آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۴

چکیده

در سده‏هاى پنچ و شش میلادى، شبه جزیِره عربستان و اعراب آن سامان، از جایگاه نیرومند سیاسى-بازرگانى برخوردار شدند.شناخت این پدیده بزرگ تاریخى، به بررسى روابط سیاسى- نظامى و اقتصادى ابر قدرتها، جایگاه جغرافیایى- سیاسى شبه جزیره عربستان و پیشرفت ادبیات عرب در آن روزگار، بستگى دارد.در این مقاله، تلاش شده است تا این بررسى انجام پذیرد.

متن

مقدمه
نبردهاى بلند مدت میان دو ابر قدرت ایران و روم، به روند بارزگانى آن دو و بازرگانى جهانى در سده‏هاى پنج و شش میلادى، آسیب رسانده بود. با آن که در آن زمان شبه جزیره عربستان، میان دو امپراطورى قرار گرفته بود، بى‏طرف بود و مردمى بى‏طرف داشت.از این رو، بادیه نشینان عرب، توان آمد و شد آزادانه در مرزهاى دو امپراطورى و در نتیجه، رونق بخشیدن به بازرگانى را دارا بودند. هم از این رو، همزمان با ولادت پیامبر اسلام(ص)، بیشتر راههاى بازرگانى جهان، از عربستان مى‏گذشت.از سوى دیگر، ابر قدرتها مى‏توانستند اعراب را به عنوان مزدور در نبردها نیز به کار گیرند. بدین سان، شبه جزیره عربستان و اعراب بادیه‏نشین، در سیاست و بازرگانى جهان، جایگاهى برجسته یافتند.ابرقدرتها در تلاش براى‏ بهره‏بردارى از اعراب و یافتن جاى پا در سرزمین آنان، با یکدیگر به رقابت برخواسته و در رویدادهاى سیاسى آن سامان، تأثیر بسیار نهادند.
ناگفته نماند که اعراب نیز، براى بهره‏بردارى بهینه از جایگاه برجسته خود و سرزمینشان، با تلاش براى یکپارچه و نیرومند ساختن خود، از ادبیات بهره گرفتند.این روند، نیرومند شدن زبان و ادبیات عرب در سده ششم میلادى را به دنبال داشت.
در این مقاله، تلاش شده است تا عوامل یاد شده، همراه با دیگر متغیرهاى مربوطه، با بهره‏بردارى از برخى منابع و نیز پژوهشهاى نوین، بررسى شوند.
شکافهاى جمعیتى و رخنه بیابانگردان به حوزه‏هاى تمدن
از آن جا که، این نوشتار به بادیه‏نشینان عرب مى‏پردازد، در آغاز باید به ویژگیهاى همانند بیابانگردان، نگاهى کوتاه بیفکنیم:
بیابانگردان همواره از دشواریهاى زندگى شهرى برکنار و از توانایى جسمى بسیار برخوردار بوده‏اند. (1) تنگدستى آنان در کنار تمدنها و جاذبه ثروت آن تمدنها، بیابانگردان را همواره در کمین تمدنها آن تمدنها، بیابانگردان را همواره در کمین تمدنها نگاه مى‏داشت.خواست طبیعى آنان، رخنه در جوامع ثروتمند شهرى بوده است. (2) از این رو، با پیدایش شکاف جمعیتى در جوامع یکجانشین، بیابانگردان نیرومند، توان و انگیزه پر کردن شکاف یاد شده را دارا بوده و فرصت آن را نیز مى‏یافتند. (3) بدویان عرب نیز از این قاعده بر کنار نبودند. (4) پس، در آغاز باید دید که پیرامون بادیه نشینان چه تمدنهایى جاى داشته‏اند؟
