چکیده

امـنـیـت کـه ریـشـه در ایـمان و عمل صالح و پیوند عمیق با خدا محورى دارد، در عصر حکومت جـهـانـى حـضـرت مـهـدى (عـج ) در هـمـه ابـعـادش تـحـقـق کامل پیدا مى کند به گونه اى که نه تنها انسانها که حیوانات نیز از آن بهره مند خواهند شـد. پـشـتـوانـه پـیـدایـش چـنـیـن امـنـیـتـى ، عـوامـلى است که در هر زمانى تحقق پیدا کنند، مـعـلول آن نـیـز تـحـقـق مـى یـابـد؛ یـعـنـى امـنـیـت جـهـان مـرهـون ایـن عـوامـل اسـت نـه مـعـجزه . عواملى چون : حاکمیت دین خدا، حکومت واحد جهان و برچیده شدن همه حـکـومـت هـاى بـاطـل ، گـسـتـرش عـدالت ، شـکـوفایى اقتصادى ، شکوفایى علم و دانش و عقل بشرى و مانند آن . این نوشتار ضمن برشمارى محورهاى امنیت و بسترهاى ناامنى ، به تبیین چرایى و چگونگى امنیت در عصر مهدوى مى پردازد.

متن

 

امنیت از مقوله هاى اساسى نیازمندى هاى بشریت بوده و از دیرباز خواسته بشر بوده است . نـعـمـت امـنـیـت ریـشـه و اسـاس هـمـه نعمت هاى الهى است ، هرگاه امنیت از بین برود، دیگر مسائل مادّى و معنوى فردى و اجتماعى نیز به خطر مى افتد. خلاصه زندگى بدون امنیت ، جـهـنـّمـى بـیـش نـیـست ، شاید به همین جهت خداوند توانایى دفاع را براى دفع خطرات و مـزاحـم هـاى زیـسـت مـحـیـطـى و رسـیـدن بـه آرامـش ، در وجود موجودات ذى حیات به ودیعه گذاشته است .

ریـشـه واژه ((امـنیت )) از ثلاثى مجرد ((امن ))، و با مشتقاتى مانند: ((ایمان ))، ((ایمنى ))، ((امـان )) و ((اسـتـیمان )) است . کلمه ((امنیّت )) در متون اسلامى موجود نیست ، امّا از دیرباز در مـتـون فـارسـى بـه مـعـنـاى آرامـش و اطـمـیـنـان در مـقـابـل خـوف و تـرس ، اضـطـراب و نـگـرانـى بـه کـار رفـته است . امنیت شامل دو بعد ایجابى و سلبى مى شود: از یک سو وجود آرامش و اطمینان روحى و روانى و از سوى دیگر فقدانِ ترس ، دلهره و نگرانى .

آیـات و روایـات بـى شـمـارى در اهـمـیـّت فـوق العـاده امـنـیـت وارد شـده کـه مـجـال پـرداختن به همه آنها نیست . این آیات و روایات بیانگر این نکته مهم هستند که امنیت در هـمـه ابـعـاد، در ایمان و اعتقادات معنوى و الهى ریشه دارد و هرگونه ناامنى ریشه اش به بى ایمانى و شرک و کفر و ظلم و استکبار باز مى گردد.

از جمله آیات مذکور، دو آیه را در اینجا مى آوریم :

ـ فَمَنْ تَبعِ هُداىَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُون (بقره : 38)

پس کسانى که از هدایت من پیروى کنند، نه ترسى بر آنهاست و نه غمگین مى شوند.

ـ مَن ءامَنَ بِاللّهِ والیَومِ الا خِرِ وعَمِلَ صلِحاً فَلا خَوفٌ عَلَیهِم ولا هُم یَحزَنُون (مائده : 69)

کسى که به خدا و روز جزا ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد نه ترسى بر اوست و نه غمگین خواهد شد.

نـکـات قـابـل تـوجه در آیات مذکور اینکه اولا: ((عدم خوف )) و ((عدم حزن )) حاکى از امنیت کـامل فردى و اجتماعى است . ثانیا: امنیت مبتنى بر زمینه هایى است که تا آن بسترها پدید نیاید، این امنیت نیز به وجود نخواهد آمد. آن بسترها عبارتند از: پیروى از هدایت خداوندى ، ایمان به مبداء و معاد و انجام عمل صالح . اگر این بسترها نباشد فرد و جامعه به امنیت و آرامش دست نخواهد یافت .

در سوره قریش به مصداق و تداوم امنیت اشاره کرده است . در آیه 3 و 4 مى فرماید:

اَلَّذى اَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمُ مِنْ خَوْفٍ.

همان کس (خدایى ) که آنها را از گرسنگى نجات داد و از ترس و ناامنى ایمن ساخت .

ایـن آیات به قریش ساکن مکه یادآور شده که دو نعمت بزرگ الهى یعنى ، ((تاءمین معاش و رونـق اقـتـصـادى )) و ((امـنـیـت )) را کـه از جانب خداوند و به برکت کعبه و دعاى حضرت ابـراهـیـم (ع ) و شـکـسـت لشکر ابرهه به آنان داده شد فراموش نکنند. تداوم این دو نعمت مـبـتـنـى بـر عبادت خداوند است . همچنان که در آیه 2 مى فرماید: فلیعبدوا ربّ هذا البیتِ؛ (پـس بـایـد پـروردگـار ایـن خـانـه را عبادت کنند.) ولى چون قریش قدر این امنیت و نعمت بزرگ را ندانسته و کعبه را به بتخانه تبدیل و از خداى گریخته به بت روى آوردند، خـداونـد نیز آن نعمت را از آنان گرفت . و جامعه امن قریش تا ظهور اسلام و تا 22 سال پس از آن یعنى تا فتح مکه در نا امنى فرو رفت .

هـمچنان که مؤ منان و جوامع توحیدى از نعمت امنیت برخوردارند کافران و جوامع شیطانى و مشرکان و طاغوت ها و دولت هاى استعمارى در ناامنى به سر مى برند.

ولو که آرزوى رسیدن به آن را داشته باشند، چون از خدا دور و به شیطان پناه بردند. و در اداره جامعه به سازگارهایى مانند ظلم و بى عدالتى و... دست زدند که هرگز آنان را به امنیت نمى رساند.

ذلِکُم الشَّیْطانُ یُخوّفِ اَولیاءَهُ (آل عمران : 175)

این شیطان است که پیروان خود را مى ترساند.

