آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۶

چکیده

متن

 

وقتی که سه دهة پرفراز و نشیب از یک انقلاب تمام عیار و جاندار را گذرانده باشیم، و احساس کمی تا قسمتی آسیب‌دیدگی فهم ما را از این انقلاب تحت تأثیر قرار داده باشد، خودبه‌خود راهی به آسیب‌شناسی و پُلی به آینده‌پژوهی آن خواهیم زد. آیا آسیب‌هایی که انقلاب‌های بزرگ جهان را از پای انداخت یا از دور خارج نمود، به انقلاب اسلامی ما نیز خواهد رسید؟ بی‌شک به دلیل تفاوت انقلاب اسلامی ایران با سایر انقلاب‌های عصر جدید و ذات منحصربه‌فرد فرهنگی و ایدئولوژیک آن باید نظریه‌ها، تحلیل‌ها و آسیب‌شناسی‌های آن را فراتر از نظریه‌پردازی‌های متداول شکل بدهیم و بدانیم که تحلیل‌های سکولاریستی از پدیده‌ای چنین ضدسکولاریستی، اگر ناممکن نباشد، ناکافی و ناقص است. هم نظریة انقلاب اسلامی و هم آسیب‌‌شناسی آن، بیش از هر چیز باید از دل مکتب اسلام و تشیع برون آید وگرنه نظریه‌های سکولاری یا فرادینی اساساً توانایی درک زوایای عمیق فرهنگی و اجتماعی این انقلاب را نخواهند داشت.

بنابراین لازم است (به‌‌ویژه در این موقعیت حساس) به اندیشه‌‌ها و آرای متفکران و نظریه‌‌پردازان انقلاب رجوع، و نقد و تحلیل انقلاب اسلامی را از دل نظریه‌‌های مکتبی و دینی اسلام استخراج کنیم. در این زمینه بی‌هیچ ‌شبهه‌‌ای رجوع به اندیشه‌ها و آثار متفکر و نظریه‌پرداز بزرگ انقلاب اسلامی، علامة شهید مرتضی مطهری (طاب ثراه)، اولویت اوّل ما خواهد بود.

آنچه پیش‌رو دارید کوششی است در زمینة آسیب‌شناسی انقلاب از منظر آن استاد شهید که براساس همین لزوم و ضرورت تقدیم گردیده است.

 

شرط اصلى جلوگیرى از شکست و زوال انقلاب، تداوم و حرکت دائمى آن و تلاش برای اجرای تمام آرمان‏هاى انقلاب در همة زمینه‏ها، به‌ویژه گسترش و صدور پیام آن به خارج از مرزهاى کشور، است؛ بنابراین هر اندازه که هدف عالى‏تر و از دسترس دورتر باشد، امکان اضمحلال و فساد انقلاب کمتر خواهد بود. در این میان و در مسیر حرکت، مبارزه با آفات انقلاب از مسائل مهمی است که نیروهای انقلاب باید آنها را شناسایى کنند و پیگیرانه درصدد دفع آنها برآیند.

آفات انقلاب از عوامل روانى و اجتماعى ناشی می‌شود که به صورت بسیار نامحسوس و خزنده، جامعة انقلابى را تحت تأثیر و نفوذ خود قرار مى‏دهد و با خالى کردن انقلاب از محتواى اصلى و درونى آن، خسارت خود را وارد مى‏آورد.

نهضت‌‌های اجتماعی ــ سیاسی، که در برهه‌‌های مختلف از تاریخ به‌وجود می‌‌آیند، در فضا و نظامی باز شکل می‌گیرند و شکوفا می‌‌شوند؛ ازاین‌رو همواره در معرض آسیب‌ها و آفاتی هستند که با هدف تحریف یا متوقف ساختن این نهضت‌ها یا ایجاد تردید در آنها، از محیط پیرامون بر آنها وارد می‌‌شوند. انقلاب اسلامی ‌‌ایران نیز از این اصل مستثنا نیست.

 در کنار این واقعیت، هوشیاری رهبران دینی، سیاسی در انقلاب اسلامی ‌‌نقطة اتکای مطمئنی بوده است که به موقع آفات را تشخیص داده و آنها را گوشزد ساخته‌اند. از جملة آن هوشیاران، استاد فرزانه، شهید مطهری است که با دورنگری و عمیق‌‌اندیشی خاص خود، آسیب‌های در کمین انقلاب را رصد نمود و ما را از خطرهای آنها آگاه ساخت.

استاد مطهری، علاوه بر تبیین و تحلیل اندیشه‌‌های اصیل اسلامی، بخش عمده‌ای از تلاش‌‌های خود را به آسیب‌شناسی اندیشه‌های موجود اختصاص داده بود تا مانع انحراف اندیشة سیاسی اسلام از مسیر اصلی آن شود. ازآنجایى‌که شهید مرتضى مطهرى در مسائل ‏گوناگون فکرى صاحب نظر بود و اندیشه‏هاى او راه‌گشاى مشکلات ‏فکرى جامعة اسلامى ماست، هر چه جامعه و محیط فکری جهان اسلام و انقلاب با آفت‌ها و آسیب‌‌های بیشتری مواجه شود رجوع بیشتر به آثار و افکار ایشان الزامی‌‌تر می‌گردد. تأکید امام‌خمینی(ره) بر آموزنده و روانبخش‌بودن قلم و زبان استاد و تأکید مقام ‏معظم رهبرى بر لزوم استفاده از اندیشه‏هاى این شهید فرزانه تا جایى که آثار آن بزرگوار را مبناى فکرى نظام ‏جمهورى اسلامى ایران دانسته، مؤید این نکته است.[1]

شهید مطهری از سویی از سرچشمة زلال معارف اسلامی ‌‌سیراب شده بود و از دیگر سو با اندیشه‌ها، ایدئولوژی‌ها، مکتب‌ها و ایسم‌های مطرح در جهان آشنایی ژرف و همه‌سویه داشت.

در این مقاله آرای آسیب‌شناسانة شهید مطهری در زمینة انقلاب اسلامی بازخوانی مجدد شده است.

شهید مطهری انقلاب را به طور کلی این‌گونه تعریف کرده است: «انقلاب عبارت است از طغیان و عصیان مردم یک‏ ناحیه و یا یک سرزمین علیه نظم حاکم موجود، برای ایجاد نظمی مطلوب؛ به‏ بیان دیگر انقلاب از مقولة عصیان و طغیان است علیه وضع حاکم، به‌ منظور استقرار وضعی دیگر».[2]

می‌توان ویژگی‌‌‌های اصلی انقلاب را از منظر شهید مطهری این‌گونه دسته‌بندی کرد: 1ــ تغییر بنیادی در جامعه، یعنی دگرگون شدن جامعه از بن و از بیخ؛ 2ــ درهم ریختن نظم حاکم با شدت و سرعت؛ 3ــ به کار بردن عصیان، طغیان، تمرّد، انکار، نفی و طرد؛ 4ــ بر هم ریختن نظم موجود برای جانشین ساختن نظمی‌ ‌دیگر.[3]

بر ‌اساس این، ایشان ریشة انقلاب را در دو عامل دانسته است: 1ــ نارضایتی و خشم از وضع موجود؛ 2ــ وجود آرمانی دربارة وضع مطلوب؛ زیرا در هر انقلابى نفى و اثبات ‏وجود دارد؛ نفى وضع موجود و اثبات وضعیت مطلوب.

 شاید عده‌اى گمان کنند که کودتا نیز نوعى انقلاب است؛ درحالى‌که ‏استاد براى رفع این توهم گفته است: «فرق انقلاب با کودتا این ‏است که انقلاب ماهیت مردمى دارد به خلاف کودتا که یک اقلیت مسلح ‏و مجهز به نیرو در مقابل حاکمیت قیام مى‏کند و وضع موجود را به‏هم مى‏زند».[4]

با این توصیف، پدیدة اجتماعی انقلاب مانند هر موجود زنده‌ای، دارای حیات است و مانند بدن انسان ممکن است دچار خطرها، آفت‌ها و بیماری‌هایی شود که برای پویایی و شادابی آن تهدید محسوب می‌‌شود و مانع به ثمر رسیدن آرمان‌های[5] انقلاب و تبدیل آنها به دستاورد[6] می‌‌گردد.

پرسش اصلی مقالة حاضر این است که از منظر شهید مطهری، با توجه به علل و ماهیت انقلاب اسلامی‌‌ آسیب‌های فراروی انقلاب، که مانع از تحقق نهایی اهداف انقلاب و تداوم آن می‌‌گردد، چیست؟

در پاسخ ابتدایی به این پرسش باید گفت که از نظر شهید مطهری، ازآنجاکه طی تاریخ، نهضت‌ها و انقلاب‌های متعددی از مسیر اصلی و اهداف اولیة خود منحرف شده‌اند، لزوم توجه و بررسی آسیب‌ها و آفاتی که ممکن است انقلاب اسلامی‌ ‌را مانند هر انقلابی دربرگیرد برای مقابله با آن آسیب‌ها امری ضروری است. نکتة مهم این است که نباید این طور تلقی کرد که آنچه با عنوان «آسیب‌شناسی انقلاب» مطرح می‌‌شود، حتماً به آنچه امروز روی داده است نگاه دارد.

 

پیشینة تاریخی

 در دو سدة گذشته جنبش‏های بسیاری در جامعة ایران روی داده است که این کشور را از باقی کشورهای آسیایی ممتاز می‏کند. میشل فوکو،[7] فیلسوف مشهور فرانسوی و نظریه‌پرداز فرامدرنیسم (که در بحبوحة انقلاب اسلامی ‌‌ایران به تهران و قم مسافرت، و از نزدیک وقوع انقلاب را مشاهده کرد)[8] گفته است: این انقلاب نمی‌تواند براساس انگیزه‌های اقتصادی و مادی روی داده باشد؛ زیرا جهان شاهد شورش و قیام همة ملت علیه قدرتی بود که مشکلات اقتصادی آن به آن اندازه بزرگ و مهم نبود که به دلیل آن، میلیون‌ها ایرانی به خیابان‌ها بریزند و با سینه‌های عریان در مقابل مسلسل‌ها بایستند؛ پس دلیل انقلاب را باید در جایی دیگر جستجو کرد. نیکی. ر. کدی نیز ضمن اذعان به «انقلاب‌خیز» بودن و فراوانی شورش‏ها و قیام‏ها در ایران،[9] کوشیده است چرایی این ویژگی را تبیین کند. از میان این جنبش‏ها، انقلاب اسلامی، ‌‌که در سال 1357 به رهبری امام خمینی(ره) به پیروزی دست یافت، به دلیل دامنة وسیع آن و تأثیرات عمیق‌‌اش، از ویژگی ممتازی برخوردار است.[10] بررسی چرایی پیدایش این جنبش و ماهیت آن در فهم «آسیب‏های انقلاب» ما را یاری می‏رساند؛ زیرا فهم آسیب‏های هر پدیده‌ای فرع بر فهم ویژگی‌‏های آن پدیده و اجزای تشکیل‌دهندة آن است.

