چکیده

توجه به ماهیّت و تبار تاریخى انقلاب اسلامى ، نشان مى دهد که آرمان و رسالت اصلى آن ، همان آرمان و رسالت نهضت انبیاء ـعلیهم السلام و دین مبین اسلام است . براساس منطق آیـنـده شـنـاسـى و آینده پردازى و برنامه ریزى راهبردى ملى ، همانا طراحى ، تصویب و ابـلاغ ((سـنـد چـشم انداز بیست ساله نظام ))، گامى اساسى در توسعه درونزاد دینى و متناسب با آرمانها و اهداف انقلاب اسلامى براى زاد بوم و خاستگاه آن یعنى ایران محسوب مى شود. تـحـقـق کـامل اهداف تعیین شده در این سند، مى تواند جامعه را به آرمانهاى انقلاب اسلامى بـسـیار نزدیک کند. همچنین تحقق سند چشم انداز بیست ساله ، براساس منطق راهبردى حاکم بر این سند و ابعاد راهبردى تحقق کامل و بهینه آن ، موقعیت ایران را از یک قدرت منطقه اى نسبى به قدرت بزرگ منطقه اى محور ارتقاء مى دهد و در نتیجه کسب امنیت و ثبات پایدار از طـریق تعامل دو وجهى راهبرد توسعه و راهبرد امنیت ملى ، زمینه پرداختن جدى و مطمئن به آرمـانـهـاى اسـلامـى و انـقـلابـى در وراى مرزهاى جغرافیایى انقلاب را به خوبى فراهم خواهد کرد.

متن

در طـى دوران مـعـاصـر، بـه ویـژه دهـه هـاى اخـیـر، مـدرنـیـته یا نوسازى اجتماعى در اوج شـکوفایى و سیطره خود بر حوزه هاى فکرى ، فرهنگى ، سیاسى ، اجتماعى و اقتصادى بـود و در مـسـیـر مـعـرفى خود به عنوان یک ((فراگفتمان غالب )) و بى رقیب ، مصائب و گرفتارى هاى فراوانى را براى جامعه جهانى به همراه آورد.

وقوع دو جنگ جهانى دهشتناک و خانمانسوز، تقسیم جهان به دو بلوک استعمارى و استکبارى زیـاده خواه و رقیب برمبناى مادیت محض و حذف اخلاق و فضیلت و معنویت از عرصه سیاست و تـدبـیـر امـور جـامعه و جهان ، تعدى ها و دست اندازى هاى بى پایان هر یک از دو بلوک شـرق و غـرب بـر عـلیـه مـنـافع مادى و معنوى ملت هاى کوچک تر و ضعیف تر از جمله این مصائب و گرفتارى ها بوده است .

افـزون بـر آن ، مـدرنـیـتـه بـا اتـکـا بـه ((عـلم )) و ((عـقل ))، ایدئولوژى جدیدى بنا نهاده بود که در فضاى گفتمانى خاص خود، آن را حقیقت محض و غیر قابل تردید مى دانست و با تکیه بر نوعى جزم گرایى (Determination) پیروى از این ایدئولوژى را نیز سرنوشت محتوم بشریت معرفى مى کرد.

در چنین فضاى گفتمانى مسحور کننده اى ، انقلاب اسلامى با ساختار شکنى تئوریک خود، در یـکـى از حـسـاس ترین و بى بدیل ترین مناطق ژئوپلتیکى و ژئواستراتژیکى جهان بـه وقوع پیوست و با طرح شعار محورى ((نه شرقى ، نه غربى ، جمهورى اسلامى )) راهـى نو فراروى آزاداندیشان و مصلحان جامعه جهانى ، به خصوص ملت هاى تحت ستم و مسلمان و بالاتر از همه نظریه پردازان مباحث توسعه قرار داد.

بـا تـوجـه بـه این که نظام جمهورى اسلامى مستقر در ایران یکى از دستاوردهاى بارز و برجسته انقلاب اسلامى است و این نظام هم با تدوین سند چشم انداز بیست ساله خود، افق ویـژه اى را در فـراگـرد راهبرد ملى خود ترسیم نموده ، با این پیش فرض که تحولات کـلان تـوسـعـه در ایـران مـى تـوانـد تاءثیر مستقیم بر پیشبرد رسالت و آرمان انقلاب اسلامى داشته باشد، این سؤ ال اساسى مطرح مى شود که :

((تـحـقـق سـنـد چـشم انداز بیست ساله ایران ، انقلاب اسلامى را در افق 1404 ش . در چه شـرایط و موقعیتى قرار خواهد داد؟)) این نوشتار، براى پاسخگویى به پرسش فوق ، بـا بـهـره گـیـرى از روش ‍ توصیفى ـ تحلیلى ، و با توجه به ماهیت و تبار تاریخى انـقـلاب اسـلامـى ، ضـمـن بـیـان رسـالت و آرمـانـهـاى انـقـلاب و تحلیل گفتمانهاى غالب طى سه دهه گذشته وشرایط تدوین سند چشم انداز و با تکیه بـر روش هـاى مـتـنـاسـب آیـنـده شـنـاسـى و آیـنـده پـردازى ، مـوقـعـیـت احـتـمـالى قابل تصور براى انقلاب اسلامى را در شرایط تحقق سند چشم انداز بیست ساله ترسیم مى کند و در پایان نیز توصیه ها و پیشنهادهایى براى شناخت بهتر نقش سپاه پاسداران انـقـلاب اسلامى در این فرایند ـ به عنوان نیروى راهبردى دفاعى انقلاب اسلامى ، ارائه مى کند. ـ ان شاء اللّه ـ
1. ماهیت و تبار انقلاب اسلامى

بـه دلیـل ویـژگـى هاى منحصر به فرد انقلاب اسلامى ، نمى توان آن را با هیچ یک از الگـوهـا و تـئورى هـاى بـرسـاخـتـه از مـطـالعـه انـقـلاب هـاى بـزرگ مـعـاصـر، تـحـلیل و توصیف نمود. زیرا، به لحاظ ماهوى ، این انقلاب ، از جنس نهضت انبیاء ـ علیهم السـلام ـ در طـول تـاریـخ بـوده کـه بـا جـامـعـیـّت و خـاتـمـیـت اسـلام ، بـه اوج کـمـال خـود رسـیـده اسـت . بـه لحـاظ تـبـارشـنـاسـى تـاریـخـى نـیـز، حـاصـل تـجـارب فـکـرى ، سیاسى و اجتماعى چهار رویداد بزرگ تاریخ معاصر ایران ، یـعـنـى جـنـبـش تـحریم تنباکو (1309 ق )، نهضت مشروطه خواهى (1324 ق )، نهضت ملى شـدن نـفـت (1332 ش ) و قـیام خونین پانزده خرداد (1342 ش ) مى باشد. علاوه بر آن ، بازگشت دوباره به اسلام اصیل و تفسیرى تازه از آموزه هاى دینى با هدف فرهنگ سازى و تمدن پردازى پست مدرن برمبناى اندیشه ناب اسلامى و پرهیز از پیروى کورکورانه از تئورى ها و مدل هاى نوسازى اجتماعىِ مبتنى بر الحاد و مادیت شرقى و یا مادیت سکولار و سـرمـایـه دارى لیـبـرال غـربـى ، زمـیـنـه سـاز اصـلى شکل گیرى و پیروزى انقلاب اسلامى بوده است .97

در ایـن مـیـان ، الگـوى اصـلى احـیـاگـرى اسـلامـى ، بـراى انـقـلاب اسـلامـى و رهـبـران اصیل و صدیق آن ، به ویژه معمار پیر و سرفراز آن ، خمینى کبیر(س )، حماسه جاودانه و بى بدیل عاشورا بوده است .

با این توضیح ، رسالت انقلاب اسلامى را به صورت زیر مى توان عنوان کرد: ((نفى نظام سلطه و استکبارى حاکم بر جهان و ایدئولوژى و فرهنگى که این نظام ترویج مى کـنـد، ارائه الگـوى برتر فرهنگى ـ تمدنى هماهنگ با مقتضیات فطرى بشر و نیازهاى جـهـان مـتـرقـى در بـستر زمان مبتنى بر اسلام ناب محمدى ، پیشبرد آرمان مهدویت و طلایه دارى حوزه فرهنگى ـ تمدنى اسلام به منظور احیاى دوباره آن )).
2. نهادى سازى دین در عینیت جامعه ؛ آرمان اصلى انقلاب اسلامى :

در یک تعریف جامع نگرانه (Inclusive) که با متن دین و تعاریف اندیشوران مسلمان از دین نـیـز هـماهنگ تر است ، دین را مى توانیم به صورت زیر تعریف کنیم : ((مجموعه باورها (عقائد)، ارزش ها (اخلاقیات )، مناسک و رفتارها (احکام و عبادات ) که ریشه در وحى الهى و فـطـرت انـسـانـى داشـته و ابعاد مختلف وجودى انسان را دربرمى گیرد و در عرصه هاى مـخـتـلف زنـدگـى دنـیـوى و اخـروى او تـجلى مى یابد تا فلاح و رستگارى او را تاءمین کند.))98

بـراى دیـن ، بـه ایـن مـعـنـى ، پـنـج مـرتـبـه بـه شـرح زیـر قائل شده و براى هر مرتبه نیز تعریفى خاص ‍ ارائه کرده اند:

یـکـم ـ دیـن نـفـس الا مـرى : دیـن در ایـن مرتبه ، عبارت است از آنچه که در علم الهى و مشیت ربـانـى بـراى هـدایـت گـوهر مشترک انسانى (فطرت ) و صیرورت او به سوى فلاح و رستگارى وجود دارد.

دوم ـ دیـن مـرسـل : مـرتـبـه اى نـازل تـر از دیـن نـفـس الا مـرى و شـامـل مـعـارفـى اسـت کـه از سوى خداوند متعال براى هدایت انسان در موقعیت هاى عصرى و مـکـانـى خـاص بـه واسـطـه رسـولان و پـیـامـبـران ، ارسال شده ، و جامع ترین ، کامل ترین و آخرین آن ، دین مبین اسلام است .

