چکیده

پـس از پـیـروزى انـقـلاب اسـلامـى و بـا هـدایـت روحـانـیـت و مـرجـعـیـت دیـنى و رهبرى بى بـدیـل حـضـرت امـام خـمـینى (ره )، ولایت فقیه در نزد مردم به عنوان شاخص اصلى براى سـنـجش درستى همه امور به ویژه در مسائل فکرى ـ سیاسى مورد پذیرش قرار گرفت . امـام (ره ) فـرمـودند: ((پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکتتان آسیب نرسد.)) مردم این نـظـریـه امـام (ره ) را با تمام وجود پذیرفتند و خط امام و ولایت ، به عنوان تنها شاخص مـورد قـبـول مـلت نـهـادیـنـه گـردیـد. بـراى احـزاب ، گـروهـهـا و تشکل هاى سیاسى به تجربه ثابت گردید که بقا و تداوم حیات سیاسى آنان در گرو هـمـراهـى با خط امام و ولایت فقیه است . بر همین اساس شعار خط امام ، خط ولایت ، پیروان ولایـت فـقیه ، پیروان امام و... به یک شعار مشترک در میان احزاب و گروههاى سیاسى با تـفـکـرات و گـرایـش هـاى مـخـتـلف تـبـدیـل شـد. هـر چـنـد بـرخـى از آنـان در عـمـل رفـتـارى مـتـفـاوت از شـعـار خـود داشـتند. بنابراین در کشور و جامعه اى که از نظر سیاسى شالوده آن براى اداره امور بر راءى مردم بنا شده است و احزاب سیاسى از طریق راءى مردم وارد ساختار قدرت مى گردند، از طرفى خط امام (ره ) و ولایت فقیه براى مردم یـک شـاخـص سـنـجـش و صـراط مـستقیم هدایت به حساب مى آید، شناخت ولایتمدارى احزاب و گروههاى سیاسى یک ضرورت اجتناب ناپذیر خواهد بود. که این نوشتار به بررسى این موضوع پرداخته است .

متن

جریان هاى فکرى ـ سیاسى زائیده نیازهاى زمان بوده و تحت تاءثیر تحولات فرهنگى ، اجـتـمـاعـى ، سـیـاسـى و اقـتـصـادى شـکـل مـى گـیـرنـد. در تـاریـخ مـعـاصـر ایـران شـکل گیرى چندین جریان فکرى ـ سیاسى را شاهد هستیم . این جریانها برخى داراى قدمت تاریخى و برخى دیگر نوپا بوده و تحت تاءثیر تحولات بین المللى به وجود آمدند. جـریـان اسـلامـى یـا مـذهبى از میان جریانهاى موجود، تنها جریانى است که موفق گردید نـظام سلطنت 2500 ساله را سرنگون و نظام جمهورى اسلامى را براساس نظریه ولایت فـقـیـه مـسـتـقـر سـازد. برخى از این جریانها از همان ابتداى پیروزى انقلاب اسلامى به مـقـابـله و مخالفت با نظام اسلامى برخاسته و برخى سعى کردند خود را همراه انقلاب و مردم نشان دهند. در همان ابتداى پیروزى انقلاب ، جمهورى اسلامى به پیشنهاد حضرت امام (ره ) و بـا راءى قـاطـع 2/98 درصـدى مـردم شـکـل گـرفـت . با انقلاب اسلامى دو اتفاق بزرگ در صحنه سیاسى ایران رخ داد.


1. مـردم در اداره کشور داراى نقش واقعى و حقیقى شده و از حاشیه به متن آمدند. براساس ‍ قـانـون اساسى ، ((در جمهورى اسلامى ایران ، امور کشور باید با اتکا به آراى عمومى اداره شـود، از راه انـتـخـابـات ، انـتخاب رئیس جمهور، نمایندگان مجلس شوراى اسلامى ، اعـضـاى شـوراهـا و نـظـائر ایـن هـا، از راه هـمـه پـرسـى در مـواردى کـه در اصـول دیـگـر ایـن قـانـون مـعـیـن مى گردد.)) بر همین اساس ‍ حضرت امام (ره ) فرمودند: ((میزان راءى مردم است .))

2. اسلام تجدید حیات پیدا کرد و آموزه هاى دین مقدس اسلام و احکام الهى ، به عنوان مبناى اصلى براى تمامى جهت گیرى ها و تصمیم گیرى ها و وضع قوانین ، مورد پذیرش ملت قرار گرفت . بنابر قانون اساسى ، در جمهورى اسلامى ، کلیه قوانین و مقررات باید بـراسـاس مـوازیـن اسـلامـى بـاشـد. در اصـل یـکـصـد و هـفـتـاد و هـفـتـم ، اصـول مـربـوط بـه اسـلام در قـانـون اسـاسـى نـیـز از اصـول تـغییرناپذیر به شمار مى آید. در بازنگرى قانون اساسى هم ، این قانون راه تـغـیـیـر در اصـول مـربـوط به ((اسلامیت و جمهوریت نظام )) را مسدود کرده است . در نظام جمهورى اسلامى ایران ، ولایت و رهبرى فقیه جامع الشرایط، نشانه اصلى اسلامیت نظامى اسـت کـه مـردم ایـران بـراى دسـت یـابـى بـه آن انـقـلاب کـرده و هـزیـنـه هـاى سـنگین را تـحمل نمودند. مردم ایران طى سه دهه گذشته ، نشان دادند که به نظام اسلامى و ولایت فـقـیـه وفـا دارنـد و هـرگـز از چـنـیـن نـظامى رویگردان نخواهند شد. جریان هاى فکرى ـ سیاسى و احزاب و جمعیت ها براى کسب موقعیت هاى اجتماعى در جامعه دینى ایران ، راهى جز احـترام به افکار و عقاید مردم و همراهى با آنان در پیروى از اسلام و ولایت فقیه ندارند. در کـشـورى کـه بـراى مـردم آن ، ولایـت فـقـیه و خط امام به عنوان یک شاخص ‍ اصلى به حـسـاب مى آید، خط امامى و پیرو ولایت فقیه بودن براى به دست آوردن مناصب سیاسى ، بـا جلب آراى مردم طرفدار ولایت موضوعیت پیدا مى کند. در دهه دوم و سوم انقلاب اسلامى شـاهـد شـکـل گـیرى برخى احزاب و گروه هاى سیاسى بودیم ، در حالى که اعتقادى به خـط امـام (ره ) و ولایـت فقیه نداشتند، لکن براى جلب حمایت مردم شیفته اسلام و دلداده امام (ره )، شعار طرفدارى از خط امام (ره ) و تبعیت از ولایت فقیه را سر دادند.

عـوام فـریـبـى بـرخـى از این احزاب و گروه هاى سیاسى به حدى بود که براى فریب افـکـار عـمـومـى ، پـیـروان واقعى حضرت امام (ره ) و طرفداران واقعى ولایت فقیه را به عـنـوان مـخـالفان خط امام (ره ) معرفى کرده ، آنان را متهم به امام زدایى از جامعه کردند! رهبر معظم انقلاب اسلامى ، چندى قبل با طرح موضوع ((عوام و خواص در جامعه اسلامى ))، نـسبت به خطر جریان هاى انحرافى هشدار داده و با اشاره به نکات عبرت آموز در حادثه عـاشـورا فـرمـودنـد: ((اگر ما هم از عبرتهاى عاشورا استفاده نکنیم ، امکان تکرار تاریخ وجـود دارد.)) براى مقابله با این نوع آفت ها و آسیب هاى فکرى ـ سیاسى و مقابله با عوام فـریبى احزاب و گروه هاى سیاسى قدرت طلب از یک طرف و حمایت از جریان هاى سالم فـکـرى ـ سـیـاسـى پـیـرو اسـلام نـاب و مـطـیع ولایت ، باید احزاب و گروههاى سیاسى فعال را از زاویه ولایتمدارى مورد بررسى قرار داد. براى کسب چنین شناختى از احزاب و گروه هاى سیاسى بدون توجه به ادعاهاى آنان ، دو اقدام اساسى ضرورت دارد:

1. تبیین شاخص هاى خط امام (ره )، ولایت فقیه و شاخص هاى ولایتمدارى .

2. بررسى تطبیقى دیدگاه ها، مواضع و عملکرد احزاب و گروه هاى سیاسى با شاخص هاى ولایتمدارى . در این نوشتار ابتدا به تبیین اجمالى ولایت فقیه و شاخص ها و ویژگى هـاى خـط امـام (ره ) و ولایـت فـقـیـه پـرداخته و سپس براساس این ویژگى ها، ولایتمدارى جـریـان هـا، احـزاب و گـروه هـاى سـیـاسـى مـهـم و فعال کشور را در دوران پس از انقلاب اسلامى و به ویژه در دهه سوم انقلاب مورد بررسى و سنجش قرار مى دهیم .
ولایت فقیه و جایگاه آن در نظام سیاسى ایران

جـمـهـورى اسـلامـى ایـران بـراسـاس نـظـریـه ولایـت فـقـیـه شـکـل گـرفـته است . نظریه ولایت فقیه برجسته ترین نظریه سیاسى شیعه در دوران غیبت است .

