آرشیو

آرشیو شماره ها:
۷۰

چکیده

"پیدایش گروه روشنفکران در ایران و به دنبال آن آغاز جنبش روشنفکری با هدف نوسازی جامعه، به آستانه مشروطیت باز می گردد. روشنفکران عصر مشروطیت تا پایان دوره پهلوی اول نقش تاریخی دوران سازی را به عهده داشتند. آنان پیشگامان مدرنیته و نوسازی بودند. خاستگاه اجتماعی و اندیشگی این روشنفکران و مفاهیم و مسایلی که به آن می پرداختند از زمینه های موضوعی جامعه شناسی تاریخی و از مباحث اصلی جامعه شناسی روشنفکران ایران است. چگونگی ایفای نقش اجتماعی و تاریخی توسط این روشنفکران، پایگاه اجتماعی آنان و نیز نحوه ارتباط شان با مردم و حکومت موضوع اصلی این پژوهش است. رویکرد روش شناختی تحقیق،‌ رویکردی تحلیلی و انتقادی با استفاده از روش فراتحلیل و اسلوب جامعه شناسی تاریخی است و در این راه از دیدگاه وبر و پارسونز و دیگر صاحبنظران در زمینه نقش اجتماعی روشنفکران استفاده شده است. هدف اصلی تحقیق، تبیین جامعه شناختی نقش اجتماعی و سیاسی روشنفکران در عصر مشروطیت و پهلوی اول و یافتن پاسخ برای این پرسش اساسی است که: «چرا روشنفکران پس از انقلاب مشروطیت نتوانستند مواضع اجتماعی و سیاسی تاثیرگذار خود را حفظ کنند؟». برای پاسخگویی به این پرسش چند پیش فرض تاریخی مطرح و سپس با استفاده از مطالعات تاریخی انجام شده در این زمینه به بررسی این پیش فرض ها پرداخته شد. نتایج پژوهش نشان می دهد که برخی روشنفکران ایران در عصر مشروطیت با در پیش گرفتن روش فروکاستن معانی و مفاهیم مدرن به مفهوم های سنتی و برخی دیگر با تاسی به الگوی روشنگری فرانسوی که راهبرد خشونت آمیز را سرمشق خود قرار می دهد، موجب از دست رفتن مواضع اجتماعی و سیاسی تاثیرگذار اولیه خود شدند. البته در این فرآیند، ساختار فرسوده جامعه و فرهنگ سنتی حاکم بر آن و نقش مخرب محافظان فرهنگ سنتی و در اقلیت مطلق بودن اقشار تحصیلکرده و متوسط نیز در افول نقش روشنفکران موثر بوده است. علاوه بر این، در دوره پهلوی اول اتخاذ استراتژی «توسعه آمرانه» به عنوان راهبرد اصلی ترقی جامعه و انسداد سیاسی که رضاشاه بر جامعه ایران تحمیل کرد، نیز از زمره عوامل مهم دیگری است که سبب از دست رفتن مواضع اجتماعی و سیاسی تاثیرگذار روشنفکران در جامعه ایران شد. "

تبلیغات