سـوم ـ دیـن مـسـتـنـبـط: پـس از خـتـم نـبـوت و غـیـبـت امـام مـعصوم (ع ) که تبیین و اجراى دین مـرسـل را در مـتن جامعه بشرى برعهده دارند، تفقّه در دین و فهم و استنباط پیامها و معارف دیـنـى از طـریـق مـراجـعـه عـقـلى یـا نـقـلى بـه مـتـن دیـن مـرسـل مـیـسـر مـى شود. آنچه از این طریق براى محققان دین پژوه کشف و استنباط مى شود، همان دین مستنبط است .

چـهـارم ـ دیـن مـقـبـول : پـس از فـهم و استنباط پیامها و معارف دینى و عرضه آن به جامعه مـکلفان و مخاطبان دین ، بسته به میزان وجود زمینه و آمادگى لازم در مخاطبان از یک سو و توفیق اقناعى و انگیزانندگى مروجان فرهنگ و معارف دینى از سوى دیگر، دین مستنبط و عرضه شده ، مورد اقبال ، توجه و پذیرش و باور مخاطبان دین قرار مى گیرد. دین را در این مرتبه ، ((دین مقبول )) مى نامیم .99

پـنـجـم ـ دیـن نـهـادى : هـنـگـامـى کـه دیـن مـقـبـول بـه یـک گـفـتـمـان غـالب و فـراگـیـر تـبدیل شد، در نگرشها و ایستارهاى فردى و ساختارهاى اجتماعى تاءثیر مى گذارد و در عـیـنـیـت زنـدگى فردى و جمعى مکلفان نهادینه مى شود و در نمادها و نمودهاى فرهنگى و تمدنى تجلى مى یابد. دین را در این مرتبه دین نهادى مى نامیم .

بـایـد گـفـت آرمـان نـهایى و هدف غایى در فرایند اسلامى سازى جامعه ، تفقه و استنباط حقایق و آموزه هاى اصیل دین مرسل ، فهم و تفسیر روزآمد آن ـ براساس اراده شارع مقدس و تـبـیـیـن خـانـدان وحـى ـ سـپـس تـبـدیـل فـهـم ها و استنباطها به پیامها و تفسیرهاى روزآمد مـوقـعـیـّتـى ، عـصـرى و مـوضـوعـى و تـرویـج آنـهـا در مـیان جامعه مکلّفان ، و سرانجام اقبال ، باور و عمل به این پیامها از سوى مکلّفان در سطح ایستارهاى فردى و ساختارهاى اجـتـمـاعى است . نتیجه این باور و عمل به پیام هاى دین ، در قالب فرهنگ و تمدن اسلامى تجلّى خواهد کرد.

در نـمـودار شـماره (3)، که به نوعى دکترین کلان توسعه برمبناى دین را نشان مى دهد، هـر چـه سـطـح هـمـپـوشـانـى دوایـر چـهـارگـانـه دیـن مرسل ، دین مستنبط، دین مقبول و دین نهادى شده بیشتر باشد (منطقه هاشور خورده )، جامعه به لحاظ اسلامى توسعه یافته تر ارزیابى خواهد شد.

نمودار شماره (3): دکترین کلان توسعه دینى ؛ سطح انطباق دین نهادى شده با دین

مـقـبـول ، دیـن مـقـبـول بـا دیـن مـسـتـنـبـط و دیـن مـسـتـنـبـط بـا دیـن مُرسل

بر این مبنا، براى درک عمیق تر از موضوع ، به معرفى اجمالى دکترین توسعه دینى و مراحل گذار از جامعه جاهلى (جامعه غیر دینى و غیر توسعه یافته از منظر دین ) به جامعه اسلامى (دینى ) توسعه یافته مى پردازیم .
3. مراحل گذار از جامعه جاهلى به جامعه توسعه یافته دینى

از منظر جامعه شناختى دینىِ توسعه ، مراحل توسعه جامعه را به صورت زیر مى توان در نظر گرفت :
1 ـ 3. جامعه جاهلى

جامعه در این مرحله ممکن است حتّى به لحاظ ((رشد تمدنى )) مراحلى از پیشرفت و توسعه را نـیـز پـشـت سـر گـذاشـتـه بـاشـد. امّا، از منظر دین و از بعد ((رشد تاءلّهى )) در عهد ((جاهلیت )) و در ((ضلال مبین )) است !

قرآن کریم با صراحت تمام اعلام مى کند که :

هـُوَ الَّذِی بـَعـَثَ فـِی الْاءُمِّیِّیـنَ رَسـُولاً مـِنـْهـُمْ یـَتـْلُوا عـَلَیـْهِمْ اَّیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِن کَانُوا مِن قَبْلُ لَفِی ضَلاَلٍ مُبِینٍ. (جمعه : 2)

((ضـلال مـبـیـن ))، مـصـداق کـامـل تـوسـعـه نیافتگى از منظر دین به ویژه در بعد ((رشد تـاءلهـى )) انـسـان اسـت . چـنانکه رسول گرامى اسلام نیز فرموده است که : ((من بین دو جاهلیت برانگیخته شده ام که آخرى از آن بدتر از اولى مى باشد.))100 و امام باقر(ع ) نـیـز تـاءکـیـد فـرمـوده اسـت کـه : ((هـمـانـا مـردم بـعـد از ارتحال رسول خدا(ص )، به وضع اهل جاهلیت برگشتند.))101

و امام على (ع ) نیز در عهد خلافت (ظاهرى ) خود نهیب برمى آورد که :

((هـمـچـون بـدخـویـان جـاهـلیـت نـبـاشـیـد کـه نـه در دیـن فـهـم دارنـد و نـه شـنـاسـاى کردگارند.))102
2 ـ 3. جامعه در حال گذار با نظام اسلامى

جامعه در این مرحله ، اسلام را پذیرفته و نظام جامع مدیریت و اداره خود را برمبناى اسلام تنظیم کرده و ساماندهى نموده است .

بـراى کـارکـرد صحیح و بسامان این نظام ، تعامل فکرى ـ فرهنگى و کارکردى سه قشر اصـلى جامعه ضرورى است . این سه قشر عبارتند از: نخبگان فکرى ، نخبگان ابزارى و توده مردم .

کـارکـرد اصـلى نـخـبـگـان فـکـرى ، تـفـقـّه در دیـن ، اسـتـنـبـاط مـعـارف و آمـوزه هـاى اصـیـل دیـنـى و تـولیـد دانـش و نرم افزار لازم براى پاسخگویى به نیازهاى اصلى و اساسى جامعه در موقعیتهاى زمانى ، مکانى و موضوعى گوناگون است .

کارکرد اساسى نخبگان ابزارى ، دریافت و تلقى صحیح دانش و نرم افزار تولید شده تـوسـط نـخـبـگـان فـکـرى در پـارادایـم انـدیـشـه و فـرهـنـگ دیـنـى و انـتـقـال آن بـه تـوده هـاى مـردم عـادى از یـک سـو و طـراحى و برنامه ریزى و اداره جامعه براساس این دانش و نرم افزار از سوى دیگر است .

مـضـافـاً آنـکـه این قشر از نخبگان و خواص جامعه وظیفه کارکردى بسیار مهم دیگرى نیز دارنـد و آن شـنـاسـایى مسائل ، مشکلات و موضوعات اساسى عصرى و زمانى ، تجزیه و تـحـلیـل ، طـبـقه بندى ، اولویت سنجى و نهایتاً عرضه به نخبگان فکرى است تا براى آنـهـا نـیـز پـاسـخـهـاى مـتـنـاسـب بـا فـرهـنگ و اندیشه دینى و مقتضیات زمانى ، مکانى و موضوعى تولید شود.

تـوده هاى عادى مردم هم یا زمینه و امکان و فرصت تفقّه و استنباط مستقیم و بى واسطه دین و مـعـارف دیـنـى را ندارند و یا برحسب ضرورت در سایر زمینه هاى مورد نیاز جامعه به کـسـب دانـش و تـجـربـه و تـخـصـص مـشـغـول انـد. ایـنـان در تعامل با نخبگان ابزارى و در فرایندهاى آموزشى و پرورشى و جامعه پذیرى فرهنگى ، جریان مستمر استماع پیامهاى دینى ، قبول و باور و اِتّباع از آنها در زندگى فردى و جـمـعـى خـود ضـمـن تحقق نهادى سازى دین در جامعه ، در تحرک اجتماعى خود، به مرور در زمره فرهیختگان و نخبگان قرار مى گیرند.

بـه ایـن تـرتـیـب ، با استمرار و پویایى و بالندگى نهادینگى دین ، به مرور جامعه دچـار تـحـول ، ارتـقـاء و تـکامل شده و با تحرک اجتماعى که در قشرهاى سه گانه پیش گـفته حاصل مى شود، از سطح و عمق توده هاى عوام کاسته شده و به سطح و عمق خواص و نخبگان افزوده مى شود.
3 ـ 3. جامعه در حال توسعه با دولت اسلامى

با ارتقاء و تکامل فکرى ، فرهنگى و کارکردى جامعه و استمرار فرایند نهادینگى دین ، امکان نهادسازى ، اصلاح ساختارها و کارکردها ـ به ویژه در نظام سیاستگذارى و اجرایى جـامعه ـ در تمام سطوح فراهم مى شود و جامعه به لحاظ توسعه یافتگى دینى یک گام به جلو مى نهد و علاوه بر نظام رسمى مستقر، دولت دینى و نهادهاى برآمده از آن نیز، هم بـه لحـاظ نـظـرى و تـئوریـک و هـم بـه لحـاظ عـمـلیاتى ، اجرایى و رفتارى خود را با انـدیـشـه و فـرهـنـگ الهـى مـنـطـبـق مـى سازد و شتاب توسعه یافتگى را به طور مضاعف افزایش مى دهد.
4 ـ 3. جامعه توسعه یافته اسلامى

