص بشمار خواهد آمد, بنابراین لازمه تکامل مطالعات دینى و تأمّلات قرآنى, استفاده از اندوخته ها و تجربه هاى گذشته و پیوند داشتن آبشار اندیشه مفسّران, با ذخایر ارزشمند و متراکم برداشتها و تفسیرهـاى پیشینیان است. به شرط آن که این پیوند و اتّصال, تسلیم و تبعیّت و تقلید تنها نباشد. دستاوردهاى تفسیرى قرن چهارده, ارزشمند و گرانسنگ است ولى در گستره دشتهاى سبز آن, خس و خاشاکى نیز به چشم مى آید! زلال اندیشه هاى قرآنى امروز ما مى بایست ازمیان این دشت عبور کند, پس به ناگزیر باید, هم این بستر هموار را گرامى داشت وهم باید خس وخاشاکش را برگرفت و به یک سو ریخت. فرایند تفسیر در قرن چهارده, نقطه هاى قوّت بسیار دارد که توجه به آنها براى مفسّران ضرورى است, ازآن جمله: ـ تحوّلات اثباتى; چونان گرایشهاى نوین علمى, اجتماعى, اصلاحى, عقلى و مذهبى. ـ تحوّلات انکارى; مانند بى اعتبارى اسرائیلیات, پرهیز از مباحث نظرى ناکارآمد, دورى از تکیه بیش از اندازه بر شأن نزول, اختصار درطرح مباحث ادبى و لفظى. ـ گسترش دیدگاه مفسران و انتظار آنان از قرآن و اقدام به مطالعات موضوعى درمباحث اقتصادى, اجتماعى, سیاسى, حقوقى و علوم طبیعى. ـ تلاش براى هماهنگ ساختن بیان تحقیقات قرآن با سطح نیاز و فرهنگ و ادبیات نسل معاصر و ایجاد جاذبه هاى مثبت درساختار واژگان ونوع پردازش و نگرش به موضوعات. بى تردید همه این دستاوردها, دراساس, ارجمند و گرانقدر است وتنها کاستى و نقصى که مى توان براى آن برشمرد, تندرویها و کندرویهایى است که گاه اعتدال گرایشها و روشها را برهم زده و چهره تفسیر عقلى و علمى را درمواردى چند با غبار ماده گرایى والحاد, مخدوش ساخته است وچه بسا رشد تدریجى معارف بشرى خود مستلزم این خطاها باشد, خطاهایى که مى بایست در مراحل بعد اصلاح شود و افراطهایى که مى بایست با تأمّل و دقّت به اعتدال گراید. به هرحـال, تدوین گران و پژوهندگـان این مجموعه قرآنى, از آغـاز در صدد پرداختن به مباحث روز و کارآمد قرآنى در صحنه مسایل تربیتى, اخلاقى, اجتماعى, سیاسى, حقوقى وکلامى بوده اند وبه این نکته توجه داشته اند که زمان, نیازمند نگاههاى نوین و پرهیز از مباحث تکرارى و سنتى علوم قرآن است, امّا درآغاز حرکتى چنین توان سوز, تنها شناخت و تصمیم کافى نبود, بلکه شرایط و مقتضیات پژوهشى و پیش نیازهاى تحقیقى نیز لازم بود. اکنون امید مى رود که با پرداختن به شناخت مزایا و ویژگیهاى قرن چهارده و تجزیه و تحلیل ره آوردهاى آن, گامى بایسته در نزدیک شدن به آن هدف آرمانى برداشته باشیم, چه این که بذر این آرمانها, بیش از هرزمان دراین قرن بر صفحه کاوشهاى دینى افشانده شده است

تبلیغات