تأکید ویژة شهید مطهری بر اصل حفظ انقلاب تأکیدی بی‌جهت نیست. این اصل، در بسیاری از موارد صدق می‌کند که نگه‌داشتن موهبتی از به دست آوردنش، اگر نگوییم مشکل‌تر، مطمئناً آسان‌تر نیست. قدما می‌گفتند جهان‌گیری از جهانداری ساده‌تر است و ما باید بگوییم انقلاب‏ ایجاد کردن از انقلاب نگاه‌داشتن سهل‌تر است.[11]

آیات قرآن کریم نیز ما را به درس گرفتن از سرگذشت پیشینیان ترغیب می‌کند. (حشر/2) همچنین امیرالمؤمنان علی(ع) مکرر ما را به سرنوشت ملت‌های پیشین و مطالعة تاریخ و عبرت گرفتن از آن دعوت کرده است.[12] آن حضرت مهم‌ترین موانع انقلاب و اسباب شکست نهضت‌ها را کینه‌توزی، تفرقه و پشت کردن به یکدیگر معرفی نموده است.[13] طی تاریخ انقلاب‌های متعددی رخ داده که نتوانسته‌اند با آسیب‌ها و مشکلات داخلی و خارجی مقابله کنند. تاریخ بسیاری از انقلاب‏ها نشان می‏دهد که معمولاً نیروهای انقلابی و مصلحان گام‏های اولیه را با موفقیت برمی‏دارند و رژیم سیاسی حاکم را سرنگون می‌سازند و وضع موجود را متحول می‏سازند، ولی در تحقق اهداف انقلاب و بنای جامعة مطلوب ناکام می‏مانند.[14]

در انقلاب مشروطیت، با اینکه انقلاب، حرکتی وسیع و مردمی‌ ‌بود و خون‏های بسیاری در راه آن نثار شد، پس از گذشت کمتر از چهارده سال از فرمان مشروطیت، کودتای 1299 روی داد که در پی آن دیکتاتوری رضاخان و روی کار آمدن غرب‏زده‏ها پایه‌گذاری شد.[15]

شهید مطهری در کتاب «پیرامون انقلاب اسلامی»‌‌، تاریخ انقلاب اسلامی ‌‌در زمان پیامبراکرم(ص) را تحلیل و عنوان کرده است که نفوذ و رخنة فرصت‌طلبان و دشمنانی که با اسلام می‌جنگیدند سبب شد مسیر انقلاب پیامبراکرم(ص) تغییر کند؛ افرادی که با رخنه و نفوذ در صفوف مسلمانان کوشیدند محتوا و شکل پیام و اهداف نهضت پیامبر را به سمت افکار و اندیشه‌‌های خودساختة خود جهت دهند.[16] بدین‌ترتیب که از اواخر قرن اول‏ هجری، تلاش‌هایی آغاز شد تا ماهیت اسلامی ‌‌انقلاب پیامبر ماهیتی قومی ‌‌و عربی به خود بگیرد. بدیهی است که‏ همین امر برای ایجاد شکاف در درون جامعة اسلامی‌‌کافی بود. در ادامة این شکاف، بحث‌ها و درگیری‌های قومی و ‌‌نژادی دو گروه را در مقابل هم قرار داد و به‏ این ترتیب نطفة جنگ‌های قومی ‌‌و نژادی یا به‌اصطلاح امروز ناسیونالیستی[17] و راسیستی[18] در میان امت مسلمان بسته شد.[19]

شهید مطهری، پس از بیان علل تغییر مسیر انقلاب پیامبر، این رخداد را درس عبرت تاریخ برای انقلاب ایران شمرده و انقلابیون را از افتادن در این مسیر بر حذر نموده و گفته است: «امروز نیز ما درست در وضعی قرار داریم نظیر اوضاع ایام آخر عمر پیامبر، یعنی وقتی که آیة ’الیوم یئس الذین‘ نازل شد. پیام قرآن به ما نیز این است که حالا که بر دشمن بیرونی پیروز شده‌اید و نیروهای او را متلاشی‏ کرده‌اید، دیگر از او ترسی نداشته باشید، بلکه اکنون باید از خود ترس‏ داشته باشید. اگر ما با واقع‌بینی و دقت کامل با مسائل فعلی انقلاب مواجه‏ نشویم و در آن تعصبات و خودخواهی‏ها را دخالت دهیم، شکست انقلابمان براساس قاعدة ’واخشون‘ و براساس قاعدة ’ان الله لا یغیر‘ حتمی‌‌الوقوع خواهد بود؛ درست به همان‌گونه که نهضت صدر اسلام نیز بر همین اساس با شکست‏ روبرو شد».[20]

 

ماهیت و عوامل انقلاب‏ها

شهید مطهری دربارة ماهیت انقلاب‌ها و منطبق ساختن انقلاب اسلامی ‌‌بر نظریات طرح‌شده معتقد است که باید این موضوع را در موارد ذیل مطالعه و بررسی کرد که برای پرهیز از طولانی شدن مطلب از تحلیل آنها صرف‌نظر شده است: 1ــ بررسی افراد و گروه‌هایی که بار نهضت را به دوش داشتند؛ 2ــ  ریشه‌یابی و ارزیابی عللی که با ایجاد انقلاب و پیشبرد آن رابطه‏ داشته‏اند؛ 3ــ مطالعه دربارة هدف‌هایی که نهضت تعقیب می‌کرد؛ 4ــ بررسی شعارهایی که به نهضت مردم، حیات و حرکت می‌بخشید؛ 5ــ تحلیل سهم رهبر و تاکتیک‌های رهبری؛ 6ــ توجه به گستردگی و فراگیر بودن نهضت، از آن جهت که به طبقه‏ یا قشری خاص تعلق نداشت.[21]

 

ماهیت ایدئولوژیک انقلاب اسلامی

اهمیت این بحث در زمینة خاستگاه و پیام انقلاب اسلامی ‌‌پررنگ‌تر است؛ زیرا نظریه‌پردازان مختلف در تحلیل ماهیت انقلاب اسلامی ‌‌نظریات متفاوتی داده‌اند؛ عده‏اى که ماهیت مادی و طبقاتی برای انقلاب‌ها قائل‌اند اعتقاد دارند: انقلاب ایران قیام محرومان علیه مرفهان بوده است، اما برخی از مسلمانان با تفسیر آیه «و نرید ان نمن على الذین استضعفوا فى الارض و نجعلهم‏ائمه و نجعلهم الوارثین...» (قصص/5) می‌کوشند به این مفهوم رنگ اسلامى بزنند. تحلیل آنها این است که به حکم‏ این آیه، اسلام هم تاریخ را بر اساس دوقطبى شدن جامعه‏ها و جنگ استضعاف‏شده و پیروزى استضعاف‏شده بر استضعاف‏گر تفسیر مى‏کند.[22]

استاد شهید در اینجا به نکته‏اى اشاره کرده است که این گروه از آن غافل شده‏اند؛ آن نکته این است که «اسلام جهت‏گیرى نهضت‏هاى‏ الهى را به سوى مستضعفان مى‏داند، اما خاستگاه هر نهضت و انقلاب‏ را صرفاً مستضعفان نمى‏داند. اسلام نهضت پیامبران را به سود محرومان مى‏داند، اما آن را منحصراً به دوش محرومان نمى‏داند. عدم ‏درک این تفاوت منشأ بسیارى از اشتباهات شده است».[23]

با مراجعه به نظریات استاد مطهری می‌توان ماهیت ویژة انقلاب اسلامی ‌‌را به صورت ذیل دسته‌بندی کرد: 1ــ برای انقلاب اسلامی‌‌ نمی‌توان نظیر و مثالی در دنیا پیدا کرد؛ 2ــ انقلاب ایران انقلابی با ماهیت اسلامی‌ ‌بوده است؛ یعنی انقلابی است که در همة جهات مادی و معنوی، سیاسی و عقیدتی، روح و هویتی اسلامی‌ ‌دارد؛ 3ــ انقلاب اسلامی‌ ‌به عوامل معنوی تکیه داشته است؛ 4ــ معنویت موجود در این انقلاب نیز با معنویت ادیان دیگر متفاوت است؛ 5ــ انقلاب اسلامی‌ ‌به عوامل مادی و سیاسی نیز صبغة اسلامی‌ ‌بخشید؛[24] 6ــ اشاعة مفاهیمی ‌‌چون روح آزادیخواهی، حریت و عدالت بنابر تعالیم اسلام، سبب همه‌‌گیر شدن انقلاب اسلامی ‌‌شد؛ 7ــ انقلاب اسلامی، ‌‌بر خلاف انقلاب مشروطه، انقلابی همه‌گیر و عمومی ‌‌بود و به طبقه و قشر خاصی محدود نمی‌‌شد؛ 8ــ این انقلاب روحیة خودباختگی ملت ایران در برابر غرب و شرق را نیز از بین برد؛ 9ــ تقویت اعتماد به نفس و تشکیل مکتب مستقل از اهداف انقلاب اسلامی بود.[25]

 

عوامل تداوم انقلاب اسلامی

شهید مطهری برای بقا و تداوم انقلاب اسلامی ‌‌به چهار رکن اصلی اشاره کرده است: 1ــ ادامه دادن مسیر عدالت‌خواهی؛ 2ــ احترام به آزادی‌های معقول؛ 3ــ استقلال مکتبی؛ 4ــ معنویت اسلامی.