با نگاهى به نقشه عربستان پایان سده ششم میلادى، در مى‏یابیم که بادیه‏نشینان در میان عراق، شام و یمن مى‏زیسته‏اند.این سه سرزمین از نظامهاى زمیندارى و کشاورزى برخوردار بوده‏اند.ناگفته نماند که عمان نیز بخشى از سرزمینهاى پیرامون بادیه‏نشینان بود.ولى این سرزمین، با بیابانهاى ربع الخالى از شبه جزیره جدا مى‏شد.افزون بر این، عمان، در جنوب بیابانهاى ایران جاى داشت و تنها از ارزش ناچیز برخوردار بود.از این رو، آن سرزمین در بررسى جایگاه جغرافیایى-سیاسى عربستان در دوره مورد بررسى، اهمیت چندانى ندارد. (5)
عراق و شام که کانون سنتهاى فرهنگ سامى به شمار مى‏رفتند، بیشتر مساحت هلال بارور را فرا گرفته بودند.یمن نیز از حدود هزار سال پیش از میلاد، داراى رژیمهاى سلطنتى برخوردار از نظامهاى زمیندارى بود.در این سرزمین، شاخه‏اى از زبانهاى سامى، یعنى زبان عربى جنوبى رواج داشت.با آن که فرهنگ یمنى برجسته و متمایز بود، برآمده از فرهنگهاى هلال بارور به شمار مى‏رفت. (6) پیشینه با شکوه رژیمهاى سلطنتى آن سامان، از پیشینه همانند در هلال بارور نزدیکتر و ملموس‏تر مى‏نمود. (7) ناگفته نماند که این پیشینه با شکوه، از سوى قبایل هم پیمان با یمن گرامى داشته مى‏شد.بارى، کشاورزى یمن در آن هنگام، رو به زوال (8) و بازرگانى آن رو به پیشرفت نهاده بود. (9) ولى طبیعت کشاورزى نسبتا خوب آن سرزمین باعث گردیده بود تا اقتصاد یمن همزمان، بر کشاورزى و بازرگانى استوار باشد.بازرگانى یمن در طول یک هزاره، میان دریاهاى شمال و جنوب، رو به پیشرفت نهاده بود. (10) در آن جا، مانند هلال بارور، آئینهاى مسیحیت و یهود رواج داشت. (11) ولى جامعه بت پرستان آن از جامعه بت پرستان هلال بارور نیرومندتر بود. (12)
در اینجا باید به معرفى کوتاه تمدنهاى پیرامون عربستان بپردازیم:
آن سوى عراق، در فلات ایران، شاهنشاهى ساسانى فرمان مى‏راند.شام از دیرباز، زیر فرمان امپراطورى روم شرقى بود.ناگفته نماند که بستر اصلى این امپراطورى، فلات آناتولى، یا به طور کلى، شبه جزایر یونانى نشین شمال مدیترانه بود. (13)
با آن که دریاى سرخ، حبشه، یعنى سومین ابر قدرت نزدیک شبه جزیره را از آن جدا مى‏ساخت، سلطان نشین حبشه نزدیکترین ابر قدرت به یمن به شمار مى‏رفت.پیامد آشکار فرهنگى این نزدیکى، با توجه به پیشینه درخشان تاریخى-فرهنگى یمن، سرچشمه گرفتن فرهنگ شهرنشینى حبشه از یمن بود.با این همه، در سده‏ مورد بررسى، حبشه راههایى مستقل، زبانى جداگانه (14) و یک سازمان کلیسایى نیرومند و ویژه (15) داشته، از جایگاه سیاسى-بازرگانى نیرومند برخوردار بود. (16)
بدین سان، پیرامون بادیه نشینان عرب نیز، تمدنهایى وجود داشته‏اند.یادآورى مى‏شود که پیدایش شکاف جمعیتى در تمدنها، زمینه رخنه بیابانگردان پیرامون به حوزه‏هاى تمدن را، فراهم مى‏ساخت و سده‏هاى پنج و شش میلادى، سرزمینهاى پیرامون شبه جزیره عربستان دچار شکافهاى پیرامون شبه جزیره عربستان دچار شکافهاى پى در پى جمعیتى گردید. (17) از این رو، زمینه نفوذ بادیه نشینان نیز به حوزه‏هاى تمدن فراهم گشت.