قـرآن کـریـم بـا مـقـایـسـه دو جـامـعـه تـوحـیـدى و شـرک و کـفـر ایـن سـؤ ال را مطرح مى کند که کدام یک از آنها برخوردار از امنیت مى باشند.

فَاَىُّ الفَریقَینِ اَحَقُّ بِالاَمنِ اِن کُنتُم تَعلَمون (انعام : 81)

پس کدام یک از این دو دسته (بت پرستان و خداپرستان ) شایسته تر به امنیت هستند اگر مى دانید؟!

بنابراین در قرآن کریم ، امنیت فردى و اجتماعى به مؤ منان و جامعه و حکومت دینى بشارت داده شـده و کـافـران و اسـتعمارگران از آن بى بهره اند ولو آرزوى آن را داشته باشند. نـتـیـجه طبیعى مفهوم بلند آیات مذکور آن است که در زمان حکومت مهدوى که دیندارى (یعنى مـظـروف ایـمان ) به اوج مى رسد و حکومت صالحان برقرار مى گردد، امنیت نیز به طور کـامـل مـصـداق پـیـدا مـى کـنـد. عـلاوه اطـلاق و عـمـومات آیات مذکور آیه 55 سوره نور مى فرماید:

وَعـَدَ اللّهُ الَّذیـنَ ءامـَنـوا مـِنـکـُم وعـَمِلوا الصّــلِحـتِ لَیَستَخلِفَنَّهُم فِى الاَرضِ کَمَا استَخلَفَ الَّذیـنَ مِن قَبلِهِم ولَُیمَکِّنَنَّ لَهُم دینَهُمُ الَّذِى ارتَضى لَهُم ولَیُبَدِّلَنَّهُم مِن بَعدِ خَوفِهِم اَمنـًا یَعبُدونَنى لا یُشرِکونَ بى شیئاً.

خداوند به کسانى از شما که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام داده اند وعده مى دهد که قـطـعـا آنان را حکمران روى زمین خواهد کرد، همان گونه که به پیشینیان آنها خلافت روى زمـیـن را بـخـشـیـد؛ و دیـن و آیـینى را که براى آنان پسندیده ، پابرجا و ریشه دار خواهد سـاخـت ، و تـرسـشـان را بـه امـنیت و آرامش مبدّل مى کند، آنچنان که تنها مرا مى پرستند و چیزى را شریک من نخواهند ساخت .

عـلاّمـه طـبـاطـبـایـى (ره ) در تـفـسـیـر ایـن آیـه مـى فـرمـایـد: ایـن آیـه وعـده جمیل و زیبایى است براى مؤ منان که عمل صالح دارند، به آنان وعده مى دهد که به زودى جـامـعـه صالحى مخصوص به خودشان برایشان درست مى کند و زمین را در اختیارشان مى گـذارد و دیـنـشـان را در زمین متمکن مى سازد و امنیت را جایگزین ترسى که داشتند مى کند، امـنـیـتـى کـه دیـگـر از کـیـد مـنافقان و کفار و ممانعت آنان ، بیمى نداشته باشند، خداى را آزادانه عبادت کنند و چیزى را شریک او قرار ندهند.

بـدیـن تـرتـیب این آیه به مؤ منان صالح وعده حکومت جهانى مستضعفان را مى دهد. حکومتى بـا نـویـد بـه امـنـیـت و آرامـش و از مـیـان رفـتـن هـمـه اسـبـاب و عوامل ترس و ناامنى ، که مصداق کامل آن حکومت مهدوى (عج ) مى باشد.
اقسام امنیت

در یـک نـگـاه کـلّى امـنـیـت در حـوزه ((امـنـیـت فـردى )) و ((امـنـیـت اجـتـمـاعـى )) قابل تقسیم است . امنیت فرهنگى ، سیاسى ، اقتصادى و... نیز در این دو حوزه مى گنجد.
1. امنیت فردى

پـیـونـد عـمـیـق بـیـن ((امـنـیـت فـردى )) و ((امـنـیـت اجـتـمـاعـى )) و تـاءثـیـر پـذیـرى مـتـقـابـل آن دو از یـکدیگر آنچنان قوى است که سخن گفتن از یکى ، بدون بحث از دیگرى تـقـریـبـا غـیـر مـمـکن است . اما به طور خلاصه مى توان گفت ، انسان نیازمند امنیت و آرامش روحـى و روانـى اسـت . او مى خواهد بدون دغدغه و ترس و هراس و اضطراب به زندگى خـود ادامـه دهـد و راه سـعـادت و کـمـال را بـپـیـمـایـد. از ایـن رو مـى توانیم امنیت فردى را، دسـتـیـابـى بـه ((سکینه و آرامش )) تعبیر کنیم . سکینه و آرامشى که به تعبیر قرآن بر دلهـاى مـؤ مـنـان سایه افکنده و حزن و خوف را از حریم آنان بیرون کرده است . اگر چنین امـنـیـتـى بـر دلهـا حـاکم شد، دیگر جایى براى افسردگى و بیمارى هاى اعصاب و روان بـاقـى نـمـى مـانـد. بـیـمـاریـهـایـى کـه روز بـه روز نـیـز در حال گسترش است و نه تنها سلامت روح که سلامت جسم را نیز به خطر انداخته است .

اسـلام مـى خـواهـد مـسـلمـانـان بـه چـنـیـن امـنـیـت کـامـلى بـرسـنـد. چـنـیـن امـنـیـتـى وقـتـى حـاصـل مـى شـود کـه فـرد از دسـت و زبان دیگران در امان باشد. هر کسى احساس کند در محیط خود از ناحیه دیگران مورد آماج تیرهاى تهمت و استهزاء و... قرار نمى گیرد.

اسـلام بـراى هـر مـسـلمـانى سرمایه هایى قرار داده و بر حفظ آنان تاءکید ورزیده است . مانند: جان ، مال ، ناموس و آبرو. پیامبر اکرم (ص ) فرمود:

اِنَّ اللّهَ حـَرَّمَ مـِن المـُسـْلمِ دَمـَه وَ مـالَه وَ عـَرضـَه وَ اَن یـَظـُنَّ بـِهِ السُّوءِ

خـداونـد خـون ، مـال و آبـروى مسلمانان و همچنین گمان بد بردن درباره او را بر دیگران حرام کرده است .