«پس آیندة ما آن‌ وقت محفوظ خواهد ماند که عدالت را حفظ کنیم، آزادی را حفظ کنیم، استقلال را حفظ کنیم، استقلال سیاسی، استقلال اقتصادی، استقلال فرهنگی یا استقلال فکری، استقلال مکتبی».[26]

قبل از ورود به این مباحث باید به این نکته اشاره کرد که در حفظ و تداوم هر نظامی مسئولان و رهبران سیاسی جامعه تأثیر بیشتری دارند. شهید مطهرى دراین‌باره گفته است: «وظیفة رهبرى نهضت است که از آفت‏زدگى پیشگیرى نماید و اگر احیاناً آفت نفوذ کرد با وسایلى که در اختیار دارد و یا باید در اختیار بگیرد آفت‏زدایى نماید».[27]

ایشان معتقد است مداخله نکردن رهبرى در این زمینه سبب می‌شود نهضت عقیم بماند: «اگر رهبرى یک نهضت‏ به آفت‏ها توجه نداشته باشد یا در آفت‏زدایى سهل‏انگارى نماید، قطعاً آن نهضت عقیم یا تبدیل به ضدخود خواهد شد و اثر معکوس خواهد بخشید».[28]

 

1ــ ادامه دادن مسیر عدالت‌خواهی:

از منظر آسیب‌شناسی، در جامعه‌ای که برای تغییر وضع موجود و گام برداشتن به سمت وضع مطلوب انقلاب شده است، بحث عدالت‌خواهی و اجرای آن اهمیت بسیاری دارد و از جمله ‏شرایط تداوم انقلاب به شمار می‌رود. تغییر مسیر عدالت‌خواهی به سمت و سوی بی‌عدالتی و نداشتن حساسیت کافی نسبت به مسئلة عدالت اجتماعی خطر و مانند لبة پرتگاهی برای انقلاب است.

جامعه به حیات مطلوب خود نمی‌‌رسد؛ مگر با اقامة عدالت؛ ازاین‌رو، خداوند از جمله فلسفة بعثت انبیا را زمینه‌سازی برای تحقق عدالت اجتماعی برمی‌‌شمارد: «لَقَدْ ارسلنا رُسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب والمیزان» (حدید/25). علی(ع) نیز بر این باور است که در سایة عدالت، تعادل و آرامش بر جامعه حاکم می‌‌شود؛ ازهمین‌رو فرموده است: «عدالت بزرگ راهی مطمئن، قانونی، عام و جهان‌شمول است که آدمیان برای رسیدن به سعادت باید از این بزرگراه عبور نمایند».[29]

در روایتی دیگر حضرت‌ على(ع) عدالت را به سر ایمان تشبیه کرده و فرموده است: «العدل رأس الایمان‏»؛[30] یعنى اگر ایمان را به پیکر تشبیه کنیم، ‏عدالت مانند سر آن پیکر است که اگر سر نباشد، پیکر مرده است. اهمیت عدالت تا آن پایه است که مایة قوام و موجودیت ‏حکومت‏ها از جمله حکومت اسلامى می‌‌گردد. اگر در جامعه‏اى عدالت جارى ‏نشود و حاکمان اسلامى عدالت را سرلوحة کار خود قرار ندهند، ظلم در جامعه گسترده می‌شود و بى‏گمان چنین حکومتى به فنا و نابودى کشیده خواهد شد. پیامبر اسلام(ص) دراین‌باره فرموده‌اند: «حکومت‏ها ممکن است کافر باشند و دوام یابند، ولی اگر ظالم ‏باشند، دوام نخواهند یافت».

از دیدگاه شهید مطهری حفظ انقلاب در گرو ادامه دادن مسیر عدالت‌خواهی است؛ البته ایشان مفهوم عدالت اجتماعی از منظر اسلام را با مفهوم عدالت در مکاتب دیگر متفاوت دانسته است.[31] تأکید مطهری بر مفهوم عدالت تأکیدی عملیاتی است؛ درواقع ترکیب عدالت اجتماعی با معنویت اسلامی‌‌، در هیچ مکتب دیگری نظیر و مانند ندارد. به طور خلاصه می‌توان از اندیشه‌های استاد دربارة عدالت مفاهیم ذیل را استنباط کرد: 1ــ پر کردن شکاف‌های طبقاتی؛[32] 2ــ از بین بردن تبعیضات ناروا؛[33] 3ــ پدید آمدن جامعه‌ای بی‌طبقه به مفهوم اسلامی؛[34] 4ــ از بین رفتن ظلم و اجحاف ماهیت؛[35] 5ــ تغییر بنیادهای اجتماع از نظر اقتصادی و عدالت اجتماعی بعد از تغییر رژیم سیاسی. «روش علی(ع) به وضوح به ما می‌‌آموزد که تغییر رژیم سیاسی و تغییر و تعویض پست‌ها و برداشتن افراد ناصالح و گذاشتن افراد صالح به جای آنها بدون دست زدن به بنیادهای اجتماع از نظر نظامات اقتصادی و عدالت اجتماعی، فایده‌ای ندارد و اثربخش نخواهد بود.»؛[36] 6ــ تلفیق معنویت اسلامی‌‌ با عدالت اجتماعی.[37] «حساسیتی که اسلام در زمینه عدالت اجتماعی و ترکیب آن با معنویت اسلامی‌ ‌از خود نشان می‌‌دهد، در هیچ مکتب دیگری نظیر و مانند ندارد.»[38]

 

2ــ احترام به آزادی‌ها:

یکى از اصولی که سهم بسزایى در تداوم انقلاب اسلامى دارد، احترام به آزادى‏هاست.‏ از دیدگاه آسیب‌شناسی، شهید مطهری معتقد است باید به آزادی‌ها به معنی واقعی در آینده احترام گذاشت؛ یعنی ایشان اختناق و سلب کردن آزادی‌ها را عامل شکست انقلاب دانسته است: «اگر دولت اسلامی‌‌، جمهوری اسلامی‌‌، حکومت اسلامی‌ ‌بخواهد زمینة اختناق را به وجود بیاورد، قطعاً شکست خواهد خورد».[39]

 البته شهید مطهری در ادامه، آزادی را تعریف کرده و برای آن حدود و قصور قائل شده است؛ براساس تعریف ایشان از آزادی، همة مردم می‌‌توانند در محدودة شرع و قانون‏ آزاد باشند و فعالیت کنند، و از هیچ چیزى جز شرع و قانون ‏هراسى نداشته باشند؛ البته همه باید اصولى را که در شرع و قانون ‏مشخص شده است بپذیرند و به آن احترام بگذارند. استاد مطهری با تأکید بر آزادی فکر، قلم و بیان اظهار کرده است: «... البته آزادی غیر از هرج و مرج است. آزادی به معنی معقول. هر کسی در درجة اول فکرش باید آزاد باشد، بیان و قلمش باید آزاد باشد، اما فکر آزاد باشد یعنی اگر کسی واقعاً منطقی و فکری دارد، فکر خودش را بگوید».[40] زیرا اسلام دین آزادى است؛ دینى که آزادى را براى همة افراد جامعه ترویج می‌کند؛ البته آزادى به معناى معقول. در آیة 3 سورة انسان مى‏خوانیم: «انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا».

تنها در چنین صورتى است که ‏انقلاب اسلامى ما راه صحیح پیروزى را ادامه خواهد داد. ایشان‏ معتقد است اگر در جامعه، محیط آزادی برای بیان آرا و عقاید به‌وجود بیاید، به‌گونه‌ای‌که صاحبان افکار مختلف بتوانند در عرصه‌‌های مختلف عقاید و نظریات خود را مطرح کنند و در مقابل، ما نیز بتوانیم آرا و نظریات خودمان ‏را مطرح کنیم، زمینة سالم و مناسب رشد اسلام و انقلاب را فراهم کرده‌ایم.[41]

 

3ــ حفظ استقلال مکتبی:

شهید مطهری نگرانی خود را دربارة مسئلة استقلال مکتبی در حکم آسیبی که می‌تواند انقلاب را دچار مشکل کند بیان کرده و اظهار نموده است که از بین بردن رژیم تنها راه بقا و تداوم نیست، بلکه مهم عرضة مکتب و ایدئولوژی مستقلی است که بتواند به صورت ستونی محکم در مسائل فکری سیاسی، اقتصادی، و فرهنگی، انقلاب را استوار نگه دارد و مانع وابستگی آن به مکتب‌های دیگر شود. «من بر روی مسئلة استقلال، و بالاخص استقلال مکتبی زیاد تکیه دارم. ما اگر مکتب مستقل خودمان را ارائه نکنیم، حتی با اینکه رژیم را ساقط کرده‌ایم و حتی با این فرض که استقلال سیاسی و استقلال اقتصادی را به دست آوریم، اگر به ‏استقلال فرهنگی دست نیابیم، شکست خواهیم خورد و نخواهیم توانست انقلاب‏ را به ثمر برسانیم».[42]

ایشان حتی تلفیق مکتب‌‌ها را نیز نمی‌‌پذیرد: «من به عنوان نصیحت می‌گویم کسانی که این چنین فکر می‌کنند؛ یعنی می‌‌خواهند مکتب اسلام را با مکاتب دیگر تطبیق دهند و یا عناصری از آن مکتب را در اسلام وارد کنند، چه بدانند، و چه ندانند در خدمت استعمار هستند. خدمت‏ اینها به استعمار، از خدمت آنها که عامل استعمار سیاسی یا عامل استعمار اقتصادی هستند، به مراتب بیشتر است و به همین نسبت خیانتشان به ملت بیشتر و عظیم‌تر. ازاین‌رو و با توجه به این خطرات برای حفظ انقلاب اسلامی‌‌ در آینده، از جمله اساسی‌ترین مسائلی که می‌باید مدّنظر داشته باشیم، حفظ استقلال مکتبی و ایدئولوژیک خودمان است».[43]

یکی از اهداف مهم و باارزش انقلاب اسلامی‌‌، بحث صدور انقلاب و معرفی ایدئولوژی و مفاهیم آن در سطح جهانی است. این نکته مستلزم آن است که جمهوری اسلامی‌ ‌ایران بتواند با حفظ استقلال مکتبی و براساس یک ایدئولوژی، که همان ایدئولوژی اسلامی ‌‌است، راه خود را ادامه دهد.[44] شهید مطهری، با بیان این شرط، راه تداوم و حفظ انقلاب را در گرو حفظ مکتبی می‌داند که اسلامی‌‌ و مستقل از سایر مکتب‌ها باشد.[45]