چپاول و بازرگانى
افزون بر آنچه که گذشت، جایگاه جغرافیایى شبه جزیره عربستان در میان این سه مرکز نیرومند سیاسى-فرهنگى، پیوند تنگاتنگ میان بادیه نشینان و سه مرکز یاد شده را اجتناب‏ناپذیر نمود. ولى آن گونه که از نسب نامه‏هاى قبیله‏اى پر از افتخارات ادعایى اعراب برمى‏آید، بادیه نشینان به استقلال خویش مباهات مى‏نمودند. (18) ولى، باید به یاد داشت که بازرگانى و چپاول دو کار مهم اعراب بود.بر این اساس، نیرومند بودن بازرگانى و ثروت سرشار در سه سرزمین یاد شده پیرامون شبه جزیره، وابستگى بسیار بازرگانى و چپاولگرى بادیه‏نشینان به آن سه سرزمین را به دنبال داشت. از این رو، زندگى اعراب، به رغم مباهات نمودن آنان به استقلال خویش، در زمینه‏هاى اقتصادى- سیاسى و در نتیجه فرهنگى با سه سرزمین پیرامونشان، پیوندى تنگاتنگ و پایدار یافت. (19)
بادیه نشینان از توان جسمى و تهور بسیار برخوردار بوده و رزمندگان خوبى به شمار مى‏رفتند.از این رو، افزایش شمار آنان در مرزهاى دو ابر قدرت ایران و روم، زمینه بهره‏بردارى نظامى از آنان را نیز فراهم نمود.بدین سان، اعراب به عنوان مزدور و هم پیمان نظامى، در نبردهاى بزرگ ابر قدرتها، نقش یافتند. (20)
در این راستا، بیزانس با پشتیبانى از اعراب غسّانى، دو هدف استراتژیک را دنبال مى‏کرد. نخستین هدف امپراطورى، پیش‏گیرى از حملات اعراب بادیه‏نشین به مرزهاى جنوبیش بود.از سوى دیگر، با توجه به آن که بخش جنوبى هلال بارور، یعنى سرزمین بین النهرین، مانند شمال کوهستانى هلال، براى امپراطورى از ارزش بسیار برخوردار بود و بیزانس براى سلطه بر آن، با شاهنشاهى ایران درگیر بود.دومین هدف روم به این امر مربوط مى‏شد.بیزانس براى دستیابى به دو هدف یاد شده، به اعراب غسّانى در مرزهاى جنوبى شام، امتیازات بسیار و عناوین افتخارآمیز مى‏داد. (21) در برابر، غسانیان نیز از حمله بادیه‏نشینان به مرزهاى جنوبى بیزانس جلوگیرى نموده و در نبردهاى سخت امپراطورى با شاهنشاهى ایران، پشتیبان نیرومند بیزانس به شمار مى‏رفتند. (22) بدین سان، توان امپراطورى براى دستیابى به دومین هدف استراتژیک خود، یعنى سلطه بر بین النهرین نیز افزایش مى‏یافت.
ساسانیان نیز مانند بیزانس، خواهان جلوگیرى از حملات بادیه‏نشینان به مرزهاى خود بودند. (23)
از سوى دیگر، یکى از شاهراههاى بازرگانى شبه جزیره که از مهمترین راههاى بازرگانى آن روزگار به شمار مى‏رفتند(در این باره، در سطرهاى آینده بیشتر خواهم نوشت)به مرزهاى شاهنشاهى در کرانه فرات، عراق، که سرزمین اعراب لخمى بود، مى‏پیوست.از این رو، ساسانیان در بازرگانى عربستان، از منافع مستقیم برخوردار بوده و براى منافع و امنیت بازرگانى خود در شبه جزیره، ارزش بسیار قایل بودند. (24) ناگفته نماند که در آن زمان، اعراب لخمى پایدارترین و نیرومندترین شاه نشین عرب را در مرزهاى ایران، در حیره، به پا داشته بودند. لخمیان توان آرام نگاه داشتن بادیه نشینان را، تا شمال باخترى و جنوب عربستان دارا بودند. (25)
این توان آنان، عربستان میانه را نیز در بر مى‏گرفت. (26) بدین سان، شاه نشین حیره، با توجه به نیرومند بودن و نفوذ بسیارش به اعراب بادیه، توان جلوگیرى از حمله آنان به مرزهاى شاهنشاهى و امن نگاه داشتن آن مرزها را دارا بود.
شاه نشین لخمى، همچنین مى‏توانست از آسیب دیدن منافع بازرگانى ایران در عربستان جلوگیرى کند.از این رو، ساسانیان از شاه نشین حیره پشتیانى نموده، از حملات بادیه‏نشینان به مرزهاى شاهنشاهى جلوگیرى شد و آن مرزها امن گردید. (27) لخمیان از تهدید منافع بازرگانى ایران در شبه جزیره، از سوى بادیه نشینان نیز، جلوگیرى مى‏کردند.