اصـل پـنـجـم قـانـون اسـاسـى جـمـهـورى اسـلامـى ایـران بـه خـوبـى نـحـوه اعـمـال حـاکـمـیـت در کـشـور را چنین بیان مى دارد: ((در زمان غیبت حضرت ولى عصر(عج ) در جـمـهـورى اسـلامـى ایـران ولایـت امـر و امـامـت امـت بـر عـهـده فـقـیـه عـادل و بـا تـقـوا، آگـاه بـه زمـان ، شـجـاع ، مـدیـر و مـدبـر اسـت کـه طـبـق اصل 107 عهده دار آن است .))

بـنـابـرایـن در جـمـهـورى اسلامى ، حاکمیت از آنِ خداوند است که این حاکمیت در دوره غیبت از طـریـق ولى فـقـیـه اعـمـال مـى گـردد و ولایـت فـقـیـه در طول حاکمیت الهى قرار دارد.

به بیان دیگر ولایت فقیه در نظام سیاسى جمهورى ایران ، تجلى اسلامیت این نظام بوده و مـشـروعـیت نظام و قواى حکومتى از آن گرفته شده و مشروعیت خود او از ناحیه امام معصوم (ع ) است .

دیـن گـرایـى و تلاش مردم براى پیاده سازى دین در تمامى شئون سبب گردید، نظریه ولایـت مطلقه فقیه در دوره غیبت به عنوان تنها نظریه سیاسى شیعه مورد پذیرش قرار گـیـرد و مـخـالفت با آن به منزله مخالفت با خدا و رسولش تلقى گردد. براساس این دیـدگـاه ، ولایـت فـقـیـه ، وکـالت فـقـیـه مـحـسـوب نـمـى گـردد و مـردم ، ولى فـقـیـه را وکیل خود در عرصه سیاست و حکومت نمى دانند، بلکه ولى فقیه یک حاکم اسلامى بوده که اختیارات خود را از ناحیه خداوند گرفته است و مردم مسلمان و مؤ من اگر بخواهند براساس اسلام عمل کنند، باید از او پیروى نمایند.

رابطه احزاب و گروههاى سیاسى با ولایت فقیه

در یـک جامعه اسلامى که مردم حکومت اسلامى را مستقر ساخته اند و در راءس این حکومت ولى فـقـیـه قـرار دارد، رابطه احزاب و گروههاى سیاسى با ولایت فقیه ، از همان قاعده کلى رابطه مردم با ولى فقیه پیروى مى کند. حضرت امام (ره ) در معرفى نوع و عنوان نظام سـیـاسـى کـشـور بـعـد از پـیـروزى انـقـلاب اسلامى ، عنوان ((جمهورى اسلامى )) را مورد تـاءکـیـد قـرار داده و جـمـله تـاریخى ((جمهورى اسلامى ، نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بـیـشـتـر!)) را بیان داشتند. بنابراین حضرت امام (ره ) نظام سیاسى کشور را بر 2 رکن ((اسـلامـیت )) و ((جمهوریت )) بنا نهادند. حاکمیت ولى فقیه به معنى اسلامى بودن نظام و حضور و راءى مردم در صحنه هاى مختلف اداره کشور، به منزله جمهوریت نظام است . قانون اساسى ، رکن جمهوریت نظام را اینگونه بیان مى دارد:

((در جـمـهـورى اسـلامـى ایـران ، امـور کشور باید به اتکاء آراء عمومى اداره شود، از راه انـتخابات ، انتخابات رئیس جمهور، نمایندگان مجلس شوراى اسلامى ، اعضاى شوراها و نـظـایـر ایـنـهـا، یـا از راه هـمـه پـرسـى در مـواردى کـه در اصول دیگر این قانون معین مى گردد.))

احزاب و گروههاى سیاسى در جامعه اى امکان رشد دارند که در آن ، دست یابى به قدرت سـیـاسـى از طـریـق راءى مـردم پـذیـرفـتـه شده باشد. همچنین آزادى فکر و عقیده ، آزادى مـطـبـوعـات ، آزادى اقـلیـت هـا، آزادى اجـتـمـاعـات و آزادى بـراى تـشـکـیـل احـزاب ، گروه ها و تشکل هاى سیاسى در چارچوب قانون ، از جمله مهمترین آزادى هـایـى اسـت کـه بـه عـنـوان حـقـوق شـهـروندى در نظام جمهورى اسلامى براساس قانون اسـاسـى پـذیـرفـتـه شـده اسـت . بـنـابـراین تشکیل حزب یا گروه سیاسى در جمهورى اسلامى ایران یک حق قانونى تلقى مى گردد و این فعالیت ها در چارچوب قانون آزاد است . از ویـژگـى هـاى یـک حزب سیاسى ، تلاش براى کسب ، حفظ و افزایش قدرت سیاسى بـوده ، ایـن ویـژگـى اصلى و غالب احزاب سیاسى است . چرا که اساساً براى یک حزب سـیـاسـى حـضـور در صـحـنـه قدرت سیاسى اهمیت دارد. گروه هاى سیاسى نیز با دسته بـنـدیـهـاى مـخـتـلف از قـبـیـل گـروه هـاى ذیـنـفـع و گـروه هـاى فـشـار عـمـدتـاً بـه دنبال تاءثیرگذارى بر قدرت سیاسى هستند. در جمهورى اسلامى با محوریت ولایت فقیه ، احزاب و گروه هاى سیاسى را مى توان از حیث رابطه با ولایت فقیه به سه دسته کلى تقسیم کرد:

1. احزاب و گروههاى سیاسى ولایتمدار و همسو با ولى فقیه

2. احزاب و گروههاى سیاسى ناهمسو با ولى فقیه

3. احزاب و گروههاى سیاسى مخالف با ولایت فقیه و جمهورى اسلامى

بـدیـهـى اسـت که شکل گیرى ، رشد و بدست آوردن قدرت سیاسى با حضور در ساختار قدرت سیاسى از سوى احزاب ناهمسو با ولایت فقیه ، نظام اسلامى را از درون با چالش مواجه خواهد ساخت . موفقیت و پیشرفت در کشور، در گرو همگرا بودن ارکان نظام ، قواى سه گانه و تمامى دستگاههاى حکومتى با محوریت ولایت فقیه مى باشد. این اجماع نظر و هـمـبـسـتـگى اجزاء حکومت موقعى پدید مى آید که تمام کسانى که از طریق انتخابات و با راءى مـردم وارد سـاخـتـار حـکـومـت مـى شـونـد، قـدرت سـیـاسـى خـود را در طـول قـدرت و حـاکـمـیـت ولى فـقـیـه دانـسته و خود را تابع اوامر، دستورات و تدابیر او بـدانـنـد. بـراسـاس اصـل 57 قـانـون اسـاسى ، قواى سه گانه کشور زیر نظر ولایت مـطـلقـه فـقـیـه مـى بـاشـنـد. مـجـلس شوراى اسلامى یکى از قواى سه گانه اى است که نـمایندگان آن با راءى مستقیم مردم انتخاب مى شوند. همچنین رئیس جمهور به عنوان رئیس قـوه مـجـریـه ، بـا راءى مستقیم مردم انتخاب مى گردد. در جمهورى اسلامى مجلس در راءس امـور اسـت و صلاحیت هاى قانونگذارى و نظارتى بر همه امور کشور را دارد. رئیس جمهور دومـیـن شـخـصـیـت رسـمـى کـشـور بـه حـسـاب مـى آیـد و قـوه مـجـریـه ، بـه دلیل در اختیار داشتن عمده امکانات کشور از اهمیت بسیار بالایى برخوردار است . بنابراین شـکـل گـیـرى دو قـوه بـسـیار مهم با راءى مستقیم مردم ، زمینه پیدایش احزاب و گروه هاى سـیـاسـى و فـعالیت آنان براى تاءثیرگذارى بر افکار عمومى و جلب آراى مردم براى حضور در قدرت را به دنبال دارد. هم اکنون در کشور بیش از دویست حزب و گروه سیاسى عـمـده و فـعـال وجـود دارد کـه فـلسفه شکل گیرى آنان حضور در قدرت سیاسى است . در سالهاى اخیر NGO هاى فراوانى شکل گرفته که عمدتاً با هدف بهره گیرى از آنها در حـوزه سیاسى پدید آمده اند. نظر به نقش محورى ولایت فقیه در جمهورى اسلامى ، دسته بـنـدى ایـن احـزاب و گروه هاى سیاسى از نظر ولایتمدارى به عنوان یک شاخص اصلى ، اهمیت بالایى در هدایت افکار عمومى به ویژه در مقاطع انتخابات دارد.