در ایـن روایـت دو نـکـتـه نـهـفـتـه اسـت : اول بـه سـرمـایـه هـاى انـسـان (جـان ، مـال ، آبـرو و گـمـان بـد بردن به او) اشاره کرده ، و دوم ، به حفظ این چهار سرمایه و تـحـریم عوامل تخریب آنها تاءکید ورزیده است . در صورت تحقّق این امنیت است که انسان به آرامش کامل دست مى یابد.

اسلام آنچه را که موجب سلب امنیّت از خود و دیگران مى شود تحریم و ممنوع ساخته است . مـانـنـد: استهزاء و سخریّه ، عیب جویى ، سوء ظنّ و بدگمانى ، غیبت ، تجسّس و تحسّس ، القاب زشت و ناپسند، ریختن آبروى دیگران :

یا اءَیّها الّذینَ آمنُوا لا یَسخَر قَومٌ مِنْ قَومٍ... وَ لا تَلمِزُوا اَنفُسَکُم وَ لا تَن ابَزُوا بِالاَلقاب ... اِجـتـَنـِبـوا کـَثیرا مِن الظَّنِ... وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا یَغتَب بَعضُکُم بِبَعض ... (حجرات : 11 و 12)

پیامبر(ص ) در حفظ آبروى مسلمان فرمود: گناه درهمى که انسان از ربا به دست مى آورد، از سـى و شـش زنـا بزرگ تر است ، و از هر ربا بالاتر آبروى مسلمان است .

ولى چنین امنیت کاملى کى و چگونه تحقق خواهد پذیرفت ؟

در ادامه مقاله ، به این پرسش پاسخ داده مى شود.
2. امنیت اجتماعى

نخستین و مهم ترین شرط زندگى اجتماعى ، ((امنیّت )) است . جامعه اى مى تواند شکوفا و سـعـادتـمند و برخوردار از تمدن بزرگ شود که در امنیت و آرامش به سر برد و از دزدى هـا، راهـزنـى هـا، بـى بـند و بارى ها، مواد مخدّرها، جنایت ها، ناهنجارى ها، تنش ها و هرج و مرج هاى سیاسى داخلى و بین المللى به دور باشد. از این رو ذوالقرنین براى قومى که مـورد تـهـدید اقوام مفسد و شرورى چون یاءجوج و ماءجوج قرار داشتند، در اندیشه فراهم کـردن امـنـیـت برآمد و نیرومندترین و مقاوم ترین سدها را براى حفاظت از آنان ساخت که در تـاریـخ ضـرب المـثـل و سنبل استحکام و دوام و بقاء شد.

چـرا کـه تـا جـلوى مـفـسـدان و شـروران گـرفـتـه نـشـود و جـامـعـه از وجـود انـگـل هـا و فـتـنـه گـرایـى پـاکسازى نگردد، جامعه روى سعادت و خوشبختى را به خود نخواهد دید.

همچنین ابراهیم خلیل پس از بناى کعبه ، نخستین خواسته خود از خدا را، مساءلت امنیت براى مردم آن سرزمین قرار داد: ((رَبِّ اجْعَل هذا البَلدِ اَمِنا)) (ابراهیم : 35)

بـه هـمـیـن جـهـت سـخـت تـریـن مجازات ها و کیفرها در قوانین اسلام ، براى کسانى در نظر گـرفـتـه شـده کـه امـنـیـت جـامـعـه را بـه خـطـر مـى انـدازنـد؛ مـانـنـد قـتـل ، قـصـاص ، قـطـع دسـت و پـا، تبعید، شلاق .

تـحـقـق چنین امنیتى آرزو و خواسته همه ملّت ها و دولت هاست . حتى حکومت هاى استعمارى نیز بـراى مـلت و کـشـور خود چنین امنیتى را فراهم مى آورند، اما به قیمت ناامن کردن کشورهاى تحت استعمار خود، دسترسى به امنیت اجتماعى ، در عصرى که خطر تولید و تکثیر سلاح هـاى کـشـتـار جـمـعـى ، سیرى ناپذیرى کارتل ها و استعمارگران ، صلح و امنیت جهانى را تـهـدیـد مـى کـنـد و از دسـت سـازمـان مـلل ، شوراى امنیت ، و دیگر سازمانها و نهادهاى بین المللى که به ظاهر براى تحقق صلح و آرامش جهان ، تاءسیس شده اند کارى ساخته نیست اهمیت بیشترى یافته است .
امنیت در عصر امام مهدى (عج )

امنیت چه در حوزه فردى و چه در حوزه اجتماعى که خواسته همه افراد و جوامع بشرى است ، نه تنها تحقّق نیافته که در جهان امروز به چالش افتاده و روز به روز بر نگرانى ها نـیـز افزوده مى شود. نمونه آن وجود بیمارى هاى روحى ـ روانى و ناهنجارى هاى فراوان اجـتـمـاعـى اسـت . پـس ‍ کـى انـسـانـهـا و جـوامـع بـشـرى احـسـاس امـنـیـت کامل خواهند کرد؟

پـاسـخ ایـن پـرسـش آن اسـت کـه تنها در عصر مهدویت ، ((امنیت فردى و اجتماعى )) تحقّق کامل مى یابد و در آن عصر است که تمامى عوامل ناامنى و موانع امنیّت از میان مى رود. گواه بر این مدّعا روایات بسیارى است که از ائمه اطهار (علیهم السلام ) به دست ما رسیده است از جمله :

امام باقر(ع ) فرمود:

... لَو قـَد قـامَ قائِمنا لاَنزَلت السَّماءِ قَطُرها، وَ اَخرجَت الاَرضُ نَباتَها وَ ذَهبتِ الشَّحناءُ مِن قـُلوبِ العـِبـاد، وَ اصـطـَلحـِت السَّبـاعُ وَ البـَهائِمُ حَتّى تَمشى المِراءةُ بَین العِراق وَ الشّام لاتَضَع قَدمِیها اِلاّ عَلى نَباتٍ، وَ عَلى رَاءسِها زَنبیلَها لا یَهیجُها سَبُعٌ وَ لاتَخافُه .

آن زمـان کـه قـائم مـا قـیـام کـند، آسمان باران خود را فرو مى ریزد و زمین گیاهان خود را بـیـرون مـى دهـد و بـغض و کینه از دلهاى مؤ منان رخت بر مى بندد و درندگان و حیوانات اهـلى در کنار هم زندگى مى کنند، تا آنجا (امنیت برقرار است ) که زن از عراق تا شام راه مـى پـیـمـایـد و هـر جـا قـدم مـى نـهـد قـدم بـر سـبـزى و نـبـاتات مى گذارد در حالى که زنـبیل بر سر دارد، در این مسیر هیچ درنده اى به او آسیب نمى رساند و او نیز از درنده ها هراسى به خود راه نمى دهد.