بـا اسـتـمـرار جـریـان تـوسـعـه درونـزاد دیـنـى و مـبـتـنى بر مقتضیات عصرى ، مکانى و موضوعى و بهبود شاخص هاى توسعه یافتگى ، جامعه به لحاظ نظام فلسفى ـ ارزشى و سـیـاسـى ـ اجـتـمـاعـى مـسـتقر صبغه اسلامى مى گیرد، دولت و نهادهاى برآمده از آن در تئورى و عمل خود را با فرهنگ و اندیشه دینى هماهنگ مى سازند و فرایند نهادینه سازى دیـن در ایـسـتـارهـاى فـردى و سـاخـتـارهـاى اجـتـمـاعـى اعـم از نـهـادهاى دولتى و یا مدنى کـامـل مـى شـود و دیـن بـه صـورت فرهنگ و تمدن با ممیزات اصلى خود، تجلى عینى مى یابد.
5 ـ 3. جامعه برین و آرمانى اسلامى

ایـن جامعه که در شرایط حاکمیت دولت حقه کریمه و در عصر ظهور تحقق مى یابد، جامعه اى اسـت کـه بـه واقـع آن را مـى تـوان جـامـعـه صـالحان ، مؤ منان و متقین نامید. قشربندى اجـتـمـاعـى و ضریب توسعه یافتگى در این جامعه به کلى متفاوت و به گونه اى دیگر اسـت . ایـن جـامـعه که با ((حیات طیبه )) همراه است ، از نظر شاخص هاى توسعه یافتگى دیـنى مانند: علم ، ایمان ، تقوا، عمل صالح و به لحاظ قشربندى اجتماعى ، بیشتر نوعى طـیـف بـنـدى خـطـى عـمـودى را مـى پـذیـرد تـا قـشـربـنـدى اجـتـمـاعـى هـرمـى را. بـه دلیل این که این شاخص ها مقول به تشکیک هستند و افراد جامعه بسته به تلاش و استعداد خـود مـى تـوانـند از مراتب علم ، ایمان و تقواى متفاوتى برخوردار باشند و در مسیر سیر الى اللّه ، مـیزان تقرب آنان به خداى متعال با یکدیگر متفاوت خواهد بود. نمودار شماره (2)، فرایند تحول و توسعه جامعه جاهلى به جامعه برین اسلامى را نشان مى دهد.

نمودار شماره (2): فرایند تحول و توسعه جامعه جاهلى به جامعه برین
4. آینده شناسى و زمینه هاى تدوین سند چشم انداز بیست ساله نظام
1 ـ 4. آینده شناسى و آینده پردازى

آیـنـده نـگـرى ، بـه دیـریـنـگـى خـودآگـاهى تاریخى آدمى است . در شرایط کنونى هم ، تـوانـمـنـدتـرین مکتب هاى فلسفه علم ، قدرت پیش بینى را از ویژگى هاى قطعى علوم و گزاره هاى علمى مى دانند.

در دانـش مدیریت نیز ـ به ویژه مدیریت راهبردى ـ جبرگرایى تاریخى ـ اجتماعى و انواع دیگر تاریخ ‌گرایى و جزم اندیشى جایى ندارد.

علاوه بر آن فیلسوفان ، مصلحان اجتماعى ، سیاستمداران ، عارفان و حتّى سوفسطائیان و آنـارشـیست هاى هرج و مرج طلب نیز هر یک به گونه اى به آینده و آینده شناسى نظر داشته اند.

در ایـن زمـینه ها مى توان از ((شهر خداى )) آگوستین قدیس ، ((مدینه فاضله )) ابونصر محمد فارابى ، ((شهر آفتاب )) کامپلانلار و ((اتوپیاى )) مور نام برد و تلاشهاى ((ابن خـلدون ))بـراى تـبـیـیـن عـلمـى از نـیـروهـاى مـحـرکـه جـوامـع و عـوامـل تـاءثـیـرگـذار و آیـنـده سـاز آن و کـتـاب ((جـمهورى )) فیلسوف نامدار یونانى ، افلاطون را نیز به خاطر آورد.

صرف نظر از دیدگاههاى ابراز شده درباره آینده و آینده پژوهى ، شناخت دقیق آینده بر دو پایه اساسى استوار است :

الف . قـبـول ایـن پـیـش فـرض کـه آیـنـده ادامـه حـال اسـت ؛ چـنـانـکـه حـال اسـتـمـرار گـذشـتـه مـى بـاشـد. بـه لحـاظ سـیـسـتـمـى ایـن اصـل مـى گـویـد: بـا دانـسـتـن حـالت یـک سـیستم در هر زمان و آگاهى نسبت به چگونگى تحول آن ، مى توان حالت هاى آتى آن سیستم را نیز تعیین یا پیش بینى کرد.

ب . شناخت دقیق همه اجزاى سیستم و کارکرد آنها و چگونگى میان کُنش اجزاى سیستم با هم و مـجـمـوعه سیستم با عوامل پیرامونى و محیط تعاملى آن . آینده شناسان ، با گرایش هاى گـونـاگـون فـلسـفـى ـ ارزشـى و یـا بـرخـورد پـراگـمـاتـیـسـتـى و عـمـلگرایانه با مـسـائل مـهـم سـیـاسـى ـ اجـتـمـاعـى ، بـا آیـنـده و آیـنـده شـنـاسـى روبـرو مـى شوند و در تحلیل و پیش بینى آن نیز از روش هاى گوناگونى بهره مى گیرند.

ایـن روش هـا، در طـیـف گـسـتـرده اى از تـحـلیـل سـیـاسـى ـ اجـتـمـاعـى بـه هـمـراه تـخـیـّل و تـصـویـرسـازى از آیـنـده تـا تـحـلیـل هـاى آمـارى و پردازش هاى رایانه اى و الگـوپـردازى هـاى پـیـچـیـده بـا اسـتـفـاده از نـرم افـزارهاى هوش مصنوعى و فرمولهاى پـیشرفته ریاضى را شامل مى شود و بر پایه آنها، تلاش براى تصمیم هوشمندانه و آگاهانه در برابر آینده شکل مى گیرد.
گرایش هاى عمده در آینده شناسى :

در برخورد با آینده ، دو گرایش عمده را مى توان معرفى کرد:

یـکـم : گـرایـش تـکیه بر وضع موجود؛ این گرایش عمدتاً نگرشى کاوشى ـ توصیفى براى شناخت آینده محتمل بر پایه شرایط موجود دارد.

دوم : گـرایـش تـاءکـیـد بـر وضـع مطلوب ؛ این گرایش که مى توان آن را گرایش آینده سـاز هم نامید، بر آن است تا با تصویرسازى از آینده مطلوب و مرجّح تصمیم هاى ویژه اى را براى دستیابى به آینده مورد نظر توصیه کند.

بـراى پـیش بینى آینده نیز روش هاى متنوعى بر پایه پیش فرض هاى گوناگون و در جهت اهداف گوناگون مى توان در نظر گرفت . در اینجا به سه روش اشاره مى کنیم :

1. بـا فـرض هـمـسـانـى رویـدادهـاى گذشته و آینده و تصویرسازى از آینده به وسیله تحلیل رویدادها و روندهاى گذشته .

2. احـصـاء هـمـه مـتـغـیرهاى ذى دخل در یک پدیده یا سیستم و توجه به کارکرد همه اجزاى سـیـسـتـم و مـیـان کـنـش آنـهـا و کـارکـرد مـجـمـوعـه سـیـسـتـم و تـعـامـل آن بـا مـحـیـط تـعـامـلى خـود و تـجـزیـه و تحلیل آنها و تصویرپردازى از آینده محتمل .

3. تـوجـه بـه جـنـبـه هـاى کـلیـدى وضـع مـوجـود و وضـعـیـت هـاى آتـى مـحـتمل ، بهره گیرى از داده پردازى هاى رایانه اى و یا خلق الگوهاى خاص براى شبیه سازى آینده و مطالعه رفتار الگوهاى ساخته شده و بررسى پیامدهاى احتمالى آن .

از منظر گونه شناسى آینده پردازى نیز به سه گونه عمده اشاره مى کنیم :

الف . آیـنـده پردازى آرمانشهرى و پادآرمانشهرى ؛ در این گونه از آینده پردازى ، ضمن تـرسـیـم وجـه آرمـانـى و کـمـال مـطـلوب بـر پـایـه بـاورهـاى فـلسـفـى ـ ارزشـى مـورد قبول ، آینده مرجّح و مورد نظر به تصویر کشیده مى شود.

ب . تـرسـیـم خـط سـیـر تـمـدنـى ؛ در ایـن گـونـه از آیـنـده پـردازى ، بـر پـایـه تحلیل هاى خاص از آغاز و انجام تاریخ ، خط سیر خاصى براى تمدن ترسیم مى کنند و بـا تـعـیـیـن مـوقعیت سیستم و جامعه دراین خط سیر تمدنى ، تصویر آینده مورد نظر و یا محتمل را براى آن به دست مى دهند. تحلیل هایى که مارکسیست ها و یا نظریه پردازانى از قبیل فرانسیس فوکویاما ارائه کرده اند، از جمله این نوع آینده پردازى است .

ج . تـحلیل آینده جهان بر پایه داده هایى از تحولات دانش ، فناورى ، صنعت و به ویژه حـوزه ارتـبـاطـات و اطـلاعـات و تـعـامـلات فـرهـنـگـى . در ایـن نـوع تحلیل ها، سمت و سوى تحولات و مسائل راهبردى مربوط به رشد و توسعه جهانى ، با ایـن پـیـش فـرض کـه نوعى هم پیوندى و وابستگى روزافزون میان اجزاى سیستم جهانى وجـود دارد، تـحـلیـل و تـعـیـیـن مـى شـود. تـحـلیـل هـایـى از قـبـیـل ((شـوک آیـنـده )) و ((مـوج سـوم )) از آلویـن تـافـلر (1970) و یـا دیـدگـاه دانـیـل بل (1972) درباره ظهور جامعه ((پسا صنعتى )) و مانند آن را مى توان از این سنخ آینده پردازى ها به شمار آورد.

در یـک جـمـع بـندى کلى مى توان گفت ، صرف نظر از همه دیدگاههاى مطرح شده ، آینده پردازى در صورتى مى تواند معنى داشته باشد که :

اوّل ، روابط واقعى میان متغیرهاى تاءثیرگذار را بشناسیم .

