چکیده

اهمیت علوم انسانی به یک معنا به اهمیت بعد ذهنی، فکری، روانی و معنوی انسان مربوط می شود. هر چه این بعد از انسان بودن ما و نیازهای مربوط به آن بیشتر مورد نظر باشد علوم انسانی اهمیت بیشتری پیدا می کند،بنابراین ا گر ما علوم انسانی را به یک معنای دیگر علوم فرهنگی بنامیم، چون فرهنگ عامل اصلی رشد و کمال انسان تلقی می شود، پس علوم انسانی به طور عام کلمه، علومی هستند که با چگونگی رشد و کمال و پیشرفت انسان سروکار دارند. بنابراین به میزانی که این امور در زندگی انسان اهمیت دارد، به همان میزان علوم انسانی نیز اهمیت می یابد این بخش از علوم انسانی با روان و ذهن و فکر انسان و یا به عبارتی دیگر با نیازهای معنوی انسان سرو کار دارد

متن

دکتر محمد حسین پناهی، استاد ممتاز جامعه شناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی تهران است. وی از اساتیدممتاز این رشته در ایران و صاحب نظران در این وادی است. دکتر پناهی مدارج دانشگاهی را در دانشگاه ویسکانسین-مدیسون آمریکا طی کرده و در سال 1365 ، مدرک دکتری خود را با درجه عالیپ از این دانشگاه دریافت کرده است. وی پس از بازگشت به ایران در سال 1371 در دانشگاه علامه طباطبایی فعالیت علمی خود را شروع کرده و در سال 1381 نیز به درجه استادی ارتقاء پیدا کرده است. از این استاد ارجمند نه کتاب و بیست و یک مقاله منتشر شده که بسیاری از آنان، منابع دانشجویان این رشته می باشد. آنچه در ذیل ملاحظه می کنید، مشروح گفتگوی ما با ایشان است که از نظرتان می گذرد.

راجع به اهمیت علوم انسانی توضیح بفرمایید؟ اهمیت علوم انسانی به یک معنا به اهمیت بعد ذهنی، فکری، روانی و معنوی انسان مربوط می شود. هر چه این بعد از انسان بودن ما و نیازهای مربوط به آن بیشتر مورد نظر باشد علوم انسانی اهمیت بیشتری پیدا می کند،بنابراین ا گر ما علوم انسانی را به یک معنای دیگر علوم فرهنگی بنامیم، چون فرهنگ عامل اصلی رشد و کمال انسان تلقی می شود، پس علوم انسانی به طور عام کلمه، علومی هستند که با چگونگی رشد و کمال و پیشرفت انسان سروکار دارند. بنابراین به میزانی که این امور در زندگی انسان اهمیت دارد، به همان میزان علوم انسانی نیز اهمیت می یابد این بخش از علوم انسانی با روان و ذهن و فکر انسان و یا به عبارتی دیگر با نیازهای معنوی انسان سرو کار دارد. بخش دیگری از علوم انسانی وجود دارد که می توان به آن علوم اجتماعی گفتکه ما در ایران وقتی می گوییم علوم انسانی هر دو را با هم استفاده می کنیم. آنها هم به انواع مختل رفتارهای انسان از جمله رفتارهای اقتصادی، ا جتماعی، سیاسی و غیره توجه می کنند؛ هدف آنها فهمیدن علل و عوامل چنین رفتارهای مختلفی است که از انسان سر می زند و همه آنها در راستای بهبود زندگی انسان قرار دارند. ولی مجموعاً علوم انسانی، یا علوم انسانی و علوم اجتماعی با هم، برای ایجاد یک زندگی بهتر و در جهت رشد و کمال انسان هستند. به میزانی که این امور اهمیت پیدا می کند، علوم انسانی هم در جوامع اهمیت پیدا می کند.