در این روایت نکات عمیق و ژرفى نهفته است .

1. نـزول رحـمـت الهـى از آسـمـان و رویـش سـبـزى هـا و مـیـوه هـا از دل زمـیـن ، بـه گونه اى که همه مردم از نعمت هاى الهى برخوردار شده و کمبودى در مورد غذا و نیازمندى هاى خود احساس ‍ نمى کنند.

2. بـه کـارگـیـرى کـلمـه ((زن )) به جاى ((مرد)) در روایت به نهایت درجه امنیت جاده ها و راهـهـاى بین شهرى اشاره دارد. چون خطر و تهدیداتى که بر زنها وارد مى شود بیش از مردهاست .

3. مثال به عراق و شام ؛ یعنى امنیت کامل در هر جاى حاکمیت حضرت مهدى (ع ) چرا که در آن زمـان جـنـگ هـا و نـابـسـامـانیها و ناامنى ها بیشتر بر محور عراق و شام متمرکز بود. عراق قلمرو حاکمیت حضرت على (ع ) و شام مرکز حکومت معاویه به شمار مى رفت .

4. کـنـار هـم زیـسـتـن حـیـوانـات درنده و حیوانات اهلى و آزار نرساندن حیوانات درنده به انـسـانها و حیوانات اهلى و نترسیدن انسانها از آنها، نشان از برقرارى امنیت بى نظیر در کـره خـاکـى دارد. نـه تـنها براى انسانها امنیت برقرار است ، که براى حیوانات و سایر موجودات نیز امنیت برقرار مى باشد.

در روایتى دیگر امام باقر(ع ) مى فرماید:

حـَتـّى تَخرجُ الَعجوزُ الضَّعیفةُ مِن المَشرقِ تُرید المَغربِ وَ لا یَنهاها اَحدٌ.

(چنان امنیت از شرق تا غرب عالم را گرفته ) که پیرزن ناتوان از شرق حرکت کرده مى خواهد به غرب برود و هیچ کس مزاحم او نمى شود و خطرى او را تهدید نمى کند.
چرایى و علل و عوامل امنیت

پـرسـش اصـلى کـه ایـن نـوشـتـار در پـاسـخ بـه آن سـامـانـدهـى شـده ایـن اسـت : عـلل و عـوامل این امنیت جهانى و فوق تصوّر چیست ؟ و رهیافت به چنین امنیّتى چگونه است ؟ آیا با معجزه رخ خواهد داد و یا با سازوکار طبیعى و قانونى پدید خواهد آمد؟

بـراى رسـیـدن بـه ایـن پـاسـخ ، بـه دو شـیـوه مـى توان وارد بحث شد. یک شیوه اینکه عوامل ناامنى و نگرانى و اضطراب را برشمرد و در دولت مهدوى به بررسى آنها نشست مـانـنـد: رویـارویـى مکاتب و ایدئولوژى ها، تعدد حکومت ها و وجود حاکمان ستمگر، بحران هـاى اقـتـصـادى و بـحـران هـاى اخـلاقـى ، ارزشـى ، و شـیـوه دیـگـر آنـکـه بـه عـوامـل پـیـدایـش امـنـیت پرداخت . مانند: ایدئولوژى واحد، حکومت واحد و صالح ، شکوفایى اقـتـصـادى ، کمال اخلاق و اندیشه ، اجراى عدالت و قانون ... ولى ما مى کوشیم با تبیین شیوه دوم هر دو شیوه را به گونه اى در هم ادغام کنیم .
1. ایدئولوژى واحد

از عـوامـل مـهـم نـاامـنـى در جـوامـع بـشـرى نـزاع حـق و بـاطـل و کـثـرت بـاطـل گـرایـان در مـقابل حق است . چون اختلاف آراء و عقاید و تعصب هاى ایدئولوژیکى و وجود ادیان متعدد و تفسیرهاى گوناگون از هر کدام ، و پیدایش احزاب و مـکـاتب ساخت دست بشر، که هر کدام انسان ها را به سویى مى کشانند و براى او وظایفى تـعـیـیـن مـى کـنـنـد و در صـورت مـخـالفـت او را تـهـدیـد مـى نـمـایـنـد. بـه عـنـوان مـثـال دیـروز جـنـگ هـاى صـلیـبـى و جـهـانـى ، امـنـیت کشورها را به هم ریخته بود و امروز صـهـیـونـیـست ، مسیحیت لابى ، طالبان و شیطان بزرگ با ایدئولوژى و نام شریعت به مـصـاف حـق شـتـافـتـه و امـنـیـت را از مـردم مـسـلمـان گـرفـتـه انـد. خـلاصـه نـزاع حـق و بـاطـل کـه از زمـان هـابـیـل و قـابـیـل آغـاز شـده هـمـچـنـان مـیـدان دار نـاامـنـى ها است . و تا باطل جولاندار است ، این ناامنى ها وجود دارد. لیکن در عصر حکومت مهدى (عج ) این نزاع ها و تنش هاى برخاسته از ایدئولوژى ها پایان مى پذیرد و تمدنى بر شالوده حق و یک مکتب بـنـا مـى شـود. حـق و حـقـیـقـت بـر کـرسـى مـى نـشـیـنـد و باطل و باطل گرایى از صفحه روزگار دامن بر مى چیند.

در عـصـر مـهـدویـت انـقلاب بزرگ ایدئولوژى رخ مى دهد؛ ایدئولوژى بر اساس فطرت خـدایـى انـسـانـهـا و اشـبـاع کـنـنـده ژرف تـریـن نـیـازهـاى بـشـرى در طول تاریخ .

ایـن مـکـتـب یـا ایـدئولوژى احـیـاء هـمان اسلام ناب محمدى (ص ) است . البته اسلام پس از رسـول خـدا(ص ) در طـول سـالیان دراز، با پیرایه ها و بدعت ها و تفسیرهاى غلط آمیخته شـد که به جاى دعوت به توحید و صراط مستقیم ، انسانها را به صراطهاى گوناگون تنش زا فرا مى خواند.