از دیگر سوى، پشتیبانى ساسانیان از لخمیان، نیرومندتر شدن شاه نشین لخمى را به دنبال داشت.توان شاه نشین تا آن جا افزایش یافت که توانست با دخالت در نبرد قدرتى که بر سر تاج و تخت شاهنشاهى پیش آمده بود، به بحران سیاسى در ایران پایان بخشید. (28)
جایگاه نیرومند عربستان در بازرگانى جهان
بادیه نشینان افزون بر نظامى‏گرى، در بازرگانى نیز از نیروى ابتکار بسیار برخوردار بودند. (29) راههاى مهم بازرگانى شمال و جنوب از دیرباز، از کناره باخترى شبه جزیره مى‏گذشت. (30) راههاى دیرین عربستان در سده‏هاى پایانى پیش از اسلام، دیگر مانند گذشته، در اختیار یمنیان یا آرامى زبانان شمامى نبود.این راهها در آن زمان، از سوى بادیه نشینان عرب اداره مى‏شدند.راههاى نو ساخته بازرگانى، در میانه و پیرامون کناره‏هاى شمالى عربستان نیز، در اختیار اعراب بود.این راهها، ایستگاههاى قدیم گمرکى و بنادر پیرامون را نیز، در بر مى‏گرفتند. (31) بدین سان، همزمان با ولادت پیامبر اسلام(ص)، بیشتر راههاى بازرگانى میان اقیانوس هند و حوزه مدیترانه، از شبه جزیره عربستان مى‏گذشت/ (32)
ناگفته نماند که در آن زمان، بهره‏بردارى از راههاى آبى با دشواریهایى همراه بود.زیرا دامنه غارتگرى و چپاول بادیه‏نشینان به دریاى سرخ نیز کشانده مى‏شد.از این رو، دزدى دریایى راه آبى یاد شده را ناامن ساخته بود. (33) افزون بر این، موانع طبیعى در راههاى آبى بسیار است و در آن زمان، تکنیک در این زمینه پیشرفت چندانى نکرده بود.از این رو، بازرگانان در آن دوره، به راههاى آبى بهاى چندانى نمى‏دادند.ولى راههاى زمینى داراى ایستگاهها و استراحتگاههاى امن و بهره بردارى از آنها آسان بود. (34) راههاى زمینى شبه جزیره عربستان براى بازرگانان آن دوره، ارزش بسیار داشت.ارزش یاد شده به اندازه‏اى بود که، پاى بادیه‏نشینان به پیمانهاى بیزانس و ساسانى کشانده شد. (35)
افزون بر آنچه که گذشت، ناامنى برآمده از نبردهاى بلند مدت پى در پى میان دو ابر قدرت ایران و روم، از رونق بازرگانى مى‏کاست. (36)
در چنین شرایطى، تنها بازرگانان بى‏طرف توان آمد و شد آزادانه در مرزهاى ناامن را دارا بوده و مى‏توانستند به بازرگانى پرتلاش بپردازند. عربستان و بادیه‏نشینان در آن زمان، سرزمین و مردمى بى‏طرف به شمار مى‏رفتند. (37) و از این رو، تنها بادیه‏نشینان مى‏توانستند با آمد و شد آزادانه خود در مرزها، بازرگانى را پر رونق نگاه دارند.
در آن زمان، با توجه به آب و هواى خشک و سوزان عربستان، شتر براى جابه‏جا کردن کالاهاى انبوه و سنگین بازرگانى میان فاصله‏هاى دور، از گاریهایى که با الاغ یا گاو نر کشانده مى‏شدند، بهتر مى‏نمود.از این رو، بازرگانان بى‏طرف عرب، براى آن که بتوانند در مرزهاى ناامن میان بر بزنند، مى‏بایست شیوه باربرى با شتر را تکامل مى‏بخشیدند.این شیوه، جایگزین جابه‏جا کردن کالا یا گاریهایى شد، که با الاغ یا گاو نر کشانده مى‏شدند. (38)
بر پایه آنچه که گذشت، در سده‏هاى پنج و شش میلادى، بازرگانى عربستان، به گونه‏اى روزافزون، رو به گسترش نهاد.شهر مکه مرکز این بازرگانى بود. (39) بدین سان، این شهر مکه مرکز این بالاترین جایگاه معنوى، از نیرومندترین جایگاه بازرگانى نیز برخوردار شد.از این رو، بیشتر شهرنشینان و بادیه‏نشینان یافتند. (40) پیشرفت روزافزون این بازرگانى، مکه را از جایگاهى جهانى برخوردار ساخت. (41) بدین سان، دو ابر قدرت ایران و روم نیز در مکه و عربستان منافع بازرگانى یافتند. (42)
برترى کوتاه مدت یمن در بازرگانى عربستان