اگر علوم رابه علوم انسانی، طبیعی، زیستی و فنی دسته بندی کنیم، علوم انسانی در چه جایگاهی قرار می گیرد؟ علوم طبیعی به مقولاتی که برای علوم انسانی اشاره کردم، نمی پردازند.علوم طبیعی بیشتر در جهت فهم محیط زندگی انسان و کنترل انسان بر محیطی که در آن زندگی می کند، می باشد. بخشی از علوم طبیعی مانند پزشکی و غیره که در مورد جسم انسان هستند نیز در جهت کنترل ویژگی های جسمانی انسان می باشند و چگونگی عملکرد اجزای مختلف بدن انسان را کنترل می کنند تا اگر دچار عملکرد نامناسب شدند بتوانند آنها را معالجه کنند. بنابراین علوم طبیعی در جهت کنترل انسان بر محیط بیرونی است، اما علوم انسانی در جهت فهم و کنترل رفتار عملی، ذهنی و فکری انسان است. پس یک مرز شناخته شده ای می توان میان این دو کشید، هر چند ارتباط متقابل میان شان وجود دارد؛ به این معنا که همه علوم به انسان بر می گردند و انسان آنها را می فهمد و تولید و منتشر می نماید پس تمامی علوم با محوریت انسان هستند. ولی علوم طبیعی بیشتر ارتباط انسان را با محیط عینی و فیزیکی برقرار می کند و علوم انسانی با رفتارها و ذهنیات و معنویات.

ضرورت پرداختن به علوم اجتماعی چیست؟ وضعیت فعلی این علوم در جامعه ما چگونه است؟

علوم اجتماعی در بین همه علوم از جایگاه خوبی برخوردارند که بعد از علوم طبیعی در دنیا به وجود آمده و رشد کردند.. مثلاً اگر پزشکی را در نظر بگیرید بسیار ریشة قدیمی دارد. علوم اجتماعی نیز در طبقه بندی علوم متعلق به دوران متأخر تر است. علوم اجتماعی به معنای علم بودن دو قرن بیشتر عمر ندارند از نیمه دوم قرن هجدهم و قرن نوزدهم و بیشتر هم در قرن بیستم؛ اما چون انسان بیشتر در حوزه هایی که به طور عمیق از اول زندگی در آن غوطه ور بوده و معمولاً توجه به این علوم در ابتدای زندگی اش کمتر است،

بنابراین بیشتر به محیط پرداخته تا به خودش. به همین علت در رد هبندی علوم بعد از علوم دیگر آمده و اهمیت گرفته است. اما هر چه زمان م یگذرد انسان بیشتر به اهمیت این علوم پی م یبرد. در کشورهای غربی علوم طبیعی در گذشته رشد بیشتری داشته و علوم انسانی در قرون اخیر رشد بیشتری داشته است. وقتی به ده ه های اخیر نیمة دوم قرن بیستم توجه می کنیم، می بینیم که علوم اجتماعی اهمیت بیشتری پیدا کرده است. از آنجایی که انسا نها متوجه نیازهای روانی و معنوی خودشان م یشوند و ای ن نیازهاست که بیشتر برای انسان مطرح میشود، توجه به آ نها نیز بیشتر میشود. در جامعه ما نیز بخشی از آن مربوط به اهمیتی است که در بخش بین المللی به این علوم داده شده و بخش دیگر به خاطر این است که اینکه اساساً جامعه ایران یک جامعه مذهبی است و با ابعاد معنوی انسان بیشتر سروکار دارد و از طرفی انقلاب اسلامی که به یک معنا انقلابی بوده که اساس پفرهنگی و اهداف فرهنگی مهمی داشته، باعث شده در جامعه ما هم به خصوص در این دهه اخیر، علوم اجتماعی و علوم انسانی مورد توجه بیشتری قرار بگیرند و احساس شود که بسیاری از مسایل اجتماعی ما در حال حاضر ناشی از همین علوم است. در واقع در حوزه علوم طبیعی یا به عبارتی علوم سخت افزاری ما پیشرفت های خوبی داشته ایم و توان زیادی در آنها نشان داده شده است و معلوم شده آن علوم در حوزه ای هستند که با سرمایه گذاری و تلاش بیشتر می توان نیازهای انسانی را در آن مورد رفع کرد و از طرفی آن علوم، علومی هستند که دریافت آنها از دیگران آسان تر است. اما علوم انسانی این گونه نیستند؛ اولاً علوم انسانی به راحتی از جامعه ای به جامعه دیگر قابل تقلید نیستند. هر جامعه ای براساس بسترهای تمدنی خودش باید علوم انسانی اش را تولید کند تا برای پدیده های آن موضع مفید باشد و همچنین عدم کارآمدی علوم انسانی تقلیدی در جامعه ما روز به روز روشن تر می شود. همه این ها ما را متوجة این قضیه می کند که اگر می خواهیم جامعه و زندگی بهتری داشته باشیم، باید به علوم انسانی بیشترتوجه کنیم. مسایلی که در حال حاضر در جامعه مان با آنها روبرو هستیم بیشتر از منظرعلوم انسانی قابل حل و فصل و طرح و بررسی است و علوم طبیعی دیگر توان حل مسایل این حوزه را ندارد. مثل معضل ترافیک شهر تهران یا حوزه جرم و جرایم و مسایلی از این قبیل؛ این مسائل و سایرپ معضلات اجتماعی و انسانی، موضوع بررسی علوم انسانی هستند. این موضوعات هستند که باید وارد حوزه مطالعاتی این علوم شوند و آنها را بفهمند، تبیین کنند و راه حلی برایشان پیدا کنند. در این گونه مسائل علوم طبیعی و فنی و تجربی کمتر می توانند کمک کنند. نه به این معنا که اصلاً کاربردی ندارند ولی بیشترین بعد این مسایل به علوم انسانی بر می گردد و از منظر علوم انسانی و اجتماعی است که به عنوان علوم نرم افزاری قابل بحث و فهم و درک هستند.