بـا احـیاء اسلام ناب محمدى (ص ) و برپا شدن پرچم توحید به دست حضرت مهدى (ع ) همه مکاتب و مذاهب و تفکرها افول مى کند و نغمه هاى ادیان تحریف شده خاموش مى گردد. و اسـلام کـه تـنـهـا دیـن مـورد پـذیـرش خـداونـد اسـت : ((اِنّ الدّیـنَ عـِنـد اللّه الاِسـلامِ)) (آل عـمـران : 19) حـاکـم مـى گـردد. و هـر کـس بـر غـیـر دیـن اسـلام کـه کـامـل تـریـن و جامع ترین و آخرین دین الهى است راه بپیماید، از او پذیرفته نمى شود. ((مـَن یـَبـتـغِ غـَیـرَ الاِسـلامِ دیـنـا فـَلن یـُقـبـل مـِنـهُ)) (آل عمران :85). عصر مهدویت ، عصر حاکمیت یک دین آنهم دین اسلام بر روى کره زمین است .

ابـن بـُکـیـر از امـام کـاظـم (ع ) تـفـسـیـر آیـه 83 آل عـمـران ((وَ لَه اَسـلم مـَن فـِى السَّمـواتِ وَ الاَرض طـَوعـا وَ کـَرهـا)) (هـمـه آسـمـانـیـان و اهل زمین به اختیار یا اکراه تسلیم او مى شوند) را درخواست کرد. امام در پاسخ وى فرمود: ((اَنـزلت فِى القائم (ع )، اِذا خِرَج بِالیَهود وَ النَّصارى وَ الصّابِئینَ وَ الزَّنا دِقةِ و اَهلِ الرَّدةِ وَ الکـُفّارِ فى شِرقَ الاَرضِ وَ غَربِها فَعَرض عَلیهُم الاِسلام فَمَن اَسلَم طَوعا اءَمرهَ بـِالصّلاةِ وَ الزَّکاةِ، وَ ما یؤُمر بِه المسُلم ، وَ یَجبِ للّهِ عَلیه ، وَ مَن لَم یُسلم ضَرب عُنقِه حـَتـّى لا یـَبـقـى فـِى المـِش ارِق وَ المـَغاربِ اَحدٌ اِلاّ وَحّد اللّه ، قُلتُ لَه : جُعلتُ فِداکَ اِنَّ الخـَلقَ اکـثـَر مـِن ذلک ؟ فـقـال : اِنَّ اللّهَ اِذا اءراد اءمـرا قـَلَّل الکـَثـیـر و کـَثـّر القَلیل ))

ایـن آیـه دربـاره قـائم (آل مـحـمـد(ع )) نـازل شـده اسـت . هـنگامى که بر یهود، نصارى ، صابئین ، ملحدان ، اهل ردّه ، و کفّار در شرق و غرب زمین حمله مى کند، ابتدا دین اسلام را بر آنـان عـرضـه مـى دارد، آن کـس کـه بـه اختیار و رغبت مسلمان شد، او را به نماز و زکات و آنـچـه کـه یـک مـسـلمان باید انجام دهد، فرا مى خواند، و بر خداوند نیز واجب مى شود که پـاداش او را بدهد. ولى کسى که اسلام را نپذیرفت ، گردنش را مى زند، تا آنجا که در شرق و غرب عالم کسى باقى نمى ماند جز آنکه خدا را مى پرستد. راوى مى گوید: به امـام گـفـتـم : فـدایت شوم ، خلق خدا خیلى زیاد است ! فرمود: هرگاه خداوند اراده کند امرى تحقق پذیرد، زیاد را کم و کم را زیاد مى نماید.

رفـاعـه بـن مـوسـى مـى گوید از امام صادق (ع ) شنیدم که در تفسیر آیه ((وَ لَهُ مَن اسلم ...)) فرمود:

اِذا قـامَ القـائم لا یـَبـقـى اَرض الاّ نـُودى فـیـهـا شـَهـادةُ اَن لا اِلهَ اِلاّ اللّهُ وَ اَنَّ مـحـمـّدا رَسول اللّهِ.

یـعـنـى : هرگاه قائم (آل محمد(ص )) قیام کرد در زمین کسى باقى نمى ماند مگر آنکه به یگانگى خدا و رسالت محمد(ص ) شهادت مى دهد.

بـنـابـرایـن وقـتـى یـک دین و ایدئولوژى بر قلب ها نشست و یک مکتب بر جهان حاکم شد، اخـتـلاف هـا و کـشمکش ها و تنش هاى ضد امنیتى از میان مى رود و جامعه توحیدى ، به امنیت و آرامش دست مى یابد.

ایـن نـکـتـه قـابـل تـوجـه اسـت که روى آوردن مردم به اسلام و تسلیم آنان در زمان ظهور حضرت مهدى (عج ) بر اساس شناخت و معرفت آنان نسبت به حقانیت اسلام است ، نه از روى اکراه و اجبار. و آنان که اسلام را نمى پذیرند و تسلیم قوانین اسلام نمى شوند، از روى لجاجت و عناد است که به مبارزه با حضرت مهدى (عج ) بر مى خیزند و مغلوب مى شوند.
2. حاکم شدن دولت واحد دینى و انقراض دولت هاى متعدّد

عـصـر مـهدوى ، عصر انقراض دولت ها و حکومت ها و جایگزینى یک حکومت دینى در سراسر جـهـان هـستى است . و این دولت تا قیامت به دست حضرت مهدى (عج ) و جانشینان وى تداوم مى یابد.

طـاغـوت هـا و حـکـومـت هـاى سـتـمـگـر کـه مـوجـب رعـب ، تـفـرقـه ، جهل ، نابودى حرث و نسل و در نتیجه نا امنى مى شدند، از بین مى روند و بساط سرکشى هـا، طـغـیـان ها و ظالمان که زمین را مالامال از جور و ستم کرده بودند (کما ملئت جورا) و همه دولت هـاى بـاطـل از صـحـنه گیتى برچیده مى شوند. و تنها یک حکومت به دست معصوم و صـالح تـریـن فـرد روى کـره زمـیـن بـا کـارگـزاران صـالح و خـداجـوى شکل مى گیرد.

امام باقر(ع ) در تفسیر آیه ((وَ قُل جاءَ الحَقّ وَ زَهَق الباطِلُ)) (اسراء: 81) فرمود:

اِذا قـامَ القـائم ذَهـَب دَولةُ البـاطِل .

هرگاه قائم آل محمد(ع ) قیام کند، دولت باطل نابود مى شود (و بستر نا امنى ها در جامعه از میان مى رود.