«اگر این مکتب و ایدئولوژی، اسلامی‌‌ محض باشد؛ یعنی اگر استقلال مکتبی داشته باشیم، واقعاً آنچه که از اسلام خودمان است، همان را بیان کنیم، خجلت و شرمندگی در مقابل دیگران نداشته باشیم، ما در آینده موفق خواهیم بود. اما اگر بنا بشود که یک مکتب التقاطی به نام اسلام درست کنیم، برویم ببینیم که فلان فرد، فلان گروه، فلان مکتب چه می‌‌گوید، یک چیزی از مارکسیسم بگیریم یک چیزی از اگزیستانسیالیسم بگیریم، یک چیزی از سوسیالیسم، بگیریم یک چیزی هم از اسلام بگیریم. بعد یک آش شله قلمکاری درست کنیم و بگوییم این است مکتب اسلام، این برای مدت موقت ممکن است مفید واقع شود، ولی برای همیشه نه».[46]

 

4ــ معنویت اسلامی‌‌:

براساس دیدگاه استاد، همة جوامع به نوعی از معنویت اعتقاد دارند و این مسئله منکر و مخالفی ندارد. حتی مکتب‌های مادی که جامعه و رویدادهای آن را با مفاهیم مادی تفسیر می‌کنند به نوعی معنویت معتقدند.[47] اما مفهوم معنویت آنها با مفاهیم مورد نظر ما متفاوت است. استاد معنویت را این‌گونه تعبیر کرده است: «می‌توان گفت‏ معنویت در این حد که همه آن را قبول دارند، یک مفهوم منفی است؛ یعنی ‏منظور از آن، نبودن یک سلسله از امور است، اگر جامعة انسانی و افراد آن به مرحله‏ای برسند که خودپرست، خودخواه و سودجو نباشند، تعصب ‏نژادی، منطقه‏ای و حتی مذهبی نداشته باشند، این نیستی‌ها به عنوان‏ معنویت به حساب می‌آیند. براساس این تلقی از معنویت اگر این قیدها نباشد، در آن‌صورت افراد جامعة بشری همه برادروار به صورت ’ما‘ زندگی‏ خواهند کرد و ’منیت‘ به کلی از بین می‌رود».[48]

 از دلایل مهم پیروزی انقلاب اسلامی، تکیة نیروهای انقلابی به مفاهیم معنوی بود؛ مفاهیمی‌ ‌چون خدمت به خلق، بازپس‌‌گیری حقوق مظلومان از ظالمان، اجرای عدالت اسلامی، اجرای حدود و احکام الهی، و...؛ مفاهیمی‌‌که شهید مطهری آنها را این‌گونه تفسیر کرده است: «از جمله خصوصیات انقلاب ما، یکی این است که چون بر پایة ایدئولوژی اسلامی‌ ‌قرار گرفته، به معنویتی واقعی متکی است، نه معنویتی از آن دست‏ که حضرات پیشنهاد می‌کنند و می‏بینیم که بطلان و ورشکستگی‏اش به اثبات‏
رسیده است. در کشورهایی که به ادعای طرفداران این نوع معنویت ساختگی، مالکیت وجود ندارد، بی‌معنویتی و خودخواهی و خودپرستی همان‌قدر رایج‏ است که در کشورهای طرفدار مالکیت ... درد معنویت بشر را سلب مالکیت به تنهایی کفایت نمی‏کند، عدالت اجتماعی لازم است، نه سلب مالکیت؛ زیرا اگر در جامعه‏ای عدالت اجتماعی برقرار نباشد، پایة معنویت هم متزلزل خواهد بود. منطق اسلام این است که‏ معنویت را با عدالت، توأم با یکدیگر می‌باید درجامعه برقرار کرد».[49]

 اکنون اگر اهداف انـقلابی‌هایی‌ که بـا نـیتی خـاص و مـعنویتى مخصوص، انـقلاب را آغـاز کـرده‌اند، در لابه‌لای گرد و غبار فراموشی محو شود و قداست و معنویت زمان انقلاب جای خود را به امور مادی و قدرت‌طلبی و زراندوزی دهد، آنگاه اولین زنگ خطر براى انقلاب به صدا در خواهد آمد. «اگر معنویت را فراموش کنیم، انقلاب خودمان را از یک عامل پیش‌برنده محروم کرده‌ایم».[50]

تأکید شهید مطهری بر طرح مسائل معنوی به شدت و حدت مسائل عدالت‌خواهی، نشان می‌دهد که حفظ معنویت برای مقابله با آسیب‌هایی که ممکن است گریبان انقلاب را فرا بگیرد می‌تواند ما را از خطرهای احتمالی مصون بدارد.[51] زیرا انقلاب ما، در آینده در کنار عدالت اجتماعی‏ به مقیاس اسلامی‌‌، به معنویتی گسترده نیاز دارد؛ معنویتی از آن‏ نمونه که در زمان پیامبر، حضرت علی(ع) و سایر ائمه(ع) وجود داشته است.[52] معنویتی که تحت تأثیر مکتب‌های ماتریالیستی کوچک و حقیر شمرده شود و به سمت و سوی مادیات سوق پیدا کند باز هم نمی‌تواند ما را از گردباد حوادث رهایی بخشد.[53]

 

آسیب‌شناسی انقلاب اسلامی

در مباحث پیش به این مطلب اشاره شد که نهضت‌ها نیز مانند پدیده‌‌های دیگر ممکن است دچار آفت‌زدگی شوند.[54] در این بخش آسیب‌ها و آفات احتمالی انقلاب اسلامی،[55] از منظر شهید مطهری بررسی شده است. شایان ذکر است اولویت ارائه‌شده در بیان آسیب‌ها با توجه به آرای شهید مطهری است و تقدم و تأخر آنها در زمان کنونی ممکن است، به شیوه‌ای دیگر تحلیل شود.

 

1ــ نفوذ اندیشه‌‌های بیگانه:

ویژگی تحلیل آسیب‌شناسانة شهید مطهری این است که بعد از طرح مسئله، راهکار برون‌رفت از این آفت را بیان می‌کند و در واقع درد و درمان را با هم مطرح می‌سازد؛ بنابراین می‌توان گفت این موضوع از دو جهت بررسی می‌شود: اول، بیان آسیب؛ دوم، راه برون‌رفت از آن.

الف) بیان آسیب: ایشان معتقد است اندیشه‌‌های بیگانه از دو طریق بر پیکر انقلاب نفوذ می‌‌کنند:

1ــ از طریق دشمنان آگاه و کینه‌توز که برای سیطرة خویش بر مسلمانان، به تحریف احکام و اندیشه‌‌های اسلامی‌ دست می‌زنند. هنگامی‌‌که انقلاب در اوج ایستاده، جاذبه پیدا کرده و توانسته است به واسطة این قدرت بر مکتب‌ها و پیروان آنها تأثیر گذارد و آنها را تحت‌الشعاع قرار دهد، پیروان مکتب‌های دیگر برای از بین بردن و پوساندن انقلاب می‌کوشند اندیشه‌‌‌های بیگانه‌ای را که مغایر با اصول و اهداف انقلاب است، وارد اندیشه و تفکرات نیروهای انقلاب کنند تا آن انقلاب را از اثر اندازند یا کم‌اثر کنند.[56]

شهید مطهری برای این موضوع نمونه‌ای را از مسلمانان صدر اسلام ذکر کرده است؛ پس از گستردگی و جهانگیری اسلام، مخالفان اسلام مبارزه با اسلام را از طریق تحریف آغاز کردند. آنها اندیشه‌‌های خود را با مارک تقلّبی اسلام صادر نمودند. اسرائیلیات، مجوسیات، مانویات را، با مارک اسلام وارد حدیث، تفسیر، افکار و اندیشه‌‌های مسلمانان کردند، اما خوشبختانه علمای اسلام متوجه این نکته شدند و توانستند تا حد زیادی آفت‌زدایی کنند. این آفت‌زدایی همچنان ادامه دارد.[57]

2ــ از طریق دوستان نادان و ناآگاه در تکدی از افکار و نظریات بیگانه. گاهی پیروان خود مکتب، به علت ناآشنایی درست با مکتب، مجذوب یک سلسله نظریات و اندیشه‌‌های بیگانه می‌‌گردند و آگاهانه یا ناآگاهانه آن نظریات را رنگ مکتب می‌‌دهند و عرضه می‌‌نمایند. نمونه این مورد نیز در رویدادهای قرون اولیه دوران اسلامی دیده می‌‌شود؛ یعنی زمانی که مجذوب‌شدگان به فلسفه یونانی و آداب و رسوم ایرانی و تصوف هندی، نظریات و اندیشه‌‌هایی را برای خدمت (نه به قصد خیانت) وارد اندیشه‌‌های اسلامی ‌‌کردند. خوشبختانه این جهت نیز از چشم تیزبین علمای اسلامی ‌‌دور نماند و جریان «نقد اندیشه که سیر تحولات آن نظریات در جهت حذف نظریات بیگانه» هدایت شده است، پدید آمد.

ب) راه مبارزه با این خطر: طرح نیازهای جدید اجتماعی، تفسیر نکردن و پاسخ درست و به‌موقع ندادن از ناحیة مسلمانان سبب شد که دشمنان اسلام، این مسئله را دستاویز قرار دهند و دین را شریعت ناقصی معرفی کنند تا از این رهگذر، اندیشه‌‌های پلید خویش را بر سراسر جامعه حاکمیت بخشند.[58]

شهید مطهری در همان ابتدای انقلاب با مشاهدة هر دو گروه (دشمنان آگاه و دوستان نادان) نگرانی خویش را این‌گونه بیان کرده است:

«هم گروهی را می‌‌بینیم که واقعاً وابسته به مکتب‌های دیگر بالخصوص مکتب‌های ماتریالیستی هستند و چون می‌‌دانند با شعارها و مارک‌های ماتریالیستی کمتر می‌‌توان جوان ایرانی را شکار کرد، اندیشه‌‌های بیگانه را با مارک اسلامی ‌‌عرضه می‌‌دارند. بدیهی است اسلامی‌‌که با محتوای ماتریالیستی در مغز یک جوان فرو رود و تنها پوسته اسلامی‌ ‌داشته باشد به سرعت دور انداخته می‌‌شود، و این خطرناک‌تر است، و هم می‌‌بینیم که افرادی مسلمان اما ناآشنا به معارف اسلامی ‌‌و شیفته مکتب‌های بیگانه، به نام اسلام اخلاق می‌‌نویسند و تبلیغ می‌کنند اما اخلاق بیگانه، فلسفه تاریخ می‌‌نویسند همان‌طور، فلسفه دین و نبوت می‌‌نویسند همان‌طور، اقتصاد می‌‌نویسند همان‌طور، سیاست می‌‌نویسند همان‌طور، جهان‌بینی می‌‌نویسند همان‌طور، تفسیر قرآن می‌‌نویسند همان‌طور و...».[59]