اشاره داشتید به اینکه مسایل و موضوعاتی در علوم باید در نظر گرفته شود که نیازهای داخل را رفع کند. تعریف شما از علوم انسانی بومی چیست؟ علم انسانی بومی علمی است که محصول خود آن جامعه باشد. بنابراین علم انسانی بومی برای ایران آن علوم و روش هایی هستند که محصول فعالیت های علمی درون خود جامعه ما و براساس فرهنگ و باورهای ما بوده، براساس نیازهای موجود جامعه ما بوجود آمده اند و معطوف به حل مسایل زندگی خود ما هستند.

چگونه می توانیم به سمت تولید بیشتر علوم بومی برویم؟ طبیعی است که امروزه تولید علم در همه حوزه های علمی از طریق تحقیق و سرمایه گذاری لازم در آن زمینه و استفاده از متخصص و افراد خلاق و نوآور و توانا در آن حوزه است. بنابراین اگر ما بخواهیم علم بومی برای ایران تولید کنیم باید دانشمندان خودمان را با امکانات لازم بسیج کنیم تاعلم بومی متکی بر شرایط اجتماعی ما و بر اساس نیازهای ما را تولید کنند. درواقع کار تولید علم کاری است در آن حوزه هم سرمایه گذاری اقتصادی و سرمایه گذاری فکری لازم را می خواهد. که اگر متخصصانی در آن حوزه وجود دارند باید از آنها استفاده کرد و اگر نیستند باید برای کاری که در داخل خود کشور وبر اساس نیازهای آن باید انجام شود، تولید کرد و آماده و مجهز نمود. البته در اینجا یک بحث جدی وجود دارد که آیا ما میتوانیم چنین کاری را بدون توجه به علوم انسانی موجود در دنیا انجام دهیم یا نه؟! به همین علت بحث بومی سازی به جای تولید علم بومی، که در جای خودش بسیار مهم است، مطرح می شود. علوم تولیدات بشری هستند و به یک معنا تعلقبه مکان و تمدن خاصی ندارند و محصول تعامل انسان ها بوده که به این جا رسیده است. ما به این معنا قطعاً نباید آنچه در کشورهای دیگر در حوزه علوم انسانی وجود داشته و دانش بشری در آن رشد پیدا کرده است را نادیده بگیریم. بلکه از آنها نیز می توانیم در تولید بومی علم خودمان استفاده کنیم و حتی می توانیم بخشی از آنها را بومی سازی کنیم، یعنی آنها را بگیریم و با نیازهای خود تطبیق دهیم و اصلاحات لازم را در آنها وارد کنیم و آن رابرای خود قابل استفاده کنیم. به بیانی دیگر علوم انسانی علومی هستند که باید با ویژگی های فرهنگی و اجتماعی آن جامعه انطباق داشته باشند. اگر ما علوم انسانی کشورهای دیگری را بگیریم، مواردی که با ما سنخیت نزدیک دارند، قاعدتاً برای ما خیلی راحت تر قابل استفاده بوده و می توانندپ پاسخ گوی نیازهای ما باشند. اگر تولید آنها در کشورهای باشد که از لحاظ نظام فرهنگی اختلاف زیادی با ما دارند، قاعدتاً وقتی وارد جامعه ما می شوند، ناکارآمد خواهند بود. در عمل هم نشان داده می شود که آنها ناکارآمد هستند و باید با احتیاط مورد استفاده قرار گیرند. پس باید با نقد و انتقاد علمی آنها را وارد توسعه، اصلاح و بومی سازی کنیم تا بتوانیم از آنها بهره گیریم. البته آن چنان نیازی به این کار نیست. ما اگر یک تشکیلات علمی خلاق و پویا داشته باشیم به راحتی می توانیم با استفاده از امکاناتی که داریم علوم انسانی بومی تولید کنیم. ما در فرهنگ خودمان زمینه های بسیار مناسبی برای علوم انسانی به معنی عام کلمه داریم که اگر به آنها برگردیم و متخصصان ما امکانات و سرمایه گذاری لازم را داشته باشند تا بر منابع بومی خودمان که موجود است متمرکز شوند و روی آن ها کار کرده و آنها را روزآمد و کامل کنند، ما زمینه بسیار مناسبی برای تولید علم بومی در حوزه های علوم انسانی خواهیم داشت و با استفاده از آنها می توانیم با تلاش لازم نیازهای امروز خود را برآورده کنیم و به جهان هم صادر نماییم. این کار حداقل در فرهنگ های مشابه ما در کشورهای اسلامی و جهان سوم می تواند خیلی کارآمد باشد، مانند حوزه اقتصادی؛ علم اقتصاد غربی، مخصوصاً بعضی از نحله های غربی، واقعاً نمی تواند فرایندهای اقتصادی جامعه ما را درک کند. پس باید این علم را با ویژگی های اقتصادی خودمان تطبیق دهیم تا برای ما قابل استفاده باشد به جای اینکه عیناً آن فرمول ها و معادلات اقتصادی را بخواهیم در اینجا پیاده کنیم. باید در عمل نشان داد که چقدر این ها کارآمد هستند و چقدر کارآمد نیستند. اگر با یک دید انتقادی به آن ها نگاه کنیم و در عمل به آزمایش بگذاریم، معلوم می شود که چقدر کارآمد هستند، سپس دست به اصلاح آنها زده و روزآمدشان کنیم و با وضعیت نیازهای خود منطبق کنیم و آن وقت از آنها می توانیم به عنوان علم بومی شده، استفاده کنیم. پس در حوزه علوم انسانی یا باید علم بومی تولید کنیم و یا باید بومی سازی نمائیم.