ارزش بسیار راههاى بازرگانى عربستان، اندیشه بیشترین بهره‏بردارى از آنها را در ایران، بیزانس، حبشه و یمن پدید آورد.تلاش ابر قدرتها، با هدف بیشترین بهره‏بردارى از جایگاه بازرگانى شبه جزیره، به دخالتهاى سیاسى-نظامى و تأثیر شایانشان در رویدادهاى آن سرزمین انجامید. (43)
در این میان، موازنه سیاسى میان دو ابر قدرت رقیب آن دوران، یعنى شاهنشاهى ساسانى و امپراطورى روم شرقى، دستیابى یمن به هدف بیشترین بهره‏بردارى از راههاى یاد شده را، آسانتر مى‏نمود. (44) در این راستا، در پایان سده پنجم میلادى، یمن از یک مجموعه بزرگ قبیله‏اى در عربستان مرکزى پشتیبانى مى‏کرد. (45)
مجموعه یاد شده، به رهبرى قبیله کنده، پشتیبان منافع بازرگانى یمن در عربستان بود. وجود این مجموعه قبیله‏اى، موازنه سیاسى میان ایران و روم را نیز، به سود یمن، به دنبال داشت. (46) ولى، با اشغال یمن از سوى سلطان نشین حبشه، (47) (در سطرهاى پسین به آن خواهم پرداخت)کنده پشتیبان نیرومند خود را از دست داد و مجموعه یاد شده به زودى فرو پاشید. (48)
رقابت ابر قدرتها در یمن
اگر ابر قدرتها، سرزمینهاى پیرامون عربستان را از آن خود مى‏ساختند، براى دستیابى به اهداف خود در آن سرزمین، توانایى افزونتر مى‏یافتند.از این رو، سه ابر قدرت پیرامون شبه جزیره، یعنى ایران، امپراطورى روم شرقى و سلطان نشین حبشه در سده ششم میلادى، خواهان فرمانروایى بر سرزمینهاى پیرامون خود، یعنى یمن، عراق و شام بودند. (49)
سلطان نشین حبشه، که از جایگاه نیرومند سیاسى-بازرگانى و فرهنگى برخوردار بود، داعیه‏هاى سیاسى-بازرگانى نیز داشت. (50) در این میان، یمن با توجه به جایگاه خوب بازرگانى و نزدیکش به حبشه، براى این داعیه‏ها، مناسب‏ترین هدف مى‏نمود.
از سوى دیگر، هم کیش بودن حبشیان با رومیان و جایگاه نیرومند سلطان نشین، آن را همواره با بیزانس هم پیمان مى‏ساخت. (51) ناگفته نماند که، بیزانس، هم‏پیمان نیرومند حبشه، راههاى شمال شبه جزیره را در اختیار داشت. (52)
از این رو، اگر حبشه با اشغال یمن، بر راههاى جنوبى نیز دست مى‏یافت، دو قدرت مسیحى مکمل یکدیگر شده و دو قطب بازرگانى شمالى و جنوبى شبه جزیره را، به زیان ابرقدرت شرق، یعنى شاهنشاهى ایران، از آن خود مى‏ساختند.بر پایه آنچه که گذشت، لشکر کشى حبشه به یمن، (53) نشان اوج‏گیرى داعیه‏هاى سیاسى- بازرگانى سلطان نشین مسیحى بود. (54)
این رویدادها، که به سود بیزانس و حبشه بود، به بازرگانى خارجى ایران آسیب بسیار مى‏رساند. از این رو، در پایان سده ششم میلادى، ارتش شاهنشاهى با حمله به یمن، به فرمانروایى حبشیان در آن سامان پایان بخشید. (55) با این همه، حبشه تا پیش از حمله ایران، بى‏چون و چرا بر یمن فرمان راند. (56)
نقش عربستان در سرنگونى شاه نشین حیره
ساسانیان براى دستیابى به اهداف بازرگانى خود در عربستان، بیش از بیزانش از نیروى نظامى بهره گرفتند. (57) با آن که آنان با اشغال یمن، پیرامون سالهاى 75-570 میلادى، (58) بر دو سوى خلیج فارس دست یافته بودند، دیگر بخشهاى شبه جزیره، همچنان از دسترس آنان به دور ماند. (59) ساسانیان براى سلطه بر قبایل عربستان میانه، به زور روى آوردند.آنان در این راستا، از پشتیبانى دست نشاندگان خود در مرزهاى جنوب باخترى، یعنى شاهان حیره برخوردار بودند. (60)
ولى در آن زمان، پیشرفت بازرگانى در مکه و منافع تازه بادیه‏نشینان باعث گردید تا آنان، برخلاف گذشته، به خواست هم نژادان لخمى خود، براى آرام ماندن گردن ننهند.