در دولت حـضـرت مـهـدى (ع ) اشـرار کـه عـامـل نـا امـنـى و تـرس و وحـشت هستند از بین مى رونـد، بـیـعـت هـیچ طاغوتى پذیرفته نمى شود، اهـل شـرق و غرب بر گرد حضرتش جمع مى شوند. و خـداونـد شـرق و غـرب را تـحـت سـیـطـره و مـالکـیـت و حـاکـمـیت آن حضرت و یارانش در مى آورد. مـردم بـه امـت واحـدى تـبـدیـل مـى شـونـد و در سـایـه اتـحـاد، هـمـزیـسـتى و زندگى آرام و لذت بخشى را مى گذرانند. همه مطیع امام و رهبر خویشند و بر آستان قانون الهى و قوانین اجتماعى سر مى سایند و به آن احترام مى نهند.

ایـن دولت کـریـمـه کـه بـر کـل جـهـان سـیـطـره دارد چـنـد ویـژگـى دارد از قبیل :

اوّلا: حکومت به دست کارگزارانى صالح و باتقوا اداره مى شود. قرآن مى فرماید: ((وَعَد اللّهُ الّذیـنَ آمـَنـوا مـِنـکـُم وَ عـَمـِلوا الّصالِحاتِ لَیَستَخلِفَنَّهُم فِى الاَرضِ)) (نور: 55)؛ و خداوند به کسانى از شما که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام داده اند وعده مى دهد که قطعا آنان را حکمران روى زمین خواهد کرد.

بـه عـبـارت دیـگـر، شـایـسـتـه سالارى است نه خویشاوند گرایى ، باند بازى و حزب گرایى .

به سخنى از علامه سیدهاشم حسینى بحرانى اشاره مى کنیم :

قـرآن کـریـم در بـیـش از صد و بیست آیه به این معنى اشاره کرده و اعلام مى کند که طبق اراده الهـى ، حـکـومـت سـتـم و حـاکمیت شیاطین به پایان خواهد رسید و بندگان صالح خدا حـکـومـت گـیـتـى را از آن خـود خـواهـنـد کـرد، تـا قـوانـیـن اسـلام را بـه طـور کامل اجرا کنند و سعادت افراد بشر - حتى حیوانات و تمام موجودات زمین - تضمین و تاءمین گردد و هدف نهایى از خلقت تحقق پذیرد.

ثـانـیـاً؛ عـدالت گـراسـت . ((یـَمـلاَهـا عَدلا کَما مُلئِت جورا))؛ زمـیـن را مـالامـال از عـدل مى کند همچنان که پر از ظلم و ستم شده بود. آن حضرت بساط ظلم و بى عدالتى را که از بسترهاى مهمّ ناامنى است ، بر مى چیند و سفره عدالت و عدالت خواهى را بـراى انـسانهاى عدالت جو در سراسر گیتى مى گستراند، چرا که برقرارى عدالت در زندگى اجتماعى هدف بنیادین خالق هستى است .

طـبـق آمـوزه هـاى دیـنـى ، رسـالت پـیـامـبـران الهـى اجـراى قـسـط و عدل در جامعه بوده است ؛ ((لِیقُوم النّاسُ بِالقِسط)) (حدید: 25)

از ایـن رو حـضـرت مـهـدى (ع ) شـهـد عـدالت را در کـام بـندگان خدا مى ریزد و از همین رو بـنـدگـان خـدا در سـایـه عـدالتـش در آرامـش و امـنـیـت کـامـل به سر خواهند برد و احدى احساس ظلم و ستم به خود نخواهد کرد.

ثالثا؛ امام (ع ) در قضاوت بر اساس علم خود (و نه بیّنه و شهود) و به روش داود(ع ) قـضـاوت مـى کـنـد. امـام صـادق (ع ) فـرمـود: وقـتـى قـائم آل مـحـمـد(ع ) قـیـام مى کند، همانند حضرت داود در بین مردم داورى مى کند، نیازى به بینّه (شـهـود عادل ) ندارد، خداوند به او الهام مى کند و به هر کس از آنچه پنهان کرده و انجام داده خبر مى دهد.

رابعا؛ ثروت و مال را درست به دست مردم مى رساند.

خـامـسـا؛ هـمـه انـسـان هـا در حـکومتش برابرند، در هر قاره ، با هر زبان ، نژاد و رنگ که باشند، عضو یک خانواده محسوب مى شوند و در کرامت انسان برابر شمرده مى شوند

هـمـچـنـان کـه پـیامبر(ص ) فرمود: عرب بر غیر عرب ، عجم بر عرب ، سرخ پوست بر سـیـاه پـوست ، و سیاه پوست را بر سرخ پوست فضیلتى نیست جز بر تقوا.

رسول خدا(ص ) از این ویژگى ها چنین خبر داد: ((مژده مى دهم شما را به مهدى ، او در امت من بـه هـنـگـام سـخـتـى هـا و اخـتـلاف هـا بـرانـگـیـخـتـه مـى شـود. پـس زمـیـن را از قـسـط و عـدل پـر مـى کـند، همانگونه که از جور و ظلم پر شده باشد، ساکنان زمین و آسمان از او راضـى مـى گـردنـد، مـال را در بـیـن مـردم بـه طور مساوى و برابر تقسیم مى کند و خدا دل هـاى امـت مـحـمـد(ص ) را از بـى نـیـازى پـر مـى کـنـد و عدل او ایشان را فرا مى گیرد.

رضایت ساکنان زمین و آسمان از حکومت حضرت مهدى (ع ) نشان از امنیت و آرامش آنان دارد.

کارکرد این عدالت محورى که اساس کار دولت حضرت مهدى (عج ) است و رضایت همه مردم را در پى دارد، موجب مى شود که زمینه ها و بسترهاى نا امنى در جامعه از بین برود.
3. رشد و شکوفایى اقتصادى

یـکـى از عـلل نـاامـنى جوامع بشرى ، تقسیم جامعه به دو طبقه غنى و فقیر است . على رغم پـیـشـرفـت عـلم و صنعت و تکنولوژى ، نه تنها مساءله فقر جهانى و گرسنگى میلیونها انسان ، حلّنشده که بر تعداد قربانیان فقر افزوده شده است .

غـارت ذخـائر مـلت هـاى مـحـروم تـوسط حکومت هاى زورگو و احتکار و مکیدن خون مستضعفان توسط ثروتمندان سیرى ناپذیر، که ریشه در زیاده خواهى ها و منفعت طلبى ها و تعدى به حقوق دیگران دارد، موجب پیدایش جامعه طبقاتى و زمینه ساز ناامنى ها مى شود.