ایشان ضمن هشدار به مسئولان و رهبران نهضت بیان کرده است که نفوذ اندیشه‌‌های بیگانه به نام اندیشة اسلامی‌‌ و با مارک‌های اسلامی ‌‌چه از روی سوء‌نیت باشد و چه سوء‌نیت در کار نباشد، خطری است که اسلام را تهدید می‌کند، اما راه مبارزه با این خطر عدم تحریم و منع نکردن مردم و جوانان از مطالعة افکار و اندیشه‌‌های بیگانه، عرضة صحیح مکتب در همه زمینه‌ها با زبان روز، روزافزون کردن فعالیت‌های علمی ‌‌و فکری مطابق خواسته‌‌های نسل جوان به‌ویژه در حوزه‌‌های علمیه، و عرضة کتاب و محصولات فکری به زبان‌های روز دنیا است.[60]

 

2ــ تجددگرایی افراطی:

تجدد گرایی افراطی، عبارت است از آراستن اسلام به آنچه از اسلام نیست و پیراستن آن، از آنچه از اسلام است؛ به این منظور که آن را رنگ زمان زدند و باب طبع زمان کنند، و این آفت بزرگی است که نهضت‌ها ممکن است به آن دچار شوند؛ ازاین‌رو وظیفه رهبری نهضت است که مانع از وارد آمدن چنین آسیبی به نهضت گردد.[61]

فقدان برنامة روشن و به دور از ابهام، به منظور جهت‌‌بخشی به حیات انسانی جامعه، از یک‌سو و وجود مسائل و معضلات ملموس جامعه از سوی دیگر سبب می‌شود که کارگزاران و دوستان انقلاب مجذوب یک سلسله نظریات بیگانه با مکتب انقلاب شوند و آگاهانه یا ناآگاهانه آن نظریات را در قالب مکتب عرضه کنند.[62] استاد مطهرى دربارة این آفت گفته است: «برخى آن چنان عوام‏زده هستند که تنها معیارشان سلیقة عوام ‏است که گذشته‏گراست و به حال و آینده کارى ندارد. برخى که به‏ مسائل روز توجه دارند و دربارة آینده مى‏اندیشند متأسفانه از اسلام مایه مى‏گذارند، سلیقة روز را معیار قرار مى‏دهند؛ مثلاً مى‏گویند مهر نباید باشد؛ چون زمان نمى‏پسندد، تعدد زوجات یادگار عهد بردگى زن است و...».[63]

متأسفانه امروز هم شاهد این دو طرز تفکر هستیم؛ درحالى‌که اسلام طرفدار اعتدال است و دربارة مسائل اسلامى باید مجتهدان آگاه به زمان نظر خود را بیان کنند و افراد نامطلع نباید دراین‌باره مطالب بدون پشتوانة علمی ‌‌اسلامی، بیان نمایند. شهید مطهری، راه حل برون‌رفت از این معضل را در دو مسئله دانسته است: 1ــ پرهیز از افراط و تفریط و گرایش به اعتدال. «راه اعتدال یک خط باریک است که اندک بی‌توجهی موجب خروج از آن است ... رعایت اعتدال در هر کاری سخت و دشوار است»؛[64] 2ــ ارائة راه حل نو برای مشکلات و مسائل نو و تازه. «بدیهی است که مشکلات جامعه بشری نو می‌‌شود و مشکلات نو راه حل نو...».[65]

 

3ــ ناتمام گذاشتن آرمان نهضت‌ها:

  متأسفانه تاریخ نهضت‌های اسلامی ‌‌صد سالة اخیر، نشان می‌دهد نقصی آشکار در رهبری روحانیت وجود دارد و آن عبارت است از ادامه ندادن به رهبری تا مرحلة پیروزی بر دشمن؛ یعنى اگر رهبران دینى یا سیاسى، انقلابی را رهـبرى کنند و بـخش تخریبى آن را به خوبى به پایان برسانند و نـظام حاکم را سرنگون کنند ولى وقتى به بخش سازندگى رسیدند آن را رهـا کـنند[66] و نتیجة زحمات خود را به دیگران و در برخی مواقع به دشمن واگذارند،[67] و بـه خـیال آنـکه انقلاب به پایان رسیده است به دنبال کـارهاى خـود بروند، اینجاست که میراث‌خواران فرصت‌طلب پیدا می‌شوند و زمـینه را خالى و بلامعارض می‌بینند و زمام امور را در دست می‌گیرند یـا انقلاب را کلا از بین مى‌برند یا اگر اسمى از آن باقى بماند، از محتوا آن را تهى مى‌کنند.

  شهید مطهری این قضیه را مانند کسی می‌داند که زمین غصب‌شده‌اش را با قدرت و شدت مطالبه کند و با صرف نیرو و بذل مال و جان آن را از دست دشمن بگیرد، اما همین‌که گرفت برود به خانه خود بنشیند و یک دانه بذر هم در آن نپاشد، دیگران بروند از آن به سود خود استفاده کنند؛ مانند انقلاب عراق که با پایمردی روحانیت شیعه به ثمر رسید، اما روحانیت از ثمره آن بهره‌برداری نکرد. مشروطیت ایران را روحانیت به ثمر رسانید، اما آن را ادامه نداد و نتوانست از آن بهره‌برداری کند و در نتیجة آن، دیکتاتوری خشنی به روی کار آمد و از مشروطیت جز نام چیزی باقی نماند.[68] متأسفانه در جنبش تنباکو نیز که روحانیت می‌توانست پس از لغو امتیاز رژی، نوعی نظام اسلامی پدید آورد کار ادامة رهبری و مبارزه را تمام‌شده تلقی کرد و جنبش بدون رسیدن به اهداف واقعی نیمه‌کاره رها گردید.[69] در مورد انقلاب اسلامی ‌‌ایران، هرچند وضعیت متفاوت است، هنوز همة آرمان‌های داخلی و خارجی انقلاب جامة عمل نپوشیده است. تلاش برای تقویت و اجرای این آرمان‌ها از طریق افزایش آگاهی عمومی ‌‌و بسیج امکانات، به افزایش اقتدار و استحکام داخلی و نفوذ بین‌المللی انقلاب می‌‌انجامد. از منظر شهید مطهری نهضت‌‌‌های انقلابی، پس از مرحلة نفی و انکار باید به دنبال مرحلة سازندگی و اثبات باشند و این مرحله چه بسا از مرحلة نخست دشوارتر خواهد بود.[70]

 

4ــ رخنه و نفوذ افراد فرصت‌طلب در درون:

استاد مطهرى رخنه و نفوذ افراد فرصت‌طلب در درون هر نهضت را از آفت‏هاى بزرگ آن نهضت شمرده و وظیفة بزرگ رهبران اصلى نهضت ‏را سد نمودن راه نفوذ و رخنه آنها دانسته است. وی معتقد است هر نهضت، مادام که مراحل دشوار اولیه را طی می‌‌کند، سنگینی‌اش بر دوش افراد مؤمن، مخلص و فداکار است، اما همین که به بار نشست یا لااقل نشانه‌‌های باردادن آشکار گشت و شکوفه‌‌های درخت هویدا شد، سر و کلّه افراد فرصت‌طلب پیدا می‌‌شود. روزبه‌روز که از دشواری‌ها کاسته می‌‌شود و موعد چیدن ثمر نزدیک‌تر می‌‌گردد، فرصت‌طلبان محکم‌تر و پرشورتر پای عَلم نهضت سینه می‌‌زنند تا آنجاکه تدریجاً نیروهای انقلابی مؤمن و فداکاران اولیه را از میدان به در می‌‌کنند.

این جریان تا آنجا کلیت پیدا کرده است که می‌‌گویند گویی این خاصیت انقلاب است که پس از به نتیجه رسیدن «فرزند خور است و فرزندان خود را یک یک نابود می‌‌سازد».[71] اما شهید مطهری با این نظر موافق نیست، بلکه معتقد است که غفلت رهبران و نفوذ و رخنة فرصت‌طلبان است که فاجعه به بار می‌‌آورد.[72] در همة انقلاب‏ها، این گروه با تغییر ظاهر خود و با فریب انقلابی‌های واقعى، در ارگان‏ها و نهادهاى مختلف جامعه حتى در دستگاه رهبرى نفوذ مى‏کنند و اگرچه به ظاهر انقلابى‏تر از انقلابی‌های اصیل هستند، چون اعتقادى به آرمان‏هاى انقلاب ندارند، زمینة انحراف و قلب ماهیت را فراهم مى‏کنند.

 فرصت‌طلب‌ها دو نوع هستند: گروهی که فقط دنبال جاه‌طلبی و کسب موقعیت و امتیازات اجتماعى هستند و خود را با هر نوع نظام سیاسى سازش و تطبیق مى‏دهند و مهارت خاصى در تغییر موضع خود براى جلب نظر گروه حاکم دارند، و گروه دیگر، که عقیده‌ای متضاد با نیروهای انقلابی دارند، چون از مواجهه با آنها مأیوس‌اند، با تغییر ظاهر خود و نفوذ در نظام سیاسی ضربة خود را در موقعیت مناسب و از درون بر انقلاب وارد مى‏آورند. فرصت‌طلب‌ها با نفوذ خود در درون انقلاب‌ها و نهضت‌ها، تأثیرات شومی ‌‌را از خود بر جا گذاشته‌اند که به تعدادی از آنها اشاره می‌‌شود.[73]

فرصت‌طلبی تأثیر شوم خود را در تاریخ صدر اسلام و در تاریخ مشروطیت به طور واضح نشان داده است؛ در دوره عثمان، فرصت‌طلبان جای شخصیت‌های مؤمن به اسلام و اهداف اسلامی ‌‌را گرفتند، ابوذرها و عمارها به تبعیدگاه فرستاده شدند یا در زیر لگد مچاله شدند، اما «طریدها» وزیر شدند و «کعب‌الاحبارها» مشاور. پس از به ثمر رسیدن مشروطیت، مبارزان واقعی در گوشه‌ای منزوی شدند و چهره‌‌هایی که تا دیروز زیر پرچم استبداد، با انقلاب می‌جنگیدند به مقام رسیدند. نفوذ فرصت‌طلب‌ها به درون نهضت ملی شدن نفت، سبب شد خون شهدای سی تیر و زحمات طاقت‌فرسای آیت‌الله کاشانی و مردم ایران با کودتایی ساده از بین برود. دلیل این شکست‌ها افتادن اختیار نهضت در دست کسانی بود که سهمی در نهضت نداشتند.[74]

نهضت را اصلاح‌طلب آغاز می‌‌کند نه فرصت‌طلب، و همچنین اصلاح‌طلب مؤمن به اهداف نهضت می‌‌تواند آن را ادامه دهد نه فرصت‌طلب که در پی منافع خویش است. به‌هرحال مبارزه با رخنه و نفوذ فرصت‌طلبان، به‌رغم تظاهرات فریبنده‌شان، یکی از شرایط اصلی ادامه هر نهضتی در مسیر اصلی است. فرصت‌طلبان در چهره‌های مختلف بزرگ‌ترین ضربه‌ها را به انقلاب می‌‌زنند که به لحاظ اهمیت خطرشان در ادامه چهره‌‌های گوناگون آن بیان شده است:

الف) روحانی نمایان بی‌تقوا که آبرویی در جامعه نداشته و طی تاریخ به مزدوران استکبار تبدیل ‌شده‌اند.