بدین سان، تنها پیامد سیاست ساسانیان درباره شبه جزیره عربستان، آشکار شدن ناتوانى شاه نشى حیره در آرام نگاه داشتن قبایل عربستان بود.این ناتوانى، یکى از دلایل اصلى سرنگونى شاه نشین تازى بود، بارى، ساسانیان پس ازدانستن این که، شاهان حیره از آن پس توان مهار نمودن بادیه نشینان را نخواهند داشت، در پى سرنگون ساختن شاه نشین دست نشانده خود برآمدند.آنان پس از سال 602 میلادى، شاه نشین یاد شده را سرنگون کردند و اداره و امکانات آن را از آن خود ساختند. (61) پس، همزمان شدن سرنگونى سلطنت لخمیان با پیشرفت مکه شگفت‏آور نمى‏نماید. (62)
ادبیات در خدمت یکپارچگى و نیرومندى
رقابت ابرقدرتهاى پیرامون شبه جزیره عربستان، براى یافتن جاى پا در آن شبه جزیره از یک سو و بهبود جایگاه سیاسى-بازرگانى عربستان از سوى دیگر، باعث گردید تا در سده‏هاى پنج و شش میلادى، ثروت فراوانى به آن سرزمین سرازیر شود.این روند، نیاز به یک فرهنگ و زبان پیشرفته و نیرومند را در عربستان پدید آورد.از آنجا که زبان آرامى از سده‏هاى گذشته، ارزشمند بود و زبان بازرگانى جهانى به شمار مى‏رفت، بازرگانان برجسته عرب آن را برگزیدند. (63)
اگر اعراب زبان پیشرفته‏اى از آن خود مى‏داشتند، براى بهره‏بردارى از جایگاه نیکوى سیاسى-بازرگانى خود توان افزونتر مى‏یافتند. این پدیده هنگامى ویژگى مى‏یافت که، اعراب یکپارچه نیز مى‏شدند.ولى آرامى در عربستان، زبانى بیگانه به شمار مى‏رفت.
درباره یکپارچگى اعراب نیز، خاطرنشان مى‏شود که یکپارچگى در یکى جامعه به حاکمیت یک قانون فراگیر و یکسان در آن جامعه بستگى دارد؛در حالى که، سرزمین اعراب، یعنى شبه جزیره عربستان، بیابانى بوده و هست.بیابانى بودن یک سرزمین نیز، به پراکنده بودن گروههاى جمعیتى در آن و نبود یا دشوار و کم بودن ارتباط میان آن گروهها مى‏انجامد.از این رو، برقرارى یک قانون یکسان و فراگیر در چنین جامعه‏اى با دشوارى روبرو شده و به جاى آن سنتهاى گوناگون قبیله‏اى، در جامعه‏هاى جدا از یکدیگر، گسترش مى‏یابد. (64)
بر این پایه، در جوامع یاد شده، کینه‏ها و ستیز خونین میان قبیله‏اى پیوسته جاى یکپارچگى را مى‏گرفت.قبایل گوناگون و پراکنده عربستان بیابانى نیز به جاى قانون فراگیر و یکپارچه کننده، از سنتهاى گوناگون قبیله‏اى برخوردار بوده و همواره در جنگ و ستیز به سر مى‏بردند. (65)
بدین سان، اعراب شبه جزیره براى بهبود بیش از پیش جایگاه سیاسى-بازرگانى خود، از دو اهرم سرنوشت‏ساز، -که همانا زبان خودى بازرگانى و یکپارچگى است-بازمانده بودند.ولى در آن زمان، آنان در این باره، به گونه‏اى خودآگاهى نیز رسیده بودند. (66) اعراب براى دستیابى به این دو خواسته اساسى، از شعر غنى خود بهره گرفتند.