شاخص ها و ویژگى هاى خط امام (ره )

بـا بـررسى اجمالى سیره نظرى و عملى حضرت امام (ره )، مهم ترین شاخص هاى خط امام (ره ) در موارد زیر خلاصه مى شود:
1. جامعیت مکتب اسلام

اسـلام از نـظـر حـضـرت امـام (ره )، مـکـتـبـى جـامـع و کـامـل اسـت کـه داراى نـظـام سـیاسى ، اجتماعى و اقتصادى بوده و مى تواند تمام نیازهاى بشر در همه زمان ها را پاسخگو باشد.
2. پیوند دین و سیاست

در آرا و انـدیـشه هاى حضرت امام (ره )، دین و سیاست جدایى ناپذیر است . ایشان بر این اعـتـقـادنـد کـه بـسـیـارى از احکام الهى بُعد سیاسى و اجتماعى و حکومتى دارد و نسبت احکام اجتماعى در اسلام نسبت به احکام فردى بسیار بیشتر است .
3. ولایت مطلقه فقیه

از شـاخـص هـاى اصـلى و بـرجـسـته خط امام (ره )، نظریه ولایت مطلقه فقیه است . ایشان ولایت مطلقه فقیه را تداوم ولایت ائمه (ع ) و ولایت پیامبر اکرم (ص ) مى دانند.
4. ضرورت قیام براى تشکیل حکومت اسلامى

در آرا و انـدیـشـه هـاى سـیـاسى حضرت امام (ره ) مبارزه با طاغوت و دستگاه ظالم حاکم و سـاقـط کـردن آن و تـشـکـیـل حـکـومـت اسلامى ، یک ضرورت است و مسلمانان وظیفه دارند در صورت امکان براى تشکیل حکومت اسلامى قیام کنند.
5 . اعتقاد به فقه جواهرى

از دیـگـر ویـژگـى ها و شاخص هاى خط امام (ره )، اتکاء ایشان به فقه جواهرى است . در سـال هـاى اولیـه پس از پیروزى انقلاب ، هنگامى که در جامعه ، فقه سنتى و فقه پویا مـطرح شد، ایشان ضمن تاءکید بر پویایى فقه اسلامى و ضرورت توجه به شرایط زمـانـى و مـکـانـى در اسـتـنـبـاط احـکـام الهـى ، بـر اجـتـهـاد بـر مـبـنـاى فـقه سنتى و فقه اهـل بیت تاءکید کرده و از این فقه ، با عنوان ((فقه جواهرى )) یاد کردند. فقه جواهرى ، یـعـنـى مـبـنـا قـرار دادن کـتـاب ، سـنـت ، عـقـل و اجـمـاع جـهـت اسـتـنـبـاط احـکـام الهـى در مـسـایـل گـونـاگـون بـه شـیـوه اى کـه مـرحـوم صـاحـب جـواهـر(ره ) عمل مى کرد.
6 . دفاع از محرومان و مستضعفان

از نظر حضرت امام (ره ) دفاع از حقوق محرومین ، مستضعفان و پابرهنگان در حکومت اسلامى ، یک اصل است . ایشان با اعتقاد به واقعیت جنگ فقر و غنا، همواره مردم محروم و اقشار ضعیف جـامـعـه را بـر سـایر اقشار ترجیح مى دادند و معتقد بودند ما باید خدمتگزار مستضعفان و پابرهنگان باشیم و مى فرمودند: ((من یک موى کوخ ‌نشینان را به کاخ ‌نشینان ترجیح مى دهم .))
7. دفاع از ملتهاى محروم و مستضعف

از ویـژگـى هـا و شـاخـص هاى مهم خط امام (ره ) در بعد سیاست خارجى ، توجه ایشان به مـلتـهـاى تـحت ستم و مستضعف بود. ایشان بر این اعتقاد بودند که باید تمامى مستضعفان عالم علیه ظالمان و نظام هاى طاغوتى و ستمگر قیام کنند و جمهورى اسلامى و ملت مسلمان ، مؤ من و انقلابى ایران نیز باید در کنار ملت هاى به پا خاسته باشد. حضرت امام (ره ) عـقـیـده داشـتـنـد؛ بـایـد کـمـک کـرد تـا هـسـتـه هـاى مـقـاومـت و رهـایـى در سـراسـر جـهـام شکل گیرد.
8 . استکبارستیزى

اسـتـکبارستیزى از ویژگى هاى ممتاز و شاخص هاى اصلى خط امام (ره ) به حساب مى آید. حـضـرت امـام (ره ) آمـریـکـا را شـیـطـان بزرگ و محور نظام سلطه دانسته و بر این اعتقاد بـودنـد کـه باید با استکبار و در راءس آن آمریکا مبارزه کرد و این مبارزه را تا پیروزى نهایى ادامه داد.
9. دفاع از جمهورى اسلامى

حـضـرت امـام (ره ) مـعـمار و بنیانگذار نظام جمهورى اسلامى در ایران بودند و همواره بر تـلاش ‍ براى حفظ این نظام تاءکید مى کردند. از نظر ایشان محافظت و دفاع از جمهورى اسـلامـى یـک وظـیـفـه شـرعى و دینى به حساب مى آید و همه مسلمانان چنین تکلیفى را بر دوش دارنـد. اهـمـیـت حفاظت از جمهورى اسلامى در نزد حضرت امام (ره ) آنقدر بالاست که در همین راستا مى فرمایند: ((حفظ جمهورى اسلامى از اوجب واجبات است .))
10. اعتقاد به نقش واقعى مردم

از دیـگر شاخص هاى خط امام (ره )، باور، اعتقاد و نوع نگرش حضرت امام (ره ) به مردم و نـقـش آنـان در جامعه و حکومت بود. ایشان مدافع سرسخت نظام اسلامى با عنوان ((جمهورى اسـلامـى )) بوده ، و ((جمهوریت )) و ((اسلامیت )) را به عنوان دو رکن اصلى نظام سیاسى تـواءمـان مـورد تـاءکـیـد قـرار مـى دادند. همچنین معتقد بودند که اسلام همه چیز ما است و ما بـایـد خـود را فداى اسلام کنیم و بر این باور بودند که با حضور، خواست و پشتیبانى مردم ، امکان تشکیل حکومت اسلامى و استمرار آن وجود دارد.
11. اعتقاد به وحدت امت اسلامى

حـضـرت امـام (ره ) هـمـواره بر مساءله وحدت در جامعه میان مسئولان ، میان اقشار مختلف مردم تـاءکـیـد داشـتـه ، وحـدت را از جـنـود الهى و تفرقه را از جنود شیطان مى دانستند. ایشان وحدت را در مقیاسى فراتر از مرزهاى جمهورى اسلامى ایران ، و بلکه در میان امت اسلامى مد نظر داشته و معتقد بودند جمهورى اسلامى براى تحقق وحدت همه مسلمانان باید تلاش کند.
12. اعتقاد به محو رژیم صهیونیستى

در دیـدگاه حضرت امام (ره ) اسرائیل در پیکره جهان اسلام یک غده سرطانى به شمار مى آیـد و بـایـد هـر چـه سـریـع تر با یک عمل جراحى آن را نابود کرد. حضرت امام بر این نـکـتـه تـاءکـیـد داشـتـنـد کـه دشـمـنـان مـسـلمـانان براى ضربه زدن به اسلام و مسلمین ، اسـرائیـل غـاصـب را بـه وجـود آورده انـد و بـایـد هـمـه مـسـلمـیـن با وحدت و یکپارچگى با اسـرائیـل مبارزه کنند. نگاه ایشان به مبارزه مسلمانان با رژیم صهیونیستى به گونه اى است که مى فرمایند: ((رژیم غاصب اسرائیل باید از صفحه روزگار محو گردد.))
شاخصه هاى ولایتمدارى

براى تشخیص ولایتمدارى احزاب و گروههاى سیاسى ، باید شاخصه هاى ولایتمدارى را مـشـخـص کـرد. بـراسـاس مـطـالب پـیـشـیـن ، مـى توان گفت شاخص هاى ولایتمدارى ، همان شـاخصه هاى خط امام است . با توجه به تاءکید مکرر مقام معظم رهبرى بر پیروى از خط امام (ره ) و وفادارى ایشان به آرمانهاى حضرت امام (ره )، خط ولایت و خط رهبرى ، یک خط بـیـشـتـر نـیـسـت . کـسـانیکه فکر مى کنند خط امام (ره ) متفاوت از خط رهبرى است ، سخت در اشتباه هستند.

بـا تـوجـه بـه اینکه شاخص هاى مد نظر مقام معظم رهبرى ، همان شاخص هاى خط امام (ره ) مى باشد. کسى نمى تواند بگوید من تابع ولایت هستم و پیرو خط امام (ره ) مى باشم ، لکـن در نـظـر یا عمل ، برخى از این شاخصه ها را نادیده گرفته و به گونه اى دیگر عمل کند. به عنوان مثال ، آیا مى توان ادعاى ولایتمدارى و پیروى از خط امام را داشت ، ولى به جاى استکبارستیزى ، به دنبال کنار آمدن با استکبار و آشتى با آن بود؟ آیا مى توان ادعاى خط امامى بودن داشت ، لکن به ولایت فقیه و تبعیت از رهبرى بعد از حضرت امام (ره ) پـایـبـند نبود؟ آیا مى توان ادعاى خط امامى بودن داشت و روى نقطه نظرات حضرت امام (ره ) در مورد ((جمهوریت )) نظام تاءکید کرد، اما ((اسلامیت )) نظام را زیر پا گذاشت ؟

به طور قطع چنین ادعایى نمى تواند صادق باشد. کسى که خط امامى واقعى باشد، به تـمـامـى لوازم آن خـود را پـایـبـند مى داند. با لحاظ نمودن شاخص هاى مذکور و بررسى اجـمالى مواضع ، دیدگاهها و عملکرد تشکل هاى سیاسى ، به راحتى مى توان صف احزاب و گـروه هـاى سـیـاسى ولایتمدار را، از احزاب و گروه هایى مسیرى غیر از خط امام (ره ) و رهبرى مى پیمایند جدا کرد.
جریان هاى فکرى ـ سیاسى ایران

در تـاریـخ مـعـاصـر ایـران جـریـان هـاى فـکـرى ـ سـیـاسـى مـتـعـددى شـکـل گـرفـتـه اسـت . یـک جـریـان فـکـرى ـ سـیـاسـى ، شـامـل مـجـمـوعه اى از احزاب ، گروه ها و تشکل هاى سیاسى مى باشد. هر جریان فکرى ـ سـیـاسـى در چـارچـوب یـک مـکـتـب ، انـدیـشـه و مـذهـب بـا اصـول و مـبـانـى مـشـخـص و اهـداف مـعین متناسب با نیازهاى سیاسى ، اجتماعى ، اقتصادى و فرهنگى یک جامعه در مقطعى خاص ‍ شکل مى گیرد و در گذر زمان ، رشد یافته و بالنده مـى شـود یـا دچـار زوال و نـابـودى مـى گـردد. هـدف هـر جـریـان فـکـرى ـ سـیـاسـى ، تاءثیرگذارى بر قدرت سیاسى ، کسب قدرت سیاسى و حفظ آن براى پیشبرد مقاصد و تحقق اهداف مورد نظر چند مى باشد.