و تـا ایـن نظام طبقاتى و فاصله ها که محصول زیاده خواهى هاى افراطى انسانهاست ، از بین نرود، امنیت به جامعه باز نمى گردد.

عـصر مهدویت ، عصر شکوفایى اقتصاد و فراوانى نعمت هاست . واژه فقیر و غنى ، شکاف طـبـقاتى و دو قطبى و چند قطبى شدن جامعه معنى ندارد. چرا که ریشه هاى جامعه طبقاتى یعنى حرص و ولع و افزون طلبى ها از بین مى رود و مردم به فراخى نعمت مى رسند به گـونـه اى کـه نـفـقـات و صـدقـات روى دسـت مـردم مـى مـانـد، گستره رفاه و شکوفایى اقـتـصـادى چنان فراگیر است که مردگان آرزو مى کنند دوباره به دنیا بازگردند.

زمـیـن حـیـات مـجـدّد مى یابد و برکات از آسمان و زمین بر حکومت صالحان و خداجویان مى بارد.

رسول خدا(ص ) آن روزگار طلایى را چنین ترسیم مى کند:

تـَنـعـّمَ اُمـّتـى فـیـه نـِعمَةَ لَم یَتَنَّعمُوا مِثلَها قَطُّ، تُؤ تى الاَرضُ اُکَلها، وَ لا تدخَّرُ مِنه شـَیـئا، و الم ال یـَومـئذٍ کـَدوس یـَاءتـیـهِ الرَّجـلُ فـَیـقـولُ: یـا مـَهـدى اَعـطـنـى فَیَقُول لَهُ: خُذ فَیَحثّى لَهُ مِن الذَّهبِ فى ثَوبِه مَا استَطاعََان یَحمِلَه .

امـّت مـن (در عصر مهدى ) به حدّى از نعمت ها برخوردارند که هیچ امتى چنین تنعّمى نداشته اسـت . زمـیـن تـمـام نعمت هایش را در معرض استفاده انسانها قرار مى دهد، و هیچ نعمتى را در خـود نـگـه نـمـى دارد. آن چنان ثروت انباشته است که مردى به آن حضرت مى گوید: یا مـهـدى به من عنایت (و کمک ) فرما. آن حضرت مى فرماید: بگیر، آنگاه به قدر توانایى بردنش ، به او طلا مى بخشد.

همچنین امام باقر(ع ) فرمود: ((یُسوّى بَین النّاسَ حَتّى لا تَرى مُحتاجا اِلى الزّکاةِ))

(آن حـضرت ) آنچنان میان مردم مساوات و برابرى برقرار مى کند، تا آنجا که هیچ کس را نیازمند زکات در میان مردم نمى یابى .

معاملات بر اساس شریعت اسلام انجام مى گیرد و ربا، رشوه ، غش در معامله و... از بین مى رود.
4. ایمان و دین مدارى

از مـنـظـر قـرآن ایـمـان بـه خـدا و دیـن مدارى ، بهترین بستر آرامش و امنیت روانى و سکینه دل شـمـرده شـده اسـت . انسان با ایمان ، هم خود آرامش دارد و هم جامعه را به سوى آرامش و امنیت هدایت مى کند.

اِنّ الّذینَ قالُوا رَبُّنا اللّهُ ثُمّ اسْتَقامُوا فَلا خَوفٌ عَلیهِم وَ لا هُم یَحزَنُون . (احقاف : 13)

کسانى که مى گفتند: ((پروردگار ما اللّه است ))، سپس استقامت کردند، نه ترسى براى آنان است و نه اندوهگین مى شوند.

در عـصـر حـکـومـت حـضـرت مـهـدى (ع ) انـسـان هـا بـا مـیـل و رغبت به عبادت خدا روى مى آورند؛ ((یُقبل النّاسُ عَلى العِباداتِ وَالشَّرعِ وَالدِّیانَةِ وَالصَّلا ةَ فِى الجَماعاتِ)).

بنابراین افراد مؤ من و خداجوى که از مبداء شرّ یعنى شیطان فاصله گرفته و به مبداء خـیر و نیکى و پاکى یعنى خداوند نزدیک مى شوند، پیوسته احساس آرامش و امنیت مى کند، همانند فرزندى که مادرش را پیدا کرده و خود را در آغوش او مى اندازد.

اَلا اِنّ اَولیاءَ اللّهِ لا خَوفٌ عَلیهِم وَ لا هُم یَحزنُونَ. (انعام : 48)
5. کمال اخلاقى

رذایـل اخـلاقـى از بـسـتـرهـاى مـهـمّ بحران هاى روحى و روانى به شمار مى آیند. فساد و فـحـشـاء، شـراب ، قـمـار، زنـا و نـاهـنـجـارى هـاى اخـلاقـى از عـمـل شیطان شمرده شده است و شیطان نیز پیوسته پیروان خود را از این راهها به ناامنى روحى و روانى دعوت مى کند. قرآن مى فرماید:

اِنـّمـا یـُریـدُ الشیطانُ اَن یُوقِعَ بَینَکُم العَداوَةَ وَ البَغْضاءَ فِى الْخَمرِ وَ المَیسرِ (مائده : 91)

پـرهـیـز از نـاهـنـجـارى هـاى اخـلاقـى و روى آوردن بـه ارزش هـاى اخـلاقـى ، مـهـم تـرین عـامـل امنیت روحى و روانى اند. کینه توزى ، عیبجویى ، سخریه ، تجسّس ، القاب زشت ، گمان بد، غیبت ، تهمت و... هر کدام عاملى هستند براى شکستن حرمت و شخصیت افراد، از این رو خـداوند با تحریم خون و مال و آبروى مسلمان ، امنیت او را تضمین و تاءمین کرده است و هر چیزى که این موارد را به خطر بیفکند، امنیت و آرامش را از فرد گرفته است .

بـه عـنـوان مـثـال : بـدبینى (سوء الظنّ) نه تنها به حیثیت و آبروى افراد لطمه مى زند بلکه براى خود انسان نیز دنیایى وحشتناک و آکنده از غربت و انزوا فراهم مى سازد. امام على (ع ) فرمود: ((مَن لَم یَحسُن ظَنُّه اَستوحَش مِن کُلّ اَحد))؛ افراد بدبین از همه چیز و همه کس مى ترسند، و نگرانى و هراس جانکاهى بر روانشان چیره شده که پیوسته احساس غربت و تنهایى مى کنند.

در عـصـر حکومت مهدوى (ع ) اخلاق رذیله از دل بندگان بیرون رفته و اخلاق خوب جاى آن مى نشیند.