یک وجه مشترک نیرومند اعراب، ارزشمند بودن شعر عربى نزد آنان بود.با آن که دستمایه اصلى این شعر از کینه‏ها و ستیزهاى خونین میان قبیله‏اى تشکیل مى‏شد، (67) اعراب در این باره نیز، به خود آگاهى مثبتى دست یافته بودند.آنان دریافته بودند که امکان پیدایش گونه‏اى همنهادى در این ستیزها وجود دارد. (68) از آنجا که، دستمایه اصلى سروده‏هاى عربى، جنگهاى خونین میان قبیله‏اى بود، حماسه‏ها، پهلوانان و قهرمانان این جنگها نیز، از دیگر دستمایه‏هاى اصلى آن سروده‏ها به شمار مى‏رفت. (69) اگر به این دستمایه هنرى، بهاى بیشتر داده شده و سروده‏ها رواج مى‏یافتند، زبان عربى از ارزش یک زبان خودى بازرگانى برخوردار شده و مى‏توانست بر یکپارچگى اعراب نیز تأثیر نیکو نهد.ناگفته نماند که شعر عربى براى این منظور از سبکها و الگوهاى ویژه خود نیز بهره‏مند بود. (70)
بر پایه آنچه که گذشت، اعراب راه دستیابى به دو نیاز اساسى، براى بهره‏بردارى بهتر از جایگاه نیرومند سیاسى-بازرگانى خود را یافته بودند.ولى پیمودن این راه، به پشتوانه نیرومند سیاسى و اقتصادى نیاز داشت.این پشتوانه نیز یافت شد:
در آغاز، دربار شاهان کنده و پس از آن دربارهاى حیره و غسّانى، که در گذشته به زبان آرامى بازرگانان خود مباهات مى‏نمودند، مرکز پشتیبانى از شاعران و اشعار تازه آنان شدند. (71) از آن جا که، در میان اعراب، فرهنگ شفاهى بر نوشتار برترى داشت، (72) براى ترویج سروده‏هاى حماسى به شیوه‏اى خاص نیاز بود.آشکار است که در چنین جوامعى حافظان برجسته بسیارند.در عربستان نیز چنین حافظانى ترویج اشعار تازه را بر عهده گرفتند و سروده‏هاى حماسى در کوتاهترین زمان ممکن، در سراسر شبه جزیره و در میان دورترین قبایل، ترویج مى‏شد. (73)
از این رو، گمان مى‏رود که پیش از سده ششم میلادى، بیشتر مردم یمن، یعنى یکى از قطبهاى‏ بازرگانى عربستان آن روز، به زبان عربى سخن مى‏گفته‏اند.زبان پیشین آن سامان، یعنى عربى جنوبى نیز پس از اسلام به زودى به فراموشى سپرده شد و امروزه تنها بقایایى از لهجه‏هاى آن همچنان باقى است.در شام نیز، شمار عرب زبانان رو به فزونى نهاد و آنان-همان گونه که گذشت-در عراق به ایفاى نقش پرداختند. (74) این روند، افزون بر نیرومند شدن زبان عربى و کارآمد شدن به عنوان یک زبان خودى بازرگانى، بر یکپارچگى اعراب نیز تأثیر نیکو نهاد.
نتیجه‏گیرى
در سده‏هاى چهار تا شش میلادى، شبه جزیره عربستان و اعراب همزمان با جاى داشتن میان دو ابر قدرت، سرزمین و مردمى بى‏طرف به شمار مى‏رفتند.از این رو، تنها بازرگانان عرب توان آمد و شد آزادانه در مرزهاى دو امپراطورى و رونق بخشیدن به بازرگانى را دارا بودند.بدین سان، بادیه نشینان توان آن را یافتدن تا در زمینه بازرگانى- سیاسى در تمدنهاى پیرامون خود به ایفاى نقش بپردازند.آنان براى بهره‏بردارى بهینه از این جایگاه نیرومند خود، به سوى یکپارچگى گام برداشتند.در این راستا، اعراب از وجه مشترک نیرومند خود، زبان عربى بهره گرفتند.از این رو، این زبان در آن زمان نیرومند گردید.
یادداشتها
(1)-مقدمه ابن خلدون، عبد الرحمن ابن خلدون، ج 1، چاپ چهارم، ترجمه:محمد پروین گنابادى، ص 234، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1359.
(2)-همان:1:277 و 278.
(3)-همان:1:4-263.
(4)-همان:1:285.
(7)-کتاب المحبّر، هاشمى، ابى جعفر محمد بن حبیب، تصحیح:الدکتوره آنسه ایلیزه لیحتن شتیتر، صص 8- 364، مطبعة جمعیة دائرة المعارف العثمانیه، حیدر آباد الدکن، 1942 م
(8)-صفة جزیرة العرب، همدانى، حسن بن أحمد بن یعقوب، تحقیق:محمد بن على الاکوع، دار الشؤون الثقافیة العامة، بغداد، 1989 م، ص 67 و نیز:المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، جواد على، ج 2، ص 74، الطبعة الاولى، دارالعلم للملایین، بیروت، 1970 م.