دوم ، وضـع مـوجـود یـک سـیـسـتـم و نـحـوه تـعـامل آن را با محیط پیرامونى آن به درستى توصیف و تحلیل کنیم .

سوم ، چگونگى و فرایند صحیح تحول از حال به آینده را بدانیم .

بـدیـن تـرتـیـب اسـت کـه ایـجـاد ارتباط شایسته میان ((مطلق و نسبى ))، ((هست و باید))، ((دانش و ارزش )) و بستر سازى براى پیشبرد رسالت یک نظام در جهت آرمانهاى آن و پى ریـزى شـالوده هـاى اسـتـوار و عـقـلانـى بـراى تـحـقـق اهـداف مـرحله اى منظور شده براى دستیابى به آینده اى که ترسیم شده ممکن خواهد بود.103

پرواضح است که تا پیش از تدوین سند چشم انداز رویکرد آینده پژوهى ، آینده شناسى و آیـنـده پـردازى مـتـنـاسـب بـا رسـالت هـا و آرمانهاى انقلاب اسلامى بر فضاى راهبردى برنامه هاى کلان توسعه حاکم نبوده است .

ولى چنانکه در ادامه ملاحظه خواهیم کرد، در سند چشم انداز بیست ساله چنین رویکرد منطقى مورد توجه بوده است .
2 ـ 4. زمینه هاى تدوین سند چشم انداز بیست ساله نظام :

پس از پیروزى انقلاب اسلامى ، چهار برنامه پنج ساله توسعه همه جانبه براى کشور تـهـیـه و تـدارک شـده کـه سـه بـرنـامـه اول اجـرا شـده و بـرنـامـه چـهـارم نـیـز در حال اجرا است .

بـه گـفـتـه دسـت انـدر کـاران ایـن بـرنـامـه هـا، بـرنـامـه اول تـوسـعـه ، بـیـشـتر مجموعه اى از آرزوهاى مدیران وقت بوده و منطق راهبردى و یا حتى برنامه ریزى خاصى بر آن حاکم نبوده است .

در بـرنـامـه دوم توسعه نیز باتوجه به سطح دانش ، مهارت و تجربه نظام مدیریت و بـرنـامـه ریـزى مـوجـود کـشـور از یک سو و تردید در روش ها و مقررات بودجه ریزى و مـدیـریـت بـاقى مانده از نظام پیش از انقلاب از سوى دیگر، از جمله موانع اساسى براى تهیه یک سند جامع و علمى براى توسعه بوده است .104

بـرنـامـه سـوم تـوسـعـه نـیـز بـه شـدت از خـلا تـحـلیـل هـاى راهـبـردى و نـبـود مـدل و الگوى بومى و درونزاد توسعه متناسب با رسالت و آرمانهاى انقلابى و اسلامى رنـج مـى بـرد و چـارچـوب هـاى تئوریک و شاخص هاى مورد استفاده براى توسعه را همان چـارچـوب و شـاخـص هـاى تـوصـیـه شـده از سـوى بـرنـامـه تـوسـعـه ملل متحد (D.N.U) انتخاب کرده است .105

بـرنـامـه چـهـارم تـوسـعـه نـیـز کـه در اوج اقـتـدار و حـاکـمـیـت گـفـتـمـان اصـلاحـات و تجدیدنظرطلبى در مبانى و اهداف انقلاب اسلامى تهیه و در مجلس ششم با شتاب و عجله غـیر عادى ـ ظرف کمتر از دو هفته ـ به تصویب رسید، در کلیت خود، همان تداوم و استمرار برنامه سوم توسعه با تغییراتى اندک و عمدتاً صورى است .

بـراى درک بـهـتر شرایط حاکم بر نظام برنامه ریزى و مدیریت کلان مباحث توسعه در کشور بهتر است نگاهى بسیار گذرا و اجمالى به گفتمانهاى حاکم طى سه دهه گذشته داشـتـه بـاشـیـم تـا از خلال آن ، ضرورت ها و زمینه هاى طراحى و تدوین سند چشم انداز بیست ساله نظام را بهتر شناسایى کنیم :
1 ـ 2 ـ 7. گفتمانهاى حاکم طى سه دهه از عمر انقلاب اسلامى :

از آنجا که روند تکاملى و طبیعى هر انقلابى ناگزیر از عبور از چهار مرحله ((استقرار))، ((تثبیت ))، ((رشد)) و ((بلوغ )) است ، ملاحظات راهبردى ملى ایران پس از پیروزى انقلاب اسلامى را در قالب پنج گفتمان زیر مى توان مورد توجه و مطالعه قرار داد:

الف . گفتمان ((بسط محور))

ب . گفتمان ((حفظ محور))

ج . گفتمان ((رشد محور))

د. گفتمان اصلاحات و ((تکثر محور))

ه‍ . گفتمان ((توسعه درونزاد دینى )) و ((عدالت محور))

در گـفـتـمـان بـسـط مـحور، سیاست هاى ((اعلامى )) و ((اعمالى )) در طى سالهاى پیروزى انـقـلاب تـا اواخـر 1360 ه‍.ش . بـیـشـتـریـن قرابت و همخوانى را با آرمانهاى انقلابى و فلسفه انقلاب اسلامى داشته است .

در ایـن گـفتمان ، گسترش ارزش هاى اسلامى در تمام عرصه هاى جامعه مورد توجه بوده اسـت . امّا، شروع جنگ هشت ساله ، نظریه ((امنیت و منافع امت اسلامى )) را به چالش طلبید و شـرایـط را بـه گـونـه اى فـراهـم سـاخـت کـه به ناچار حفظ اسلام و نظام اسلامى در اولویت اهداف راهبردى ملى قرار گرفت .

در طـول دوران هـشـت سـاله دفـاع مـقـدس که گفتمان ((حفظ محور)) بر فضاى راهبردى ملى حـاکـم بود، فضاى کلى حاکم بر مدیریت جنگ شاهد تولد، پویایى و بالندگى فرهنگ جدیدى بود که به ((فرهنگ بسیجى )) شهرت یافت .

با پذیرش قطعنامه و اعلام آتش بس در جبهه هاى نبرد و رحلت جانگداز رهبر کبیر انقلاب ، حضرت امام خمینى (ره )، دوره جدیدى شروع شد که گفتمان ((رشد محور)) را بر فضاى راهـبـردى ملى حاکم ساخت و تا اندازه اى از ابعاد ایدئولوژیک راهبردهاى ملى کاسته شد و فضاى فرهنگى ـ مدیریتى کشور با فرهنگ بسیجى فاصله گرفت .

در این گفتمان ، اولویت ها و اهداف راهبردى ملى به قرار زیر بوده است :

ـ ترمیم خسارات جنگ تحمیلى ،

ـ دستیابى به توسعه از طریق افزایش رشد اقتصادى

در این دوران ، که به دوران سازندگى نیز اشتهار یافته ، تاءکید اصلى بر جنبه هاى ثـبـات سیاسى ـ اجتماعى و رشد و توسعه اقتصادى و فراهم ساختن زیر ساخت ها و زمینه هاى مورد نیاز این بُعد از توسعه بوده است .

نـگـاه تـک بعدى به مساءله توسعه ، غفلت از آرمانهاى بلند فرهنگى ، سیاسى و معنوى انـقـلاب و بـى توجهى به شرایط و مقتضیات بومى و ملى در گزینش الگوها و نظریه هـاى تـوسـعـه ، شـرایـط را بـه سـمـتـى برد که با انتخابات ریاست جمهورى در خرداد 1376، گفتمان جدید ((تکثر محور)) با رویکرد اصلاح طلبانه و رفتارهاى شالوده شکن و تجدیدنظر طلب در همه مبانى واهداف اصلى و اساسى انقلاب و نظام اسلامى در عرصه هاى سیاست ، اجتماع و فرهنگ را از جانب کارگزاران ارشد نظام به نمایش گذاشت .

این بار، برخلاف دوران سازندگى ، تاءکید اصلى و افراطى بر ((توسعه سیاسى )) و بـازسـازى فـرهـنـگى ـ آن هم از نوع اصلاح طلبانه آن ـ بود و باز هم از سایر ابعاد تـوسـعـه و امـنـیـت راهـبـردى ملى به عمد یا به سهو غفلت مى شد. تاءسف آورتر آنکه در چارچوب سیاست خارجى مبتنى بر ((تنش ‍ زدایى )) در چرخشى 180 درجه اى ، از بسیارى شـعـارهـا و شـعـورهـا و رفـتـارهـا و حـتـى ساختارهاى انقلابى و اسلامى از جامعه جهانى و معاندان داخلى و خارجى نظام و انقلاب ، عذرخواهى مى شد.106

بـدیـهـى اسـت کـه در چـنـیـن فـضـاهـاى گـفـتـمـانـى ، دم زدن از تـحـقـق آرمـانـهـاى اصـیـل انـقـلاب اسـلامـى آن هـم از طـریـق پـیـش بـرد برنامه هاى کلان توسعه مبتنى بر الگوهاى تقلیدى و برونزادنه مطرح بوده و نه ممکن .

ایـن رفـتـارهـاى سـاخـتـار شـکـنـانـه ـ کـه گـاه در همنوایى و همصدایى آشکار و علنى با سردمداران استکبار جهانى هم به نمایش گذاشته مى شد ـ ملت مسلمان و انقلابى ایران را در جـریـان انـتـخـابـات دوره نهم ریاست جمهورى ، در برابر آزمونى بزرگ و انتخابى تاریخى و انقلابى دیگر قرار داد.