در تـاریـخ مـعـاصـر ایران مى توان جریان هاى فکرى ـ سیاسى را به شش جریان کلى دسته بندى کرد. این جریان ها عبارتند از:

1. جـریان اسلامى 2. جریان سلطنت طلب 3. جریان چپ مارکسیستى 4. جریان ملى گرا 5 . جریان التقاطى 6 . جریان روشنفکرى

براى بررسى و سنجش ولایتمدارى احزاب و گروههاى سیاسى ایران در سالهاى بعد از پـیـروزى انـقـلاب اسـلامى و به ویژه در دهه سوم انقلاب ، ضرورى است مبانى فکرى و اعـتـقـادى جـریـان هـاى عـمـده سـیـاسـى در تـاریـخ مـعـاصـر را مـورد تـوجـه قـرار داد. جدول زیر مبانى فکرى و اعتقادى ، تاریخچه احزاب و گروههاى سیاسى تابع هر یک از این جریان ها را نشان مى دهد.
مواضع و عملکرد جریان هاى فکرى ـ سیاسى در انقلاب اسلامى

بـا پیروزى انقلاب اسلامى و استقرار جمهورى اسلامى در ایران ، به جز جریان اسلامى و مـذهـبـى ، بـقـیـه جـریـان هـاى فـکـرى ـ سـیـاسـى بـه دلیـل هـمـان مبانى اعتقادى مورد اشاره در جدول ، به مرور مسیر خود را از انقلاب و جمهورى اسـلامـى جـدا کـرده و بـه مـخـالفـت یـا مقابله با آن پرداختند. چپ گراهاى سوسیالیست و کـمـونـیـسـت ، مـلى گـراها و لیبرال ها، التقاطى ها و روشنفکران غیر دینى و غرب گراها، جـبـهـه گـسـتـر ده اى را در بـرابـر مـلت ایـران تـشـکـیـل دادنـد. امـّا بـه دلیل نداشتن پایگاه مردمى از یک سو و حمایت گسترده توده هاى مردم از رهبر کبیر انقلاب اسـلامـى از سـوى دیگر، به مرور زمان منزوى و از صحنه خارج شدند. مواضع و عملکرد این جریان ها در قبال انقلاب اسلامى از مخالفت هاى سیاسى و کارشکنى ها آغاز گردید و برخى از آنها مانند چریکهاى فدایى خلق ، دمکراتها و منافقین وارد فاز نظامى و درگیرى مسلحانه با نظام اسلامى نیز شدند.

برخى از اقدامات این جریانها عبارت است از:

ـ مخالفت با اسلام و جمهورى اسلامى

ـ مخالفت با تصویب قانون اساسى

ـ مخالفت با روحانیت و تبلیغات علیه آن

ـ مخالفت با احکام اسلامى از جمله لایحه قصاص

ـ توطئه و اغتشاش در محیطهاى فرهنگى و آموزشى

ـ اختلال در امنیت کشور و ایجاد آشوب

ـ جاسوسى براى قدرتهاى خارجى شرقى و غربى

ـ اختلال در اقتصاد کشور (فعالیت هاى کشاورزى ـ کارگرى )

ـ تلاش براى ایجاد یاءس و نا امیدى در مردم و خارج کردن آنان از صحنه

ـ سوء استفاده از آزادى

ـ ترور شخصیتها و مسئولان نظام

ـ ایـجـاد آشـوب و غـائله هاى قومیتى در مناطقى مثل کردستان ، گنبد، سیستان و بلوچستان ، خوزستان و آمل

ـ تبلیغات علیه دفاع نظام در برابر تجاوز صدام به انقلاب و کشور

بـا تـوجـه بـه عـمـلکردهاى یاد شده ، روز به روز صف نیروهاى انقلاب از صف نیروهاى ضد انقلاب جدا و شفاف تر گردید.
ولایت فقیه و حضرت امام (ره ) محور نیروهاى انقلاب اسلامى

حـضـرت امـام خـمـیـنـى (ره ) بـا تـاءکـید بر اسلام و اینکه همه چیز باید بر محور اسلام بـاشـد، صـف مـردم مـسـلمان و انقلابى را از جریان هاى غیر اسلامى و داراى افکار و عقاید انـحرافى جدا کردند. حرکت قاطع ، شجاعانه و برخوردار از پشتوانه مردمى حضرت امام (ره ) در حـالى دنـبـال شـد کـه غـیـر از جریان اسلامى و مذهبى ، بقیه جریان هاى فکرى ـ سـیـاسـى ، تـمـام تـلاش خـود را بـه عـمـل آوردنـد تـا مانع از استقرار جمهورى اسلامى و تـصـویـب قانون اساسى براساس اصول اسلام شوند. حضرت امام (ره ) با تاءکید بر اسـلام ، مسیر نظام سیاسى کشور را اینگونه معرفى مى کنند: ((... مسیر ما اسلام است ، ما اسلام مى خواهیم . ما آزادى که اسلام تو[ى ] آن نباشد نمى خواهیم . ما استقلالى که اسلام تو[ى ] آن نباشد نمى خواهیم . ما اسلام مى خواهیم . آزادى که در پناه اسلام است مى خواهیم . ما آزادى و استقلال بى اسلام به چه دردمان مى خورد؟ وقتى اسلام نباشد، وقتى پیغمبر اسلام مطرح نباشد، وقتى قرآن اسلام مطرح نباشد، هزار تا آزادى باشد! ممالک دیگر هم آزادى دارند، ما آن آزادى را نمى خواهیم .))

جـریـان هـاى فـکـرى ـ سـیـاسـى فعال در صحنه سیاسى کشور در مقطع پیروزى انقلاب اسلامى و پس از آن را مى توان به دو دسته تقسیم کرد.

الف . جـریـان هـایـى کـه از هـمـان ابـتـداء حـضـرت امـام در مـقـابـل آنـان مـوضـع گـرفـت و آنـان نیز مسیرى کاملاً مخالف انقلاب داشتند. مانند جریان سلطنت و جریان چپ گراى مارکسیستى .

ب . جـریـان هایى که در ابتدا با انقلاب اسلامى و جمهورى اسلامى همراه شدند ولى به مـرور زمـان مـسـیـر خـود را بـه دلیـل عدم تعهد و پایبندى به اسلام و نظام ولایت فقیه از انقلاب و مردم جدا کردند. مانند ملى گراها، لیبرالها و طیف هایى از جریان روشنفکرى .

از گـروه هـاى شـنـاسنامه دار این طیف مى توان به نهضت آزادى و جریان حامى بنى صدر اشاره کرد که نهضت آزادى از سوى حضرت امام (ره ) با توجه به عمق انحرافات اعضاى آن کنار گذاشته شد.

جـریان بنى صدر هم با توجه به طرز فکر و عملکرد انحرافى آن ، با روشنگرى هاى حـضـرت امـام (ره ) و تـصویب عدم کفایت سیاسى بنى صدر در مجلس شوراى اسلامى ، از ریـاسـت جـمـهـورى بـرکـنـار شـد و پـس از مـدتى به خارج از کشور فرار کرد. با کنار گـذاشـتـن تـمـامى عناصر غیر معتقد به نظام اسلامى و دینى ، جریان اسلامى و مذهبى با عـنوان پیروان خط امام و حزب الله ، اداره تمامى قواى حکومتى ، نهادها و سازمان ها را به دسـت گـرفت . دفاع مقدس و شرایط داخلى کشور به تثبیت نقش ‍ نیروهاى اسلامى و پیرو ولایـت و مـنـزوى شـدن نـیروهاى غیر اسلامى و غیر معتقد به جمهورى اسلامى کمک شایانى کـرد. در مـقـطـع سـالهاى 1361 تا 1368، حضرت امام (ره ) شاخص اصلى براى تمایز نیروهاى انقلابى و ضد انقلابى بود و شعار ((مرگ بر ضد ولایت فقیه )) به عنوان یک شـعـار فـراگـیـر مـردمـى و بـه صـورت رایـج و مستمر پس از تکبیر نمازهاى جماعت ، در سراسر کشور ناظر بر همین موضوع است .
احزاب و گروههاى سیاسى ولایتمدار در زمان حضرت امام (ره )