(9)-فتوح البلدان، بلاذرى، ابو الحسن، مراجعة و التعلیق: رضوان محمد رضوان، ص 89، دار الکتب العلمیه، بیروت-لبنان، 1983 م.و نیز:جواد على:7:275.
(10)-همان.
(11)-المحبر:368.
(12).Hodg son:1:151.
(13).Ibid.
(14).Ibid.
(15)-الحجاز و الدولة الاسلامیة، بیضون، ابراهیم، الطبیعة الاولى، ص 59، المؤسسة الجامعیة للدرا است و النشر و التوزیع، بیروت، لبنان، 1983 م.
(61).Hodg son:1:151.
71.Ibid.
(18)-هاشمى:8-257.
(19)-بیضون:54 و نیز:151:1: Hong son .
02.Hong son:1:151-3.
12.Ibid:1:351.
(22)-ایران در زمان ساسانیان، کریستین سن، آرتور، چاپ پنجم، ترجمه:رشید یاسمى، ص 115، انتشارات امیر کبیر، تهران، 1367.
و نیز:
Richard Rrye:Teh Heritage of persia,pud: cardinal,London,6791,p:472.
(23)-کریستین سن:115 و .frye:472.
42.Hong son:1:351
(25)-کریستین سن:115 و .Frye:572
62.Hong son:1:351.
(27)-کریستین سن:115 و frye:572
(28)-ایران قبل از اسلام، زرین کوب، عبد الحسین، چاپ اول، انتشارات امیر کبیر، تهران، 1364، ص 7-456 و نیز:کریستین سن:229.
92.Hong son:1:351.
(30)-جواد على:المفصل:1:22.
13.Hong son:1:351.
(32)-بیضون:27.
(33)-همان:56.
(34)-همان:55.
53.Hong son:1:351.
(36)-بیضون، 58.
(37)-همان، 29 و 30.
83.Hong son:1:351.
(39)-تاریخ الیعقوبى، یعقوبى، ابن واضح، ج 1، ص 270، دار صادر، بیروت.
(40)-همان:1:270 و 271.
(41)-مروج الذهب و معادن الجوهر، مسعودى، أبى الحسن، بتحقیق محمد محیى الدین عبد الحمید، ج 2، ص 60، دار المعرفة، بیروت-لبنان.
(42)-ایران قبل از اسلام:7-496.
(43)-همان جا.
44.Hong son:1:351.
(45)یعقوبى:1:216.
64.Hong son:1:351.
(47)-کریستین سن:396؛زرین کوب:496 و .frye:952
84.Hong son:1:351.
(49)-بیضون:9-57.
05.Hong son:1:151.
(51)-زرین کوب:496.
(52)-محاضرات فى تاریخ العرب، احمد صالح العلى، الجزء الاول، الطبعةالاولى، صص 6-95، بغداد، 1960.
(53)-یعقوبى:1:199.
(54)-المحبّر:هاشمى، 8-367.
(55)-احمد صالح العلى:1:95 و 96 و زرین کوب:496.
65.Hong son:1:151.
(57)-صدر الاسلام و الدولة الامویّة، شعبان، محمد عبد الحى محمد:الاهلیّة للنشر و التوزیع، ص 14، بیروت، 1987.
(58)-کریستین سین:393 و: .Frye:572
(59)-شعبان:14.
(60)-کریستین سن، 115 و .Frye:572:
(61)-همان دو جا.
(62)-شعبان:15.
(64)-روشنفکران عرب و غرب، شرابى، هشام، ترجمه: عبد الرحمن عالم، صص 8-7، دفتر مطالعات سیاسى و بین المللى-تهران، 1368.
(65)-مسعودى:2:275 و پس از آن و نیز ر.ک:یعقوبى:1: 229 و پس از از آن
66.Hong son:1:451.
(67)-یعقوبى:1:198 و پس از آن.
(68)-همان:1:240.
(69)-همان:1:218 و پس از آن.
07.Hong son:1:451.
(71)-یعقوبى:1:19-218، 12-211 و 226 و دیگر صفحات.
(72)-همان:1:262.
(73)-همان:1:19-218 و 12-211.
47.Hong son:1:151-2.

تبلیغات