این انتخابات که به باور بسیارى از تحلیل گران و ناظران بین المللى نقطه عطفى در تـاریـخ انـقـلاب اسـلامى محسوب مى شود، گفتمان جدیدى با محوریت ((توسعه درونزاد دیـنـى و عـدالت مـحـور)) را بـر عـرصـه مدیریت راهبردى نظام حاکم ساخت . فضایى که بـراى تـحـقـق مـطـمـئن اهـداف سند چشم انداز بیست ساله نظام و همین طور پیشبرد آرمانهاى اصیل اسلامى و انقلابى بسیار لازم و ضرورى مى نمود.
2 ـ 2 ـ 7. چالش هاى اساسى نظام انقلاب اسلامى :

در اواخر دوره اصلاحات ، به فرمان مقام معظم رهبرى ، مسئولان مجمع تشخیص مصلحت نظام ماءموریت تدوین سند چشم انداز نظام را برعهده گرفتند. براساس برآوردهاى این مجمع ، شـش چـالش اسـاسـى فـرا روى نظام اسلامى قرار داشته که مى بایست پاسخى مناسب و راهـبـردى بـه ایـن چـالش هـا ارائه مـى شـد. مهم ترین این چالش ها بنابر اظهارات دبیر محترم این مجمع به شرح زیر شناسایى شده است :

یکم : اصل توسعه یافتگى ایران ؛ الگوى نظرى و منطق راهبردى آن

دوم : بـقـاى عـزتـمند نظام جمهورى اسلامى باماهیت اسلامى و انقلابى خود و یا استحاله ، تضعیف ، تعدیل و حتى براندازى آن ؛

سوم : تداوم یا عدم تداوم انقلاب اسلامى براساس اندیشه هاى نورانى رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینى (ره )؛

چهارم : نحوه برخورد و تعامل ایران با توجه به هویت اسلامى و انقلابى خود با پدیده جهانى شدن یا جهانى سازى ؛

پنجم : چگونگى مواجهه نظام با هژمونى جدید و یک جانبه گرایى تنها ابرقدرت باقى مانده از نظام دو قطبى سابق (ایالات متحده امریکا) و طرح هایى مانند دموکراسى سازى در جهان اسلام ، خاور میانه بزرگ و... .

ششم : پدیده بیدارى اسلامى در جهان اسلام و چگونگى برخورد با این پدیده با توجه به اهداف و آرمانهاى انقلاب اسلامى .107
3 ـ 2 ـ 7. الگوهاى عمده راهبردى براى رویارویى با چالش هاى نظام :

چـهـار الگـوى راهـبـردى عـمـده را مـى توان براى رویارویى نظام اسلامى با چالش هاى ششگانه فوق در نظر گرفت :

الگوى نخست : تعارض کامل (عقیدتى ـ سیاسى ) با نظام جهانى ؛

الگوى دوم : همسویى و هماهنگى کامل با نظام جهانى ؛

الگوى سوم : هم پیوندى متجانس ؛

الگوى چهارم : تعامل سازنده و تاءثیرگذار؛

آنـچـنان که از متن سند چشم انداز بیست ساله برمى آید، این سند براساس الگوى چهارم تـدوین و تنظیم شده است . در این الگو، نظام اسلامى مبتنى بر آرمانها و اهداف اسلامى ـ انـقـلابـى خـود و در جـهت تاءمین حداکثرى منافع و امنیت ملى ، با هر یک از محیطهاى تعاملى نظام ، براساس کد راهبردى مشخص ، روابط خود را تنظیم مى کند.108
5. منطق راهبردى حاکم بر سند چشم انداز

بـه نـظـر اسـتـراتـژیـسـت هایى مانند هنرى کیسینجر، هر بازیگر در عرصه روابط بین الملل داراى ((جایگاه )) و موقعیتى است که با توجه به مؤ لفه هاى اصلى قدرت که در اخـتـیار اوست ، براى وى تعریف مى شود و او را از سایر بازیگران متمایز مى سازد. این بـازیـگـر نـیـز بـا آگـاهـى از جایگاه و موقعیت خود و با تکیه بر مقدورات و ظرفیت ها و قابلیت هایى که دارد، تلاش مى کند تا با بهره گیرى از فرصت هاى موجود در عرصه بین الملل ، این موقعیت را به دست آورد و جایگاه خود را تثبیت نماید.

در شرایط فعلى ، مؤ لفه هاى اساسى قدرت عبارتند از:

ـ قدرت ارتباطات و اطلاعات و مبادلات فرهنگى ؛

ـ قدرت سیاسى ـ نظامى ؛

ـ قدرت اقتصادى ـ صنعتى (میزان توسعه یافتگى و قابلیت هاى ملى )؛

ـ قدرت تولید دانش و فناورى بومى ، مستقل و مورد نیاز ـ به ویژه دانش ها و فناورى هاى راهبردى شامل (هوا فضا، هسته اى ، بیوتکنولوژى ، نانو تکنولوژى و ICI).

بنابراین ، مجموع قدرت نرم افزارى و سخت افزارى هر بازیگر، با توجه به ظرفیت هـاى طـبـیـعـى ، بـهـره بـردارى و راهبردى آن و سطح توقعات و خواسته هاى بازیگر در مـجـمـوعـه نـظـام جـهانى ، مشخص مى سازد که بازیگر در چه موقعیت و جایگاهى قرار مى گـیـرد، دراین موقعیت چه نقشى را و چرا برعهده مى گیرد و چگونه به ایفاى این نقش مى پردازد.

این وضعیت ، بیانگر ((کد راهبردى )) بازیگر در هر یک از محیطهایى است که در آن حضور دارد و براى خود نقشى را قائل است .109

بـرایـن اسـاس ، نظام جمهورى اسلامى ایران نیز با توجه به ویژگى هاى منحصر به فـردى کـه دارد، بـه عـنـوان یـک بـازیـگـر مـهـم و تاءثیرگذار در عرصه بین المللى ، ناگزیر از انتخاب کد راهبردى براى خود مى باشد؛ تا تلاطم ها و پیچیدگى هاى شدید مـحـیـط بـیـن المـلل نـتـوانـد عـوارض نـاخـوشـایـنـد را بـر آن تحمیل نماید. از جمله مهم ترین این عوارض به موارد زیر مى توان اشاره کرد:

1. بى نظمى رفتارى در روابط بین المللى ؛

2. ناتوانى در اعتماد سازى منطقه اى و بین المللى ؛

3. نـارضـایتى فزاینده افکار عمومى ، به دلیل ابهام در جایگاه و موقعیت کشور در نظام بین المللى ؛

4. سـرخـوردگـى و نومیدى فزاینده . (ناآگاهى از مقدورات ، قابلیت ها و ظرفیت هاى ملى از یک سو، انتظارات و آرمانهاى خفته و تحقق نیافته از سوى دیگر به همراه ابهام در نقش و جـایـگـاه جـهـانـى نـظـام ، بـه طور طبیعى مى تواند سرخوردگى ملى را در پى داشته باشد.)110

بـا تـوجـه بـه شـرایـط فـعـلى حـاکـم بـر نـظـم جـهـانـى و تـحـلیـل هـاى آیـنـده شـنـاسـى مـوجـود، گـزیـنـه هـاى قابل دسترسى براى انتخاب که راهبردى به صورت زیر مى باشد:

1. کـد جـهـانـى : بـازیـگـرى کـه ایـن کـد راهـبـردى را بـراى خـود بـرمـى گـزیـنـد، در تحلیل هاى راهبردى و آینده شناسى خود از اوضاع حاکم بر عرصه جهانى ، نظم احتمالى و در حال شکل گیرى را به صورت منظومه اى جهانى فرض مى کند که یک قدرت برتر و بلامنازع در کانون آن قرار خواهد گرفت .

بـازیـگـر بـا کـد راهـبردى جهانى ، نقش رهبرى جهان و کلانترى در سیاست بین المللى را بـراى خود قائل است و رفتارهاى او زیاده خواهانه و یک جانبه گرایانه خواهد بود (مانند ایالات متحده امریکا).111

2. کـد فـرامـنـطـقـه اى : در مـدل آیـنـده شـنـاسـى و تـحـلیـل مـنـظـومه اى ،112 قدرت هاى فراملى شده اى که خود را نزدیک ترین قمرها به کـانـون مـنـظومه جهانى ارزیابى مى کنند، به عنوان بازیگرى برترى طلب در عرصه هـاى بـیـن المـللى حـضـور مـى یـابـنـد، حـوزه نـفـوذ و اعمال اقتدار خود را به یک منطقه خاص منحصر نمى دانند و در مناطق مختلف جهان براى خود مـنـافعى را قائلند که از سایر بازیگران منطقه اى و بین المللى نیز خواهان به رسمیت شناخته شدن آن مى باشند.

ایـن بـازیگران در مناطق مختلف ، بسته به موقعیت خود با قدرت حاضر در کانون منظومه جـهـانـى بـه رقـابـت مسالمت آمیز و یا همکارى و تشریک مساعى راهبردى مى پردازند. تنها تفاوتى که میان بازیگران با کد فرا منطقه اى و جهانى وجود دارد، میزان و سطح نفوذ و قـدرت آنـهـا اسـت . بـنـابـرایـن ، تـحـت شـرایـطـى ، امـکـان تبدیل شدن کد فرامنطقه اى به کد جهانى وجود خواهد داشت .

3. کـد مـنطقه اى : بازیگرانى که این کد راهبردى را انتخاب مى کنند، بر این باورند که در نـظـم احتمالى آینده ، بلوک هاى قدرت منطقه اى که ((نظم هاى منطقه اى )) را به وجود خـواهـند آورد، در عرصه هاى جهانى هم از تاءثیرگذارى بیشترى برخوردار خواهند بود. این بازیگران ، بسته به قدرت و نفوذ منطقه اى خود، یکى از دو حالت ((قدرت منطقه اى محور)) و یا ((قدرت منطقه اى پیرامونى )) را براى خود اختیار مى کنند.

4. کـد مـلى : بـازیـگـرانـى کـه در ارزیابى و تحلیل آینده شناسانه خود، کمترین میزان تاءثیرگذارى را در مناسبات منطقه اى و بین المللى براى خود قائلند، هدف راهبردى خود را ((صـیـانـت و حفظ خود)) طى دوران پرتلاطم گذار به نظم نوین جهانى قرار مى دهند. این گروه از بازیگران نیز خود به دو دسته تقسیم مى شوند:

الف . بازیگران درون گرا: این بازیگران عمدتاً با ناآرامى ها و بى ثباتى هاى داخلى مـتـعـددى مـواجـه انـد و پـیـوسـته درگیر مسائل گوناگون داخلى خود مى باشند. به همین دلیـل ، بـه نـاچـار در مـوضـوعـات و مـسـائل منطقه اى و جهانى نوعاً راهبرد انزواطلبى را اختیار مى کنند. طیف وسیعى از کشورهاى در حال توسعه و یا کمتر توسعه یافته آسیایى ، افریقایى و امریکاى لاتین در این گروه قرار مى گیرند.