از بـدو پـیروزى انقلاب اسلامى تا خرداد سال 1368، زمان رحلت حضرت امام خمینى (ره )، عـمـده نـهـادهـا، احـزاب و گـروهـهـاى سـیـاسـى وابـسـتـه بـه جـریـان اسـلامـى از قـبـیل جامعه مدرسین ، جامعه روحانیت مبارز، جمعیت مؤ تلفه حزب جمهورى اسلامى ، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامى ، انجمن هاى اسلامى ، دفتر تحکیم وحدت و مجمع روحانیون مبارز از نظام اسلامى ، ولایت فقیه و رهبرى حضرت امام (ره ) دفاع کرده و خود را متعهد به پیروى از دیـدگـاهها و مواضع ایشان مى دانستند. البته از همان ابتداى پیروزى انقلاب ، در میان نـیـروهـاى جـریـان اسـلامـى و معتقد به جمهورى اسلامى و ولایت فقیه و حضرت امام (ره )، اخـتـلاف نـظـرهـایـى در مـورد بـرخـى از مـسـایـل بـه ویـژه در حـوزه مـسـایـل اقـتـصـادى و مـالکـیـت وجـود داشت ، اما با گذشت زمان و کاهش نسبى خطر منافقین و جـریـان هـاى مـلى گرا و لیبرال ، این اختلاف نظرها تشدید شد. بعدها با شدت گرفتن ایـن اخـتـلاف نـظـرهـا و انشعاب مجمع روحانیون مبارز از جامعه روحانیت مبارز تهران ، عملاً نـیـروهاى پیرو خط امام به دو جناح به اصطلاح چپ و راست تقسیم شدند. تقسیم نیروهاى انـقـلاب بـه دو جناح ، فرصت و شرایط لازم را براى عناصر فرصت طلب و جریان هاى سـیـاسـى شـکـسـت خـورده بـراى نفوذ در ارکان نظام و نیروهاى انقلاب و به دست گرفتن قدرت فراهم ساخت .

یکى از این جریان ها باند مهدى هاشمى بود که براى قبضه قدرت به تخریب نیروهاى انـقـلاب و تـرور شـخـصـیـت مـسـئولیـن از طـریـق پـخش شایعه ، شب نامه ، نامه نگارى ، جـعـل اسـناد و... پرداخت . این جریان فاسد قدرت طلب که در پناه آقاى منتظرى به عنوان قائم مقام رهبرى ، از حاشیه امنیتى خوبى برخوردار بود، از یک طرف براى ایجاد شکاف بـیشتربین جناح چپ و جناح راست تلاش ‍ مى کرد و از طرف دیگر بر روى افکار، اندیشه ها و تحلیل هاى آقاى منتظرى تاءثیرگذار بود. به گونه اى که باعث قرار گرفتن وى در بـرابـر حـضـرت امـام (ره ) و در نـتـیـجه سقوط او گردید. در چنین دوره اى جناح چپ با مـحـوریـت مـجـمـع روحـانـیـون مـبـارز، خـود را جـریـان اصـیـل خـط امـام و پـیـرو اسـلام نـاب مـحـمـدى (ص ) مـعـرفـى مـى کـرد و جـنـاح مقابل را به طرفدارى از اسلام آمریکایى و تفکر سرمایه دارى متهم مى ساخت . این اتهام هـا کـه پـشـت صـحـنـه آن را باند منحرف مهدى هاشمى هدایت مى کرد، در حالى صورت مى گـرفـت کـه حضرت امام (ره ) هر دو جناح را نیروهاى انقلاب دانسته ، و مورد تاءیید قرار مى دادند.
نگرانى حضرت امام (ره ) از خطر نفوذى ها، لیبرالها و منحرفین

نـگـرانـى عمده حضرت امام (ره )، تضعیف جبهه پیروان ولایت و بروز خطر تفرقه و تشتت مـیـان آنـان بود. آن حضرت به جد معتقد بودند که اگر مردم پشتیبان ولایت فقیه باشند، هـیـچ خطرى به کشور آسیب نخواهد رساند. بر همین اساس ایشان بارها مى فرمودند: ((من از خـارج خـوفى ندارم ، نگرانى من از داخل است .)) نگرانى اصلى ایشان به این موضوع بـرمـى گـشـت کـه مـمـکـن اسـت جریان هاى منحرف ، لیبرالها و عناصر فرصت طلب ، میان نـیـروهـاى اصـیل انقلاب اسلامى نفوذ کرده و با ایجاد اختلاف صفوف متحد آنها، بخشى از آنـان را بـه انـحـراف بـکـشـانـد و در بـرابـر انـقـلاب و ولایـت قـرار دهـنـد. بـه هـمـیـن دلیل به صورت جدى نیروهاى انقلاب را نسبت به خطر لیبرالها که عناصر نهضت آزادى یکى از مصادیق برجسته آنها هستند، هشدار مى دادند. از جمله مى فرمایند:

نـهـضـت به اصلاح آزادى و افراد آن چون موجب گمراهى بسیارى از کسانى که بى اطلاع از مقاصد شوم آنان هستند مى گردند، باید با آنها برخورد قاطعانه شود و نباید رسمیت داشته باشند.

در مـورد واگـذارى بـرخـى مـسـئولیـتـهـا هـم بـه لیـبـرالهـا در اوایل انقلاب مى فرمایند:

مـن امـروز بـعـد از 10 سـال از پیروزى انقلاب اسلامى همچون گذشته اعتراف مى کنم که بـعـض ‍ تـصـمـیـمات اول انقلاب در سپردن پست ها و امور همه کشور به گروهى که عقیده خـالص و واقـعـى بـه اسـلام ناب محمدى (ص ) نداشته اند، اشتباهى بوده است که تلخى آثـار آن بـه راحـتـى از مـیـان نـمـى رود، گـرچـه در واقـع آن مـوقـع هـم مـن شـخـصـاً مـایـل بـه روى کـار آمـدن آنـان نـبـودم ، ولى بـا صـلاحـدیـد و تـاءیـیـد دوسـتـان قـبـول نـمـودم و الان هـم سـخت معتقدم که آنان به چیزى کمتر از انحراف انقلاب اسلامى از تـمـامـى اصـولش و حـرکت به سوى آمریکاى جهانخوار قناعت نمى کنند... ما هنوز هم چوب اعـتمادهاى فراوان خود را به گروهها و لیبرالها مى خوریم ... تا من هستم نخواهم گذاشت حـکـومـت بـه دسـت لیـبرالها بیفتد، تا من هستم نخواهم گذاشت منافقین ، اسلام این مردم بى پـنـاه را از بـیـن بـبـرنـد، تـا مـن هـسـتـم از اصـول نـه شـرقـى نـه غـربـى عدول نخواهم کرد.

مواضع قاطع ، صریح و هشدار دهنده حضرت امام (ره ) در مورد نهضت آزادى و برخى دیگر از عـنـاصـر روشـنـفـکر و غرب گراى همسو با این گروهک ، به این نکته برمى گشت که ایـشـان اطـمـیـنـان یافته بودند که اینها همان تفکر جبهه ملى و لیبرالها را داشته ، اعتقاد آنـان نـسـبـت بـه دشـمـنـى بـا رژیم سلطنت گذشته جدى نبوده و با نظام اسلامى و دینى مخالفت سرسخت دارند.

از نـظـر حـضـرت امـام (ره )، عـلاوه بـر لیـبـرالهاى متظاهر به اسلام ، گروه دیگرى که بـراى انـقـلاب اسلامى و جمهورى اسلامى و نیروهاى انقلابى یک خطر جدى به حساب مى آیـد، جـریـان مـنـحرف و متحجر انجمن حجتیه است . خطر این جریان نیز به خاطر عدم اعتقاد بـه ولایـت فـقـیـه ، عـدم اعـتـقـاد بـه مـبـارزه بـا طـاغـوت و تـشـکیل حکومت اسلامى است . این جریان شیوع فساد، فحشا و بى بند و بارى را مقدمه اى براى ظهور امام زمان (عج ) دانسته و بر همین مبنا هیچ تلاشى براى سرنگونى طاغوت و پـیـاده سـازى حـکومت اسلامى ندانسته است . این تفکر در میان برخى از شیعیان به تعبیر حـضـرت امـام (ره ) نـتـیـجـه نـفـوذ بـیـگـانـگـان در فرهنگ حوزه هاست و در این خصوص مى فرمایند:

... دیـروز مـقـدس مآب هاى بى شعور مى گفتند دین از سیاست جداست و مبارزه با شاه حرام اسـت ، امـروز مى گویند مسئولین نظام کمونیست شده اند! تا دیروز مشروب فروشى ها و فـسـاد و فـحـشـا و فـسـق و حـکـومـت ظالمان براى ظهور امام زمان ـ ارواحنا فداه ـ را سفید و راهـشگا مى دانستند، امروز از اینکه در گوشه اى خلاف شرعى که هرگز خواست مسئولین نـیـسـت رخ مـى دهـد، فـریـاد وا اسـلامـا سرمى دهند! دیروز حجتیه اى ها مبارزه را حرام کرده بـودند و... امروز انقلابى تر از انقلابى ها شده اند! ولایتى هاى دیروز که در سکوت و تـحـجـر خـود آبـروى اسـلام و مـسـلمـیـن را ریـخـتـه انـد، و در عمل پشت پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت را شکسته اند و عنوان ولایت برایشان جز تکسب و تـعیش نبوده است ، امروز خود را بانى و وارث ولایت نموده و حسرت ولایت دوران شاه را مى خـورنـد! ... هـمـه اینها نتیجه نفوذ بیگانگان در جایگاه و در فرهنگ حوزه هاست و برخورد واقعى هم با این خطرات بسیار مشکل و پیچیده است .