ب) روحانیان متحجر و نیز گویندگان بی‌مبالات یا کم مبالات مذهبی. شهید مطهری به سخنان گویندگان مذهبی، بسیار حساس بود و همواره تذکر می‌داد که از بیان مطالب ضعیف و غیر مستند در منابر و مرثیه‌خوانی‌ها پرهیز کنند و شجاعتی که در این زمینه از خود نشان می‌داد کمتر از شجاعت او در برابر طاغوت نبود.[75] چنان‌که با جمود حاکم بر اندیشه و ذهن برخی از روحانیان مخالفت می‌کرد و مطالب مفصلی که در نقد تفکر اخباری‌گری بیان کرده‌ است به همین زمینه مربوط می‌شود.

ج) روشنفکران مذهبی و تحصیل‌کردگان وابسته. این گروه از قشر‌‌های دیگری هستند که بزرگ‌ترین ضربه‌ها را بر پیکر انقلاب وارد می‌‌کنند. آنها روحانی نبوده و از حوزه برنخاسته‌اند، ولی متدیّن و مسلمان هستند. آنها با نوشته‌ها و سخنرانی‌‌های خود دین را به جوانان معرفی می‌کنند. شهید مطهری به تصاویری که اینان از دین ترسیم می‏کردند، حساس بود و درحالی‌که متانت و تواضع خود را در برابر آنها حفظ می‏کرد و می‌کوشید هرگز در برابر آنها بی‌انصافی نکند، از مواضع خود نیز هرگز کوتاه نمی‌‌آمد. ایشان نسبت ‏به مرحوم مهندس بازرگان، احترام قائل بود، اما با شجاعت و صراحت در مقدمة جلد پنجم «اصول فلسفه و روش رئالیسم» انتقادات جدی خودش را به نظام فکری ایشان ــ آنجایی که در کتاب راه طی‌شدة دین را معرفی کرده است ــ مطرح ‏کرد. مطهری آنجا که مقام دفاع از دین بود، ملاحظة مقام و اشخاص را نمی‌‌کرد. یکی از کوشش‌های سترگ ایشان این بود که نشان دهد اسلام نظامی ‌‌است که یک انسان خردمند فرهیختة منطقی هم می‌تواند به آن باور داشته باشد. دین مجموعه‏ای از اوهام و تحکمات نیست که کسی بنابر مفاهیم، سلیقه‏ای، عشقی و سابقه‏ای آن را دنبال کند، اما قابلیت تجزیه و تحلیل و عرضه به محک علم و منطق را نداشته باشد. ایشان همین روش را در مورد دکتر شریعتی نیز دنبال کرد: هرچند در آن زمان عدة کثیری می‌کوشیدند در برابر اشتباه‌های دکتر شریعتی سکوت کنند، استاد مطهری، در محافل مذهبی، اشکالات ایشان را بیان می‌‌کرد. نگرانی شهید مطهری از ناحیة روشنفکران مذهبی، در زمینة مسائل التقاطی بیشتر نمود داشت. وی، بارزترین و کریه‏ترین چهرة التقاط را در آثار مجاهدین خلق و شاید از آنها بدتر، در آثار گروه فرقان می‌‌دید و[76] با شجاعت، در مقابل این آسیب‌ها ایستادگی می‏کرد.

 

5ــ ابهام طرح‌های آینده:

تجربه نشان داده است که روشن نبودن طرح مشخص برای آیندة هر جامعه می‌تواند ضایعات اساسی به بار ‌‌آورد. از ویژگی‌‌های اساسی هر انقلابی تدوین و تنظیم طرح‌ها و برنامه‌‌های ریشه‌ای و بنیادین در همة اصول است. ارائة طرح‌های روشن و خالی از ابهام توسط رهبران می‌تواند مانع آسیب‌رسانی به بدنة انقلاب شود و مانند چراغ روشنی برای یافتن مسیر‌‌های پیش‌رو تلقی گردد.

شهید مطهری، ضمن تأکید بر ارائة طرح و برنامه توسط رهبران، از روحانیت که در این مورد کاهلی کرده انتقاد نموده است: «روحانیت آن گروه مهندس اجتماعی مورد اعتماد جامعه است که به علل خاصی در ارائه طرح آینده کوتاهی کرده و لااقل به طور کامل و به‌امضا رسیده ارائه نداده است».[77] اما از جانب دیگر بیان کرده است که ما از لحاظ داشتن منابع خام فرهنگی فوق‌العاده غنی هستیم و راه‌حل برون‌رفت از این آسیب را استخراج، تصفیه و تبدیل مواد خام فرهنگی به موادی دانسته است که بشود از آنها استفاده کرد. شهید مطهری دراین‌باره گفته است: «قطعا نهضت باید طرح‌‌های روشن و خالی از ابهام و مورد قبول و تأیید رهبران ارائه دهد تا جلوی ضایعات گرفته شود. ما خوشوقتیم و خدا را سپاس‌گزار که از نظر مواد خام فرهنگی فوق‌العاده غنی هستیم... . تنها کاری که باید بکنیم استخراج و تصفیه و تبدیل مواد خام به مواد قابل استفاده است که مستلزم بیداردلی، کار و صرف وقت است».[78] این طرح و برنامة روشن، صریح و سازمان‌یافته در علم جامعه‌شناسی ایدئولوژی نامیده شده است که به هر گروه و جامعه‌‌ای امکان توجیه، تشریح، تفسیر و تبیین موقعیت خویش را می‌‌دهد. ایدئولوژی در حقیقت نسخه‌ای است که جامعة بیمار را از وضع موجود به وضع مطلوب متحول می‌‌سازد. فقدان ایدئولوژی یا طرح و برنامه در هر انقلابی به دنبال خود آسیب‌‌های متعدد دیگر را برای آن انقلاب در پی خواهد داشت.[79]

 

6ــ انحراف یافتن مسیر نیّت‌ها:

ششمین آفتی که نهضت خدایی را تهدید می‌‌کند، از نوع معنی، تغییر جهت دادن اندیشه‌ها و انحراف یافتن مسیر نیّت‌هاست. نهضت خدایی باید برای خدا آغاز شود و برای خدا ادامه یابد و هیچ خاطره و اندیشه غیرخدایی در آن راه نیابد تا عنایت و نصرت الهی شاملش گردد، و اگرنه باد غیرت خدایی به صد خار، پریشان‌دلش می‌‌کند. آنهایی که نهضت خدایی را آغاز می‌‌کنند، باید جز به خدا نیندیشند، توکلشان بر ذات مقدس او باشد و دائماً حضور ذهنی داشته باشند که در حال بازگشتن به سوی او هستند.

پاک نگه داشتن اندیشه و نیّت در مراحل نفی و انکار، که همه سرگرمی‌ها، درگیری با دشمن بیرونی است، آسان‌تر است؛ همین که نهضت پیروز شود و نوبت سازندگی و اثبات و ضمناً پای تقسیم غنائم برسد، حفظ اخلاص بسی مشکل‌تر است. قرآن کریم در آیة سه سوره مائده، که از آخرین سوره‌‌های قرآن است، از ناحیه خدا به همه مسلمانان این اعلام خطر را می‌‌نماید که تاکنون از دشمن می‌‌ترسیدید که ریشه شما را برکنَد، اما اکنون نگرانی از آن ناحیه منتفی است، اکنون نگرانی از ناحیه من است، از این پس از کافران و دشمنان خارجی نترسید، از من بترسید که در کمین شما هستم.

مفهوم این آیه به ما می‌‌رساند که از این پس از درون خود تهدید می‌‌شوید. هر کس از راه خدایی و راه اخلاص جدا شود و خدا را فراموش کند، دچار انحراف و شکست می‌‌گردد. این سنت تغییر ناپذیر خداست که هر ملتی که از درون و از جنبه اخلاقی تغییر کند خداوند متعال سرنوشت آنها را تغییر می‌دهد. خداوند وضع و سرنوشت مردمی ‌‌را تغییر نمی‌دهد، مادامی‌‌که آنها خود را و آنچه به اندیشه‌ها و رفتارهای خودشان مربوط است تغییر ندهند.[80]

 

8ــ کنار گذاشتن روحانیت:

استاد شهید یکى از نقیصه‏هاى نهضت‏هاى اسلامى در صدسالة اخیر را کناره‏گیرى روحانیت از رهبرى ‏دانسته است: هیچ کس منکر این نیست که روحانیت سهم ‏اساسى، در پیروزى انقلاب داشته است. امام خمینى(ره) دراین‏باره ‏فرموده است: «اسلام منهاى روحانیت‏ یعنى هیچ و اصلاً روحانیون ‏بودند که انقلاب اسلامى را شروع کردند و هر چیز کارشناس لازم ‏دارد و کارشناس اسلام هم روحانیون هستند».[81]

به یقین باید گفت‏ در آینده این نهضت نیز به روحانیت نیاز دارد و اگر روحانیت از صحنه کنار رود، به یقین انقلاب ما منحرف خواهد شد. استاد دراین‌باره گفته است: «انقلاب ایران، اگر در آینده بخواهد به نتیجه برسد و همچنان ‏پیروزمندانه به پیش برود، مى‏باید باز هم روى دوش روحانیون و روحانیت قرار داشته باشد. اگر این پرچمدارى از دست روحانیت ‏گرفته شود و به دست ‏به‌اصطلاح روشنفکران بیفتد، یک قرن که هیچ‏، یک نسل بگذرد اسلام به کلى مسخ مى‏شود؛ زیرا حاصل فرهنگ اصیل ‏اسلامى در نهایت‏ باز هم همین گروه روحانیون متعهد هستند».[82]