امـام على (ع ) فرمود: لَو قامَ قائِمُنا اَذهبتِ الشَّحناءُ مِن قُلوب العِباد؛ هـرگـاه قـائم آل مـحـمـد قـیـام کـنـد کـیـنـه هـا از دل بندگان بیرون مى رود.

در آن عـصـر طـلایـى زنـا اتفاق نمى افتد، شرابخوارى از میان مى رود و بغض نسبت به اهل بیت محو مى شود.
6. بالندگى عقل

در حـکـومـت مـهـدى (ع ) عـقـل و اندیشه بندگان خدا به برکت آن حضرت رشد مى یابد امام بـاقـر(ع ) فـرمـود: ((اِذا قامَ قائِمُنا وَضَع یَدهُ عَلى رُؤ وسِ العِبادِ فیُجمَع بِها عقُولَهم وَ تـکـُمل بِها اَحلا مُهم ))؛ آن گاه که قائم ما قیام کند، دست خود را بر سر بندگان (خدا) مى نهد، پـس عـقـل هـایـشـان مـتـمـرکـز مـى شـود و افـکـارشـان را کامل مى کند.

شـایـد مـراد از تـمـرکـز عـقـول ، کـه حـجـت بـاطـنـى اسـت ، ایـنـکـه عـقـل ها، مقهور و مغلوب هوس ها و خواسته هاى نفس نمى شوند، بلکه غالبند، لذا در عصر حـضـرت مـهدى ، ((عقلانیت حقیقى غالب )) حاکم مى شود. همچنان که در روایتى مى خوانیم : اگر عقل آدمى بر هوس او غالب شد، او برتر از فرشته ها مى شود و اگر عقلش مغلوب هوس هایش شد از حیوانات پست تر مى گردد.

ایـن عـقل در ارزیابى خوبى ها و بدى ها، زیبایى ها و زشتى ها، خوبى ها و زیبایى ها را بـر مـى گـزیـند و راهى مى رود که خدا ترسیم کرده و به آن دستور داده است . و آدمى را بـه سـوى خـداونـدى هـدایـت مـى کـند که سرچشمه امنیت هاست همچنان که از امام صادق (ع ) پرسیده شد، عقل چیست ؟

فـرمـود: مـا عـُبـِدَ بـِهِ الرَّحـمـنُ وَ اکـْتـَسـِبَ بـِهِ الجـِنـانُ.

عقل آن است که به واسطه آن خداوند رحمن پرستیده شود و بهشت به دست آید.

امیر مؤ منان (ع ) فرمود: جبرئیل بر آدم فرود آمد و گفت : اى آدم ! ماءمورم تو را در انتخاب یکى از سه چیز مخیّر سازم ، یکى را برگزین و دو تاى دیگر را رها کن .

آدم گفت : آن سه کدام اند؟

جبرئیل گفت : عقل ، حیاء و دین .

آدم گفت : عقل را برگزیدم .

جبرئیل به حیاء و دین گفت : باز گردید و عقل را واگذارید.

آن دو گفتند: اى جبرئیل ! ما ماءموریم هر جا عقل باشد، همراه او باشیم .

جـبـرئیـل گـفـت : خـود دانـیـد و بـالا رفـت .

حـاصـل ایـن دو روایـت آنـکـه هـرگـاه عـقـل و انـدیـشـه بـنـدگـان خـدا کـامـل و رشـد یـافت و حیاء و دین نیز همراه او شدند، دیگر جایى براى بسترهاى ناامنى و تنش باقى نمى ماند.
7. رشد دانش

نـادانـى و در پـى آن خـرافه پرستى ، از بسترهاى مهم ناامنى اجتماعى است . جوامعى که بـى دانـش ‍ و جـهـل در آنها بیشتر است ، ناامنى نیز افزون تر است . برخلاف جوامعى که مـردمـش دانـشـمـنـد و فـرهـیـخـتـه هـسـتـنـد. از ایـن رو در عـصـر مـهـدویـت جهل و نادانى از میان مى رود و علم و دانش به اوج خود مى رسد.

امام صادق (ع ) فرمود:

دانـش بـیـست و هفت حرف (دسته ، بخش ) است . تمامى آنچه پیامبران آوردند، دو حرف بیش نـبـود، و مـردم نـیـز بیش از دو حرف را نشناختند. آنگاه که قائم ما ظهور کند، بیست و پنج حرف دیگر را آشکار نموده و در بین مردم نشر مى دهد، و به آن دو حرف قبلى نیز ضمیمه شده به بیست و هفت حرف بالغ مى گردد.

امام باقر(ع ) فرمود:

... مـردم در زمـان قائم (عج ) از حکمت برخوردار مى شوند تا آنجا که زن در خانه اش به کتاب و سنت پیامبر(ص ) قضاوت مى کند.
نتیجه

فـراهم آمدنِ امنیت فردى و اجتماعى ، نهایت آرزوى حاکمان جوامع انسانى است . مردم در پناه امـنـیـت فـردى و اجـتماعى به رشد معنوى و مادى مى رسند و مى توانند از لحظات عمر خود بـهـتـریـن و بـیـشـتـریـن بـهـره را بـبـرنـد. مـؤ مـنـان بـا آرامـش بـه عـبـادت ، تـحصیل علم و خدمت رسانى مى ایستند و بزه کاران مجبور مى شوند آن جامعه را ترک کنند و یا توبه نموده به راه سعادت انسانى ـ الهى خود بازگردند.

ایجاد امنیت در جوامع ، وابسته به علل و عوامل چندى است که از مهم ترین آنها مى توان به حـاکـمـیـت دیـن خـدا، بـرچـیـده شـدن حـکـومـت هـاى مـتـعـدّد و ظـالم ، ایـجـاد حـکـومـت جـهـانى و عدل گستر، پیشرفت علم ، بالندگى عقل و رفاه فردى و اجتماعى اشاره کرد.

در حـکـومت مهدوى همه عوامل فوق پدید مى یابند و زمینه هاى ناامنى را بر مى چینند و جامه زیـبـاى امـنـیـت را در بـر جـامـعـه مـى کـنـند. بدیهى است در زمان انتظار و در نظام جمهورى اسـلامـى نـیز به هر میزان عوامل زمینه ساز امنیت فراهم آیند، جامعه ما به جامعه زمان ظهور حضرت ولى عصر، شباهت بیشترى پیدا خواهد کرد و چه بسا در سرعت بخشیدن به ظهور نیز مؤ ثر باشد.

تبلیغات