تحقیقات در حوزه تخصصی شما چه میزان به این سمت تولیدات بومی حرکت کرده بتواند به نیازهای جامعه پاسخ دهد؟

حوزة تخصصی من جامعه شناسی است. امروزه در کشور ما تحقیقات بسیار خوبی در این حوزه در حال انجام است که موضوع بررسی شان قاعدتاً بعدی از وجوه جامعه شناختی کشور خود ماست. البته در اغلب آن ها ما از مبانی نظری و چارچوب های تئوریک کشورهای غربی استفاده می کنیم؛ یعنی از علوم اجتماعی و جامعه شناسی موجود در غرب؛ که ما این مبانی نظری را می گیریم و از آنها استفاده می کنیم. اما قاعدتاً وقتی که اینها معطوف به سؤال های جامعة ما باشد آن وقت استفاده کردن از آن ها در عمل به معنای به محک گذاشتن و ارزیابی کردن آن چارچوب های نظری و علمی است که چقدر می توانند به نیازهای ما پاسخ دهند. در مطالعاتی که ما انجام می دهیم روشن می شود که این ها برای فهم پدیده های جامعه شناختی ما نمی توانند جواب دهند. بنابراین ما در تحقیقاتی که در سطوح مختلف کار انجام می دهیم و تحقیقاتی که اساتید دانشگاه در حوزه جامعه شناسی و پدیده های اجتماعی، انجام می دهند، جامعة خودمان دوماهنامه داخلی جشنواره بین را بررسی می کنند که در عمل با میزان کارآمدی نظریه های موجود سروکار دارند و آن ها را به چالش می کشند و تلاش می کنند آنها را برای نیازهای خودمان حتی الامکان بومی سازی کنند. یعنی در عمل نوعی از بومی سازی به این روش در حال اتفاق افتادن است. اگر جامعه شناسی ایران از این بابت و از لحاظ مطالعاتی که انجام می شود با کشورهای دیگر مقایسه شود، خواهیم دید که از کشورهای دیگر متفاوت است و نیازها و پدیده های اجتماعی خود ما در جامعه شناختی خودمان است که در حال بررسی است. اگر از نظریه های موجود دنیا استفاده می شود این نظریه ها معمولاً به عنوان مبنای شروع کار و تحلیل به کمک گرفته می شود تا زمینه نظری لازم را برای نگاه به موضوعات برای ما فراهم کند. ولی باید به نوع استفاده از آن ها یک دید انتقادی توأم با بومی سازی داشت. خیلی ها این کار را انجام می دهند و خیلی از دانشمندان ما به این موضوع توجه دارند. البته کسانی هستند که شاید با دید انتقادی به نظریه های موجود جامعه شناسی نگاه نکنند و تصور کنند که آنها به همان شکلی که هستند برای ما می توانند مفید باشند ولی مجموعآً حرکت ما به سمتی است که باید سعی کنیم جامعه شناسی را در جهت نیازهای خودمان، به کار گیریم و نظریات آنها را محک زنیم و تلاش کنیم آنها را مورد استفاده وضعیت خودمان قرار دهیم.