ایشان معتقد است روحانیت وظیفه‌ای اساسی در حفظ و تداوم انقلاب بر عهده داشته است و باید با کوشش همه‌جانبه مکان و جایگاه خود را حفظ نماید و در صف اول مردم حرکت کند.[83]   

البته این تأکید استاد به حضور روحانیان در صحنه‏هاى انقلاب به ‏آن معنا نیست که روحانیت تحت هر شرایطى مفید هستند، بلکه ایشان تصریح کرده است که نظام روحانیت ‏باید اصلاح‏ گردد. «لازم است روحانیت را اصلاح کرد نه اینکه ‏آن را از بین برد. ثابت نگاه داشتن سازمان روحانیت در وضع فعلى ‏نیز به انقراض آن منتهى خواهد شد، این مطلب را حدود ده سال است ‏که بارها و بارها تکرار کرده‏ام و گفته‏ام که روحانیت ‏یک درخت ‏آفت‏زده است و باید با آفت‏هایش مبارزه کرد».[84]

پس از بیان دیدگاه‌های شهید مطهری دربارة آسیب‌هایی که می‌‌تواند انقلاب ما را تهدید کند، در ادامه چند آسیب احتمالی دیگر که می‌توان آنها را بر آسیب‌های پیشین افزود ذکر شده است:

 

1ــ کاهش حساسیت و مشارکت عامه: کاهش حساسیت و مشارکت عمومی ‌‌در مسائل سیاسی، اجتماعی و در کلیه صحنه‌‌‌های تصمیم‌گیری سبب می‌شود که حکومت از صلابت گذشته بی‌بهره گردد و زمینة سست شدن ارکان انقلاب فراهم آید؛ ازاین‌رو توجه به حضور دائمی ‌‌و آگاهانة نیروی‌‌های انقلابی در کلیة مراحل شکل‌گیری، تثبیت و تداوم انقلاب ضروری است؛ زیرا در غیر این صورت مسیر نهضت و انقلاب در جهت نیل به اهداف ازپیش‌تعیین‌شده نخواهد بود.[85]

تردیدى نیست که مشارکت و حضور گستردة مردم در صحنة انقلاب از عوامل اصلى و مهم پیروزى و خنثى کردن توطئه‏هاى دشمنان انقلاب بوده است. اکثر انقلاب‏هاى تاریخ معاصر به‌رغم مشارکت مردم در انقلاب، بعد از پیروزى، از حضور مردم خالى شده و نظام انقلابى به دیکتاتورى‏هاى فردى و طولانى تبدیل گردیده‌ است، ولى در انقلاب اسلامى، امام‌خمینی کوشید با توجه به قدرت و نفوذ کلام خویش، در عین ارشاد مردم، حضور آنها را در صحنه همچنان حفظ و نهادینه کند و این حضور تا به امروز هم، چه از نظر انتخاب مدیران جامعه و چه از نظر تأمین نیروهاى لازم در جبهه‏هاى جنگ براى مقابله با دشمنان داخلى و خارجى و رفع خطرهای عارض‌شده، حفظ شده است و این احساس براى مردم وجود دارد که انقلاب متعلق به خودشان است. هر تلاشى که زمینة غیبت مردم از صحنة سیاست را فراهم سازد آسیبى جدى بر انقلاب وارد خواهد آورد.

 

2ــ انتقال ندادن مفاهیم و ارزش‌های انقلاب به نسل جدید: تاریخ نشان داده است که همواره برقرار نشدن ارتباط میان دو نسل زمینة پدید آمدن بحران و مشکلاتى را براى جامعه فراهم آورده که مسئلة فاصلة ارتباطى و درک متقابل میان دو نسل از جملة این مشکلات است و از این لحاظ تفاوتى میان جوامع انقلابی وجود ندارد. اگر نسل انقلاب نتواند آرمان‏ها و اندیشه‏هاى انقلابى خود را به نسل بعد از خود، که تصویر روشنى از حوادث قبل و بعد از دوران انقلاب ندارند، منتقل کند، با این بحران مواجه مى‏شود و دشمن مى‏تواند از وجود همین شکاف بهره برد و این دو نسل را در مقابل یکدیگر قرار دهد.

 

3ــ تضعیف رهبری: یکى از نوآورى‏هاى امام خمینى(ره) در انقلاب اسلامی‌‌، ارائة اصل ولایت فقیه و ایجاد نظام سیاسى بر همین پایه است؛ در واقع ولایت فقیه عمود خیمة انقلاب تلقی می‌شود و رویدادهای این دو دهه ثابت کرده است که در صورت نبودن این نهاد، چیزى از انقلاب اسلامى و نظام مولود آن نمى‏توانست باقى بماند. هر اقدام یا هر تفسیرى که برای تضعیف این اصل انجام شود، سبب تضعیف رکن رهبرى انقلاب مى‏گردد و به طرف افول نظام پیش خواهد رفت. تجربة انقلاب‏هاى دیگر نشان داده است که با درگذشت رهبر انقلاب و به خاطر نهادینه نشدن رهبرى، نزاع و درگیرى میان جانشینان او روی داده و سرانجام انقلاب به دیکتاتورى مطلقه تبدیل شده است. این در حالى است که در انقلاب اسلامى، به خاطر نهادینه شدن اصل ولایت فقیه، ارتحال امام خدشه‏اى در رکن رهبرى ایجاد نکرد و بدون درگیرى و نزاع، این نهاد با انتخاب جانشین رهبر انقلاب به کار خود ادامه داد.

 

4ــ ناخالصی، هوا و هوس و تجمل‌گرایی در رهبران:  رهبرى نظام به نهاد ولایت فقیه محدود نیست، بلکه مجموعه‏اى از دولتمردان و رجل سیاسى و مذهبى را نیز دربرمی‌گیرد؛ به‌ویژه با توجه به سهم انکارناپذیر علما و روحانیان در انقلاب اسلامى، آسیب‌پذیرى این قشر، تأثیر مستقیمى بر کارایى و عملکرد نظام و در عین حال رابطة میان مردم و مجموعة نظام و اعتماد آنها خواهد داشت. هر نوع تجمل‌گرایى مدیران جامعه، اخذ امتیازات ویژه براى خود و خانواده، فساد ادارى، گسترش و تورم ساختار ادارى و سرانجام نفوذ عوامل فرصت‌طلب و تغییر چهره دادن آنها یا نفوذ عوامل ناشناختة بیگانه از جمله آسیب‏هایى است که مى‏تواند زمینة پوسیدگى نظام سیاسى را فراهم نماید و انقلاب اسلامى را به همان سرنوشتى دچار کند که بعد از رحلت پیغمبر(ص) حکومت اسلامى به تدریج به آن دچار شد. در هر نهضت خدایی یعنی هر نهضت مذهبی ضرورتاً باید خلوص حکم‌فرما باشد و اگر نوعی ناخالصی، هوا، هوس، طمع، به‌ویژه در رهبران نفوذ پیدا بکند، نهضت مذهبی زود از بین خواهد رفت؛ یعنی نهضت‌های مذهبی، به‌ویژه از نظر رخنه کردن هوا و هوس‌ها و مطامع، آسیب‌پذیری بیشتری دارند.[86]

 

5ــ بازگشت تدریجی به ارزش‌های طردشده: بدیهى است که در هر جامعة انقلابى با سقوط نظام سیاسى، ارزش‏هاى مسلط بر آن بلافاصله محو نمى‏گردد. دوام این ارزش‏ها به طول مدت سلطة آنها بر جامعه و نفوذ در مسائل فرهنگى، اجتماعى و تربیتى بسته است. هر چه طول مدت مبارزه براى پیروزى انقلاب کمتر باشد، آثار ارزش‏هاى نظام پیشین دوام بیشترى مى‏یابد.

از جمله ارزش‏هاى مذموم از نظر نیروهای انقلابی، تجمل‌پرستى، راحت‌طلبى، فساد اخلاقى، تبعیض، بى‏عدالتى و رشوه‌خوارى است. درصورتى‌که با ارزش‏هاى فرهنگى گذشته به طور مستمر و طولانی مبارزه نشود، تدریجاً با رشد مجدد این ارزش‏ها زمینة انحراف و آلوده شدن ارزش‏هاى اصیل انقلابى فراهم مى‏شود.

 

6ــ خستگى نیروهاى انقلابى و از دست دادن روحیة انقلابى: یکى دیگر از آفت‌های انقلاب سستى نیروهای انقلابی است. کناره‌گیرى از صحنه به دلیل موفقیت انقلاب و به ثمر رسیدن اهداف آن، خستگى و یأس از انقلاب به دلایل مواجهه با مشکلات و ناکامی در حل آنها و ناامیدى از تحقق معیارهاى ایدئولوژیک که به گوشه‌گیرى و به انزوا کشیده شدن نیروهای انقلابی منجر مى‏شود، خود از آفت‌های خطرناک انقلاب است. فساد در ارکان انقلاب، از قبیل ضعف و انحراف یا قدرت‌طلبى و عدول ارکان آن از آرمان‏هاى انقلاب، تفسیر و تأویل‏هاى انحرافى و احیاناً التقاطى از ایدئولوژى یا ناتوانى ایدئولوژى در تحقق خواسته‏هاى نیروهای انقلابی و سرانجام خروج گروه‏هاى اجتماعى معتقد به انقلاب از صحنة مبارزه نیز از جمله آفت‌های انقلاب است. اگر نیروهاى انقلابى در مبارزه با مشکلات، فشارها، مخالفت‏ها و آفت‌های انقلاب موفق نشوند، خطر ظهور دیکتاتورى، که در چنان وضعى خواستة اکثر گروه‏هاى اجتماعى خواهد بود، وجود دارد.