ب . قـدرت هـاى بـرون گـرا: ایـن گـروه از بـازیـگـران کـه نـگـرانـى کـمـتـرى از مـسـائل داخـلى دارنـد، بـا سیاست ((دلاّ لى در نظام جهانى )) سعى در جلب نظر قدرت هاى بـرتـر و بـازیـگـران جهانى و فرا منطقه اى و یا حتى منطقه اى را داشته و حوزه نفوذ و ایـفـاى نـقـش خـود را حـول یـک قـمـر یـا بـر یک مدار از مدارهاى منظومه جهانى توسعه مى دهند.113

سـنـد چشم انداز بیست ساله ، محیطهاى تعاملى نظام جمهورى اسلامى را در چهار سطح ملى (داخلى )، منطقه اى ، جهان اسلامى و عرصه بین المللى در نظر گرفته است .

این سند، با پذیرش مدل تحلیلى و آینده شناختى منظومه اى ، کد راهبردى اصلى نظام را کـد منطقه اى در نظر گرفته و ایران را در افق 1404 ه‍.ش یک قدرت برتر و منطقه اى محور در حوزه جنوب غرب آسیا شامل خاورمیانه ، قفقاز و آسیاى مرکزى تصویر کرده است . و ضـمـن نـفـى سـلطه جهانى امریکا و زیاده طلبى هاى قدرت هاى فرامنطقه اى اتحادیه اروپـایـى و جـانـبـدارى از نـظـم چـنـد قـطـبـى یـا چند منظومه اى ، براى هر یک از سطوح چهارگانه محیطهاى تعاملى خود نیز کد راهبردى مشخصى را تعریف و اعلام نموده است :

((ایـران کـشـورى اسـت تـوسـعـه یـافـتـه ، بـا جـایـگـاه اول اقـتـصادى ، علمى و فناورى در سطح منطقه ، با هویت اسلامى و انقلابى ، الهام بخش در جـهـان اسـلام و بـا تـعـامـل سـازنـده و مـؤ ثـر در روابـط بـیـن المـلل .))114 بـر ایـن اسـاس ، کـدهـاى راهـبـردى سند براى هر یک از سطوح چهارگانه محیطهاى تعاملى نظام عبارتند از:

در سطح محیط ملى و داخلى ، توسعه یافتگى با هویت اسلامى و انقلابى خود؛

در سـطـح مـنـطـقـه اى و در مـیـان کـشـورهاى همسایه ، داراى جایگاه نخست و محورى از نظر اقتصادى ، علمى و فناورى ؛

در سطح جهان اسلامى ، الگو بودن و الهام بخشى ؛

در سطح بین المللى ، داراى تعامل مثبت و اثرگذار.

6. ابعاد راهبردى تحقق سند چشم انداز

در تـعـریـف راهـبـرد مـلى گفته اند: ((مجموعه اى از انتخاب هاى ملى است که با توجه به محدودیت ها و امکانات ملى ، به قصد نایل شدن به اهداف ملى ، تدارک مى شوند.))115

بنابراین براى پى جویى تحقق آرمانها و اهداف ملى باید:

الف . اهداف مشخص و روشنى را در چارچوب نظام آرمانى و ارزشى تعریف نمود.

ب . ظـرفـیـت هـا، قـابـلیـت هـا، مـقـدورات و فرصت هاى فراروى نظام را با دقت مطالعه و بررسى نمود تا دیدى روشن و واقع بینانه و همه جانبه نگر نسبت به آنها پیدا کرد.

ج . مـحـدودیـت هـا، مـوانع ، چالش ها، ضعف ها، آسیب پذیرى ها و بالا خره تهدیدهاى موجود بـر سـر راه تـحقیق اهداف معین شده را نیز باید بدون پیش داورى و سوگیرى قبلى ، با آگاهى و بصیرت کافى مطالعه و استخراج کرد.

د. مفروضات و مدل هاى علمى مناسب را براى طراحى و گزینش راهبرد بهینه برگزید.

بـا ایـن وصـف ، انـواع راهـبردهاى ملى ، داراى دو وجه متمایز تعاملى و تکاملى هستند که در تعامل با یکدیگر، مکمل هم و بسترساز تحقّق هم مى باشند.

وجـه اول ؛ ((راهـبـرد توسعه ملى )) است و وجه دیگر، ((راهبرد امنیت ملى )). راهبرد توسعه مـلى ، بـه تـعـقـیـب اهـدافـى مـى پـردازد کـه مـتـضـمـن رشـد، تـوسـعـه ، آبـادانـى و تـکـامـل نـظام در ابعاد فرهنگى ، سیاسى ، اجتماعى ، اقتصادى ، علمى و فناورى است و از این طریق قادر به تولید و باز تولید فرآورده هاى قدرت مى شود.

راهـبـرد امـنـیـت مـلى نـیـز ضـمـن فـراهـم سـاخـتـن بـسـتـر و مـحـمـل تـوسعه ، با پایش حریم امنیتى آن ، بقاى ایمن و مصون از هر نوع گزند، آسیب و تهدیدى را براى نظام تضمین مى کند.

تعامل این دو وجه راهبرد ملى چنان است که برخى مانند ((مک نامارا)) گفته اند: ((امنیت یعنى توسعه و توسعه یعنى امنیت .))116

از ایـن مـنـظـر تـصـویـب ، ابـلاغ و تـحقق بهینه اهداف سند چشم انداز، مى تواند با حذف نگاههاى غیر علمى ، تک ساختى و غیر روشمند از فرایندهاى برنامه ریزى کلان توسعه (بـرخـلاف بـرنـامه هاى اول ، دوم و حتى سوم توسعه )، نوعى فضاى علمى و جامع نگر معرفتى وفاق یافته را براى ایجاد همبستگى ملى تولید نماید.

عـلاوه بـر آن ، جـهـت دهـى بـه مـنـابـع اقـتـدار و ظـرفـیـت هـاى بـالقـوه و بـالفـعـل نـظـام ، قـابلیت هاى فلسفى ـ ارزشى ، فرهنگى ، اجتماعى ، علمى و فناورى ، سـیـاسـى و ژئوپلتیکى براى بهره ورى بیشتر، اثربخشى عمیق تر و کارآیى سازمان یافته تر، از کارکردهاى اساسى و راهبردى دیگر تحقق این سند خواهد بود.

از مـنـظـر آیـنـده شـنـاخـتـى هـم نـگـاه بـه آیـنـده بـه سـه صـورت زیـر قابل تصور است :

الف . نگاه انفعالى (passive)

ب . نگاه فعال (active)

ج . نگاه آینده ساز (active pro)

سـنـد چـشـم انـداز بـیـسـت سـاله ، بـا نـگـاه فـعال و آینده ساز به آینده ، نظام و مجموعه کـارکـردى آن را در یـک افـق بـیـسـت ساله ، ارتقاء جایگاه منطقه اى کشور به یک ((قدرت منطقه اى محور)) در مدل تحلیل منظومه اى منظور کرده است . با این توصیف ، ویژگى هاى جامعه ایرانى در افق 1404 ه‍ش . از ابعاد راهبردى زیر برخوردار خواهد بود.

1. ارتـقـاء وضـعـیـت کـشـور از حـالت در حـالت تـوسـعـه ، بـه حـال تـوسـعـه یافتگى متناسب با مقتضیات فرهنگى ، جغرافیایى ، تاریخى ، اسلامى و انقلابى خود.

2. بـرخـوردار از قـدرت تـولیـد دانـش و فـنـاورى مستقل ، بومى و مورد نیاز (بویژه در حوزه دانش هاى راهبردى )؛

3. داراى ثبات و امنیت ملى قابل اتکا و توان بازدارندگى همه جانبه ؛

4. بـهـره مـنـد از قـدرت ارتـبـاطـات و مـبـادلات فرهنگى به ویژه با جهان اسلامى بدون تاءثیرپذیرى از جنبه هاى منفى و مخرب فرهنگ جهانى ؛

5. داراى قـدرت اقـتـصـادى ، عـلمـى و فـنـاورى بـراى تولید و بازتولید فرآورده هاى قدرت در ابعاد مختلف ؛

6. داراى تـعـامـل سـازنـده و مـؤ ثـر بـا جـهـان بـراسـاس اصول عزت ، حکمت و مصلحت .

بـه ایـن تـرتیب ، به نظر مى رسد در صورت تحقق سند چشم انداز بیست ساله ، موقعیت زادبـوم و خـاستگاه انقلاب اسلامى به گونه اى ارتقاء مى یابد و تثبیت مى شود که مى تـوانـد بـه عـنـوان عاملى اثرگذار و پیش برنده ، امواج پرانرژى و جذاب انقلاب را با شـتـاب بـیـشـتـرى در تمامى محیطهاى تعاملى خود با جامعه جهانى و مخاطبان دین و فرهنگ دینى منتشر سازد.

بـراى توضیح بیشتر این نکته لازم است نگاهى گذرا به مساءله ماهیت ، مؤ لفه ها و جهت پویش هاى قدرت براساس روندهاى جارى جهانى داشته باشیم .
7. ماهیت و مؤ لفه هاى قدرت

چـنـانـکـه در بـخـش هاى قبلى هم توضیح داده شد، مؤ لفه هاى اساسى قدرت در شرایط فعلى و حتّى روندهاى پیش رو در جهان فردا عبارت خواهد بود از:
1 ـ 7. قدرت اطلاعات ، ارتباطات و مبادلات فرهنگى ؛

بـر ایـن مـبـنـا، رتـبـه بـنـدى قـدرت هـاى حـاضـر در عـرصـه روابـط بـیـن الملل را به شرح زیر مى توان در نظر گرفت :

الف . ابرقدرت فرهنگى ؛ با ویژگى تاءثیرگذارى و تاءثیرناپذیرى مانند امریکا

ب . قـدرت ضـعـیـف فـرهـنـگـى ؛ بـا ویـژگـى تاءثیرپذیرى و تاءثیرناگذارى مانند کشورهاى کوچک حاشیه خلیج فارس .