ولایتمدارى احزاب و گروه هاى سیاسى پس از رحلت حضرت امام (ره ):

هـمـانگونه که اشاره شد خط امام (ره )، خط ولایت و خط رهبرى همه یک خط و یک طرز تفکر است .

یکى بودن خط رهبرى انقلاب اسلامى با خط امام (ره ) از آن جهت است که اساساً رهبر معظم انـقـلاب اسـلامـى خـود را شـاگـرد و تربیت شده مکتب حضرت امام (ره ) دانسته و پیرو خط ایـشـان مـى دانـنـد و بـر این باور و اعتقاد هستند که تنها راه نجات و سعادت ملت ایران در پـیـروى از خـط امام است . بعد از رحلت حضرت امام (ره ) و آغاز ولایت و رهبرى حضرت آیت الله العـظـمـى خامنه اى ، برخى از گروه ها و افراد وابسته به جناح چپ که امام (ره ) را شـعـار اصـلى خود کرده بودند، به طرق مختلف نسبت به مواضع ، سیاستها و تصمیمات ایـشـان موضع منفى گرفتند. قابل توجه است که این گروه ها و افراد، موضعگیرى ها و مـخـالف خـوانـى هاى خود را تحت عنوان دفاع از خط امام (ره ) مطرح کرده و اینگونه القاء مـى کردند که پس از رحلت حضرت امام (ره )، امام زدایى بر کشور حاکم شده و یاران امام یـکـى یـکـى از صحنه کنار گذاشته مى شوند. گذر زمان نشان داد بعضى بعد از رحلت حـضـرت امـام (ره )، مـدعـى پـیـروى از خـط امام (ره ) بودند، بیشترین انحرافات را از خط ولایت و خط امام (ره ) داشته و برخى از آنها نه تنها از این خط فاصله گرفتند، بلکه در هـمـان مـسـیـرى بـه حـرکـت درآمـدنـد کـه نـهـضـت آزادى و لیبرال ها و ملى گراها در آن قرار دارند. این رویداد اسف بار در تاریخ انقلاب اسلامى ، نـشان مى دهد که دغدغه هاى حضرت امام (ره ) در مورد خطر نفوذى ها و لیبرالها جدى بوده و مـتـاءسـفانه هشدارهاى ایشان از سوى برخى از مدعیان طرفدارى از ایشان جدى گرفته نشده است .

ولایتمدارى نیروهاى سیاسى کشور در مقطع کنونى

در مـقـطـع کـنـونـى ، احـزاب و گـروهـهـاى سـیـاسـى فـعـال کـشـور کـه هـمـگـى در جریان اسلامى و مذهبى قرار داشته و عضو خانواده نیروهاى انـقـلاب بـه حـسـاب مـى آیـنـد بـه دو جـریـان سـیـاسـى عمده تقسیم مى شوند. 1. جریان اصولگرا 2. جریان دوم خرداد (اصلاح طلبان )

ایـن دسـتـه بـنـدى و آرایـش سـیـاسـى نـیروهاى انقلاب ، تحت تاءثیر تحولات سیاسى ـ فـرهـنـگـى نـاشـى از انـتـخـابـات هـفـتـمـیـن دوره ریـاسـت جـمـهـورى شـکل گرفته است . در دوم خرداد سال 1376، آقاى سید محمد خاتمى به عنوان کاندیداى مـورد حـمـایـت جناح چپ با محوریت مجمع روحانیون مبارز، با راءى بالا به ریاست جمهورى رسید و آقاى على اکبر ناطق نورى به عنوان رقیب اصلى وى و کاندیداى مورد حمایت جناح راست ، با محوریت جامعه روحانیت مبارز و گروههاى همسو، موفق به کسب اکثریت آراء نشد. بـا ایـن پیروزى جناح چپ و آقاى خاتمى ، فضاى سیاسى جدیدى بر جامعه حاکم گشت و تا به امروز تمامى مسایل کشور در ابعاد سیاست خارجى داخلى اعم از سیاسى ، فرهنگى و اقتصادى ، تحت تاءثیر این رویداد تاریخى بوده است . با گذشت بیش از یک دهه از آن تـاریـخ و فراز و فرودهاى فراوان در مسایل سیاسى کشور به ویژه در انتخابات متعدد (مـجلس ‍ ششم ، هفتم و هشتم ، دو دوره شوراهاى اسلامى ، مجلس خبرگان و دوره نهم ریاست جـمهورى )، برخى از دوم خردادى ها تلاش مى کنند جناح خود و به عبارتى اصلاح طلبان را هـمـان جـنـاح چـپ و خـط امـامـى هـاى دهه 60 و اصولگرایان را همان جناح راست آن دوران مـعـرفـى کنند. این تحلیل و نگرش ‍ صحیح نیست . نه دوم خردادى هاى امروز ویژگى هاى جـنـاح چـپ زمـان حـضـرت امـام (ره ) را دارنـد و نـه اصـولگـرایـان مـعـادل جـنـاح راسـت آن دوران بـه حساب مى آیند. اختلاف نظر بین جناح چپ و جناح راست در زمـان حـضـرت امـام (ره )، عـمـدتـاً حول محور مسایل اقتصادى بود. جناح چپ بیشتر بر نقش دولت در اقتصاد تاءکید داشت و جناح راست بر اقتصاد بازار تاءکید کرده و براى دولت بـیـشـتر نقش نظارتى را قایل بود. تاءکید برخى از چهره هاى دوم خردادى بر اینکه دوم خـردادى هـا و اصـولگـرایـان دنـبـاله جـنـاح چـپ و جـناح راست سابق هستند، بیشتر به این دلیـل اسـت که از سابقه خط امامى بودن خود براى حفظ پایگاههاى اجتماعى بین نیروهاى انقلاب بهره ببرند. جدول زیر احزاب و گروههاى عمده دو جریان را نشان مى دهد.

بـا تـوجـه بـه تـعـریـف جـریـان فـکـرى ـ سـیـاسى و قرار گرفتن احزاب ، گروه ها و تـشـکـل هـاى سیاسى همفکر با اهداف مشترک در یک جریان فکرى ـ سیاسى ، مى توان به جـاى بـررسـى ولایـتـمـدارى تک تک احزاب و گروه هاى سیاسى ، ولایتمدارى جریان هاى فـکـرى ـ سیاسى را بررسى کرد. در این نوشتار از این شیوه استفاده شده است . بر همین اسـاس بـا تـوجـه بـه ویـژگـى ها و شاخصه هاى ولایتمدارى ، مى توان دو جریان عمده فکرى ـ سیاسى معروف به اصولگرا و دوم خردادى (اصلاح طلب ) را مورد سنجش قرار داد. البته در این بحث ، باید به سه نکته توجه داشت .

ـ نـکـتـه اول ایـنـکه در این سنجش ، آخرین وضعیت این جریان ها ملاک و مورد نظر است . ممکن است حزبى یا گروهى در دوره اى با توجه به مواضع اعلامى و عملکردها، کاملاً همسو با ولایت ارزیابى شود و مواضع و عملکرد آن با خط ولایت ، امام و رهبرى کاملاً انطباق داشته باشد، اما امروزه دچار چرخش در مواضع شده و عملکرد دیگرى داشته باشد.

ـ نکته دوم مربوط به میزان ارزش گذارى و سطح ولایتمدارى احزاب و گروه هاى سیاسى اسـت . بـدیهى است که با توجه به مواضع و عملکرد یک حزب و یا گروه سیاسى نسبت بـه مـوضـوعـات مـخـتـلف ، در بـرخـى مـوضـوعات ، این مواضع و عملکردها، همسویى با مواضع ولایت دارد و در برخى دیگر از موضوعات همسویى ندارد. بنابراین آنچه در مورد ولایتمدارى یک حزب یا گروه سیاسى گفته مى شود، مطلق نبوده بلکه نسبى است .

ـ نـکـتـه سـوم بـه وضـعیت هر حزب و گروه سیاسى در درون یک جریان فکرى ـ سیاسى برمى گردد. هرچند اصول ، مبانى فکرى و اهداف مشترک احزاب و گروه هاى سیاسى موجب مـى شـود کـه آنـان در جـریـان هـاى فـکـرى ـ سـیـاسـى دسـتـه بـنـدى شـده و در مسایل مختلف ، به صورت جریانى در راستاى منافع گروهى خود موضعگیرى نمایند، اما در درون هـر جـریان فکرى ـ سیاسى ، ممکن است اختلاف نظرها و دیدگاههایى وجود داشته باشد.