 

نتیجه:

باید گفت هرچند آسیب‌های مطرح‌شده از دیدگاه شهید مطهری از آسیب‌های مهمی است که ممکن است گریبان هر انقلابی را بگیرد، اما آموزش و آگاهى مستمر ندادن به مردم، نفوذ افکار راحت‌طلبانه و عافیت‌خواهانه، ایجاد فاصله میان رهبران و مردم و نفوذ این فکر که نظام حاکم نه در خدمت آنهاست و نه متعلق به آنها، کوتاهی در عرضه کردن ایدئولوژی اسلامی‌ ‌مطابق خواسته‌‌های نسل جوان، نیز از جمله آسیب‏هایى است که مى‏تواند به تدریج، جامعة انقلابى را به جامعه‏اى متشکل از انسان‏هاى بى‏تفاوت و سرانجام ناراضى تبدیل کند و آن را در مقابل نظام حاکم قرار دهد.

تردیدى نیست که مقابله با این آفت‌ها کار ساده‏اى نیست، ولى مبارزه‌‌ای مستمر و دائم، چه به صورت فردى و چه به صورت جمعى، از میزان خطرهای این آسیب‏ها خواهد کاست و البته بر عهدة اندیشمندان، نخبگان و رهبران جامعه است که نه تنها درصدد برآیند این آسیب‏ها را بشناسند، بلکه راه مقابله و از بین بردن آنها را ارائه دهند. همان‌گونه که از بیانات و اندیشه‌‌های استاد مطهری استنباط می‌شود، ملت‌ها نباید تصور کنند همین که انقلاب پیروز شد دیگر نیازی به مبارزه نیست، بلکه مبارزه تازه آغاز شده است. حفظ انقلاب مطمئناً بسی مهم‌تر و دشوارتر از ایجاد آن است. باید در نظر داشت که انقلاب به همة اهداف ازپیش‌تعیین شدة خود در داخل و خارج کشور اسلامى به‌ویژه اهداف فرهنگى نرسیده و فقط حضور و پیگیرى مستمر مردم و مسئولان و رهبران آگاه است که مى‏تواند آن اهداف را تحقق بخشد. شاید براى یک یا دو نسل و شاید براى همیشه در جامعة ما ضرورت داشته باشد که حالت و روحیة انقلابى حفظ شود تا جامعه بتواند به خواسته‏هاى انقلابی خود برسد.

 

پی‌نوشت‌ها


 

[1]ــ صحیفة نور، ج 7، ص 178؛ سخنرانی مقام معظم رهبری در دیدار با گروه کثیری از معلمان و مسئولان فرهنگی کشور (12/2/1369).

[2]ــ مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، تهران: صدرا، 1368، ص 29

[3]ــ همان‌جا.

[4]ــ همان، ص 30

[5]ــ آرمان همان اهداف سلبی و ایجابی انقلاب است.

[6]ــ آنچه از آرمان‌ها و اهداف که نظام سیاسی جدید، با توجه به موقعیت‌های گوناگون، پویایی نظام و جامعه، تغییر ارزش‌های جدید و جایگزینی ارزش‌های جدید یا خلق‌‌شده و...، محقق و عملیاتی می‌کند.

[7]ــ دربارة فوکو و انقلاب اسلامی رک: میشل فوکو، ایرانی‌ها چه در سر دارند، ترجمة حسین معصومی همدانی، هرمس، 1386، ص64

[8]ــ جمعی از نویسندگان، انقلاب اسلامی ایران، ویراست چهارم، دفتر نشر معارف، نهاد نمایندگی ولی فقیه در دانشگاه‌ها، ص 43

[9]ــ نیکی. ر. کدی، «چرایی انقلابی شدن ایران»، ترجمة فردین قریشی، فصلنامة متین، سال اول، ش 2 (بهار 1378) ، صص 237 ــ 221

[10]ــ  کریم خان‌محمدی، «آسیب‌شناسی انقلاب اسلامی ایران از دیدگاه امام خمینی(ره)»، علوم سیاسی، ش 20 (زمستان 1381).

[11]ــ مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، همان، ص121

[12]ــ نهج‌البلاغه، خطبه 192

[13]ــ همان‌جا.

[14]ــ محمدرضا باقرزاده، «آسیب‌شناسی انقلاب اسلامی»، معرفت، ش 68 (مرداد 1382)، ص96

[15]ــ همان‌جا.

[16]ــ مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، همان، ص31

[17]ــ nationalism. ناسیونالیسم فداکاری در راه ملت را به اصول یا برنامه تبدیل می‌کند. ناسیونالیسم نسبت به میهن‌پرستی بعد متفاوت‌تری دارد. برای مطالعه بیشتر رک: ایان مک لین، فرهنگ علوم سیاسی (آکسفورد)، ترجمة حمید احمدی، نشر میزان، 1381، ص 324

[18]ــ Racisme. راسیسم یا نژادپرستی کلمه‌ای ضد علمی و ارتجاعی است که میان نژادهای مختلف از لحاظ استعداد و قدرت «تئوری‌» فکری تفاوت و نبود تساوی قائل است و اعتقاد دارد که طبیعت از آغاز، نژادها را متفاوت، یکی را عالی و دیگری را پست، خلق کرده است. برای مطالعة بیشتر رک: امیر نیک‌آیین، واژه‌نامة سیاسی.

[19]ــ مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، همان، ص32

[20]ــ همان‌جا.

[21]ــ همان، ص 117

[22]ــ همان، ص38

[23]ــ همان‌جا.

[24]ــ همان، ص40

[25]ــ همان‌جا.

[26]ــ مرتضی مطهری، آیندة انقلاب اسلامی، تهران: صدرا، ص107

[27]ــ مرتضی مطهری، بررسی اجمالی نهضت‌های اسلامی در صدسالة اخیر، قم: صدرا، 1374، ص90

[28]ــ همان‌جا.

[29]ــ نهج‏البلاغه، خطبه 33

[30]ــ همان، خطبه 191

[31]ــ مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، همان، ص 153

[32]ــ مرتضی مطهری، آینده انقلاب اسلامی، همان، ص 105

[33]ــ همان‌جا.

[34]ــ همان‌جا.

[35]ــ رضا باقی‌زاده، «عوامل و تداوم انقلاب اسلامى ایران از منظر استاد شهید مطهرى(ره)»، ماهنامة پاسدار اسلام، ش 9

[36]ــ مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، همان، ص 153

[37]ــ مرتضی مطهری، آیندة انقلاب اسلامی، همان، ص 177

[38]ــ همان‌جا.

[39]ــ همان، ص 107

[40]ــ همان‌جا.

[41]ــ همان‌جا.

[42]ــ مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، همان، ص 164

[43]ــ همان، ص 165

[44]ــ مرتضی مطهری، آیندة انقلاب اسلامی، همان، ص 108

[45]ــ همان‌جا.

[46]ــ همان‌جا.

[47]ــ مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، همان، ص166

[48]ــ همان‌جا.

[49]ــ همان، ص173

[50]ــ همان، ص 174

[51]ــ همان، ص 175

[52]ــ همان‌جا.

[53]ــ همان‌جا.

[54]ــ مرتضی مطهری، بررسی اجمالی نهضت‌های اسلامی در صد سالة اخیر، تهران: صدرا، 1374، ص 101

[55]ــ از آن جهت به موضوع احتمالی بودن آسیب‌ها اشاره می‌شود که شهید مطهری نیز برشمردن این آسیب‌ها را لازم، اما کافی ندانسته و معتقد است که ادعایی برای بیان همة آسیب‌ها نداشته است. برای مطالعة بیشتر رک: مرتضی مطهری، بررسی اجمالی نهضت‌های اسلامی در صدسالة اخیر، همان، ص 102

[56]ــ همان، ص92

[57]ــ همان‌جا.

 [58]ــ «انقلاب اسلامی و ضرورت آفت‌زدایی»، ویژه‌نامة رسالت (20/11/ 1382)، صص 3 و 4

[59]ــ مرتضی مطهری، بررسی اجمالی نهضت‌های اسلامی در صدسالة اخیر، همان، ص 93

[60]ــ همان‌جا.

[61]ــ  همان، ص 96

[62]ــ «انقلاب اسلامی و ضرورت آفت زدایی»، همان، صص 3 و 4

[63]ــ مرتضی مطهری، بررسی اجمالی نهضت‌های اسلامی در صدسالة اخیر، همان، ص 96

[64]ــ همان‌جا.

[65]ــ همان‌جا.

[66]ــ  منوچهر محمدی، انقلاب اسلامی و زمینه‌ها و پیامد‌ها، قم: نشر معارف، 1371، ص 61

[67]ــ مرتضی مطهری، بررسی اجمالی نهضت‌های اسلامی در صدسالة اخیر، همان، ص 97

[68]ــ عمید زنجانی، انقلاب اسلامی و ریشه‌های آن، نشر کتاب طوبی، 1372، ص 165

[69]ــ مرتضی مطهری، بررسی اجمالی نهضت‌‌‌های اسلامی در صدسالة اخیر، همان، ص 97

[70]ــ همان‌جا.

[71]ــ منوچهر محمدی، انقلاب اسلامی در مقایسه با انقلاب‌های فرانسه و روسیه، تهران: نویسنده، صص360 و 361

[72]ــ مرتضی مطهری، بررسی اجمالی نهضت‌های اسلامی در صدسالة اخیر، همان، ص 98

[73]ــ انقلاب اسلامی و انقلاب‌های جهانی، پژوهشکدة تحقیقات اسلامی، صص 125 ــ 119

[74]ــ مرتضی مطهری، بررسی اجمالی نهضت‌های اسلامی در صدسالة اخیر، همان، ص 99

[75]ــ «سخنرانی دکتر غلامعلی حداد عادل»، ماهنامة پیام حوزه، ش 5

[76]ــ همان‌جا.

[77]ــ مرتضی مطهری، بررسی اجمالی نهضت‌های اسلامی در صدسالة اخیر، همان، ص 101

[78]ــ همان‌جا.

[79]ــ «انقلاب اسلامی و ضرورت آفت‌زدایی»، همان، صص 3 و 4

[80]ــ مرتضی مطهری، بررسی اجمالی نهضت‌های اسلامی در صدسالة اخیر، همان، ص 102

[81]ــ صحیفه نور، ج 7، ص 486

[82]ــ مرتضی مطهری، آیندة انقلاب اسلامی، همان، ص 222

[83]ــ مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، همان، ص 187

[84]ــ مرتضی مطهری، بررسی اجمالی نهضت‌های اسلامی در صدسالة اخیر، همان، ص 94

[85]ــ «انقلاب اسلامی و ضرورت آفت‌زدایی»، همان، صص 3 و 4

[86]ــ مرتضی مطهری، مباحث اقتصادی، تهران: صدرا، ص 6

 

 

تبلیغات