ج . قـدرت فـرهـنـگـى راهـبـردى حـائل ؛ بـا ویـژگـى بـدون تـاءثـیـرگـذارى و بـدون تاءثیرپذیرى مانند کشور سوئیس .

د. قـدرت بـالقوه راهبردى فرهنگى ؛ با ویژگى تاءثیرگذارى در صورت برخورد و رفـتـار فـرهـنـگـى پـویـا و فـعـال و تـاءثـیـرپـذیـرى شـدیـد در صـورت انفعال و برخورد فرهنگى ایستا و عقیم ، مانند ایران .

بـراسـاس مـفـاد سند چشم انداز، در صورت تحقق این سند، موقعیت فعلى ایران از نظر مؤ لفـه قـدرت فرهنگى به موقعیت تثبیت شده با توجه به ویژگى هاى تاریخى ، ملى ، اسـلامـى و انـقـلابـى خـود و الهـام بـخـشـى بـه جـهـان اسـلامـى و تعامل مثبت اثرگذار بر فضاهاى فرهنگى بین المللى خواهد بود.

بـنـابـرایـن مى تواند ضمن حفظ هویت فرهنگى خود، محملى مناسب براى پیشبرد آرمانهاى فرهنگى انقلاب را نیز فراهم سازد.
2 ـ 7. قدرت سیاسى ـ نظامى (به اقتضاى مدل تحلیل منظومه اى )؛

بـر ایـن اسـاس رتـبـه بـنـدى قدرت هاى سیاسى ـ نظامى در شرایط فعلى به صورت زیر است :

الف . ابرقدرت سیاسى ـ نظامى ؛ با ویژگى ، قدرت مطلق و بى رقیب و امکان مداخله و کاربرد مستقیم قدرت در سطح جهانى .

ب . قـدرت بـزرگ سـیـاسـى ـ نـظـامـى ؛ بـا ویـژگـى قـدرت نـسـبـى و تـوانـایـى اعمال نفوذ و اقتدار در نهادها و عرصه هاى بین المللى و فرامنطقه اى .

ج . قـدرت متوسط؛ با ویژگى قدرت نسبى سیاسى ـ نظامى و حوزه نفوذ و اقتدار منطقه اى براى کاربرد مستقیم قدرت .

د. ریـز قـدرت سـیـاسـى ـ نـظـامـى ؛ بـا ویـژگـى تـحت الحمایگى یک قدرت بزرگ یا ابرقدرت جهانى (به صورت رسمى اعلانى یا اعمالى و یا به صورت غیر رسمى غیر اعلانى )
3 ـ 7. قدرت اقتصادى ـ صنعتى ؛

از مـنـظـر این مؤ لفه قدرت ، بازیگران عرصه فنى ـ اقتصادى در جهان را به صورت زیر مى توان رتبه بندى نمود:

الف . قـدرت اقـتـصادى ـ فنى مرکز؛ با ویژگى قدرت تولید علم ، تولید فناورى و تـولیـد انـواع فـرآورده هـاى قـدرت (سـخـت افـزارى و نـرم افـزارى ) مـانـنـد کـشورهاى شمال توسعه یافته به رهبرى امریکا.

ب . قـدرت اقـتـصـادى ـ فنى شبه مرکز؛ این قدرت ها، توانایى تولید علم ندارند ولى قادرند دانش فنى مورد نیاز را وارد کنند و فناورى ها و انواع فرآورده هاى دیگر قدرت را نیز تولید کنند مانند: برخى کشورهاى خاور دور با محوریت ژاپن .

ج . قدرت هاى اقتصادى ـ فنى شبه حاشیه ؛ این قدرت ها نیز توان تولید علم و فناورى بومى و مستقل را به ویژه در حوزه دانش ها و فناورى هاى راهبردى ندارند ولى مى توانند فـنـاورى مورد نیاز را وارد کنند و فرآورده هاى قدرت را خود تولید نمایند. مانند وضعیت نسبى ایران در حال حاضر.

بـراسـاس ایـن مـؤ لفـه قـدرت ، در شـرایـط تـحقق سند چشم انداز، ایران به یک قدرت اقـتـصـادى ـ فنى بى رقیب منطقه اى با ویژگى الهام بخشى و الگو بودن براى جهان اسـلامـى و تـعـامـل سـازنـده و تـاءثیرگذار با بلوک هاى اقتصادى ـ فنى برتر جهانى تبدیل مى شود. در چنین شرایطى ، موقعیت ایران به وضعیت شبه مرکز براى منطقه جنوب غرب آسیا و سپس براى جهان اسلامى تبدیل خواهد شد.

روشـن اسـت کـه در چـنـیـن مـوقـعـیـتـى ، تـرویـج آرمـانـهـاى اصـیـل انـقـلابـى ، مـانـنـد وحـدت اسلامى و اثبات توانمندى و کارآمدى دین در اداره شئون مـخـتـلف حیات بشرى و تمدن سازى برمبناى فضیلت و معنویت به مراتب آسان تر خواهد بود.

د. قدرت هاى اقتصادى ـ فنى حاشیه ؛ این قدرت ها نه توان تولید علم دارند و نه توان تولید فناورى و نه قادرند سایر فرآورده هاى قدرت را خود تولید و فرآورى نمایند. ایـن قـدرت هـا وابـسـتـگـى قـطـعى به منابع و مواد خام خود دارند. مانند کشورهاى نفت خیر عربى .

بـا تـوجـه بـه مـؤ لفـه هاى فوق ، و رتبه بندى قدرت ها، انواع قدرت هاى حاضر در عرصه روابط بین الملل عبارتند از قدرت هاى چهار بعدى که همه مؤ لفه هاى قدرت را در بالاترین سطح موجود در اختیار دارند. قدرت هاى سه بعدى که تنها قدرت سیاسى ـ نـظـامـى آنـها نسبى است . پس از آن ، قدرت ها دو بُعدى هستند که قدرت سیاسى ـ نظامى آنها نسبى و منطقه اى است ولى به لحاظ اقتصادى و فنى ، قادر به تولید فرآورده هاى قـدرت بـا تکیه بر دانش و فناورى وارداتى هستند. و نهایتاً قدرت هاى یک بعدى که با تکیه بر منابع خود به حیات خود در جامعه جهانى ادامه مى دهند.
8. جهت و ابعاد پویش قدرت

بـا تـوجـه بـه مـطـالب گـزارش شـده در بـخـش قـبـلى ، باید گفت در شرایط فعلى و براساس ‍ چشم اندازهاى پیش رو،

قـدرت سـیـاسـى ـ نـظـامـى ، غـالب هـسـت ولى نـه رایـج اسـت و نـه نـافـذ. بـهـتـریـن دلیل براى اثبات این مدعا شرایط پیش آمده در افغانستان ، عراق و لبنان پس از کاربرد مستقیم قدرت نظامى و سخت افزارى توسط امریکاست .

# قـدرت اقـتـصادى ـ فنى ، رایج است ولى هنوز غالب نیست . امّا، پیش بینى مى شود به تدریج بر حوزه نفوذ و غلبه آن افزوده شود. بر این اساس ملاحظه مى شود صهیونیست هـا پـس از شـکـسـت نـظـامـى در لبـنان ، در پى بسط مراودات و مناسبات اقتصادى خود با شیوخ عرب منطقه مى باشند.

# قـدرت ارتـبـاطـات ، اطـلاعـات و مـبـادلات فـرهـنـگـى نـیـز هـم نـافـذ اسـت و هـم در حال رواج و غلبه فراگیر. به گونه اى که حتى قدرت هاى فراملى شده اروپایى نیز از سـیـطـره فـرهـنـگـى ایـالات مـتحده امریکا به عنوان قدرت کانونى منظومه جهانى مورد قبول این قدرت ها در هراس اند.

بـنـابـرایـن ، جهت حرکت و پویش قدرت براى قدرت هاى چهار بعدى و یک بعدى دو جهتى است . با این تفاوت که قدرت چهار بعدى به صورت افقى یا عمودى جهت نزولى خواهد داشت و قدرت یک بعد به صورت افقى یا عمودى امکان صعود مى یابد.

بـراى قـدرت هاى سه بعدى نیز به لحاظ انحطاط بیشتر و یا اعتلا به رتبه بالاتر و تـبدیل شدن به قدرت چهار بعدى ، هم امکان حرکت صعودى افقى و عمودى وجود دارد و هم احـتـمـال حرکت نزولى و انحطاطى افقى و عمودى . براى قدرت هاى دو بعدى هم مى توان دو جـهـت صـعـودى افـقـى و عـمـودى و ارتـقاء درجه قدرت سه بعدى و یا نزولى افقى و عـمـودى و افول موقعیت را در نظر گرفت .117 نمودار شماره (5) جهت و ابعاد تحولات و پویش هاى قدرت را نشان مى دهد.

حرکت افقى ؤقدرت هاى چهار بُعدىأ حرکت افقى

حرکت حرکت

عمودى ارتباطات و مبادلات فرهنگى عمودى

سیاسى ـ نظامى

اقتصادى ـ فنى

قدرت هاى قدرت هاى

یک بعدى سه بعدى

حرکت حرکت

عمودى عمودى

حرکت افقى ؤقدرت هاى دو بعدىأ حرکت افقى

از مـنـظـر مـنـطـق پـویـش قـدرت ، بـراسـاس رونـدهـاى جـارى قابل مشاهده و پیش بینى هاى به عمل آمده در سند چشم انداز، در صورت تحقق این سند، در افق 1404 ه‍ . ش ایران به عنوان یک قدرت دو بعدى در شرایط فعلى ، از پویش قدرت صـعـودى (بـه صـورت عـمـودى و افـقـى ) بـرخـوردار خـواهـد شـد و ضـمـن تـبـدیـل شـدن بـه قـدرت سـه بـعـدى فرهنگى ، اقتصادى ـ فنى و سیاسى نظامى محور منطقه اى و عبور از مرزهاى توسعه یافتگى بومى و درونزاد، ضمن برخوردارى از ثبات و امـنـیـت پـایـدار، از تـوانـایـى اعـتـلاى مـتـوازن و مـسـتـمـر و تعامل سازنده و تاءثیرگذار با بلوک هاى مختلف قدرت نیز برخوردار خواهد شد.