بـا تـوجـه بـه سـه نـکـتـه یـاد شـده ، ولایـتـمـدارى دو جـریـان عـمـده و فعال در درون جریان اسلامى را مورد بررسى و سنجش قرار مى دهیم .
ولایتمدارى جریان دوم خرداد یا اصلاح طلبان

جـریـان دوم خـرداد کـه پـس از انـتـخـابـات هـفـتـمـیـن دوره ریـاسـت جـمـهـورى شـکـل گـرفـت و اکـنـون تـحت عنوان جریان اصلاحات و اصلاح طلبان در صحنه سیاسى کشور فعال مى باشند. در دوره اى که دوم خردادى ها قوه مجریه ، قوه مقننه (مجلس ششم ) و شوراى اسلامى دوره اول را تحت کنترل خود داشتند، نظام اسلامى از درون با چالش هاى جـدى و اسـاسـى مـواجه گشت . چالش هاى اساسى و درونى نظام در این دوره ، اساساً به خـاطـر مـواضـع طـیـف هـا و بـخـش هـاى اصـلى و اداره کـنـنـده جـریـان دوم خـرداد نـسـبـت بـه مـسـایـل مـهـم نـظـام اسلامى و کشور بود. هر چند جبهه دوم خرداد را احزاب و گروه هاى 18 گانه تشکل داده و اکنون عدد احزاب و گروه هاى مهم دوم خردادى و اصلاح طلب از این رقم بالاتر رفته است ، اما بیشتر دوم خردادى ها بر این نکته تاءکید دارند که مدیریت اصلى جـریـان اصـلاحـات طـى سال هاى گذشته در اختیار سه گروه بوده است . این سه گروه حـزب مـشارکت ، حزب کارگزاران سازندگى و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامى مى باشد. در دوره اصـلاحـات با مدیریت پدرسالارانه این سه گروه بر جریان دوم خرداد، مسائلى بر خلاف نقطه نظرات حضرت امام (ره )، ولایت و رهبرى ، مطرح گردید و اتفاقاتى رخ داد کـه نـه تنها ولایتمدارى جریان دوم خرداد را با تردید جدى مواجه مى سازد، بلکه در مـقـاطـعى این جریان و یا حداقل گردانندگان اصلى آن در برابر رهبرى ، ولایت و خط امام (ره ) ایـسـتـادگـى کـرده و بـه مقابله پرداخته اند. به مواردى از این دست بطور خلاصه اشاره مى شود.
1. شعار پایان انقلاب و آغاز دوره جدید

پس از دوم خرداد، اصطلاحى تحت عنوان ((پیام دوم خرداد)) مطرح گردید. روزنامه هاى دوم خـردادى کـه بـعـداً بـه روزنـامه هاى زنجیره اى معروف شدند، پیام دوم خرداد را یک ((نه بـزرگ )) بـه گذشته دانسته و بر این اساس بسیارى از سیاست ها، عملکردها و مواضع گـذشـتـه نـظـام پـیـرامـون مـسـایـل داخلى و سیاست خارجى را به چالش کشیدند. این نگاه افـراطـى تـا بـه آنـجـا پـیـش ‍ رفـت که در حاشیه نشست مشترک برخى از اصلاح طلبان ایـرانـى بـا جـریـان ضـد انـقـلاب خـارج نـشـیـن در اجـلاس بـرلیـن در سـال 1379، اکبر گنجى به عنوان یکى از عناصر جبهه مشارکت ، از پایان خط امام (ره ) در ایران نام برد و نتیجه اصلاحات در ایران را، به تاریخ سپردن نام ایشان دانست .
2. شعار جامعه مدنى به جاى جامعه اسلامى

در اولیـن سـال شـکـل گـیـرى جـریـان دوم خـرداد، ایـن جـریـان شـعار تحقق جامعه مدنى را دنـبـال کـرد و در بـسـیـارى از مـطـبـوعات دوم خردادى این شعار به یکى از بحث هاى رایج تـبـدیـل شـد. روزنـامـه جـامعه ، از اولین روزنامه هاى زنجیره اى دوران اصلاحات ، جامعه مدنى را یک جامعه پیشرفته مانند جوامع صنعتى غرب دانست که در آن دین یک امر شخصى بـوده و در سـیـاست دخالت نمى کند. در این دوره و به بهانه تبیین جامعه مدنى ، افرادى چـون بـشـیـریـه ، سـروش و کـدیـور بـه نـقـد نظریه ولایت فقیه پرداخته و تحت عنوان ((ضرورت مقابله با تمرکز قدرت )) به مقابله با نظریه ولایت فقیه پرداختند.
3. شعار توسعه سیاسى

جـریـان دوم خـرداد، بـا شـعار توسعه سیاسى ، از طریق مطبوعات وابسته ، به ترویج سـکـولاریـسـم و ارزش هـاى لیـبـرالى پـرداخـت . در ایـن دوره آزادى و آزادى بیان از سوى عـنـاصـر ایـران جـریـان ، اصـالت پـیـدا کـرد و بر این اساس مطبوعات مورد حمایت آنها، تـمـامـى ارزش هـاى اسـلامـى و انـقـلابى را مورد هجوم و تخریب قرار دادند. دفاع مقدس ، فـرهـنـگ شـهـادت ، روحـیـه و تفکر بسیجى ، روحیه استکبار ستیزى و حمایت از محرومان و مـسـتضعفان عالم ، از جمله مواردى بود که به شدت مورد هجوم واقع شد. همچنین جریان دوم خـرداد بـراى ایـنـکـه بـتـوانـد از طـریـق مـطـبـوعـات (کـه آن را یـکـى از دو بـال جـنـبـش اصـلاحـات مـى دانـسـت ) مـقـاصـد خـود را پـیـش بـبـرد، بـه دنـبـال اصـلاح قـانـون مـطـبـوعـات در ابتداى کار مجلس ششم برآمد. آنها از این طریق مى خـواسـتـنـد دسـت مـطـبـوعات را براى ساختارشکنى و ایجاد زمینه ها و شرایط یک تغییرات اسـاسـى و بـنـیـادیـن در ارکـان نـظـام به صورت قانونى بازکنند. طرح اصلاح قانون مطبوعات با نامه رهبر معظم انقلاب به رئیس مجلس ششم متوقف گردید.

4. مـتـهـم سـاخـتـن نـظـام و مـسـئولان عـالى رتـبـه بـه خـشـونـت گـرایـى در جـریـان قتل هاى مشکوک زنجیره اى

5 . تلاش براى راه اندازى انقلاب مخملین در حادثه کوى دانشگاه در تیر ماه 1378

6 . طرح برگزارى رفراندوم در سه مقطع زمانى :

الف . برگزارى انتخابات هشتمین دوره ریاست جمهورى

ب . برگزارى انتخابات میاندوره اى مجلس شوراى اسلامى استان گلستان

ج . هم زمان با طرح لوایح به دوقلو در مجلس ششم

7. طرح وجود حاکمیت دوگانه در کشور و ضرورت بازنگرى در قانون اساسى

8 . طرح انسداد سیاسى در کشور و ضرورت خروج از حاکمیت

9. طرح نافرمانى مدنى

10. طرح ضرورت تجدید نظر در سیاست خارجى ، کوتاه آمدن و مذاکره با آمریکا و دست برداشتن از مقابله با رژیم صهیونیستى براى تاءمین منافع ملى

11. حـمـله بـه نـهـادهـاى انـقـلاب و مجموعه هاى تحت نظر رهبرى مانند سپاه ، بسیج ، قوه قضائیه ، صدا و سیما و شوراى نگهبان

12. اتخاذ سیاست سازش و کوتاه آمدن در موضوع هسته اى

13. تـحـصـن تـعـدادى از نـمایندگان در مجلس ششم با هدف متوقف ساختن انتخابات و راه اندازى انقلاب مخملین

14. سیاه نمایى و برجسته سازى تهدیدات آمریکا در چارچوب عملیات روانى غرب علیه جمهورى اسلامى ایران

15. بـه چـالش کشاندن سیاست هاى هسته اى نظام در دولت نهم و تهدیدزا و خسارت بار معرفى کردن این سیاست ها

در مـسـایـل پـانـزده گـانـه کـه فـقـط مـحـور مـهـمـتـریـن مسائل مطرح شده از سوى جریان دوم خرداد دهه اخیر است ، یک نکته آشکار و برجسته وجود دارد و آن مـغـایـرت ایـن مـسـایـل بـا دیـدگـاهـهـا و مـواضع ولایت و رهبرى است . سیاست ها، تـدابـیـر، مـواضـع و اقدامات رهبر معظم انقلاب اسلامى در تمامى موارد یاد شده ، انطباق کامل با خط امام (ره ) دارد، لکن دوم خردادى ها برخلاف آن موضع گیرى و اقدام کردند. هر چـنـد صـحـنـه گـردان اصـلى در دوران اصلاحات حزب مشارکت ، سازمان مجاهدین انقلاب و حـزب کـارگـزاران بـودنـد، امـا بـقـیـه گـروهـهاى دوم خردادى مواضع صریح ، شفاف و مـخـالفـت گـونـه اى در قـبـال ایـن اقـدامـات نـگـرفـتـه و بـعـضـاً بـه دلیل منافع جریانى و گروهى همراهى کرده اند.
نمونه هایى از مواضع مغایر با مواضع ولایت

اگـر شـاخـصـه هـاى ولایـتـمـدارى را به دو بخش نظرى و عملى تقسیم نمائیم ، مى توان شـاخـص هـاى ده گـانـه مـبین خط امام (ره ) و رهبرى (خط ولایت ) را به صورت زیر تقسیم بندى نمود.

الف . شـاخـص هاى نظرى شامل : اسلام و جامعیت آن ، پیوند دین و سیاست ، اعتقاد به ولایت مطلقه فقیه و فقه جواهرى .

ب . شـاخـص هـاى عـمـلى شـامـل : اسـتـکـبـارسـتیزى ، ضدیت با صهیونیسم ، دفاع از نظام جـمـهـورى اسـلامى ، مردمى بودن ، دفاع از حقوق محرومین و طبقات مستضعف و تلاش براى وحدت امت اسلامى .

جـدول زیـر نـمـونـه هـایى از مواضع برخى از دوم خردادى ها و نشریات وابسته و افراد همسو یا مورد حمایت آنان را در تقابل با شاخص هاى نظرى نشان مى دهد.