بنابراین یک راه بومی سازی در رشته شما این است که از اطلاعات جامعه ایران و تئوریها غربی استفاده می کنید. اغلب چنین است. مثلاً در جامعه شناسی این گونه است که برای مبنای تئوریک از تئوری های موجود در سطح دنیااستفاده می شود و بر آن اساس داده ها و پدیده های اجتماعی موجود تحلیل می شود. ولی یک نگاه این است که ما کامل اً خودمان را تابع آنها بدانیم. و آن نظریه ها را آن چنان که هستند، درست و کامل تلقی کنیم و نگاه دیگر این است که از آنها به عنوان یک ابزار استفاده کنیم، ولی وقتی این ابزار را به اینجا آوردیم با دید انتقادی با آن برخورد کنیم و یک رابطه متقابل بین آنها و واقعیت ها ایجاد کنیم که اگر مطابق با واقعیت های جامعه ما نبودند آنها را تغییر دهیم و به معنای دیگر کفشی را متناسب با واقعیت پای اجتماع خودمان بسازیم به این که پا را در قالب کفش موجود شکل دهیم و جراحی کنیم. ما باید واقعیت ها را اصل قرار دهیم و از ابزارها کمک بگیریم و در ج اهایی که مفیدند از آنها استفاده کنیم در جایی که مفید نیستند با توجه به نیازهای خودمان آنها ر اصلاح نمائیم، دوباره تولید کرده برای خودمان استفاده کنیم.پ ما می توانیم کارهای علمی اصلاح شده را به عنوان یک نوع آوری علمی کشورمان به دنیا ارائه دهیم.