و چـنـیـن شـرایـطى زمینه مساعدى را براى زاد بوم و خاستگاه انقلاب اسلامى فراهم خواهد سـاخـت تـا بـه مثابه عامل پیشین برنده با تاءثیرگذارى مثبت بر تحقق آرمانهاى انقلاب اسلامى به ایفاى نقش ‍ بپردازد.
9. نتیجه گیرى

با توجه به آنچه که در بحث ماهیت ، جهت و پویش قدرت بیان شد، مى توان تصور کرد کـه بـا تـحـقـق سند چشم انداز نظام و ابعاد راهبردى آن ، جهت حرکت و پویش قدرت براى ایـران بـه صـورت صـعـودى در سـطـح و عـمـق خـواهـد بـود و بـا یـارى خـداونـد، زمـیـنه تبدیل شدن ایران از یک قدرت دو بعدى کنونى به یک قدرت بزرگ سه بعدى در سطح منطقه جنوب غرب آسیا فراهم خواهد شد.

با پشت سر گذاشتن دوران گذار و ورود به مرحله توسعه یافتگى مبتنى بر اقتضائات اسـلامـى ، انـقـلابـى ، مـلى و تـاریـخـى ، فـرایـنـد تـحـقـق آرمـانـهـاى اسـلامـى انقلاب و تـحـول از جـامـعـه جـاهـلى بـه جامعه اسلامى توسعه یافته با ویژگى نظام سیاسى ، دولت و نـهـادهـاى اجـتـمـاعـى مـبـتـنـى بـر فـرهـنـگ و انـدیـشـه اسـلامـى بـراى ایـران تکمیل خواهد شد.

بـا تـحـقـق سـنـد چـشـم انـداز، راهـبـرد دو وجـهـى تـوسـعـه یـافـتـگـى و امـنـیـت ملى در یک تـعـامل و همپوشانى تکاملى ، حیات ایمن و مصون از آسیب ها و تهدیدهاى داخلى و خارجى را بـراى کـشـور مـمکن خواهد ساخت و بى ثباتى سیاسى و ظهور دوباره گفتمانهاى ساختار شـکـنـانـه و خـارج از هـنـجارهاى اسلامى ـ انقلابى تقریباً منتفى خواهد بود. و مجموعه این شـرایـط، بـه عـنـوان عـامـل پیش ‍ برنده با اثرگذارى کاملاً مثبت ، روند تحقق رسالت و اهـداف مـنـطـقـه اى و جـهـانـى انـقـلاب اسـلامـى را نـیـز بـه صـورتـى شـتـابـان تسهیل خواهد کرد.

بـر ایـن اسـاس ، تـوصیه و پیشنهاد مى شود سپاه پاسداران انقلاب اسلامى ، به عنوان نیروى دفاعى راهبردى انقلاب اسلامى ، اقدامات اساسى زیر را وجهه همت خود قرار دهد:

1. اهتمام جدى به مساءله آینده پژوهى و آینده شناسى ؛

2. تقویت هر چه بیشتر زمینه ها و کاربرد مطالعات راهبردى ؛

3. واخـوانـى و بـاز تعریف ماءموریت خود در چارچوب تحولات قدرت ، تغییرات و تلاطم هاى محیطى و هماهنگ با الزامات سند چشم انداز بیست ساله نظام ؛

4. مشارکت پویا و فعال در جنبش نرم افزارى و نهضت تولید علم ، متناسب با ماءموریت ها و وظایف ذاتى و ابلاغى خود.

5. سـرمـایـه گـذارى جـدى بـر جـنـبـه هـاى پـویـش نرم افزارى قدرت و نیز پایش نرم افزارى از انقلاب اسلامى ؛

6. تـلاش جـدى و پـیـگـیـر بـراى تسهیل و بسترسازى مناسب جهت تحقق بهینه اهداف پیش بینى شده در سند چشم انداز بیست ساله نظام به تناسب ماءموریت ها و وظایف ذاتى خود؛

7. بـازبـیـنـى و متناسب سازى ساختار و سازمان خود به تناسب تحولات پیش رو و آینده محتمل .
پى نوشتها:

71. بیانات در تاریخ 17 / 4 / 83.

72. بیانات ، 18 / 5 / 68.

73. همان ، 4 / 6 / 83.

74. بیانات ، 19 /10 / 81.

75. خطبه هاى نماز جمعه تهران ، 19 / 114 / 69.

76. پیام به مناسبت چهلمین روز ارتحال امام (ره )، 22 / 4 / 68.

77. بیانات ، 27 / 3 / 83.

78. بیانات ، در مراسم سالگرد امام ، 14 / 3 / 84.

79. بیانات ، 21 / 8 / 68.

80. همان ، 24 / 3 / 68.

81. همان ، 23 / 3 / 68.

82. بیانات ، 24 / 5 / 69.

83. حدیث ولایت ، ج 9، ص 248، 249.

84. بیانات ، در حرم مطهر امام ، 14 / 3 / 69.

85. بیانات ، 4 / 10 / 68.

86. بیانات ، 24 / 5 / 69.

87. همان ، 16 / 4 / 83.

88. همان ، 19 / 2 / 84.

89. پیام به مناسبت سالگرد پیروزى انقلاب اسلامى ، 22 / 11 / 77.

90. بیانات ، 3 / 8 / 68.

91. بیانات ، 31 / 5 / 68.

92. حدیث ولایت ، ج 8، ص 5.

93. بیانات ، 3 / 8 / 68.

94. بیانات مقام معظم رهبرى ، 30 / 11 / 70 (به مناسبت نیمه شعبان ).

95. بیانات در دیدار با فرماندهان و کارکنان سپاه ، 6 / 11 / 71.

96. نـور، آیـه 55؛ وَعـَدَ اللَّهُ الَّذِیـنَ اَّمـَنُوا مِنکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کـَمـَا اسـْتـَخـْلَفَ الَّذِیـنَ مـِن قـَبـْلِهـِمْ وَلَیـُــمـَکِّنـَنَّ لَهـُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَى لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ اءَمْناً...

97. ر. ک : ((انقلاب اسلامى و احیاى ارزش هاى دینى ))، محمدرضا احمدى ، فصلنامه پیام ، پژوهشکده تحقیقات اسلامى ، شماره 81.

98. ر. ک : مـحـمـدجـواد ابـوالقـاسـمى ، به سوى توسعه فرهنگ دینى در جامعه ایران ، مرکز پژوهشى توسعه فرهنگ دینى در جهان معاصر، 1384، ص 22.

99. مهدى هادوى تهرانى ، مبانى کلامى اجتهاد، ص 392 ـ 384.

100. بـهـاءالدیـن خـرمـشـاهـى ، دائرة المـعـارف تـشـیـع ، ج 5، ذیل واژه جاهلیت ، ص 284. (به نقل از: معجم احادیث الا مام المهدى ، ج 1، ص 44).

101. هـمـان ، بـه نـقـل از: مـحـمـد بـن یـعـقـوب کـلیـنـى ، اصول کافى ، ج 8، ص 296.

102. نهج البلاغه صبحى صالح ، خطبه 126.

103. بـراى تـفـصـیـل بـیـشـتـر ایـن مـبـاحث ، علاوه بر منابع مختلف پیرامون طرح ریزى راهـبـردى ، ر. ک : مـوسـى اکـرمى ، آینده شناسى و آینده نگرى ،

104. سـخـنـرانى مهندس باقریان ، مشاور برنامه ریزى دولت مهندس میرحسین موسوى ، نـشـسـت چـشـم انـداز 20 سـاله نظام ، جایگاه و نقش دفتر تبلیغات اسلامى و حوزه علمیه ، بهمن ماه 1383.

105. ر. ک : اولین گزارش ملى توسعه انسانى جمهورى اسلامى ایران ، سازمان برنامه و بودجه ، 1376.

106. بـراى آشـنـایـى بـیشتر با گفتمانهاى حفظ محور، بسط محور، رشد محور و کثرت مـحـور مى توانید به منبع زیر مراجعه فرمائید: سید حسین ولى پور زرومى ، گفتمانهاى امنیت ملى در جمهورى اسلامى ایران ، پژوهشکده مطالعات راهبردى .

107. سخنرانى مهندس باقریان در نشست چشم انداز 20 ساله نظام .

108. همان .

109. هنرى کیسینجر، دیپلماسى امریکا در قرن 21، ترجمه ابوالقاسم راه چمنى ، تهران ، مؤ سسه فرهنگى مطالعات و تحقیقات بین المللى ابرار معاصر، 1381.

110. اصـغـر افـتـخـارى ، ((شـنـاخـت اسـتـراتـژى ))، نـشـریـه راهـبـرد دفـاعـى سال اول ، شماره اول ، پاییز 1382.

112. مـدل منظومه اى یکى از مدل هاى پیشنهادى براى نظم جهانى به جاى نظام دو قطبى سـابـق اسـت . در ایـن مـدل ، یـک قـدرت بـرتـر در مرکز منظومه فرض مى شود که بقیه قـدرت هـاى هـمـسـنـخ و هـمـگـرا بـا این مرکز منظومه ، به نسبت قدرت و سنخیت خود به آن نزدیک و یا از آن دور مى شود. برخلاف نظام قطبى که رابطه قطب و اقمار رابطه خطى و عمودى است در مدل منظومه اى این رابطه به صورت مدار و اقمار فرض مى شود.

113. اصغر افتخارى ، پیشین .

114. متن سند چشم انداز بیست ساله ابلاغى مقام معظم رهبرى (مد ظله ).

115. حسین ولى پور زرومى ، پیشین .

116. همان .

117. بـراى آشـنـایـى با تفصیل مباحث مطرح شده در این بخش ، مى توانید به منبع زیر مراجعه کنید: ((آثار جهانى شدن بر گزینه هاى استراتژیک ایران ))، فصلنامه راهبرد، شماره 18، زمستان 1379.

تبلیغات