گردید، مورد حمایت دوم خردادى ها در آن دوران بودند. احزاب و گروه هاى دوم خردادى ، نه تنها در مقابل طرح این قبیل مسائل در جامعه و در نشریات موضعگیرى نکرده ، بلکه از این رونـد پـشـتـیـبـانى مى کردند. در مورد شاخص هاى عملى ، بدیهى است هنگامیکه جریان دوم خرداد در شاخص هاى نظرى ولایت و ولایتمدارى ، داراى دیدگاه و مواضع مغایر با مواضع حـضـرت امـام (ره ) و رهـبـرى باشد، کارکردهاى ولایت را نیز برنمى تابد. اساساً انجام اصـلاحـات مـورد نـظـر آنان در داخل کشور و پیگرى سیاست تنش زدایى در سیاست خارجى دولت اصلاحات بر همین مبنا بود.

ولایتمدارى جریان اصولگرا

در واقـع مـى تـوان گفت جریان اصولگرایى در درون جریان اسلامى که تا پیش از دوم خـرداد بـه عـنـوان جـریـان پـیـرو خـط امـام و تـابع ولایت در سطح کلان شناخته مى شد، واکـنـشـى بـود در بـرابـر جـبـهـه و جـریـان دوم خـرداد کـه از خـرداد سال 1376 در درون جریان اسلامى شکل گرفته بود.

اصـولگـرا یعنى کسى که به یکسرى اصول پایبند باشد. مقام معظم رهبرى در یکى از سخنرانى هاى خود، اصولگرایى را اینگونه تعریف مى کنند:

اصولگرایى یعنى اصول مـسـتـدل و مـنـطـقـى را قـبـول داشـتـن و بـه آنـهـا پاى بند ماندن و رفتارهاى خود را با آن اصول تطبیق کردن . مثل شاخص هایى که انسان را در یک جاده هدایت مى کند.

از اواسـط سـال 76، ابـتـداء جـبـهـه مـنـتـقـدیـن دوم خـرداد در بـرابـر آنـهـا شـکـل گـرفـت و پـس از هـجـمـه هـاى گـسـتـرده دوم خـردادى هـا بـه اصـول ، مـبـانـى و ارزشـهـاى انـقـلاب اسـلامـى ، جـبـهـه مـنـتـقـدیـن دوم خـرداد، بـا عـنـوان اصـولگـرایى یعنى همان اصولى که در واقع شاخص هاى ولایتمدارى به حساب مى آید در صـحـنـه حـاضـر شـدنـد. احـزاب و گـروه هـاى اصـول گـرا بارها در بیانیه ها و نشریات خود از اسلام ، قانون اساسى ، ولایت فقیه ، امـام و رهـبـرى بـه عـنـوان اصـول مـورد نـظـر خـود یـاد کـرده و در مـنشورى که در آستانه انـتـخـابـات هـشـتـمـیـن دوره مـجـلس شـوراى اسـلامـى مـنـتـشـر کـردنـد، اصـول و مبانى فکرى این جریان به شکل دقیق مشخص شده است . برخى از بندهاى منشور اصولگرایى عبارت است از:

1. تـوسـعـه و عـمـق بـخـشـى بـه اسـلام فقاهتى بر پایه فقه جعفرى و کارآمدى دین در عرصه حکومت و هویت اسلامى

2. اعتقاد به حاکمیت ولایت مطلقه فقیه به عنوان مبناى مشروعیت اداره جامعه و قانونگذارى

3. تـلاش در جـهـت تـحـقـق دولت نـمـونه اسلامى و با شکوه اقتصادى و تطبیق مقررات با شرع مقدس اسلام

اصـول گرایان ، پس از پیروزى در انتخابات دومین دوره شوراهاى اسلامى ، مجلس هفتم و دوره نهم ریاست جمهورى ، بارها مورد حمایت رهبر معظم انقلاب اسلامى قرار گرفته اند. حـمایت هاى ایشان از دولت نهم و شخص دکتر احمدى نژاد، عمدتاً به خاطر حرکت دولت در مـسـیـر اصـلى انـقـلاب ، و ولایـتـمـدارى آنـان است . معظم له حتى در یکى از سخنرانى هاى عمومى ، با صراحت فرمودند:

من از این دولت (دولت نهم ) حمایت خاص مى کنم .

و دلایـل ایـن حـمـایـت را، حـرکـت دولت بـر مـدار ارزش هـاى انـقـلاب و شـعـارهـاى انـقـلاب برشمردند.

نتیجه گیرى

از میان جریان هاى فکرى ـ سیاسى ایران ، تنها جریان اسلامى با توجه به شاخص هاى ولایـتـمدارى یک جریان ولایتمدار به حساب مى آید. و دیگر جریان ها با توجه به مبانى فـکـرى خـود هـرگـز نـمـى تـوانـنـد در مـسیر ولایت حرکت کنند. در تاریخ معاصر ایران ، بـرخـى از احـزاب و گـروهـهـاى سـیـاسـى بـا تـفـکـرات التـقـاطـى شـکـل گـرفـتـنـد. احـزابـى کـه یـا اسـلام را بـا سوسیالیزم و یا با لیبرالیسم و ملى گـرایـى تـرکیب کرده بودند. بعد از پیروزى انقلاب اسلامى ، بیشترین ضربه ها به انقلاب و نظام اسلامى از ناحیه جریان هاى التقاطى وارد گردید.

این روزها شاهد یک همگرایى بین تفکرات و اندیشه هاى بعضى از افراد جریان دوم خرداد بـا تـفـکـرات و انـدیـشـه هـاى مـلى گرایانه و لیبرالیسم هستیم . این همگرایى ابتدا در آسـتـانـه انـتـخـابـات مجلس پنجم خود را نشان داد و در دوره بعد از دوم خرداد کاملاً آشکار گردید. در حالى که حضرت امام (ره ) در مورد نفوذ لیبرالها به قدرت هشدار داده بودند. بـرخـى از چـهره هاى برجسته جریان دوم خرداد، با اشاره به نقش پدرسالارانه احزاب و سـازمـانـهـایـى چـون مـشـارکـت ، کـارگـزاران و سازمان مجاهدین بر جریان اصلاحات طى سالهاى گذشته ، از نفوذ عناصر نهضت آزادى در این احزاب به ویژه حزب مشارکت یاد مى کـنـنـد. راه چـمـنـى و محمد زارع فومنى از چهره هاى دوم خردادى با صراحت این دیدگاهها را بـیـان مـى دارنـد. آقـاى فـومـنـى طـى گـفـتـگـویـى اعـلام کـرد کـه بـه دلیـل افـشـاگـرى عـلیـه اصـلاح طـلبـان ، تـهـدیـد بـه قـتـل شـده اسـت . برخى از چهره هاى دوم خردادى و افراطى اصلاح طلب به غرب و آمریکا رفـتـه و تـحـت عـنـوان گرفتن بورسیه تحصیلى در آنجا اقامت گزیده اند. جورج بوش رئیس جمهور آمریکا در سال گذشته با صراحت اعلام کرد از اصلاح طلبان ایرانى حمایت مـى کـنـد و در پـیام نوروزى خود براى اصلاح طلبان ایرانى آرزوى موفقیت نمود و اعلام کـرد، اصـلاح طـلبـان ایـرانـى ، دوسـتـى بـهـتر از جورج بوش ندارند. آقاى پیر مؤ ذن نماینده اردبیل در مجلس هفتم اواخر سال گذشته در سفر به آمریکا، طى گفتگویى با یک شـبـکه تلویزیونى این کشور، علیه نظام اسلامى و منافع ملى موضعگیرى کرد. وى به عـنـوان سـخـنگوى فراکسیون اقلیت وابسته به اصلاح طلبان در مجلس هفتم ، اکنون مجوز اقـامـت در آمـریکا گرفته و اخیراً طى گفتگویى اعلام داشته : ((آنچه من در مصاحبه با یک شـبـکه آمریکایى گفته ام ، حرف هاى درونى جبهه اصلاحات است ، که آنها جراءت گفتنش را ندارند ولى من جراءت کردم و این حرف ها را زدم .))

شواهد و قرائن فراوانى وجود دارد که احزاب و گروههاى وابسته به جریان دوم خرداد از مـسـیـر ولایـت ، امـام (ره ) و رهـبـرى فـاصله گرفته و امروز مى توان از این جریان ، به عـنـوان یـک جـریـان التـقاطى مانند لیبرالها و نهضت آزادى یاد کرد. البته در جریان دوم خـرداد طـیـف هـایـى وجـود دارد کـه خـود را مـعـتدل و پیرو خط امام (ره ) و وفادار به قانون اساسى معرفى کرده و این روزها علیه جریان افراطى یا همان مدیریت اصلى جریان دوم خـرداد مـوضـع گـیـرى مـى کـنـند. این احزاب و افراد چنانچه در گفتار خود صادق باشند بـایـد بـه طـور کـامـل صـف خـود را از صـف ولایـت گـریـزان جـدا کرده و در کنار نیروهاى اصیل انقلاب قرار گیرند.

جـریـان اصولگرایى همانطور که گفته شد با این عنوان در برابر انحرافات جریان دوم خـرداد شـکـل گـرفـت و احـزاب و گـروهـهـاى این جریان با شدت و ضعف ، از احزاب و گروههاى سیاسى ولایتمدار به شمار مى آیند.

تبلیغات