به نظر شما جشنواره فارابی چه میزان می تواند در ارتقای جایگاه علوم انسانی مؤثر باشد؟در سال های اخیر علوم انسانی بیشتر مورد توجه قرار گرفته، ولی هنوز در جامعه ما جایگاه واقعی خودش را پیدا نکرده است. هنوز خیلی راه مانده تا هم در توسعه این علوم، به حدی که نیازهای ما را پاسخ دهد، قدم برداریم و هم جایگاه درست این علوم را در جامعه و برای افکار عمومی مردم کشورمان روشن کنیم. بنابراین هنوز فاصله زیادی داریم تا این علوم جایگاه مناسب خود را هم در افکار عمومی جامعه و هم در بدنه سیاست گذاری جامعه ما پیدا کند. حال، هر قدمی که در این مسیر برداشته شود تا علوم انسانی و جایگاه آن را در جامعه ما آن چنان که شایسته است مطرح کند و اهمیت آن را هم به مردم و هم به مسئولین ما در سیاست گذاری های جامعه بشناساند، قدم مثبتی در جهت اعتلای جامعه ماست. ما باید این مطلب را که امروزه در همه دنیا جا افتاده است بدانیم که اگر بخواهیم یک جامعه خوب و پیشرفته و توسعه یافته، حتی در حوزه علوم طبیعی، داشته باشیم، مسیر حرکت باید از بطن علوم انسانی اتفاق بیافتد یعنی حتی علوم طبیعی هم وقتی می توانند در جای درست خود مورد استفاده قرار گیرند که از مسیر توسعة علوم انسانی بگذرند و از آن زاویه مورد بهره برداری قرار بگیرند. در غیر این صورت ممکن است ما یک نوع تحریف شده ای از علوم طبیعی داشته باشیم که به جای اینکه در خدمت انسان و در خدمت بهبود زندگی او باشد در جهت تخریب آنها قرار بگیرد. همان طور که در غرب در بعضی از زمینه ها این اتفاق افتاده است. بنابراین هرچه در جهت شناساندن اهمیت علوم انسانی در جامعه خود حرکت کنیم، در واقع در جهت تعالی و توسعه درست و بومی جامعه مان قدم برداشته ایم. امروزه در دنیا شناخته شده است که مسیر توسعه کشورها مسیر توسعه بومی است و توسعه تقلیدی دیگر در دنیای امروز قاب دفاع نیست. امروزه حتی دانشمندان غربی نیز به این مطلب معترف اند که کشورهای جهان سوم و کشورهای در حال توسعه نباید همان مسیر توسعه ای که غرب رفته، طی کنند، مسیر توسعه ای که منجر به از بین رفتن تعادل کره زمین و از بین رفتن تعادل محیط زیست و منابع ذی قیمت شود. آن مسیر توسعه مسیر درستی نیست مسیر توسعه واقعی توسعه پایداری است که متکی بر شرایط اجتماعی، فرهنگی، فکری و معنوی آن جامعه باشد و از دل آن جامعه برآمده باشد و این چیزی است که از طریق رشد و توسعه علوم انسانی برای ما بوجود می آید.

بنابراین به نظر من هر حرکتی که در جهت شناساندن جایگاه علوم انسانی انجام می شود، خدمتی به کل جامعه است. جشنواره فارابی نیز همین هدف را دارد که علوم انسانی به معنی عام کلمه را مورد توجه قرار دهد و کسانی را که در این زمینه تولیدات علمی خوبی دارند، بشناسد و از آنها تقدیر کند. این یعنی تقدیر از رشد و توسعه علوم انسانی و تقویت این علوم و حرکت تولیدی آن. پس این ها قدمهایی هستند که در جهت احیای علوم انسانی کشور برداشته می شود و در نهایت می تواند بستر مناسب برای توسعه کلی جامعه را فراهم کند.

به نظر شما این جشنواره می تواند حرکت تولید علم در کشور را در جهتی مناسب هدایت کند؟ نمی توان گفت که یک جشنواره یا جشنواره هایی از این نوع برای هدایت علوم انسانی در یک جهت خاص به تنهایی کافی باشند. ما اگر از منظر جامعه شناسی علم به این موضوع نگاه کنیم خیلی بهتر متوجه می شویم که خود رشد و توسعه علمی یک پدیدة اجتماعی قابل مطالعه است و عوامل مختلفی در حرکت توسعه آنها و در تولید آن علوم دخالت دارند. این نوع اقدامات یک جنبه از این فعالیت است و م یتواند در تقویت حرکتی که در جهت توسعة این علوم در کشور است یک عامل کم ککننده و تقویت کننده باشد. ولی نباید انتظار داشت یک جشنواره جهت دهنده شود و سبب تغییر مسیر علوم انسانی کشور و سبب شکل دادن به علوم انسانی جدید یا مسیر جدید باشد. اما به هرحال می تواند یک عامل تقویت کننده باشد و وقتی حرکتی اتفاق می افتد و کارهای دانشمندان و محققان ما در جایی ارزیابی و بررسی می شود، و خلاقیت و نوآوری آنها مورد شناسایی و تقدیر قرار می گیرد، نهایتاً این مسأله منجر به دقت بیشتر، خلاقیت و نوآوری آنها می شود و باعث می شود فعالیت خود را به آن نوع کارهایی که در جامعه ما قابل تقدیر و امتیاز دهی است معطوف کنند. این ها به رشد و توسعه و نوآوری های علمی کمک می کند و حرکتی را که الان در کشور ما شروع شده و در حال پیشروی در همه حوزه های علمی از جمله علوم انسانی و اجتماعی است، تقویت می کند و این نیز در جهت تقویت آن مسیر قابل احترام و ارزش گذاری است.

تبلیغات